حمله متقابل به کارگران مصر (3)
پیوست به گذشته
جولای ۲۰۱۱
(3)
حذفهای مقرون به صرفه
آنچه که درباره گفتمان معمول درمورد اعتراضات فیاوی برجسته است آنی نیست که آشکار میکند بلکه، برعکس، آنیست که پنهان میسازد.
در حالیکه گزارشهای رسانه ای این فرض را که "اعتراضات فیاوی" بعد از برکناری مبارک عروج کردند قبول میکنند، آنچه که جدید است خود پدیده نیست بلکه واژه آن است. اعتصابات کارگری، تظاهراتها و تحصنها در طی بخش اعظم دهه گذشته در حال رشد بوده است.
طبق گفته "مرکز زمین برای حقوق بشر"، تعداد اعتصابات در مصر از ٢٢٢ در سال ٢٠٠٦ به ٧٥٦ در سال ٢٠٠٧ ارتقاء یافت و در سال ٢٠٠٩ از ٧٠٠ عدد بالاتر رفت. به عبارت دیگر، بسیار پیشتر از ٢٥ جنوری ٢٠١١ قربانیان لیبرالیزاسیون اقتصادی در میان کارگران و کارمندان شکایات خود را با صدای بلند اعلام میکرده اند، گاها در نقاط بسیار قابل مشاهده، مثل جلوی ساختمان مجلس در قاهره.
جالب اینکه آخرهای سال ٢٠١٠ شاهد شماری از اعتصابات بزرگ بود که خصوصیاتی مشابه به آنچه که بعدا آکسیونهای فیاوی خوانده شدند داشتند، ولی برچسب ننگ آلود کلمه فیاوی بندرت مورد استناد قرار گرفت.
یک نمونه برجسته اعتصاب یک هفته ای رانندگان کامیونهای باری در دسامبر ٢٠١٠، تنها دو ماه قبل از برکناری مبارک، هست. اعتصاب کنندگان علیه قوانین جدیدی اعتراض میکردند که در میان سایر چیزها، مالیات را بالا میبرد و جریمه های سنگینی برای بار اضافی اعمال میکرد. بدلیل اینکه بسیاری از صنایع برای حمل و نقل مواد خام و محصولات خود به رانندگان کامیون متکی بودند، اعتصاب زیانهای اقتصادی سنگینی به دولت و خیلی از صنایع وارد کرد و تهدید افزایش قیمت مواد اساسی غذائی، لوازم ساختمانی و کشاورزی را بهمراه داشت.
بنا به آمار انجمن حمل و نقل زمینی، اعتصاب منجر به خسارات ٥٠٠ میلیون پوندی در روز شد. با توجه به اینکه اعتصاب عملا واردات و صادرات مهم را منجمد کرد، از آنجاییکه بسیاری از شرکتها برای حمل و نقل به بندرها و از بندرها به رانندگان کامیون متکی هستند، هزینه برای بخشهای کلیدی اقتصادی قابل اغماض نبود.
اما، با وجود اثرات غیرقابل پیش بینی جدی اقتصادی، در بین الیت اپوزیسیون، حرفی از نیاز فوری برای "چرخه تولید را به چرخش در آورید" و یا اینکه اعتصاب کنندگان باید خواستهای خود را بخاطر امنیت اقتصادی کنار بگذارند، در میان نبود. بجای آن، تقصیر تقریبا تماما بر گردن بیکفایتی دولت نخست وزیر سابق، احمد نظیف، در برخورد با شرایط وخیم گذاشته شد.
برای مثال، ضمن برسمیت شناختن اثرات شدید اعتصاب بر اقتصاد مصر، یک نماینده سابق مجلس از اخوان المسلمین، دولت را بخاطر برخورد با اعتصاب کنندگان "بشیوه عابر پیاده" مورد انتقاد قرار داد. در حقیقت، برخی از اعضای NDP دولت را مسئول بن بست دانستند و از موضع اعتصاب کنندگان حمایت کردند.
پنج هفته قبل از قیام بیست و پنجم جنوری، کمپین عمومی برای حمایت از محمد البرداعی، برنده جایزه نوبل و سیاستمدار اپوزیسیون، اعتصاب را بعنوان "یک درس الهام بخش" توصیف کرد که نشان داد چگونه "مصریها میتوانند در واقعیت شرایط فعلی خود را تغییر دهند اگر واقعا بخواهند." توافق ملی چنان بنفع اعتصاب کنندگان بود که احمد عز، تاجر بدنام و رئیس حزب حاکم، از طرفداری غیر معقول از رانندگان کامیونی که از اطاعت قانون سر باز میزدند شکایت کرد.
جای خالی انتقاد از خصلت محدود این اعتصابات، علیرغم چالشهای جدی که برای اقتصاد داشتند، کاملا مشهود است. در حالیکه آکسیونهای شغلی (مثل اعتصاب یا تحصن. مترجم) بخش مهمی از سیاست اختلاف برانگیز در مصر قبل از ٢٥ جنوری بودند، از آنها بعنوان اعتراضات فیاوی دیوسازی نشد.
قبل از انتشار بیانیه شماره پنج ارتش، رسانه های عمومی موقع بحث درباره ناآرامیهای کارگری به اصطلاحاتی نظیر "اعتراضات مبتنی بر خواستها" (احتیجاجات مطلبییه) یا تحصن کارگری (اعصامات عمالییه) تکیه میکردند.
با وجود این گسترش ناگهانی اصطلاح "مطالبات فیاوی" در مصر دوره بعد از مبارک شروع کرد به در پرده ابهام فرو بردن طبیعت مسائل و مشکلات قدیمی. بهت زده از واکنش شدید، بلاگر مشهور، علا سیف ال اسلام، در اول ماه مه نوشت:
"باوجود اینکه اعتصابات و تظاهراتهای کارگری از سال ٢٠٠٦ به اینور در حال رشد بوده اند و بعد از آنهم متوقف نشده اند، و حتی با وجود اینکه کارگران نقش مهمی در سرنگونی مبارک بازی کردند، ما با استفاده از کلمه "فیاویا" بعنوان یک توهین مواجه هستیم. و ما ناگهان درمیابیم که مطالبات دستمزد عادلانه و شرایط کار محترمانه بعنوان خودخواهی تصویر میشوند... برخی دیگر تا جایی پیش میروند که اعتصابات کارگران و کارمندان مصری را بعنوان بخشی از ضد انقلاب و یک توطئه بوسیله حزب دموکراتیک ملی توصیف میکنند."
ادامه دارد