به “استقبال” مصاحبه های اخیرگورباچف درارتباط به ساختمان وفرو ریزیی دیوار برلین 1

به “استقبال” مصاحبه های اخیرگورباچف درارتباط به ساختمان وفرو ریزیی دیوار برلین

……

دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی


از كتاب :

خیانت به سوسیالیسم

(1)

تقریبا 15 سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی می گذرد. امروزه روشن شده است که برخلاف اندیشه ای که در اوایل دهۀ 1990 بوسیلۀ ضد کمونیست ها تبلیغ می شد، فروپاشی اتحاد شوروی قاطعانه نشان داد که نه آن سوسیالیسمی که بر پایۀ یک حزب پیشتاز و مالکیت دولتی و جمعی و برنامه ریزی مرکزی ایجاد شده، محکوم به شکست است، بلکه آن که کوشید جامعۀ سوسیالیستی موجود را با دنبال کردن راه سوم سوسیال رفرمیستی اصلاح کند، فاجعه انگیز بود.


به عنوان مثال 8 سال قبل از فروپاشی در سال 183 بالاترین پرداخت ها در شوروی از آن هنرمندان برجسته و نویسندگان و استادان دانشگاه و روسای ادارات و دانشمندان است که مبلغی بین 1200 تا 1500 روبل در ماه دریافت می کردند. کارمندان عالی رتبۀ حکومتی ماهی 600 روبل و مدیران بنگاه ها از 190 تا 400 روبل و کارگران در حدود 150 روبل در ماه دریافت می کردند.

در نتیجه بالاترین درآمد تنها 10 برابر دستمزد متوسط کارگران می شد در حالی که در ایالات متحده بالاترین پرداخت به روسای شرکت های بزرگ در همین سال 115 برابر دستمزد کارگران بود. در این مقاله سعی بر آن شده است تا علت اصلی فروپاشی اتحاد شوروی که نه کمونیسم و برنامه ریزی مرکزی بلکه سیاست های سوسیال دمکراتیک گورباچف بود بررسی گردد.

قبل از گورباچف آندروپف دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. در آن زمان شوروی با مشکلاتی از قبیل ناکارآمدی و ضایعات و بهره وری ضعیف و فقدان انضباط در کار و رشد کند در شاخص های زندگی مواجه بود. آندروپف تاکید داشت که استانداردهای زندگی به رقابت ساده با غرب در درآمدهای بالاتر و اشیای مادی بیشتر خلاصه نمی شوند. بلکه شاخص های زیستی سوسیالیستی مفهومی به مراتب فراتر از آن دارد:”رشد آگاهی و سطح فرهنگی” ، “مصرف معقول”، “رژیم غذایی عاقلانه” و “خدمات عمومی با کیفیت” و” استفادۀ مناسب از اوقات فراغت هم از نظر اخلاقی و هم از نظر زیبایی شناختی”.

به باور آندروپف برنامه ریزی ضعیف و مدیریت قدیمی و منسوخ و کوتاهی در بکارگیری نوآوری های علمی و فنی و تکیۀ بیشتر بر شیوه های تولید گسترده تا شیوۀ تولید فشرده و فقدان انضباط در کار موجب نارسایی و کمبودهای اقتصادی شده بود. آندروپف همه را به شتاب بخشیدن پیشرفت علمی و فن آوری می خواند. تصویری از مدرنیزاسیون تولید از راه بکارگیری تکنولوژی کامپیوتر به دست داد. در کنار این کمیسیون های موظف و ثابتی را برای انرژی پیشنهاد کرد تا به تصحیح استفادۀ غیر اقتصادی منابع اقدام کنند.

آندروپف همچنین از هجوم به مشکلات اقتصادی از راه “ بهبود رادیکال برنامه ریزی و مدیریت “ در سطوح بالای جامعۀ شوروی و بهبود انضباط و انگیزه ها در سطوح پایین جانبداری می کرد.

او بر این عقیده بود که تغییری در شیوه های برنامه ریزی و انگیزه های مادی می بایست تضمین کند “ آنهایی که جسورانه تکنولوژی نوین را به خدمت می گیرند خود را متضرر نیابند” او بویژه پیکاری را بر ضد کار کم مایه و غیبت و فرار از کار و مستی و قاچاق و بی مسولیتی به اجرا گذارد. کسانی که مرتکب چنین جرایمی می شوند می بایست با از دست دادن مزد و تنزل مقام و کاهش پرستیژ اخلاقی هزینه را بصورت مستقیم و سخت بپردازند.

رسانه ها به پیکار برای نظم و انضباط بیشتر پیوستند و آندروپف شخصا به اجرای این پیکار در یک فروشگاه ماشین آلات مسکو پرداخت. آندروپف سیاست همزیستی مسالمت آمیز و پرهیز از جنگ را تایید می کرد اما بر تداوم فراگیر و بین المللی مبارزۀ طبقاتی پای می فشرد.

در دهۀ 1970 بارها هشدار داد که امپریالیست ها با عنوان کردن مسالۀ “ ناراضیان” و “ حقوق بشر” و افزایش برنامه های رادیو اروپای آزاد و رادیو آزادی عملا کارزار ایدئولوژیک به ضد اتحاد شوروی را شدت بخشیده اند.

اما آندروپف سه ماه پس از در دست گرفتن امور دچار مشکلات کلیوی شد و پس از 15 ماه درگذشت . پس از آندروپف گورباچف به سمت دبیر کلی حزب کمونیست اتحاد شوروی معرفی شد .

گورباچف در ابتدا سیاست های خود را بر مبنای ادامۀ سیاست های آندروپف قرار داد و در این راه نشانه های معینی از بهبود را بدست آورد.

در 1985 و 1986 هم تولید و هم مصرف افزایش یافتند. رشد اقتصادی در دوران اصلاحات اولیه 1 تا 2 درصد بالا رفت. بهره وری از 3-2 درصد به 4.5 درصد افزایش یافت.

در 1986 تنها در صنایع ماشین سازی سرمایه گذاری 30 درصد بیش از تمامی 5 سال پیش از آن افزایش یافت. اما چرخش گورباچف از سیاست های آندروپف و پشت کردن او به مارکسیسم - لنینیسم در سال های 1987 و 1988 آغاز شد .

به گفتۀ تاریخ دان آمریکایی روبرت دانیلس “ گورباچف سلسله حوادثی ذاتا پیش بینی ناپذیر بر مرکز حزب فرود آورد که اقتدار و مشروعیت حزب کمونیست را از درون تهی و بی اثر ساخت “.

در زمان گورباچف اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی زیر فشارهای زیادی از جانب امپریالیست ها قرار داشت :

حکومت آمریکا به وسیلۀ سعودی ها و اوپک بطور سیستماتیک دست اندکار پایین آوردن بهای نفت در بازار جهانی بود. حرکتی که به اقتصاد ایالات متحده کمک می کرد و همزمان شوروی ها را که برای تحصیل ارز وابسته به فروش نفت بودند از پای درمی آورد. دستگاه اداری ریگان با فروش هواپیماهای نظامی و موشک های استینگر به سعودی به ازای تولید نفت بیشتر و بهای کمتر موافقت کرد.

در 1983 سازمان کشورهای صادرکنندۀ نفت (اوپک) زیر فشار ایالات متحده بهای نفت را از 34 دلار به 29 دلار در هر بشکه کاهش داد. در 1985 سعودی ها تولید نفت خود را از کمتر از 2 میلیون بشکه در روز به 9 میلیون بشکه افزایش دادند. ظرف 5 ماه بهای هر بشکه نفت به 12 دلار سقوط کرد.

به گفتۀ پتر شوایرز” بیش از 10 میلیارد ارز مطمئن مسکو تقریبا معادل نیمی از درآمدش یک شبه دود شد”. در نوامبر 1982 ریگان پیشنهاد شورای امنیت ملی بر مبنای جلوگیری از دسترسی شوروی به تکنولوژی پیشرفته را امضا کرد اما با این حال ایالات متحده در مورد کالاهایی نیز که شوروی ها دریافت می کردند دست به خرابکاری زد.

بطور مثال در 1984 ایالات متحد به عرضۀ نقشه های معیوب قطعات توربین گازی به شوروی ها پرداخت و از طریق واسطه ها چیپس های ناقص کامپیوتر به اتحاد شوروی فروخت. این گونه اقدامات اگر چه به بهای از دست دادن زمان و هزینه هایی ناگفتنی تمام شد اما هیچ یک عاملی برای فروپاشی و حتی ضعف شوروی نبود بلکه آنچه به فروپاشی شوروی یاری رساند سیاست های گورباچف در قبال این فشارها بود.

گورباچف یک جانبه آزمایشات هسته ای را متوقف کرد و موشک های میان بردی را که بسوی اروپا نشانه رفته بودند کاهش داد. او در میان حیرت دستگاه اداری ریگان مخالفت پیشین شوروی را به کلی دگرگون کرد.

در پایان 1985 و اوایل 1986 گورباچف عقب نشینی از تعهدات شوروی نسبت به افغانستان را آغاز کرد گرچه تسلیم کامل در دو سال بعد انجام گرفت .

عقب نشینی در حالی انجام گرفت که هیچگونه موافقتی با پیشنهاد شوروی مبنی بر قطع کمک نظامی ایالات متحده به مجاهدین و هیچ تضمینی برای سلامتی و امنیت رهبران کمونیست افغان یا یک افغانستان غیر متعهد از سوی آمریکا به عمل نیامد. در 15 فوریه 1989 آخرین واحدهای نظامی شوروی بی آنکه جلوه ای از سال ها فداکاری و جانبازیشان دیده شود افغانستان را ترک کردند. افغان ها نخست به رحم و مروت جنگ سالارهای جنایتکار و سپس به بنیادگران اسلامی طالبان محول شدند. چنانکه تمامی پیشرفت های اقتصادی و سیاسی و آموزشی نظام انقلابی پیشین نیز محو و نابود شدند.

گورباچف پیمان نامۀ معروف به “ دکترین برژنف” را که اعلام می داشت اتحاد شوروی و دیگر کشورهای اروپای شرقی از حق و وظیفۀ دفاع از سوسیالیسم در هر یک از اعضای پیمان ورشو برخوردارند ترک کرد.

این دکترین با آموزه های لنینی مبنی بر ملاحظات مربوط به مبارزۀ طبقاتی مقدم بر ملاحظات حاکمیت ملی است سازگار بود . در اروپای شرقی که دولت های کمونیستی همواره ریشه کم ژرفاتری از اتحاد شوروی داشتند سیاست بازگرداندن واحدهای نظامی و عدم مداخلۀ گورباچف فاجعه آفرید. در تمام جوامع اروپای شرقی حکومت های کمونیستی اعتماد به خود را از دست دادند و عناصر مخالف دلیر شدند. گورباچف دکترین برژنف را یک سویه کنار نهاد.

سرنوشت جمهوری دمکراتیک آلمان فاجعۀ تسلیم چیزی در برابر هیچ را نمایان ساخت. بجای مذاکره نزدیک شدن دو آلمان با نظام های اجتماعی متفاوت بر اساس منافع متقابل و حقوق برابر سرانجام کار آلمان دمکراتیک به شکل الحاق اجباری و توهین آمیز و بازگشت به سرمایه داری در آمد. اتحاد شوروی به مدت دهها سال نفت و گاز و مواد اولیه را به بهای پایین برای اروپای شرقی در برابر کالاهای صنعتی فراهم کرده بود.

از این رو در 1990 و 1991 از دست رفتن تجارت اروپای شرقی مشکلات اقتصادی و اجتماعی شوروی را نیز بدتر کرد. بطور نمونه از دست دادن ناگهانی واردات دارو از اروپای شرقی عامل عمده ای در نزول سریع نظام سلامتی عمومی شوروی بود.


ادامه دارد