دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
سرنوشت جمهوری دمکراتیک آلمان فاجعۀ تسلیم چیزی در برابر هیچ را نمایان ساخت. بجای مذاکره نزدیک شدن دو آلمان با نظام های اجتماعی متفاوت بر اساس منافع متقابل و حقوق برابر سرانجام کار آلمان دمکراتیک به شکل الحاق اجباری و توهین آمیز و بازگشت به سرمایه داری در آمد. اتحاد شوروی به مدت دهها سال نفت و گاز و مواد اولیه را به بهای پایین برای اروپای شرقی در برابر کالاهای صنعتی فراهم کرده بود.
از این رو در 1990 و 1991 از دست رفتن تجارت اروپای شرقی مشکلات اقتصادی و اجتماعی شوروی را نیز بدتر کرد. بطور نمونه از دست دادن ناگهانی واردات دارو از اروپای شرقی عامل عمده ای در نزول سریع نظام سلامتی عمومی شوروی بود.
در ماه مه 1989 گورباچف تصمیم خود مبنی بر توقف ارسال سلاح به نیکاراگوئه را حتی اگر آن کشور همچنان در معرض تروریسم مورد پشتیبانی ایالات متحده باقی بماند به انجام رساند.
از آغاز1986 هواداری گورباچف از کوبا شروع به نقصان کرد. اما کوبای سوسیالیستی که حاضر به تغییر اصول نبود, تغییر موضع نداد. سال بعد گورباچف 5 میلیارد دلار کمک سالانه شامل ارسال محموله های نفت و مواد ضروری دیگر به كوبا را قطع کرد. بین 1990 و 1993 فروپاشی شورای همیاری متقابل اقتصادی و تشدید محاصرۀ اقتصادی ایالات متحده و خیانت گورباچف موجب 50 درصد افت در تولید ناخالص داخلی کوبا شد.
سیاست های گورباچف برای بسیاری بهای سنگینی داشت. سوسیالیسم اروپای شرقی را محو کرد و به جای آن حکومت های محافظه کار جدیدی را نشاند که بزدلانه در پی عضویت در اتحادیۀ اروپا و ناتو هستند.
در 49-1993 کوبایی های ترک شده اما قهرمان با گاو و خیش چوبی شخم می کردند. در آفریقا قارۀ بیشترین ستمدیده از امپریالیسم پایان کمک شوروی به معنای انهدام سی سال امید و مبارزه به خاطر توسعۀ مستقل بود.
بدهکاری به بانک های غربی به زودی کشورهای جدیدی را که از زمان استعمارزدایی رسمی در 1960 درگیر مبارزه بودند زیر فشار قرار داد. در حالی که ایدز و بیماری های دیگر و فروپاشی شبکه های تامین اجتماعی کل جمعیت را تهدید به نابودی می کرد, گورباچف با شعار« آمریکایی ها را نرنجان» حتی به رهبران رهایی ملی چون نلسون ماندلا و یاسر عرفات پشت کرد.
با نزدیک شدن جنگ خلیج فارس هنگامی که جیمز بیکر نمایندۀ پرزیدنت بوش از شوروی خواست به برنامۀ ضربه زدن به ارتش عراق بپیوندد گورباچف پاسخ داد: « مایلم تاکید کنم ما دوست داریم در هر شرایطی در کنار شما باشیم».
بدین ترتیب گورباچف بی اعتنا به تاکید تئوری مارکسیسم ـ لنینیسم بر مبارزۀ طبقاتی, گام به گام به متحد آشکار امپریالیسم تبدیل شد.
اما در اصلاح اقتصادی, گورباچف سرگرم پرداختن به اندیشه های کسانی شد که از رویگردانی از برنامه ریزی متمرکز و حرکت به سوی خودگردانی بنگاهی و بازار و از مالکیت دولتی به سوی بنگاه های تعاونی و خصوصی, از متوقف کردن اقتصاد ثانوی (بازار) به سوی آزادگذاردن آن طرفداری می کردند.
در 88-1987 جریان اصلاحی گورباچف به سه شکل درآمد:
نخست اصلاح حزب به تصفیۀ حزبی و محروم ساختن حزب از قدرت شد.
دوم زیر پرچم گلاسنوست رسانه های شوروی بطور فزاینده ضد کمونیست شدند.
سوم گورباچف فعالیت بنگاهی و تجارت خصوصی را در آغوش گرفت.
در پلنوم سرنوشت ساز کمیتۀ مرکزی در ژانویۀ 1987 زیر شعار« دموکراتیزاسیون» محروم کردن حزب کمونیست اتحاد شوروی از قدرت سیاسی و اقتصادی آغاز شد. گورباچف اصلاحات سیاسی را پیشنهاد کرد که شامل انتخابات چند نامزدی برای پست های دبیری حزب از سطح ناحیه تا جمهوری متحد و انتصاب افراد غیر حزبی به مقام های عالی حکومت بود. گورباچف کاستی های جدی در کارکرد دموکراسی سوسیالیستی را به خاطر ایجاد ترمز در اصلاحاتش سرزنش کرد.
دموکراتیزاسیون آن گونه که در این مرحله بوسیلۀ گورباچف تعریف شد معادل گذار از مارکسیسم به برداشت های سوسیال دمکراتیک از ساختار حزب بود. در پلنوم 1987 گورباچف ایجاد ارگان عالی قدرت دولتی کنگرۀ نمایندگان خلق را پیشنهاد کرد. در حالی که حزب نقش رهبری کننده را در جامعۀ شوروی و حکومت ایفا می کرد نوزدهمین کنفرانس حزبی با یک ضربه و این اعلام که بیش از حزب دولت باید رهبری کند نقش ها را معکوس کرد.
بدین ترتیب رژیم گورباچف تسمه نقاله ای شد برای اندیشه هایی که مبانی تئوریک مارکسیسم لنینیسم را انکار می کردند.
سخنرانی های گورباچف اندیشه هایی چون « تفکر نوین» و «ارزش های جهانی انسانی» و جلوه های بورژوایی دموکراسی و سوسیالیسم بازار را به حزب و رسانه ها انتقال می داد. سپس رسانه های گلاسنوستی اندیشه های نو را بسط داده و زمینه را برای سخنرانی های تازۀ گورباچف فراهم می کردند تا سمت گیری ضد سوسیالیستی باز هم بیشتری را بیان دارد.
رسانه های گلاسنوستی خدمتگذار یاکولف و گورباچف در مورد هر ضایعه ای یا ناکامی اقتصادی حتی اگر ناشی از سیاست های گورباچف بود اطمینان خاطر می دادند و اوضاع را برای خودمختاری بیشتر بنگاه ها و بازار گرایی بیشتر تقویت می کردند و هرگز به احیای دوبارۀ برنامه ریزی مرکزی نمی پرداختند.
بحث های عمومی تنها در راستای ضد سوسیالیستی جریان می یافت و با گذشت زمان تقاضای حذف کامل نهادهای برنامه ریزی از نظر سیاسی امکان پذیر شد.
در دسامبر 1987 یاکولف و گورباچف به خطایی سرنوشت ساز دست زدند و به کاهش جدی خرید دولتی از محصولات صنعتی اقدام کردند که باعث چرخشی دیوانه وار از یک اقتصاد بابرنامه به اقتصادی بی برنامه شد. یاکولف و گورباچف خرید تضمینی محصولات صنعتی بوسیلۀ دولت با قیمت های ثابت را به سوی انقباض راندند و آن را از 100 درصد تنها به 50 درصد کل صنعت رساندند.
ادامه دارد