سقوط فرعون(چگونه حاکمیت 30 ساله حسنی مبارک سقوط نمود)
ترجمه و تلخیص از :
بصیر همت
سقوط فرعون
درک قیام مصر
چگونه حاکمیت 30 ساله حسنی مبارک سقوط نمود
عوامل ظهور و دلایل پیروزی قیام:
تقریبا 60 سال است که مردم مصر روز بیست سوم جولای را جشن میگیرند، روزی که جمال ناصر و" افسران ازاد" مصر در 1952 خاندان سلطنتی مصر را از پای در اوردند و جمهوریت مصر را بنیاد نهادند. سال اینده ، مردم مصر قیام 25 جنوری 2011 را نیز به تجلیل خواهند گرفت، روزی که اعتراضات خیابانی مردم، رئیس جمهوری را که مدت 30 سال بر اریکه قدرت تکیه زده بود از پای در انداخت.
تجارب قیام ها نشان داده است که برای پیروزی یک قیام باید، فکتور های مشخص با هم در امیزند تا باعث پیروزی قیام گردد. از جمله:
- دولت حاکم از حل مسایل مبرم و حیاتی مردم ناتوان گردد ، وسیعا پایگاه مردمی خویش را از دست دهد و برخی اوقات خطری برای حال و اینده کشور محسوب گردد.
- اردو از پشتیبانی دولت دست کشیده و در صف دفاع از مردم قرار گیرد.
- اقشار مختلف جامعه با طیف وسیع شامل گروپ های قومی و اتنیکی ، مذهبی ، اصناف مختلف اقتصادی و اجتماعی در یک نارضایتی کامل بسربرده و چاره دیگری جز تغیر اساسی در سیستم سیاسی اجتماعی جامعه ندیده ، در یک اتحاد وسیع متشکل گردیده دست به عمل زنند ودولت حاکم مورد پشتیبانی از خارج قرار نگیرد.
اکثرا قیام ها بخاطری به پیروزی نمیرسند که شرایط فوق الذکر کمتر در توافق قرار میگیرند و کمتر یکجا عمل می نمایند.
از 25 جنوری تا 11 فبروری ، مدت هژده روز ، ملیون ها مصری به خیابانهای مصر ریختند تا مطالبات مسالمت امیز خویشرا بخاطر یک تغیر در این کشور مطرح نمایند. اساسی ترین شعار این اعتراضات سقوط رژیم حسنی مبارک بود. رژیم مبارک در اغاز این قیام از خشونت کار گرفت ، مگر بخشی عظیمی از نیروهای امنیتی مصر در کنار این قیام قرار گرفتند و به قیام کننده گان پیوستند.
مگر باوجود ان، تلفات این قیام خیلی ها زیاد بوده است ،در جر یان این اعتراضات ، جنوری – فبروری 2011 ،مردم مصر به تعداد 846 تن قربانی دادند.ازدیاد تلفات نظامیان مصر را نگران ساخت تا مبادا این تلفات باعث لطمه در محبوبیت و نفوذ اردوی مصر در بین مردم گردد. زیرا اردوی مصر، برخلاف اردوی سایر کشور های عربی، از اعتبار خوبی در بین مردم مصر تا اکنون برخوردار است. از این لحاظ اردو ازحمایت مبارک دست کشید و فشار اورد تا مبارک استعفا دهد.سقوط مبارک نتیجه چند فکتورعمده ذیل بود:
- محرومیت اقتصادی و فقرروز افزون اکثریت مردم ، فساد دوامدار در ارگان های دولتی.
- بیکاری با رقم بالای ان در بین جوانان، کسبه کاران ،کادر های مسلکی و اقشار مختلف اجتماعی .
- رجوع بیکاران دهات به شهر ها ، پائین بودن دستمز د و صعود قیمت ها ، بخصوص مواد اولیه غذائی که تنها در سال گذشته 32% افزایش داشت .
- دسترسی قشر جوان جامعه عرب، بخصوص مصر، به انترنیت و سایر وسایل ارتباط جمعی در سطح جهانی و اگاهی بیشتر جوانان و تحصیلکرده های مصر از تحولات سیاسی -اجتماعی بین المللی. پشتیبانی اردوی با اعتبار مصر از قیام و دست کشیدن از حمایت دولت مبارک.
مگر تحول بصورت کل رژیم را تغیر نداد ، در عوض تا کنون به تغیر قسمی نایل گردیده است. کنترول اردو و سیستم دولتی مبارک هنوز هم باقی است و شاید هم در ماه های اینده ، بخصوص اردو ، تغیرات اساسی اینده را تحت کنترول داشته ، رهبری و دیکته نماید.
تجارب تاریخی قیام ها بیانگر انست که بعد از اینکه باصطلاح ماه عسل قیام ها به پایان میرسد ، اختلافات در چگونگی تحقق اهداف و بینش های رهبران اقشار مختلف ، نیروها و سازمانها و شخصیت های شرکت کننده در قیام جدا بظهور میرسد. از جمله:
چگونگی شرکت در حاکمیت ،امور مالی و اقتصادی، نحوه برگذاری انتخابات ، تدوین قوانین از جمله قانون اساسی ، سیاست خارجی ، رول اردو ، امور دینی و مذهبی ، حقوق اقلیت ها و سایر مسایل حاد جامعه از جمله مسایل اند که نیروهای شامل این قیام ها روی چگونگی تحقق انها برقابت های شدید بر میخیزند. در مصر و تونس نیزمسئله چنین است.
انچه که هم اکنون در مصر مهم است و باعث ادامه تغیر میگردد مربوط به نیروهای است که قیام را رهبری و سازماندهی نمودند. ایا این نیرو ها متحد خواهند ماند و یکجا در تغیرات سیاسی اینده عمل خواهند کرد. ایا اسلامیست ها بشمول" برادران مسلمان" و" سلفیست ها "میتوانند با سکولار هاو لیبرال های مصر یکجا بخاطر دموکراسی کار کنند و یا برخلاف، این گروپ ها، از جمله حزب اخوانالمسلمین مصر، جداگانه و یا در توافق با اردوی مصر گام برخواهند داشت. اگر چنین شود ، نقش نیروهای سکولار و جنبش جوانان که خواهان تغیرات بنیادی اند و نیروی محرکه این قیام بودند ضعیف خواهد بود.
مکثی کوتاهی بر وضع اقتصادی – اجتماعی مصر در زمان حاکمیت مبارک
طی سال های 1950 و 1960 ، رژیم ناصر رهبری طبقه متوسط مصر را بعهده گرفت. فعالیت همه احزاب سیاسی ممنوع گردید و همه نهادهای اجتماعی بشمول اتحادیه های صنفی و تجارت تحت کنترول مستقیم رژیم ناصر قرار گرفت .دولت سرویس های تامین خدمات اجتماعی در شکل تمرکز دولتی با سبسیدی های مواد غذائئ و مصرفی ، انرژی ، منازل و امور ترا نسپورت بشمول خدمات صحی و تعلیم و تربیه رایگان را بعهده گرفت.
مگر بعد از ناصر و بخصوص با بعد از بقدرت رسیدن حسنی مبارک ، در اوایل سال های 90، بحران اقتصادی روز افزون دامنگیر مصر شد ودولت مبارک با اخذ قرضه های بین ا لمللی و اجرای یک ریفورم بانکی ، قراردادی با بانک جهانی بامضا رسانید . طی دو دهه، بعد از این قرارداد ، دولت مصر سلسله اقداماتی را روی دست گرفت که بر طبق ان مصارف دولت در عرصه خدمات اجتماعی کاهش یافت.
تجارت ، عرضه مواد در مارکیت ، مفاد بانکی لیبرالیزه گردید. تضمین دولتی برای شامل نمودن فارغین پوهنتون ها و موسسات عالی تحصیلی در موسسات دولتی از بین رفت. تعدادی از موسسات و کمپنی ها ی ترانسپورتی شهری، یا خدمات ترانسپورتی،خصوصی ساخته شد و سبسایدی دولتی در رابطه به تعداد زیاد مواد مصرفی مردم از بین رفت و مصارف دولتی در رابطه به خدمات عمومی اجتماعی بشمول صحت عامه ، تعلیم و تربیه و امور خدماتی منازل رهایشی تقلیل یافت.
با اوردن ریفورم های فوق کیفیت عرضه خدمات اجتماعی دولتی روز تا روز به خرابی گرایید.
کارگران فابریکه ها ، دهقانان بی زمین ، کارمندان دولتی ، بیشتر از این تغیرات اسیب دیدند،د زیرا انها به سبسایدی های دولتی در دفاع از بازار ازاد متکی بودند. در نتیجه زنده گی تعداد زیادی از مردم عادی رو به خرابی گرایید که این حالت رانتیجه تغیرات مبنی بر ریفورم های بازار ازاد می دیدند. در عین زمان بزنس جدید و بزرگ مصر ظاهر شد. برخی ها از این ریفورم اقتصادی بهره بردند و با عقد قرار داد های بزرگ تجارتی با دولت و بانک ها و بازار های بین المللی دارای ثروت هنگفتی گردیدند. اریستوکراسی و زنده گی قشر متوسط جامعه مصر نیز اغاز به انکشاف نهاد.
بزودی در نتیجه این ریفورم ها ی متکی بر بازار ازاد، زنده گی اکثریت قابل ملاحظه جامعه مصر روز تاروز رو به خرابی گرایید و در مقابل زنده گی اقتصادی اقلیت جامعه رونق بیشتری یافت.
ریفورم اقتصادی و لیبرالیزیشن اتحاد نامقدس بین نخبگان و رهبران ارگانهای عالی دولتی و نخبگان بزنس را بوجود اورد ، از جمله برخی از این نخبگان دولتی با استفاده از صلاحیت ها ی شان که از رهبران و اعضا حزب حاکم دموکراتیک ملی یا NDP بودند، زمین های دولتی و موسسات خدمات عامه را خریداری نمودند.
تنها فامیل مبارک دارای سرمایه بین 40 ملیارد تا 70 ملیارد دالر گردید.به تعداد 39 تن از سرمایه داران خاص نزدیک به جمال مبارک ، پسر مبارک، هرکدام دارای سرمایه در حد متوسط بیشتراز 1 ملیارد دالر گردیدند.
طی پنج سال اخیر ، تعدادی از کارگران، کسبه کاران و بخشی از کارکنان مسلکی وتحصیل یافته که از زنده گی اقتصادی رنج میبردند دست به اعتصابات و مظاهرات زدند تا اعتراضات خویش را در رابطه با نارضایتی شان نشان دهند.این اعتراضات خارج از کنترول اتحادیه های صنفی ، کارگری و سندیکائئ مصر صورت گرفت زیرا تقریبا تمام اتحادیه های صنفی طور مستقیم و غیر مستقیم تحت کنترول ارگانهای امنیتی مصر قرار داشت. و لی با این همه فشار ها دامنه اعتراضات ادامه یافت. تنها در سال 2010 ، به تعداد تقریبا 700 مظاهره و اعتراضات صنفی توسط اصناف متعدد مصر سازماندهی گردید، مگر این اعتراضات بیشتر جنبه صرفا صنفی و اقتصادی داشت نه مطالبات سیاسی .
نقش جوانان مصر در قیام چگونه بود.
مصر ،مانند تعداد زیادی از کشور های شرق میانه ، کشور نسل جوان است . امروز بیشتر از نصف نفوس کشور های عربی کمتر از 30 سال دارند و در مصر ، بیشتر از یک بر سه حصه نفوس ان بین 15 تا 29 سال دارند.
بر اساس امار بانک جهانی ، شرق میانه بالاترین رقم اطفال و نو جوانان مکاتب را دارااست و بالاترین رقم بیکاری جوانان را در جهان دارد.، 25% در مقایسه با 14.4%، در میان اشخاص تحصیلکرده مصر، بیکاری بارقم خیلی ها در سطح بالا شامل جوانان است.چنانچه در سال 2006 در مصر، جوانان دارای تحصیلات متوسط ، لیسه ها یا بالا تر از ان 95%بیکاران را در بین جوانان همسال شان نشان میداد.
انانی هم که به مشکل کار می یابند ، با معاش و در امد خیلی هاپائین و در موقعیت های کاری نا مساعد بسر میبرند. بیکاری و در امد های پائین بسا از جوانان را از ازدواج و تشکیل خانواده باز مانده است.تخمینا نیمی از مردان بین سنین 25 تا 29 ازدواج نکرده اند. در نتیجه محدودیت های سیاسی و مدنی که وجود دارد، جوانان مصر کمتر در مسایل سیاسی و امور اجتماعی سهم میگیرند.کمتر از 5% از جوانان مصر عضویت احزاب و سازمانهای سیاسی را دارا میباشند و کمتر از 45% از جوانان هیچگاهی در انتخابات سهم نگرفتند.
باثر چنین محدودیت ها، سازمانهای دینی و مذهبی از جمله اخوان المسلمین توانست در بین جوانان مصر بیشتر نفوذ نماید . بخصوص طی سال های 1980 و 1990 تعدادی زیادی از جوانان را بدور حزب جذب نمود. مگر طی برخورد های شدید دولت با اخوان ا لمسلمین در سال های 90 ، جنبش جوانان مصر اغاز به فعالیت های اعتراضی در تشکل های مختلف، شامل همه افرادی که گذشته ها و اعتقادات مختلف سیاسی و عقیدتی داشتند ، بشمول انانیکه اعتقادات خاص سیاسی نداشتند ،نمود.
یکی از این جنبش ، جنبش کفایه است که تعدادی زیادی ازجوانان مصر را که قبلا به سیاست علاقه نداشتند جلب و جذب نموده است که در سال 2004 و 2005 این جنبش ،کفایه، توانست اعتراضات مردمی قابل ملاحظه ای را بخاطر استعفای مبارک از ریاست جمهوری براه اندازد.
در 2008 ، فعالیت جوانان کفایه جنبش شانزدهم اپریل را بخاطر دفاع از کارگران فابریکه های نساجی مصر که دست به اعتراض زده بودند، سازماندهی نمود.
در اخیر 2010 ، فعالین جوان مصر موفقانه فشارها وتحد ید های جدی در راه دموکراسی و حقوق مدنی و شهری را متحمل گردیدند، زمانیکه مبارک بعد از ترور انورالسادات به قدرت رسید در اوایل، مانند سلفش، مخالفین رژیم را اجازه داد تا در اسامبله عمومی مصر اشتراک ورزند ، مگر در بیش از 5 سال اخیر قدرتش، فشار ها و کنترول سیاسی را بر مخالفین رژیم افزایش داد و جریان انتخابات را تحت کنترول شدید ارگانهای امنیتی خویش قرار داد ودر حقیقت اسامبله عمومی مصر به نفع کاندیداهای حزب دموکراتیک ملی مبارک سازماندهی و رهبری میشد، چنانچه انتخابات سال 2010 یک انتخابات کاملا عیار به نفعNDP و طرفداران مبارک بود که در نتیجه، NDP