(2) آیا فــروپاشـــــــی در راه اســــــت؟ شــورش جــهــانــــــــــــی

پیوست به گذشته

شــورش جــهــانــــــــــــی

آیا فــروپاشـــــــی در راه اســــــت؟

ویلیام رابینسون

۱۰ دسامبر ۲۰۱۱

ترجمه حبیب بکتاش



(2)


اول، این بحران از چند جنبه شبیه بحرانهای ساختاری قبلی سالهای ١٩٣٠ و ١٩٧٠ است، اما چند مشخصه نیز وجود دارند که مخصوص بحران حاضر هستند:
این سیستم بسرعت دارد به نهایت اکولوژیک بازتولید خود نزدیک میشود. ما با شبح واقعی پایان یافتن منابع و فاجعه محیط زیست روبرو هستیم که تهدید سقوط سیستم را در بر دارد.
 -- اندازه وسایل خشونت و کنترل اجتماعی بی سابقه است. جنگهای کامپیوتریزه شده، هواپیماهای بدون سرنشین (دروون)، بمبهای پناهگاه شکن، جنگ ستارگان، و غیره سیمای افزار جنگی را تغییر داده‌اند. جنگ برای کسانی که در انتهای گیرنده حملات نظامی نیستند نرمال و بهداشتی شده است. همچنین تمرکز کنترل بر رسانه‌ها، تولید سمبلها، تصاویر و پیامها در دستهای سرمایه فرامیلیتی بیسابقه است.

 ما به نظارت تمام نما (پان آپتیکال) و کنترل ذهن اورولی رسیده‌ایم. (جورج اورول نویسنده و ژورنالیست بریتانیایی است که با کتاب طنز مزرعه حیوانات و کتاب داستانی بنام ١٩٨٤ مشهور است. او در این کتاب در باره یک جامعه‌ای صحبت میکند که تمام شهروندان زیر نظر حکومت هستند و تما م افکار و فعالیتهای آنها کنترل میشود. دنیای سرمایه داری غرب جامعه شوروی و بلوک شرق را یک جامعه اورولی توصیف میکرد. الان این شبح خود آنها را شکار میکند. اورول از ١٩٠٣ تا ١٩٥٠ زندگی کرد. مترجم).
-- ما داریم به نهایت گسترش وسیع سرمایه داری میرسیم، به این معنی که دیگر مناطق قابل توجهی وجود ندارند که بتوانند به سرمایه داری جهانی ادغام شوند. تبدیل روستاها به شهرها حالا تماما پیش رفته است، و کالائی کردن روستاها و مناطق غیر سرمایه داری و کمتر سرمایه داری تشدید یافته است، یعنی مثل گرمخانه برای رشد سریع سرمایه تبدیل شده‌اند، بطوریکه گسترش شدید به اعماقی دست مییابد که بی سابقه است. مثل دوچرخه سواری، سیستم سرمایه داری باید بطور مداوم گسترش بیابد و الا سقوط میکند. حالا سیستم به کجا گسترش میتواند بیابد؟
-رشد یک جمعیت مازاد عظیم وجود دارد که در مناطق فقیر نشین اسکان مییابند، از اقتصاد تولیدی الینه میشوند، به حاشیه‌ها پرت میشوند، و در معرض  بحران بقا و کنترل سیستمهای پیچیده اجتماعی قرار میگیرند – در چرخه مرگبار نداری-استثمار- انزوا قرار میگیرند. این مسئله بشیوه‌های جدیدی خطر فاشیسم قرن بیست و یکم و دورهای جدیدی از نسل کشی برای کنترل مازاد جمعیت و شورش بالقوه یا بالفعل آنها را بالا میبرد.
-
-یک گسست وجود دارد بین اقتصادی که جهانی میشود و سیستم قدرت سیاسی مبنی بر دولتهای ملی. دستگاههای دولت فراملی بدوی (رشد نیافته) هستند و قادر نبوده‌اند نقش آنچه را که جامعه شناسان هژمون (رهبر) می‌نامند را بازی کنند، یا یک دولت ملی که بحد کافی قدرت و مرجعیت برای سازماندهی یا باثبات کردن سیستم داشته باشد. دولتهای ملی نمیتوانند بادهای پرصدای یک اقتصاد جهانی افسارگسیخته را کنترل کنند؛ دولتها با بحران فزاینده مشروعیت سیاسی روبرو هستند.


دوم، الیت‌های جهانی قادر به ارائه راه حلها نیستند. بنظر میرسد که آنها بلحاظ سیاسی ورشکسته هستند و ناتوان از هدایت مسیر حوادثی میباشند که پیش رویشان اتفاق میافتند. آنها در نشستهایی مثل جی ٨، جی ٢٠، و سایر نشستها اختلاف و تشتت بنمایش گذاشته‌اند، فلج بنظر میرسند، و قطعا نمی‌خواهند قدرت و امتیاز سرمایه مالی فراملیتی، بخش رهبری کننده سرمایه در سطح جهانی، و طماع‌ترین و بی ثباتی آورترین بخش،  را به چالش بکشند. در حالی که دستگاههای دولتی ملی و فراملیتی قادر نیستند کنترلی بر سرمایه مالی جهانی داشته باشند، آنها برای تحمیل هزینه بحران بر گردن کارگران مداخله کرده‌اند. بحران بودجه و مالی که ظاهرا به زدن هزینه‌ها اجتماعی و ریاضت کشی اقتصادی مشروعیت میدهند ساختگی هستند. آنها (بحرانهای مالی و بودجه ای) نتیجه عدم تمایل یا عدم توانایی دولتها برای به چالش کشیدن سرمایه و موضع آنها برای انتقال هزینه بر دوش طبقه کارگر و طبقات مردمی هستند.
سوم، هرج و مرج فزاینده جهانی یک نتیجه سریع نخواهد داشت. ما یک دوره از تخاصمات و انقلابات عظیم پیش رو داریم. همانطور که در بالا ذکر کردم، یکی از خطرات  یک پاسخ نئوفاشیستی برای کنترل بحران است. ما با جنگ سرمایه علیه همه روبرو هستیم. با ادامه این بحران، سه بخش سرمایه فراملیتی علی الخصوص بعنوان وحشیترین بخشها و متمایلترین آنها به جستجوی ترتیبات سیاسی نئوفاشیستی برای پیش برد انباشت سرمایه متمایز میشوند: سرمایه مالی سپکولاتیو (سوداگرانه)، مجتمع نظامی-صنعتی-امنیتی، و بخش استخراج و انرژی. انباشت سرمایه در کمپلکس (مجتمع) نظامی-صنعتی-امنیتی بستگی دارد به تخاصمات و جنگهای بی پایان، که شامل به اصطلاح جنگ علیه تروریسم و علیه مواد مخدر میشود، و همینطور نظامی کردن کنترل اجتماعی.

سرمایه مالی فراملیتی به تحت کنترل گرفتن اقتصاد دولتی و تحمیل قرض و ریاضت کشی به توده‌ها وابسته است، که بنوبه خود تنها میتواند از طریق سرکوب فزاینده حاصل گردد. و صنایع استخراجی وابسته هستند به دوره‌هایی از خلع ید خشونت آمیز و تخریب محیط زیست در سرتاسر دنیا.
چهارم، نیروهای مردمی در سطح جهانی سریعتر از اینکه کسی بتواند تصورش را بکند از موضع دفاع به موضع حمله حرکت کرده‌اند. امسال، سال ٢٠١١، ابتکار عمل آشکارا از الیت فراملیتی به نیروهای مردمی از پایین انتقال یافت.

 نیروی غیر قابل جلوگیری جهانی شدن سرمایه در سالهای ١٩٨٠ و ١٩٩٠ رابطه نیروهای اجتماعی و طبقاتی را بنفع سرمایه فراملیتی بازگردانده بود. با اینکه مقاومت در اطراف دنیا وجود داشت، نیروهای مردمی طبقات پایین خود را سرگشته و تکه تکه یافتند، که در اوج نئولیبرالیسم به موقعیت دفاعی رانده شده بودند. سپس حوادث یازده سپتامبر سال ٢٠١١ برای الیت فراملیتی این فرصت را فراهم آورد، تحت رهبری دولت آمریکا، تا با نظامی کردن سیاست دنیا و گسترش سیستمهای سرکوب اجتماعی تحت نام "جنگ با تروریسم"  به حمله خود تداوم بخشد.
حالا تمام این اوضاع تغییر یافته است.

شورش جهانی درحال جریان تمام صحنه سیاسی و گفتمان سیاسی را تغییر داده است. الیت جهانی سردرگم هستند، در موضع تدافعی هستند و در باتلاقی که خود ساخته‌اند فرو میروند. مهم است به این نکته توجه کنیم که کسانی که مبارزه میکنند مورد حمایت وسیع واقع شده‌اند و در سرتاسر قاره‌ها در تماسند. همانطور که خیزش مصر مایه الهام جنبش اشغال در آمریکا بود، جنبش اشغال بنوبه خود مایه الهام دور جدیدی از مبارزه توده‌ای در مصر گشته است. آنچه که باید کرد گسترش هماهنگی فراملیتی و حرکت بسوی برنامه‌های هماهنگی شده فراملیتی هست. (در اینجا نویسنده از هماهنگی فراملیتی منظورش سرمایه فراملیتی نیست بلکه عمل واحد مردم مبارز در سرتاسر جهان است. مترجم). از طرف دیگر، "امپراطوری سرمایه جهانی" قطعا یک "ببر کاغذی" نیست. همچنان که الیت‌های جهانی گروههای خود را بازسازی میکنند، و بحران جدید و خطرات انقلاب توده‌ای جهانی را بررسی میکنند، آنها سرکوب توده‌ای هماهنگی شده را سازمان خواهند داد (و، البته، قبلا اینکار را شروع کرده اند). در تلاش خود برای بازکسب رهبری، حملات و جنگهای جدید، و مکانیسمها و پروژه‌های خنثی سازی از طریق جذب راه خواهند انداخت.
به اعتقاد من، تنها راه حل قابل دوام به بحران جهانی سرمایه داری یک باز توزیع عظیم ثروت و قدرت بسمت پایین، بسمت اکثریت فقیر انسانیت، در راستای سوسیالیسم دموکراتیک قرن بیست و یکم است که در آن انسانیت دیگر در جنگ با خود و با طبیعت نیست.


٣٠نوامبر٢٠١١

www.iran-tribune.com