لندن در آتش ـ شورش جوانان

لندن در آتش ـ شورش جوانان

یازدهــم اگست ۲۰۱۱ 

zcommunications.org

 

زمانی مارکس از ”نیروی ویرانگر فقر“ گفته بود. این همان نیرویی است که کارکرد نظام سرمایه داری مرتبا آن را در بطن جامعه طبقاتی انباشته می کند. این همان نیرویی است که گوشه ای از آن را در وقایع این روزهای انگلستان, علیرغم فقدان یک نیروی رهبری کننده انقلابی و کمبود آگاهی و جهت گیری انقلابی در میان توده های زحمتکش و ستمدیده, مشاهده می کنیم.

لندن در آتش ـ شورش جوانان

 ”خشونت کور“, ”تبهکاری مطلق“, ”خیابان های ما در تسخیر هیولاها“: این حرف سیاستمداران و رسانه های انگلیس در مورد شورش جاری در آن کشور است. از محافظه کاران و روزنامه های هار گرفته تا مقامات حزب کارگر و بی بی سی لیبرال همه جمع شده اند تا موج ناآرامی های در شهرهای مختلف را محکوم کنند. اما آنچه در خیابان های انگلیس می گذرد شورشی است علیه دستگاه سرکوبگر دولتی. شورش است علیه نژادپرستی و طرز تفکر استعماری طبقه حاکمه. این شورش نشانه نافرمانی صدها هزار جوان در برابر نظامی است که چیزی جز محرومیت و بیکاری و بی آیندگی برایشان به ارمغان نمی آورد.

می گویند این اعتراض نیست, ”دزدی و غارت“ است! اما ببینیم این آتش چگونه شعله ور شد؟ مرد رنگین پوستی به نام مارک دوگان که ۲۹ سال داشت و پدر ۴ فرزند بود توسط افراد پلیس در منطقه تاتنهام لندن به قتل رسید. او در مجتمع بزرگی زندگی می کرد که مسکن افراد کم درآمد است. ۲۶ سال پیش در همین مجتمع شورش بزرگی در اعتراض به قتل ”سینتیا جارت“ بر پا شد که مادر یکی از فعالان اجتماعی محله بود. مارک دوگان را اهل محل خوب می شناختند به همین خاطر خیلی ها از خبر قتل او و جزییات ماجرا به شدت بهت زده و خشمگین شدند.

 به نوشته روزنامه مشهور ”ایوینیگ استاندارد“, مارک که توسط یک واحد مسلح پلیس بازداشت شده بود در حالی مورد شلیک گلوله قرار گرفت که روی زمین درازکش شده بود. این روزنامه حرف های یک شاهد عینی را چنین نقل کرد:

 ”سه یا چهار افسر پلیس مارک و یک نفر دیگر را با تهدید وادار به درازکشیدن روی زمین کردند. بعد صدای شلیک چهار گلوله بلند شد. دوگان را کشتند.“ برخلاف ادعای اولیه مقامات پلیس معلوم شد شلیک ها به خاطر ”دفاع از خود“ نبوده است. و این اولین بار نبود که پلیس انگلیس دست به چنین کاری می زد. یک نهاد مدافع حقوق بشر به نام ”پروژه بیگناهان“ با مدرک و سند نشان می دهد که طی چند سال نزدیک به ۲۰۰ نفر تحت بازداشت پلیس کشته شده اند. اما در همه موارد, مساله طبیعی جلوه داده شده یا ادعا شده که خود فرد مقتول مقصر بوده است. با این حساب آیا جای تعجب دارد اگر ساکنان ستمدیده محلاتی مانند تاتنهام هیچ اعتمادی به نظام حاکم نداشته باشند؟

شورش که آغاز شد رهبران حزب کارگر کمی در مورد کاهش بودجه خدمات اجتماعی از طرف دولت ائتلافی محافظه کار ـ لیبرال غر زدند و اینگونه سیاست ها را زمینه ساز آشوب معرفی کردند. اما با گسترش شعله های شورش, آن ها هم فتیله انتقادها و غر زدن هایشان را پایین کشیدند و هم صدا با کل دستگاه حاکم خواهان تشدید سرکوب توسط پلیس شدند. برای مثال ”کن لیونیگستن“ (شهردار سابق لندن از حزب کارگر) که خیال پیروزی در انتخابات آتی شهرداری ها را در سر دارد در مصاحبه با بی بی سی به تجلیل از پلیس پرداخت و خواهان تقویت آن شد.

ضربات خرد کننده ای که سیاست ریاضت کشی دولت فعلی و به طور کلی بحران مالی گسترده نظام سرمایه داری به توده های مردم می زند غیر قابل انکار است. طی سه سال اخیر بیکاری سه برابر شده است. محلاتی نظیر تاتنهام به شدت گرفتار مساله بیکاری اند. برای هر تک شغلی که در بازار کار عرضه می شود ۵۴ جوان بیکار تاتنهامی دندان تیز کرده اند. نرخ بیکاری در بین جوانان سیاه تاتنهام بیش از ۵۰ درصد است.

یک بررسی نشان می دهد که اتفاقا محله تاتنهام کمتر از بقیه مناطق کشور تحت تاثیر کاهش هزینه های خدمات اجتماعی قرار گرفته است! می دانید چرا؟ چون پیشاپیش چیزی در این محله هزینه نمی شد که حالا بخواهند آن را کاهش دهند!! جالب است بدانید که سبد مصرف ساکنان محلات تاتنهام و پکهام و هنکی در لندن, و محلات مشابه در لیورپول و منچستر و بیرمنگام و ناتینگام, از همه اهالی انگلیس خالی تر است. این در حالی است که”حزب کارگر“ با ادعای نمایندگی کارگران و زنان و اقلیت های ملی و نژادی و فقرا, طی ۱۳ سال حکومتش فقط بر نابرابری های اجتماعی و اقتصادی افزود.

 یکی از بحث های اصلی در رسانه ها از جمله در بی بی سی اینست که پلیس بیش از حد با جوانان آشوبگر“ مدارا کرده است. به موازات همین تبلیغات, شاهد تشدید فعالیت نژادپرستان متشکل در ”اتحادیه دفاع از انگلیسی ها“ و حزب ناسیونالیست بریتانیا و سایر اوباش در شبکه های اجتماعی هستیم. سایت های به اصطلاح وزینی نظیر یاهو“ پر است از پیام های با این مضمون که اخراج مهاجران از انگلیس کافی نیست نابودشان کنید! اما هیچیک از مقامات رسمی حتی زحمت محکوم کردن ظاهری این پبام ها را هم به خود نمی دهد.

عوامفریبی سیاستمداران و رسانه ها را ببینید که با نفرت از دزدیده شدن گوشی های تلفن همراه و کفش های ورزشی و این قبیل اشیاء توسط جوانان می گویند! در حالی که نظام خودشان بر تجارت برده استوار شد.

برقراری امپراتوری استعماری شان جان ده ها میلیون نفر را گرفت. و امروز به زور اسلحه و پیشبرد جنگ در گوشه و کنار دنیا مثلا در افغانستان و عراق صدها میلیارد دلار به جیب می زنند.        عوامفریبان امپریالیست که دنیایی را می چاپند حق ندارند ”دزدی و غارت اموال“ را محکوم کنند. اما ببینیم پشت این ”دزدی و غارتی“ که اینقدر بر سرش داد و بیداد می کنند واقعا چه قرار دارد. روزنامه گاردین در شماره ۹ اگست خود تیتر زد که: ”در هدف آنان شک نکنید: می خواستند با پلیس بجنگند“.

هدف از تاکتیک هایی که اکثر جوانان به کار بردند مثلا آتش زدن سطل های بزرگ زباله در خیابان ها این بود که افراد پلیس را در نقاطی وادار به درگیری کنند که زمین خودشان به حساب می آمد و شانس بیشتری برای ضربه زدن به نیروهای سرکوبگر در اختیارشان می گذاشت. در مقابل, پلیس سعی کرد از درگیری اجتناب کند. افراد پلیس بر مبنای اولویت های خود مجبور به محاسبه بودند و دست جوانان را در فضاهایی باز گذاشتند که ساختمان های گرانقیمت شرکت ها و ادارات دولتی در آنجا نبود و آماج قرار نمی گرفت. شب اول شورش های پراکنده به طور خودجوش و توسط نوجوانان خشمگینی آغاز شد که تجربه مبارزاتی نداشتند. آنان مرتکب اشتباهاتی شدند. اما طی دو شب بعد, خانه های کمتری بر اثر آتش سوزی نابود شد یا اصولا خانه های مردم طعمه حریق نشد.

در گوشه ای از محله محروم ”هنکی“ لندن شاهد صحنه ای بودیم که جوانب گوناگون و متضاد شورش جاری را در خود فشرده کرده بود. در یکی از مجتمع های مسکونی فقیرنشین یک مادر سیاه اهل کارائیب جوانان را سرزنش می کرد که از هدف اصلی مبارزه یعنی دادخواهی برای خون مارک دوگان دور افتاده اید. او به ویژه از غارت فروشگاه های کوچک محله ناراحت بود. اما وقتی که فرزند خودش و چند نوجوان دیگر کیسه ای پر از لباس را به او نشان دادند گل از گلش شکفت و برای ما توضیح داد که: ”ببینید! مخارج من از صندوق بیکاری تامین می شود. ما واقعا بی چیزیم.“

مادران محله با دخترها و پسرهایشان دعوا می کردند و از آن ها می خواستند که در خانه بمانند و درگیر شورش نشوند اما خودشان وقتی که کوکتل مولوتفی به خودروی پلیس اصابت می کرد از شادی هورا می کشیدند. یک پناهنده سیاسی عراقی نه چندان جوان کارت شناسایی را روی سینه می فشرد مبادا از دستش برود. ضمنا نگران این بود که آتش از خودروها زبانه بکشد و به آپارتمانش که نبش خیابان بود سرایت کند. در عین حال نمی توانست همدلی اش با شورش جوانان را پنهان کند. می گفت این ها علیه همان کسانی برخاسته اند که کشور مرا به کشتارگاه تبدیل کردند. یک زن سیاه کارائیبی و دخترانش دور یک سطل زباله بزرگ شعله ور جمع شده بودند و ترانه باب مارلی را می خواندند: ”همه چی داره می سوزه/ همه چی غارت می شه

این واقعیت که تعدادی از فروشگاه های خانوادگی و کوچک محله غارت شدند باعث افزایش تنش بین مردم شد. صاحب مغازه ها که معمولا هم ملیت هستند گروه هایی را برای دفاع از فروشگاه هایشان در نقاط مختلف شکل دادند. پلیس هم از این وضعیت بیشترین استفاده را کرد تا آتش درگیری های درونی را بین مردم ستمدیده روشن کند. اما علیرغم همه این تضادها و تناقض ها, این شورش نیروی محرکه دیگری دارد.

 بخشی از جوانان حس می کنند که فرصتی برای ضربه زدن به نیروهای مسلط و ستمگر به دست آورده اند و نمی خواهند این فرصت را از دست بدهند. یک گروه چهار نفره از جوانان سومالیایی تبار که در انگلیس زاده شده اند را دیدیم که دوشنبه شب راهی محل درگیری ها در محله هکنی“ بودند. آن ها خود را ”انقلابیون“ معرفی می کردند. حرفشان این بود که هیچکس ما و دوستانمان را آدم حساب نمی کند. با افزایش شهریه دانشگاه حتی دارند فرصت ادامه تحصیل را هم از ما می گیرند.

علیرغم درگیری هایی که در گذشته اینجا و آنجا بین جوانان سفید و آسیایی و سیاه رخ می داد اینبار شاهد روحیه اتحاد و همبستگی بین این گروهبندی های ملی/ نژادی هستیم. تویتر و فیس بوک و بلک بری سرشار است از پیام های همبستگیشورش های قبلی که در دهه ۱۹۸۰ در محلات بریکستن و تاتنهام رخ داده بود فقط به یک منطقه پایتخت محدود بود و پاسخی بود به یک اقدام مشخص پلیس. اما شورش کنونی بیشتر به شورش های چند سال پیش در فرانسه شبیه است که به چند شهر گسترش پیدا کرد

واقعیت اینست که شعله های شورش را خشم از فقر و نژادپرستی و پلیس و کاهش خدمات اجتماعی فروزان کرد. واقعیت اینست که جرقه شورش را خشم از خشونت و ستم دستگاه دولتی روشن کرد. دستگاهی که مرد سیاهپوستی را بیرحمانه کشت و کوشید واقعیت ماجرا را زیر پرده ای از دروغ و اطلاعات غلط پنهان کند. واقعیت اینست که از نظر نظام حاکم, خشونت پلیس خشونتی ”مشروع“ است. چرا که افراد پلیس نگهبان روابط مالکیت سرمایه داری هستند و همین مالکیت است که ثروت عظیمی را برای بخش کوچکی از جامعه انباشت می کند و در مقابل, میلیون ها نفر را در محرومیت و بی آیندگی نگاه می دارد. بعد از گذشت چند شب پر تلاطم حالا همه از هم می پرسند: وقایع بعدی چه خواهد بود؟ وضع شرایط اضطراری؟ استفاده مستقیم از ارتش برای بازگرداندن و حفظ نظم؟ این حرف ها را حتی از زبان مجریان لیبرال برنامه های خبری بی بی سی می شنویم. ولی یک نکته حتمی است: عدالت و احترامی که توده ها طلب می کنند و سزاوارش هستند هرگز تحت چنین نظامی حاصل نخواهد شد.

برای مشاهده ی برخی از صحنه های این حوادث لطفاً به آدرس ذیل را فشاردهید( كلیك نمایید):

http://www.youtube.com/watch?v=mVCMOHpCifQ&feature=related

…………