مبارزات ضد سرمایه داری، و عکس العمل کمپ بورژوازی جهانی
مبارزات ضد سرمایه داری، و عکس العمل کمپ بورژوازی جهانی
فرشید شکری
استمرار سیاست های حمایتی دول بورژوایی از سرمایه داران، صاحبان صنایع، بانک ها و مؤسسات مالی، و پیرو آن اعمال برنامه ریاضت اقتصادی، خشم کارگران و حقوق بگیران در سراسر دنیا را برانگیخت و اینک جنبشی ضد سرمایه داری تحت عنوان “ جنبش ۹۹% “ به مصاف با شرایط موجود برخاسته است. روزی نیست خبر تجمعات اعتراضی و تظاهرات توده های کار و زحمت در اوپا، آمریکا، و نقاط دیگر بگوش نرسد.
بیکاری، تورم و گرانی سر سام آور و ناتوانی در تهیه مایحتاج روزانه، بالا رفتن هزینه خدمات درمانی و دارو، ژرفتر شدن شکاف طبقاتی میان داراها و ندارها، و … محرومان و ستمکشان اکثر جوامع بشری را به خیابانها کشانده است. آنان با صدای رسا اعلام می کنند: “ تا کی فقر و نداری، تا کی گرسنگی و بی مسکنی، تا کی ظلم و استثمار، تا کی برده گی “؟ “ بس است، کاسه صبر ما لبریز شده و بیش از این تاب تحمل ستمگری شماها را نداریم”.
چه شور انگیز است دیدن صحنه های نبرد و ستیز پایمال شدگان علیه این نظم وارونه. چه شعف آفرین است مشاهده خیزش گور کنان طبقه سرمایه دار. چه امیدی به آینده ای بهتر، به دنیایی بهتر، به زندگانی ای انسانی در خور شأن انسانها در خیابانهای آمریکا، فرانسه، انگلستان، اسپانیا، ایتالیا، پرتقال، کانادا، آلمان و در همه جای این زمین، موج می زند. شکی نیست دیر یا زود آنچه را پرولترهای جهان در طلبش “ به حرکت درمی آیند و برایش سرسختانه پیکار می کنند “ بدست خواهند آورد. آن هنگام هیچ نیرویی تاب مقاومت در برابر پرولتاریای آگاهی یافته را که متحدانه بر دشمن طبقاتی اش می تازد، نخواهد داشت.
اما فی الحال که “ شورش گرسنگان “ در شمال آفریقا و خاورمیانه کماکان جریان دارد و در پاره ای از کشورهای پیشرفته نیز جنبش های اجتماعی علیه نظام های اقتصادی- سیاسی حاکم بمیدان آمده اند و رویارویی طبقاتی معاصر متعاقب موج دوم بحران سرمایه داری وارد مرحله جدیدی شده است، کمپ بورژوازی جهانی یا همان یک درصدی که از قبل استثمار نیروهای مولده و تولید کنندگان نعمات مادی جهان، همواره خدایی می کند، با امکانات مالی و نظامی و تبلیغی اش، و با بهره گرفتن از خدمتگزاران اندیشه ورز خود به مصاف با مبارزات کارگران و زیردستان برخاسته است.
طبقه سرمایه دار توأم با برپا داشتن گردهمایی ها و نشست های دوره ای خود (مانند همایش اخیر جی ۲۰(G-20 جهت یافتن راهکاری که به تخفیف فشار بحران سرمایه داری بیانجامد، به مقابله با پیکارهای ضد سرمایه داری در اشکال گوناگون روی آورده، که ذیلاً بترتیب اهمیت مواردی از این تقابل گسترده بازگو می شود.
آلترناتیو سازی در شمال آفریقا و خاورمیانه
چند صباحی پس از اعتصابات و اعتراضات کارگری در اروپا که برای ماهها پایه های نظام سرمایه داری در تعدادی از کشورهای امپریالیستی قاره ی سبز بلرزه درآمد، توده های مصیبت زده و عاصی از حکومت های سرمایه داری استبدادی وابسته و غیر وابسته در شمال آفریقا و خاورمیانه، علیه گرسنگی، افزایش بیکاری، فاصله طبقاتی، و فساد مالی حکومتگران، سر به شورش نهادند.
خیزش هایی که دقیقاً برخلاف تبلیغات وسائل ارتباط جمعی و میدیای امپریالیستی، نه صرفاً برآمدهایی بر ضد ساختارهای سیاسی بسته و غیر دموکراتیک حاکم بر این کشورها، بل اعتراض و طغیان مردم بستوه آمده این سرزمین ها علیه تولید سرمایه داری، و اساساً سیاست های ضد کارگری حکومتگرانند.
تا به این تاریخ، ماحصل بیداری اجتماعی کارگران و توده های تهیدست - منهای سقوط قذافی با دخالت ناتو - پیروزی انقلاب و بزیر کشیدن حاکمین دیکتاتور مصر و تونس از مسند قدرت بوده است.
شورش مردم ستمکش یمن، و قیام سوری ها و بحرینی ها برای سرنگونی علی عبدالله صالح، بشار اسد و حمد بن عیسی آل خلیفه هنوز ادامه دارد.
نشانه ها از این حکایت دارند که چنانچه اخلالی در روند مبارزات مردم یمن و بحرین بوسیله امپریالیست ها و یا کمپ سرمایه داران ایجاد نشود، سقوط دیکتاتورهای این دو کشور قریب الوقوع است، و چنانچه قیام سوری ها با دخالت و حمله نظامی قدرت ها ذائل نگردد و تخریب نشود، حکومت بعث سوریه هم هر چقدر از طرف جمهوری اسلامی و هم پیمانانش حمایت شود، نمی تواند چندان دوام آورد.
بطور گذرا در جمع بندی از رویدادهای منطقه می شود اظهار نمود که، این وقایع با توجه به بحران غیر قابل حل تولید سرمایه داری، و اوجگیری جدال و کشمکش طبقاتی در سطح جهان، بسیار درخور تأمل و تعمق اند.
این انقلابات و قیام ها نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم زجر دیده شمال آفریقا و خاورمیانه محسوب می شوند که تا کنون بازتاب مثبتی در دنیا داشته اند و اثرات انکار ناشدنی ای بر مبارزات مردم جوامع دیگر گذاشته اند.
با این حال، بدلیل بند و بست نیروهای اپوزیسیون راست این کشورها - از لیبرالهای سکولار گرفته تا مذهبی های “اکسترمیست” سابق و میانه رو امروز - با امپریالیست ها، و همکاری چپ های رفرمیست و پارلمانتاریست با همه این نیروهای ارتجاعی، مسئله چگونگی مادیت یافتن تحولات ریشه ای به سود طبقه کارگر و مزدبگیر این جوامع در برابر نیروهای کمونیست خودنمایی می کند.
مصری ها از چنگال دیکتاتوری مبارک رها شدند، اما جبهه ضد انقلاب مرکب از نظامی ها و جریانات پرو غرب، پس مانده های رژیم قبلی، و احزاب و گروههای اسلامی آکتیو شده می خواهند بلکل آینده و سرنوشت مردم مصر را بدست گیرند. متأسفانه جریانات اسلامیست که در گرما گرم نبرد توده های عاصی کمتر ظاهر شدند و غالباً سرگرم بده و بستان با کانون های قدرت در داخل و خارج بودند، دارند بشیوه ای موذیانه طرح هایشان را پیش می برند.
در تونس اسلام گرایان رقابت های انتخاباتی را بردند و در بحرین دستجات اسلامی کوشش می کنند تا پس از سرگونی حکومت، در قدرت سیاسی سهمی داشته باشند. همچنین شورای انتقالی لیبی که متشکل از عقب افتاده ترین و مرتجع ترین نیروهای این کشور می باشد، قول بازگرداندن و پیاده کردن شریعت اسلام را داده است!
بهررو، فعلاً این گروهها و بقیه جریانات بورژوایی بر طبق پلان و نقشه امپریالیست ها به جدال با کارگران و توده های ستمکش مشغولند، و تا به اینک جانشین و آلترناتیو حکومت های مخلوع شده اند یا بناست در آتیه بشوند که هیچ پلاتفرم و برنامه ای برای خاتمه ظلم و بی عدالتی، و نابرابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ندارند، و قرار نیست داشته باشند.
این وقایع درس بزرگی برای طبقه کارگر و مردم تحت ستم ایران است. کارگران و زحمتکشان ایران که این جابجایی قدرت را - البته با تفاوت هایی - سی و سه سال پیش تجربه کرده اند، قطعاً دریافته اند امپریالیست ها، و سازمانها و احزاب بورژوایی و خرده بورژوازیی در پیش و پس از هر تحولی تلاش میکنند تا توده های بپا خاسته به مقاصد مبارزاتی خود دست نیابند.
تداوم ممانعت از گسترش تفکرات انقلابی مارکس
با شروع موج اول بحران سرمایه داری در ماههای پایانی سال ۲۰۰۷ که با بحران مسکن نمود یافت و در مراحل بعدی بانکها و مؤسسات مالی ) اواسط سال ۲۰۰۸ ) دچار درهم ریختگی شدند و از رونق مراکز بورس جهان کاسته شد، صاحب نظران و تحلیلگران چپ که روی شناساندن عوامل و ریشه های بحران سرمایه داری تمرکز کرده بودند، تصور نمی کردند همین بحران باعث می شود تا نام مارکس در همه جا بر سر زبانها بیافتد، کاپیتالش میلیونها خریدار در چهار گوشه دنیا بیابد و سر از منازل محقر کارگران معترض درآورد، و تفکرات وی مورد توجه بخش هایی از اقشار کم سواد و یا تحصیل کرده ی طبقات محروم و له شده قرار گیرد. جالب اینجاست حتی اقتصاددانان و ایدئولوگ های بورژوازی سراغ جنبه علمی اثباتی کاپیتال رفتند تا کاپیتالیسم را بهتر فهمیده، و راهی برای توقف کاهش نرخ سود سرمایه بیابند و بیماری عزیزشان را درمان کنند!
آری، با حادتر شدن بحران سرمایه داری، و آغاز دور جدیدی از بیکار سازیها، پائین رفتن سطح دستمزدها، کسر و حذف بیمه های اجتماعی و غیره، جمعیتی از کارگران و فرودستان جوامع مختلف علی الخصوص کشورهای غربی برای شناخت تولید سرمایه داری به کاپیتال مارکس رجوع کردند و از این مهمتر اندیشه های “ انتقادی و انقلابی “ مدون در این کتاب بی همتا را چراغ راه خود ساختند.
مالکین و صاحبان وسائل تولید که هر بار با بروز بحران های دوره ای این سیستم از طرفی بهدف از میدان بدر کردن رقبا و بلعیدن سود بیشتر همدیگر را گاز می گیرند، و از سوی دیگر به یورش هایشان علیه نیروهای مولده شدت می بخشند تا آوار بحران را بر سر طبقه کارگر خراب کرده، و خودشان از مهلکه بسلامت بگریزند، با مشاهده آن وضع به فکر راه چاره افتادند.
بدین سان آنان همزمان با بکار انداختن قوای قهریه و دستگاههای امنینی خود برای سرکوب معترضان و آزار مبارزین، و تلاش برای پایان یافتن اعتصابات کارگری - با پر کردن جیب رهبران اتحادیه ها و نهادهای کارگری موجود - به نیروهای سیاسی و تئوریک خود مأموریت دادند تا هر طور شده تناقضات ذاتی مناسبات و شیوه تولیدی حاکم را با صحبت کردن در رسانه های صمعی و بصری، با راه اندازی سمینارها و کنفرانس ها، و با قلم زدن در مطبوعات، از نظرها دور نگهدارند و مانع از تعمیق آموزه های سوسیالیسم و کمونیسم علمی در میان توده های کارگر گردند.
این نیروها هم با تحریف حقایق و دست کاری “ تئوری بحران “ ، پولدارهای حریص و طمع کار را مقصر قلمداد کردند که گویا به علت خارج ساختن قسمت هایی از ثروت انبوه خود از روند و چرخه تولید، و بکار گرفتن آن در بخش اقتصاد غیر مولد، بانی این بحران و آشفتگی شده اند! یا می گفتند: بانکداران، مدیران رده بالای مؤسسات مالی و بورس بازان که با تقلب، اختلاس و… در پی سود اندوزی اند، موجب سر درآوردن بحران سرمایه داری در این مقیاس شده اند!
خلاصه سعی طبقه سرمایه دار دول امپریالیستی و سایر جوامع بورژوایی، بهمراه نیروهای سیاسی و تئوریک اشان این بود تا بخیال خودشان سیستم سرمایه داری را منزه جلوه داده، و این درهم ریختگی را به تعدادی آدم ثروتمند حریص، طماع و فاسد ربط دهند! در این مدت هم که یک جنبش عظیم ضد سرمایه داری - قطع نظر از کمبود و نارسایی ملموس آن - توانسته بدرجاتی آرامش کمپ بورژوازی را برهم زند، باز می کوشند به توده های کارگر و زیردست القاء کنند: “ تولید سرمایه داری بی عیب و نقص است و مشکل از همانجاست که دو، سه سال است عنوان می دارند “.
اینها راهبردهای امپریالیست ها و کمپ سرمایه داران به قصد درهم کوبیدن “ شورش گرسنگان “ میباشند که قبلتر “بانک جهانی” با آگاهی از عواقب دستور العمل های اقتصادی خویش نسبت به شورش فقرا هشدار داده بود، و از طبقات حاکمه خواسته بود خود را برای رویارویی با خیزش کارگران و توده های فقر زده آماده سازند. بی تردید شکست این نقشه های شناخته شده کار ساده ای نیست. وانگهی احتمال دارد راهکارهای تازه ای برای متوقف شدن پیکارهای ضد سرمایه داری در اروپا، آمریکای شمالی، و آمریکای لاتین به مغزشان خطور کند، و سناریوهای جدیدی به منظور تخطئه ی قیام ها و انقلابات شمال آفریقا و خاورمیانه بنویسند.
در هر حال، تا این زمان دشمنان طبقه کارگر علی رغم اختلافاتشان با همدیگر و رقابتی که در میان شان جریان دارد، حول اغراض مشترک شان همانا حل بحران اقتصاد سرمایه داری و تحمیل عقب نشینی به مبارزات کارگران و محرومان یا ایزوله کردن مطالبات رادیکال آنان، جمع شده اند و با اطمینان طرح هایشان را به اجرا درآورده اند.
این اطمینان از آنجا نشأت می گیرد که قیام کنندگان و معترضین در حلقه های ضعیف سرمایه داری جهانی، و نیز در حلقه های قوی آن از “ فقدان رهبری ای منسجم و رادیکال “ در رنج اند. امپریالیست ها و بورژوازی هر کدام از کشورهایی که مردم کارگر و ستمدیده اش به خیابان ها سرازیر شده اند یا برآمدی انقلابی را استارت زده اند، از این ضعف عمده نهایت بهره برداری را برده اند، و باز می برند.
هر چند نفرت عمومی از سرمایه داری، ورود مبارزه طبقاتی به مرحله ای نوین، و جذب و متمایل شدن بخش هایی از نیروهای مولده به آراء مارکس و دیگر رهبران بزرگ پرولتاریا، تا به این حد سابقه نداشته که جای بسی سرور و خوشحالی است، ولیکن مادام خلاء رهبری رادیکال بر پیکارهای طبقه کارگر شهری و توده های زحمتکش پر نشود، دست امپریالیست ها برای بقدرت رساندن آلترناتیوهای خود در شمال آفریقا و خاورمیانه نظیر آنچه در مصر، تونس و لیبی اتفاق افتاده باز است، و مبارزات حاضر در کشورهای غربی هم به آن نتایجی که کارگران کمونیست و مارکسیست های انقلابی انتظارش را دارند، منتهی نمی شوند.
بعبارت دیگر، اگر چه حالا در خاورمیانه و جهان عرب عنصر اجتماعی (تحرکات توده ای) در میدان است و از شواهد و داده های موجود می توان دریافت مردم آزادیخواه و برابری طلب منطقه به کنار رفتن دیکتاتورها و جابجایی قدرت در بین بالایی ها رضایت نمی دهند، و دور دوم خیزش های انقلابی و بحران های سیاسی پس از سقوط دیکتاتورها مخصوصاً در مصر که بعضاً شاهد چالش های کارگری و مبارزات پرشور جوانان در این کشور هستیم، فرا می رسد. با این تفاصیل بدون فائق آمدن بر خلاء آزار دهنده رهبری و سازماندهی، امکان تحقق اهداف بپاخاستگان در این ممالک بسیار ضعیف، و شاید غیر ممکن باشد.
با تحزب یافتن کارگران جوامع یاده شده در حزب کمونیست - که این امر خطیر بر ذمه کارگران کمونیست و سازمانهای انقلابی است - صف توده های ستمدیده از بورژوازی و خرده بورژوازی معترض جدا می گردد و کارگران با جای گرفتن در رأس این صف، مبارزات جاری را به نحو شایسته ای هدایت می کنند. چنانچه این ستاد رهبری تشکیل شود، آنگاه تاکتیک های مبارزاتی (اعتصابات عمومی و کارگری) قربانی معامله بالایی ها نمی شوند و از حرکت باز نمی ایستند. شکل گیری یک حزب کمونیست با پایگاه وسیع اجتماعی و حضور قدرتمندش در صحنه، زد و بند جریانات راست و چپ های رفرمیست و لیبرال ، و دخالت های امپریالیستی را بی نتیجه می گذارد و به پیشروی مبارزات کارگران و محرومان شمال آفریقا و خاورمیانه قطعیت می بخشد.
جدال های ضد سرمایه داری در غرب و مابقی مناطق هم آنوقت ثمر می دهند که این کمبود جبران شود. کارگران و مزدبگیران پرتاب شده به زیر خط فقر در این کشورها که درپی بازپس گیری حقوق پایمال شده خود هستند و بعضاً بطور شفاف “ تغییر در ساختار اقتصاد سرمایه داری “ را خواسته و خواهانند، نیازمند شکل دادن به یکچنین رهبری ای رادیکال و قاطع اند.
زنده باد مبارزات ضد سرمایه داری در جهان
۱۲ نوامبر