سخت جانیی نئولیبرالیسم و ریاضت اقتصادیی کارگران (2)
پیوست به گذشته
سخت جانیی نئولیبرالیسم و ریاضت اقتصادیی کارگران
(2)
شبحی در سراسر جهان در حال گشت وگذار است. این شبح از آسمانهای یونان، ایتالیا، اسپانیا،پرتگال، ایرلند، چک، آلمان، انگلستان، هلند، اتریش،اسلواکی، قبرس، فنلاند، دانمارک تا ایالات متحده سایهی خود را پراکنده است و قدرتهای اروپائی و آمریکائی – و آسیائیهائی همچون چین و ژاپن و... – برای تاراندن این شبح اتحاد مقدس تشکیل دادهاند. ما برای به هم زدن بساط اتحاد مقدس سرمایه داری مبارزه می کنیم.
ایتالیا
دولت راستگرای برلوسکونی نیز که درمسیر سونامی بحران اقتصادی قرار گرفته به جمع مریدان ریاضت اقتصادی پیوسته است. در ایتالیا طرح گستردهئی از سوی دولت برای کاهش خدمات دولتی، تقلیل دستمزد کارگران و افزایش مالیاتها در دستور کار قرار گرفته است. در فرانسه اتحادیهی کارگری CGTتظاهرات و اعتصاب کارگران را سامان میدهد. در ایتالیا اتحادیهی کارگری CGILتاکنون دهها اعتصاب را با مشارکت کارگران حمل و نقل عمومی سازمانداده است.
اسپانیا
دولت اسپانیا که از مقروضترین و آسیبپذیرترین دولتهای عضو حوزهی یورو به شمار میرود در نخستین گام اجرای برنامهی ریاضت اقتصادی، طرحی را تحت عنوان "توافق توسعهی حرفهئی"در پیش گرفته که به موجب آن هزاران نفر از کارگران شرکتهای حمل و نقل و انرژی بیکار خواهند شد. به گفتهی ژانکلود تریکت (رئیس بانک مرکزی اروپا )دولتهای حوزهی یورو برای جبران کسری بودجهی خود باید طرح ریاضت اقتصادی را بیکم و کاست به اجرابگذارند.
کارگران آلمانی، ایتالیائی، فرانسوی، اسپانیائی و... که طی چند ماه گذشته دست به تظاهرات و اعتصاب زدهاند همواره و به درست بر سه شعار کلیدی تاکید کردهاند:"بحران کنونی، بحران کاپیتالیسم است"، "از آتن تا برلین، بانکها و موسسات مالی باید خسارات بحران را بپردازند" و "کارگران قربانی بحران هستند."
در اسپانیا نرخ بیکاری به 23 درصد افزایش یافته است. بیش از 40 درصد ارتش بیکاران از جوانان شکل گرفته است. همین بیکاری فزاینده به کارفرمایان فرصت طلائی انعقاد قراردادهای موقت را عطا کرده است. در این قراردادها، دستمزد ماهانه حداقل 5 درصد سقوط کرده وامکان منجمد کردن یک سالهی دستمزدها پیشبینی شده است. به پیشنهاد صندوق بینالمللی و بانک جهانی، دولت اسپانیا 75/1 درصد (تقریباً 122 بیلیون یورو) از بودجهی خدمات عمومی و اجتماعی کاسته است.
این کاهشها قرار است ادامه یابد نکتهی جالب درمانستهگی بحران اقتصادی اسپانیا و یونان –علاوه برگرایش نزولی نرخ سود به عنوان دلیل اصلی بحران - در یک طنزشگفتناک نهفته است. هم دولت جوزاپاتروس (اسپانیا) و هم دولت پاپاندرئو (یونان)با پرچم احزاب به اصطلاح "سوسیالیست" به قدرت رسیدهاند و حالا شمشیر داموکلس خود را بر گردن کارگران و زحمتکشان نهادهاند. و البته نکته ی جالب در این میان لو رفتن دام چاله ی این"سوسیالیسم" کذائی و افشا شدن ماهیت بورژوائی آن برای طبقهی کارگر هر دو کشور است.
مقاومت کارگران اسپانیائی در برابر دولت بورژوائی و اعتصاب گستردهی 28 مه 2010 کارگران راهآهن سراسری و به دنبال آن اعتصاب دو میلیون نفری کارگران و زحمتکشان در شهر مادرید، به وضوح موید این نکته است که طبقهی کارگر به ماهیت بورژوائی دولت حاکم پیبرده و عزم خود را برای تغییرشرایط حاکم جزم کرده است. بیتردید میزان، عمق و چگونهگی این تغییرات در گروسطح عملکرد و گسترهی اتحاد و نفوذ تشکلهای کارگری است.
یکی دیگر ازخصلتهای مشابه مقاومت طبقهی کارگر اسپانیا و یونان، اعتراض گسترده به خصوصیسازی در بخش صنعت حمل و نقل است. این دولتها برای جبران بخشی از بدهیهای خود اقدام به خصوصیسازی همهجانبهی خدمات عمومی کردهاند.
کامیونداران به برنامهی دولت برای خصوصیسازی صنعت حمل و نقل معترضند و به درست معتقدند که ایجاد تسهیلات در صدور مجوز برای خرید تانکر به افزایش رقابت و به تبع آن کاهش قیمت حمل و نقل منجر خواهد شد. (معترضان که پیش از این باقیمتهای هنگفت مجوز گرفتهاند، برای پرداخت بدهیهای خود 5 سال وقت خواستهاند، اما دولت از طریق خصوصیسازی آنان را برای تسویهی بدهیهای خود تحت فشار قرار داده است.)
انگلستان
همه میدانند که بحران جاری ابتدا گریبان موسسات مالی آمریکا را گرفت و زمانی که از حیطهی بانکها عبور کرد و به یک بحران تمام عیار اقتصادی تبدیل شد به سایر دولتهای سرمایهداری همپیمان ایالات متحده و به طور مشخص اتحادیهی اروپا -- …و به طور مشخصتر انگلستان – نیز سرایت کرد.
این نیز لابد از محسنات جهانیسازی نئولیبرالی و مقرراتزدائی عنان گسیخته است که مانند ایدز عمل میکند. عالیجناب تریکت اگرچه میپذیرد ناتوانی دولتهای یونان، پرتگال و اسپانیا در بازپرداخت بدهیهای کلان خود امری واقعی است اما با نخوت تمام به پیمان ماستریخت مینازد. به نظر وی برای خروج از این بحران بانک مرکزی اروپا میباید ضمن دخالت در بازار اوراق
قرضه و رفع نگرانی سرمایهگذاران بازارهای مالی بینالمللی مانع از سرایت بحران به سایر اعضای حوزهی یورو شود. اما اکسل وبر رئیس بوندس بانک آلمان با تاکید برهمان پیمان ماستریخت اقدام بانک مرکزی اروپا را باعث افزایش ریسک سیستم مالی اروپا دانسته و یادآور شده مگرنه این که به موجب پیمان، هیچ کشور اروپائی حقاعطای کومک مالی به کشورهای عضو حوزهی یورو را ندارد؟
سرمایهداری دراعماق یک افسردهگی وحشتناک اقتصادی تلوتلو میخورد و یکی از مراکز مهم این رکود بزرگ انگلستان است. حالا دیگر انگلستان مهد و مرکز اصلی پرورش نوزاد ناقصالخلقهی ریاضت اقتصادی است. پزشکان و پرستاران جدید از راه رسیدهاند وهمپالکیهای الدنگ خود در حزب لیبر را کنار زدهاند و با جادو و جنبلی که ازمرشد پیر و بزرگ شان (مامان تاچر) آموختهاند مانند شغالان بر سفرهی کارگران و زحمتکشان یورش بردهاند. تغییر دولت و به قدرت رسیدن نئوکنسرواتیستها معنائی جز ورود بحران اقتصادی به سیکل جدید و به تبع آن اتخاذ افراطی سیاستهای فاشیستی تاچریستی ندارد.
سرمایهداری انگلستان به فراست دریافته که با مماشات لیبرها و سیاستهای منسوخ لیبرالیسم لیبرترنمیتوان برکسر بو دجهی هنگفت دولت غلبه کرد. در نتیجه باید با تمام قوا بر فرودستان فشار آورد. نئوکنسرواتیستها راه اِعمال چنین فشارهائی را بهتر از دوستان لیبرال و لیبرتر خود بلدند. دولت تاچریست دیوید کامرون در اوج معرکهی چنین بحرانی متولد شده است و از قرار مصمم است با همان نسخههای آشنای نئولیبرالی تمهیدات لازم را برای کنترل بحران و عبور از یک دورهی جدید انباشت فراهم کند. اما ماجرا به این سادهگی هم نیست.
اعضای ضد کارگری دولت نئوکنسرواتیست کامرون که در شروع کار با سخاوتمندی سخت بینظیری از 2 تا حداکثر 5 درصد از حقوقهای کلان خود چشم پوشیدهاند و این رویکرد را استارت شروع سیاست ریاضت اقتصادی جا زدهاند، نه فقط با مشکلات پیچیدهی مالی، بلکه با یک بحران اقتصادی تمام عیار در آینده مواجه خواهند شد.
اکونومیست- که انگلستان را کشور بحرانزدهی بعدی خوانده واز آغاز قطعی بحران اقتصادی انگلیسی به سبک یونانی سخن گفته است - ابتدا توجه خود را معطوف به بدهیهای دولت انگلستان ساخته است. (درست مانند بدهیهای دولت یونان و ارجح بر آن بدهیهای کلان دولت آمریکا) - در انگلستان تا پایان سال2010 کسری بودجهی دولتی به حدود 13 درصد تولید ناخالص داخلی خواهد رسید. چنین نسبتی برای اقتصاد بحرانزدهی یونان 5/12 درصد بوده است.- در اواسط ژوئن 2010بدهی دولت انگلستان به 68 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور رسیده است. درحالیکه در سال 2007 این نسبت در حدود 40 درصد برآورد شده بود. روند صعودی وشکل تعمیق بحران به وضوح پیداست.
· به نظر میرسد بدهی عمومی انگلستان تا سال 2013 از مرز صددرصد تولید ناخالص داخلی این کشور نیز عبور کند.نگفته پیداست دولت انگلستان قادر نخواهد بود برای ترمیم این شکاف وحشتناک بر پشت وروی افزایش مالیاتها حساب ویژهئی باز کند.
· حجم اقتصاد یونان تقریباً 16درصد اقتصاد انگلستان است. با این اوصاف بروز یک بحران همهجانبهی اقتصادی –مانند بحران یونان – بنیهی اتحادیهی اروپا و کمر حوزهییورو را درهم خواهد شکست و شوک بزرگی به جهان سرمایهداری وارد خواهد کرد.
· وقتی حوض متلاطم یونان میتواند، بالانس اقتصادی اروپا را به هم بزند معلوم است که سونامی در شبه جزیرهچهگونه به بنیادهای سرمایهداری یورش خواهد برد. دولت دیوید کامرون درنخستین اقدام عملیاتی به طور جدی سیاست ریاضت اقتصادی را در دستور کار قرارداده است. جورج آزبورن (وزیر دارائی انگلستان) یک راهکار تا حدودی کارسازرا افزایش مالیات بر ارزشافزوده دانسته است. این میزان قرار است از 18 درصد به28درصد افزایش یابد. وضع مالیات بر درآمد بانکها از ژانویهی 2011 عملی خواهدشد.
در چنین صورتی آزبورن به نحوی خوشبینانه –و به تعبیر ما ابلهانه – مدعی شده است که کسری بودجهی عمومی کشور از 149 میلیارد پوند (179 میلیارد یورو) درحال حاضر به 20 میلیارد یورو در سال 2015 کاهش یابد.
آزبورن به عنوان طراح سیاستهای تاچریستی دولت کامرون "بودجهی اضطراری" سالهای آینده را هزینهی ناتوانیهای گذشته خوانده و گناه آن را گردن لیبرها انداخته است. به زعم ویدولت بلر و براون با دست ودلبازی حقوق پرداخت کردهاند.هنوز امضای حکم دولت کامرون خشک نشده است که گاردین خبر میدهد تعداد کارگران بیکارشده در سه ماههی نخست 2010 به بیش از 5/2 میلیون نفر رسیده و رکودی کم نظیر بعد ازدسامبر 1994 بر جای گذاشته است.افزایش پیشبینیناپذیر نرخ تورم به طور قطع باواکنش اتحادیههای کارگری انگلستان مواجه خواهد شد و این اعتراضات در تلفیق باسایر برنامههای ضد کارگری ریاضت اقتصادی، به امکان ظهور یک بحران تمام عیارسیاسی دامن خواهد زد.
آلمان
اگرچه رسانههای سرمایهداری آلمان این کشور را بهشت طبقهی کارگر و جزیرهئی جدا افتاده از بحران اقتصادی جاری خواندهاند، اما واقعیت چیز دیگری است. طی چند سال گذشته دولت آلمان کوشیده است از طریق سیاستهای مبتنی بر نوعی لیبرالیسم لیبرتر، به افزایش تولید و فزونی عرضهی کالا اقدام کند و ضمن بالابردن قدرت خرید مردم و تشویق به مصرف، مالیاتها رانیز افزایش دهد.اما افزایش سن بازنشستهگی از 65 سال به 67 سال یکی از دلایل فشار دولت بر فرودستان است.
دولت آلمان که مدعی ست از بحران اقتصادی لطمه نخورده، فقط در حیطهی صنعت تولید دو خودروی پورشه و بنز نه فقط ساعت کار رابه تناسب بخشهای مختلف افزایش داده است، بلکه مانند سایر دولتهای بورژوائی اتحادیهی اروپا, سیاست ضد انسانی استخدام کارگران موقت و افراد بیکار – به منظورکاهش دستمزد – را عملیاتی کرده است.
بیکاری وسیع ک