حکومت شورایی یا پارلمانی؟

حکومت شورایی یا پارلمانی؟

 

برگرفته شده از:گفتگوی تلویزیون

کانال جدید با کاظم نیکخواه

 

سیامک بهاری: دخالت در امر حکومت و تصمیمات دولتی موضوعی است که قدرت مردم را در تعیین سرنوشتشان نشان میدهد. سیستمهای دمکراسی پارلمانی با انتخابات این امر را ممکن میکنند ولی حزب کمونیست کارگری ایران در برنامه "یک دنیای بهتر" میگوید این یک دخالت ظاهری است. علیرغم اینکه معمولا توده وسیعی در رای گیری شرکت میکنند به یک حزب و یا یک جریان سیاسی رای میدهند و با اکثریت آرا آن حزب به پارلمان میرود و دولت تشکیل میدهد. اما همانطور که گفتم حزب کمونیست کارگری ایران میگوید این دخالت ظاهری است اجازه بدهید موضوع دخالت مردم را از همین جا شروع کنیم شما چه فکر میکنید؟

کاظم نیکخواه: ببینید بطور مشخص بحث ما این نیست که کلا این دخالت ظاهری است. بحث بر سر این است که تا آنجا که دمکراسی را بعنوان حاکمیت مردم تعریف میکنند، ظاهری است و یا واقعی نیست و اصلا معنی ندارد. از نظر تاریخی خود همینکه مردم حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داشته باشند، نمایندگان مجلس یا رئیس جمهور یا مقامات مختلف را مردم انتخاب کنند، این محصول مبارزه طولانی مدت کارگران و مردم طی طول تاریخ صدسال و دویست سال گذشته تاکنون بوده و توانسته اند اینها را با حاکمین تحمیل کنند. بنابراین شما اگر کشورهایی به مفهوم دمکراسی غربی را مقایسه کنید با حکومتهای خود کامه، فرا قانونی و فردی شبیه حکومت شاهان و خلفا و ولی فقیه و جمهوری اسلامی و طالبان و امثالهم، به درجات زیادی مثبت و رو به جلو است و در یک حدی دخالت مردم را تامین میکند.

ولی این این هنوز با نقش تعیین کننده مردم بسیار و بسیار فاصله دارد. چه رسد با حاکمیت مردم. مسئله این است که این وجود دولتهای خود کامه ای نظیر جمهوری اسلامی و طالبان و عربستان سعودی و امثال اینهاست که باعث میشود در جایی مثل غرب که مردم بطور واقعی در سیاستها دخالت اساسی ندارند و سیاست را یک اقلیت پولدار و صاحب سرمایه تعیین میکند، و به قول تظاهرات کنندگان اخیر این "یک درصدی ها" هستند که تصمیم میگیرند کی جنگ بکنند، کی جنگ نکنند، چه حقوق و دستاوردهایی را قطع کنند ویا چه چیز را قطع نکنند، و همه چیز جامعه را همین اقلیت تعیین میکند، بتوانند این را در افکار عمومی بعنوان حکومت مردم بر مردم جا بزنند. در غیر اینصورت مردم بطور وافعی این احساس را ندارند که در جامعه دخالت دارند. کارگر صبح تا شب به سر کار میرود و جان میکند و قدرت تولید او طی بیست سال گذشته صد برابر شده است و همان دستمزد را میگیرد و حق تصمیم گیری نیز ندارد. جنگ شروع میکنند مردم حق تصمیم گیری ندارند و هزاران کار دیگر میکنند و مردم حق تصمیم گیری ندارند.

اساس مسئله این است که در سیستم دموکراسی نوع غربی مردم میتوانند بین دستجات ثروتمند و سرمایه دار حاکم یکی را انتخاب کنند که برای یک دوره ۴ ساله مثال رئیس جمهور شود یا کسانی از همان صاحبان سرمایه نماینده مجلس شوند، و طی این ۴ سال آنها به نیابت از مردم هر تصمیمی میخواهند میگیرند و کسی نمیتواند کاری بکند. بارها شده مردم بطور میلیونی به خیابان آمده اند و اعلام کرده اند که با این سیاست مخالفیم مثل همین الان در یونان، پرتغال، فرانسه و ایتالیا دارند با سیاست ریاضت اقتصادی که دولتها تصمیم گرفته اند مخالفت میکنند ولی دولت میگوید من دولتم و میتوانم تصمیم بگیرم.   

تفاوت مسله همینجاست که حکومت شورایی که ما از آن صحبت میکنیم بطور واقعی حاکمیت مردم است. بطور واقعی مردم حق دارند و این امکان را دارند که هر روز و هر لحظه که خواستند نمایندگانشان را عزل و نصب بکنند، سیاستهایی را کنار بزنند و اگر بخش قابل توجهی از مردم یا انتخاب کنندگان نخواهند سیاست عملی نمیشود. و این از طریق سیستم شورایی عملی و امکان پذیر است. 

سیامک بهاری: حکومت شورایی یک ضامنی دارد که اعمال اراده مردم را تامین میکند، این چیست مگر قدرت انتخاب نیست؟ خوب در پارلمان هم همین وضع است.

کاظم نیکخواه: همانطور که اشاره کردم و شاهد هستیم انتخابات عملا نشان داده و نشان میدهد که برای ضمانت دخالتگری مردم کافی نیست. ضامن دخالتگری مردم خود مردم هستند، خود قدرت مردم است. اینطور نیست که به فرض خود سیستم شورایی تضمین کننده باشد، بالاخره باید اتفاقاتی افتاده باشد، قدرتی از اقلیتی باید گرفته باشند، انقلاباتی معمولا صورت میگیرد و سوال بعد از این مطرح میشود. مردمی که قدرت را گرفته اند چگونه میتوانند حکومت کنند؟ چگونه میتواانند آن قدرت را در دست خود نگه دارند. معمولا حتی وقتی انقلابات شده است نمایندگان و سخن گویان و مبلغین طبقه حاکم می آیند ومیگویند خوب دیگر انقلاب شد و حالا قدرت را بدهید دست یک الیتی، عده ای که کار حرفه ای بلد هستند، دولتمدار حرفه ای هستند، سیاست مدار هستند، با سواد هستند و غیره و غیره و شما کارگران و مردم به خانه هایتان بروید. در نتیجه ارتش، نیروهای مسلح، پلیس و غیره را سعی میکنند نگه دارند و دوباره یک اقلیتی بر مردم حکومت کند. این اتقافی است که همین الان در مصر و تونس و لیبی دارد جلوی چشم ما می افتد. بحث ما بر سر این است که مردمی که انقلاب میکنند، مردمی که نمیخواهند جامعه اینطور باشد که هست چطور میتوانند حکومت کنند. میلیونها نفر چگونه میتوانند حکومت کنند؟ تجربیات تاریخی که تا به حال وجود داشته نشان داده بهترین سیستمی که تضمین میکند مردم بتوانند قدرت را در دست خود نگه دارند و اعمال اراده کنند و کسی نتواند به بهانه های مختلف مثل اینکه  "مردم همه نمیتوانند حکومت کنند" و غیره قدرت را از دستشان بگیرد، سیستم شورایی است. شورای مردم در محلات، در شهرها و شواراهای سراسریشان. این اساس مسله است و تجربیات تاریخی نشان میدهد که این وجود دارد. در غیر این صورت شما انتخاب میکنید و در طی ۴ سال آینده آنها هستند که تصمیم میگیرند. مثلا شما همین الان برای نمونه به صحنه سیاست در آمریکا و انگلستان نگاه کنید. چقدر بطور واقعی مردم در تعیین سیاستها و حقوق و شرایط اجتماعی اختیار و نقش دارند؟ عملا بسیار کم. آمریکا نمونه تیپیکی است که در آن دموکراسی هست و مردم قدرت انتخاب دارند، اما در تمام طول تاریخ این کشور این طور بوده که مردم بین حزب دمکرات و حزب جمهوریخواه که هر دوی آنها نمایندگان مستقیم بورژوازی و طبقه سرمایه دار بزرگ آمریکا هستند و خودشان هم معمولا از سرمایه داران بزرگ هستند حق دارند یکی را انتخاب کنند. و کسانی که در آن چهارچوب انتخاب میشوند از سیاستهای این دو حزب بهیچ وجه خارج نمیزنند. مثلا الان اوباما را انتخاب کرده اند و عده ای هم دو سال پیش با انتخاب اوباما به او امید بستند که تغییرات زیادی خواهد شد. ولی عملا در چارچوب همان سیاستی عمل میکند که قبلا بوش شروع کرده بود و همان را ادامه میدهد. این واقعیتی است که در تمام کشورهای دمکراتیک میشود دید. 

سوال اینست که بالاخره راهی وجود دارد که ما اکثریت مردم، ما نود و نه درصدی ها بتوانیم جامعه را خودمان اداره بکنیم؟ ما میگویم بله. ما میگوییم تجربیات انقلابی نشان داده است که دوره هایی مردم امکان دخالت داشته اند که از طریق سیستم شوراهایشان مستقیم و هر روزه تصمیم گرفته اند و و تصمیماتشان را اجرا کرده اند. این سیستم وجود دارد، این سیستم تجربه شده است، هر جا حتی مواقعی که مردم بطور خود بخودی به میدان می آیند شوراهایشان و مجمع عمومی شان را در محلات و شهرها تشکیل میدهند و سعی میکنند دخالت کنند.

سیامک بهاری: شما در مورد ایران مثال زدید و گفتید چطور ۷۰ میلیون آدم میتوانند در حکومت شرکت کنند. در برنامه حزب کمونیست کارگری ایران از شوراهای محلی، شوراهای سراسری، کنگره سراسری شوراها و غیره صحبت شده. من از شما میخواهم یک تصویر واضحی ارائه بدهید که مشخص شود این شوراها چه هستند.

کاظم نیکخواه: اینکه چطور ۷۰ میلیون میتوانند در امور جامعه دخالت و تصمیم گیری کنند، را اجازه بدهید اول را جواب بدهم تا بعد برسیم به شوراهای سراسری و محلی. یک تجربه تاریخی مال چند هزار سال پیش وجود دارد که دوست دارم به آن اشاره کنم. از نظر تاریخی منشا دموکراسی آتن پیش از میلاد است. آن موقع یعنی حدود سه هزار سال پیش که آتن یک "دولت- شهر" بود، آن شهر حدود ۶۰ هزار نفر جمعیت داشت. یعنی مردم آزاد آن ٦٠ هزار نفر بودند. چون آن دوران، دوران برده داری بود و بخشی از ساکنین این شهر البته "مردم آزاد" حساب نمیشدند. عده ای برده بودند و عده ای هم حالت بینابینی داشتند. اما آن ۶۰ هزار نفر هر دو  ماه یکبار در استودیو یا آمفی تئاتر بزرگ شهر جمع میشدند و در مورد سیاستهای دوماه آینده تصمیم میگرفتند. و بعد از میان جمعیت عده ای بعنوان اداره کنندگان جامعه یا همان دولت تعیین میشدند. و این حالت نوبتی داشت. دقت کنید! یعنی حتی انتخاب نمیکردند. که احیانا عده ای چندین بار انتخاب شوند و به سیاستمدار و دولتمداران حرفه ای تبدیل شوند. تعدادی مثلا ۵۰۰ نفر تعیین میشدند که این ۲ ماه زمام امور را بدست بگیرند. حدود ۲۰۰ سال سیستم آتن به اینصورت کار کرد. این شکل خالص دموکراسی مستقیم بود. این نفی عملی دولت مافوق مردم و بوروکراسی حرفه ای و مافوق مردم بود. مستقیما مردم دخالت میکردند. و سیاستگزاری میکردند و مجری سیاست بودند. این ابتدایی ترین شکل و پایه ای ترین شکل دموکراسی مستقیم است. ما الان در دوره اینترنت و تکنولوژی بسیار عظیمی قرار داریم که مردم از این سر تا آن سر دنیا با یک کلیک میتوانند نظر بدهند و بگویند با سیاستی موافق یا مخالفیم. یا با نماینده ای موافق و یا مخالفیم. میلیونی میتوانند شرکت کنند و تصمیم بگیرند. چه برسد به سطح یک شهر و یا روستا. این فقط یک مثال بود. میخواهم بگویم که اگر در برابر دخالتگری مردم مقاومت و مقابله وجود نداسته باشد که همیشه وجود داشته که مردم دخالت نکنند (و در دوره کنونی بیشتر از همیشه)، امکان دخالتگری مردم بصورت میلیونی وجود دارد. مثلا مبارک را مردم از طریق همان وسائل اینترنتی و ارتباط جمعی سرنگون کردند، توانستند از طریق وسائل ارتباط جمعی تماس بگیرند و جمع بشوند و تظاهرات و تجمع و انقلاب کنند و حاکمین را بیرون بیندازند. و یا انقلاب تونس. میخواهم بگویم ما در چنین دوره ای هستیم و این ارتباطات در حال گسترش است. تازه دقت کنید که گر امروز این امر در دستور بود که ما مردم چطور میتوانیم حکومت کنیم و جامعه را اداره کنیم و در مورد آن بطور جمعی تصمیم بگیریم، میشد از همین سیستم موجود انواع و اقسام امکانات عملی را برای دخالتگری میلیونی مردم ایجاد کرد. بنابراین بسیار روشن است که امروز این امکان وجود دارد از طریق ارتباطات پیشرفته ارتباطاتی. همانطور که گفتم شوراهای مردم تجربه ای بوده که از همان اول هر جا مردم انقلاب کرده اند و هرجا که مردم به میدان آمده اند برای دخالتگریشان مجامع عمومی و شواراهایشان را تشکیل داده اند و امروز این امکان بسیار بسیار بیشتر از همیشه وجود دارد. 

سیامک بهاری: اما نکته ای که من مطرح کردم و منتظر هستم راجع به آن هم صحبت بکنید چگونگی تشکیل شوراهای سراسری و محلی است.

کاظم نیکخواه: بله. دخالتگری مردم بطور همزمان و میلیونی به این شکل نیست که ۷۰ میلیون بطور همزمان یک سیاستی را بطور سراسری اجرا و پیاده بکنند. مردم در محله ای، بخشی، شهری و استانی زندگی میکنند و شوراهایشان را در همین بخشها تشکیل میدهند. و نهایتا شوراها یک حالت هرمی دارد. یعنی شوراهای محلات تشکیل میشوند و نمایندگان این شوراهای محلات فرضا در کنگره شوراهای بخش جمع میشوند و سپس نمایندگان آن کنگره در کنگره شوراهای شهر و بعد شورای استان جمع میشوند. و نهایتا نمایندگان اینها میشوند کنگره سراسری نمایندگان شوراها که نقش دولت را ایفا میکنند. ولی تفاوت اینجاست که شوراهایی که در محلات تشکیل شده اند کارشان فقط این نیست که یک نماینده ای انتخاب کنند و به خانه هایشان بروند. آن شوراها بطور مداوم وجود دارند و مداوم عمل میکنند. مردم سر کار میروند و می آیند و زندگی شان را میکنند، و در عین حال عضوی از یک شورا یا چند شورا هستند. شورای محله، شورای بخش، شورای شهر و شورای کارخانه و غیره. و در مورد سیاستهای مربوط به محیط زندگی و کار خودشان تصمیم میگیرند و در عین حال در مورد سیاستهای سراسری هم از طریق نمایندگانی که انتخاب کرده اند تصمیم میگیرند. این یک شمای کلی از سیستم شورایی است که من مثال میزنم. ولی همانطور که گفتم با توجه به سیستمهای ارتباطی بسیار عظیم و تکنولوژی بسیار پیشرفته و مدرن امروز، این دخالتگری مردم از سطح پایین تا بلاترین سطح و تمام امور جامعه بسیار تسهیل خواهد شد و هرروز حالت مستقیم تری خواهد گرفت و مدام تحول پیدا میکند و پیشرفت میکند.

سیامک بهاری: اما نکته ای هست، انتخاب و تخصص. مثلا انتخاب قضات در حالی که قضاوت یک امر تخصصی است و به تحصیلات و یک تجربه معینی نیاز دارد، آیا مرجعی که صلاحیت را تعیین میکنند دوباره خود همان شوراها هستند؟ صلاحیت تعیین میکنند ویا رای میدهند چطور عمل میکنند؟ اگر ممکن است همین نمونه انتخاب قضات را مثال بزنید.

کاظم نیکخواه: قضات اساسا باید حالت مستقل داشته باشند و خوب معلوم است که هر کسی هر کاری که بخواهد بکند باید یک درجه تخصص داشته باشد. ولی اساس مسئله اینطور نیست که مردمی که میخواهند انتخاب کنند هیچ آگاهی ای از هیچ چیز ندارند و میروند و کسانی را یک شبه انتخاب میکنند. این تصویری است که رسانه ها و جامعه کنونی از مردم میدهد. حتما روندهای ویژه ای برای شناخت بهترین کسانی که صلاحیت دارند تعریف میشود. بطور واقعی مردم نگاه میکنند ببینند چه کسانی میتوانند در امر قضاوت و دادرسی و غیره تصمیمات درستی بگیرند و انتخاب میکنند. به هر حال اساس مسئله این است که قضات با رای اکثریت مردم باید انتخاب بشوند. هیچ کسی، هیچ باندی و یا اقلیتی وانسانهای "متخصص و با سوادی" و یا مثلا استادان دانشگاه نباید تعیین کننده این امر باشند. مسئله انتخابی بودن آن از جانب مردم است. جنبه عملی روال انتخابات بستگی به دوره زمانی دارد که ما در آن تصمیم میگیریم ولی جامعه باید این را بداند که تصمیم گیری قضات مستقل از دولت و هر ارگان ویژه ای است و اکثریت مردم تصمیم گرفته اند. در خود این سیستم قضایی طبعا بر اساس تخصصها،  تقسیم کار و غیره و غیره صورت میگیرد ولی همانطور که گفتم دخالتگری مردم در تمام تصمیمات اساس است. اینکه تخصصات را چکار میکنیم، دانشگاه تشکیل میدهیم و یا آنهایی که انتخاب میشوند چه مقدار تخصص دارند و غیره و غیره را طبعا در موردشان تصمیم باید گرفته شود و کسانی انتخاب بشوند که بتوانند درست تصمیم بگیرند. ولی مسئله این است که مردم روشن باشند کسانی وجود ندارند که بتوانند در قضاوت دخالت خصوصی و شخصی بکنند. این روال دخالتگری ها و اعمال نفوذ شخصی و باندی کلا باید کنار زده شود. 

سیامک بهاری: سوال دیگر اینست که آیا حکومت شورایی همان جمهوری سوسیالیستی یا حکومت کارگری است که حزب کمونیست کارگری اعلام میکند و یا چیزی ورای آن است؟ 

کاظم نیکخواه: جواب این سوال بله و نه است. ببینید وقتی ما میگوییم "حکومت شورایی" از یک سیستم حکومتی صحبت میکنیم که چگونه جامعه اداره میشود. و روال تعیین سیاستها و اجرای سیاستها چیست. یکی میگوید سیستم پارلمانی و ما میگوییم سیستم شورایی. ما مخالف این هستیم که سیستم پارلمانی در جامعه حاکم باشد . برای اینکه سیستم پارلمانی ساختاری است که با حاکمیت یک اقلیت خوانایی دارد. کما اینکه در حال حاضر شاهد آن هستیم. به نام مردم در مجلس مینشینند و پولهای کلان میگیرند و تصمیماتشان بر اساس سیاستهای است که سرمایه داران تعیین میکنند. یک نمونه آن را چند ماه پیش در انگستان روکردند. معلوم شد "روبرت مرداک" که یک سرمایه دار بزرگ و صاحب اصلی شرکتهای متعدد انتشاراتی و تبلیغاتی است، طی بیش از ده  دوره مختلف از قبل از دوره تاچر تا هم اکنون که کامرون بر سر کار است، تعیین کرده است که چه کسی نخست وزیر باشد و چه حزبی حاکم باشد.  و این درصورتی است که مردم رای هم داده بودند و انتخابات شده بود. معلوم شد مرداک تصمیم گرفته است که در دهه هشتاد حزب کارگر و نیل کیناک به حکومت نرسد، و تاچر و حزب محافظه کار دو دوره به قدرت برسد، بعد تصمیم گرفته دو دوره تونی بلر انتخاب بشود، و امروز کامرون و حزب محافظه کار  انتخاب شود. در روز روشن و در برابر چشم مردم رو کردند که بنا بر شواهد و اسناد آقای مرداک چون سرمایه دار بزرگی است و بر روی مطبوعات و تلویزیون سلطه دارد تصمیم گرفته است چه کسی نخست وزیر باشد و چه حزبی حاکم باشد و و چه حزبی حاکم نباشد. ین سیستم پارلمانی است. اما سیستم شورایی، سیستم دخالتگری هر روزه مردم است. 

ما وقتی از سیستم شورایی صحبت میکنیم از نحوه حکومت کردن و نحوه اداره جامعه حرف میزنیم اما وقتی از جمهوری سوسیالیستی صحبت میکنیم از حکومتی حرف میزنیم که اهداف و اساس آن بر این است که اجازه ندهد اقلیتی صاحب وسائل تولید باشند و اساس جامعه سود نباشد، مانع این باشد و در این چارچوب عمل بکند. طبعا جمهوری سوسیالیستی جمهوری شورایی است و با سیستم شورایی عمل میکند. هر جمهوری سوسیالیستی ای اگر بخواهد واقعی باشد باید با سیستم شورایی باشد. تفاوت فقط در این است که وفتی از سیستم شورایی صحبت میکنیم بطور مشخص در مورد نحوه اداره جامعه صحبت میکنیم مثل سیستم دولتی. ولی وقتی از جمهوری سوسیالیستی صحبت میکنیم از اهداف وسیعتری، از خصوصیت و ماهیت آن دولت حرف میزنیم. این را هم بگویم که اساسا این امکان پذیر نیست که جامعه با سیستم شورایی اداره بشود ولی با این حال سرمایه داری حاکم باشد. چون منافع سود و مصالح اقلیت را با سیستم شورایی و دخالتگری مردم نمیشود تامین کرد. سیستم شورایی اگر واقعی باشد سیستمی است که عملا در خدمت اکثریت مردم قرار دارد. فرض کنید که مردم الان در مصر انقلاب میکنند و یا در ایران جمهوری اسلامی را به زیر میکشند. سوال این است که مردم چگونه میتوانند جامعه را اداره کنند و چطور باید اداره بکنند؟ ما میگوییم به شیوه شورایی. این سیستم تضمین میکند که مولتی میلیاردرها و مفتخورها و سرکوبگران کنار زده شوند. و این جهت گیری اساسا یک جهت گیری سوسیالیستی است. یعنی مردم صاحب جامعه باشند نه یک اقلیت مفتخور. بطور خلاصه تفاوت ظریفی وجود دارد و در عین حال این دو تنیدگی نزدیکی دارند.

سیامک بهاری: بعنوان آخرین سوال اگر حزب کمونیست کارگری به قدرت برسد چطور مردم را سازمان میدهد که حکومت شورایی بر پا کنند؟ 

کاظم نیکخواه: به قدرت رسیدن حزب یعنی به قدرت رسیدن مردم. ما از همان موقعی که این حزب تشکیل شده است جهت گیری، استراتژی و برنامه مان این بوده که به جامعه و مردم نشان بدهیم که چطور میتوانند از شر حاکمیت یک اقلیت خلاص بشوند و چرا مردم حق دارند انتخاب کنند و چرا مردم  حق دارند صاحب جامعه باشند و الی آخر. سیاست ما از پایه این است که مردم به قدرت برسند. اینطور نیست که یک حزب مجزا از مردم معنا دارد و قدرت را میگیرد و بعد مردم را سازمان میدهد. به قدرت رسیدن حزب یعنی حزب در راس مردم انقلابی به قدرت میرسد. به قدرت رسیدن حزب به این معناست که خودبخود به درجات زیادی حتی قبل از اینکه انقلاب به سر انجام رسیده باشد کارگران و توده مردم در حد زیادی سازمان پیدا کرده اند.  چون ما مدافع جدی سیستم شورایی هستیم - که مردم خودشان هر روزه دخالت بکنند در سرنوشتشان، در آینده و سیستم اقتصادی و غیره وغیره – در نتیجه پیشروی این حزب به عملا به معنای پیشروی مردم و سازمانیابی شورایی مردم خواهد بود. و با به قدرت رسیدن حزب این جهت گیری پیش خواهد رفت. در واقع اینکه حزب به قدرت برسد یعنی اینکه مردم و اکثریت جامعه به قدرت رسیده اند. ما حزبی نیستیم که مثلا مقامات حزب فردا بطور اتوماتیک بشوند مقامات دولت. اینطور نیست. این مردم هستند که بالاخره باید تصمیم بگیرند. شوراهای مردم باید تصمیم بگیرند. و بسته به نفوذ این حزب و یا هر حزب دیگری در میان مردم است که این احزاب در اداره جامعه و آینده جامعه نقش پیدا میکنند. این بطور کلی پاسخی است که من میتوانم در رابطه با این سوال در این فرصت کوتاه بگویم. یعنی همانطور که گفتم  فکر میکنم که با توجه به جهت گیری و برنامه و استراتژی این حزب که میخواهد جامعه یکبار و برای همیشه از شر اقلیت مفتخور و بیخاصیت که طی قرون و اعصار بنام برده دار و فئودال و ارباب، و اکنون سرمایه دار بر جامعه حکومت کرده خلاص شود،  هر درجه پیشروی این حزب به معنای پیشروی کل مردم خواهد بود. 

سیامک بهاری: از شما سپاسگذارم بخاطر شرکت در این مصاحبه.

ارسالیی : سینا