نکا تــی پـیرامــون بحـران سـرمایه داری و فـراز فرصت های نـوین، برای استقرار”جها نــی بهتــر”
نکا تــی پـیرامــون بحـران سـرمایه داری و فـراز فرصت های نـوین، برای استقرار”جها نــی بهتــر”
ناظمی
مالی تر شدن ، عمومی گشتن و تشدید روند جهانی گرائی سرمایه داری انحصاری با اینکه به فقر و نا امنی معیشتی و اشتعال جنگ های خانمانسوز بیش از پیش در اکناف جهان دامن زده است، ولی در عین حال فرصت های نوینی را در جلو مبارزین راه رهائی قرار داده است که در مسیر گسست از محور نظام سرمایه و استقرار ” جهانی بهتر ” به حرکت های خود شدت بخشند .
در این نوشتار بعد از نگاهی کوتاه به موقعیت رشد و گسترش سرمایه داری انحصاری در ۱۳۰ سال گذشته ( از ۱۸۸۵ به این سو) به بررسی فرصت های نوینی که اکنون بحران ساختاری نظام سرمایه برای چالشگران ضد نظام در کارزار علیه نظام و ایدئولوژی ها و گفتمان های رایج حامی آن ( مثل یوروسانتریسم ، فرهنگ گرائی و بنیادگرائی های دینی و ” بازاری ” ) بوجود آورده است ، می پردازیم .
موقعیت سرمایه داری انحصاری در ۱۳۰ سال گذشته
۱ – در طی نزدیک به ۳۵ سال گذشته ، سرمایه داری به طور صعودی از قلمرو تولید به قلمرو مالی و مالی سازی حرکت کرده و حوزه فعالیت آن که عمومی تر و نظامی تر گشته با جهانی تر شدن به اکناف جهان رسیده است . بشریت در حال حاضر در فازی از عمر انحصاری – مالی سرمایه داری زندگی می کند که در آن کلیت نظام در یک بحران ساختاری عمیق فرو رفته است . در گذشته های نه چندان دور سرمایه داری که فقط یک شیوه تولید مشخص در بخشی از جهان بود، می توانست به پروسه انباشت که جوهر وجودی سرمایه داری است ادامه داده و در عین حال به مشکلاتی که منبعث از پروسه انباشت بود پاسخ های مقطعی و راه حل های موقتی ارائه دهد .
۲ – ولی امروز بعد از گذشت ۱۳۰ سال از عمر سرمایه داری انحصاری – مالی ، سرمایه داری واقعا موجود دیگر فقط یک شیوه تولیدی مشخص در بخشی از جهان نیست، بلکه آن شیوه به یک نظام جهانی تبدیل گشته است . علیرغم این تغییر بزرگ در فضا و مکان و فعالیتش در بازاری به بزرگی این جهان ، سرمایه داری دقیقا به خاطر ” اقتضای طبیعت اش ” هنوز هم باید به پروسه انباشت مدام برای بقای خودش ادامه دهد . منتها این نظام دیگر قادر نیست به مشکلاتی که منبعث از پروسه انباشت است راه حل های حتی موقتی پیدا کند، زیرا خود پروسه انباشت به مرحله ” اشباع ” رسیده است . خیلی از تحلیلگران ازجمله آنهائی که ضرورتا مارکسیست نیستند ، بر آن هستند که این پدیده ” اشباع ” هسته اصلی بحران عمیق سرمایه داری را در اوضاع فعلی در سطح جهان تشکیل می دهد .
۳ – سرمایه داری واقعا موجود به عنوان نظام جهانی حاکم برای این که به بقای خود از طریق انباشت ثروت ادامه دهد مجبور است که به پروسه فقرزائی از طریق محروم سازی در سطح جهانی شدت بخشد . در جهان امروز نزدیک به ۱۹ میلیون نفر صاحبان ثروت و قدرت ) ۴۰ میلیون نفر با اعضای خانواده های خود ) در یک سو و متجاوز از ۶٫۵ میلیارد نفر جمعیت محروم و نیمه محروم در سوی دیگر در جوامع کشورهای مرکز و پیرامونی و ” نیمه پیرامونی ” زندگی می کنند . این وضع حاکم که منبعث از روندهای جانگداز و فلاکت بار انباشت طلبی و محروم سازی است دائما به تشدید روند قطبی شدن بین کشورهای شمال و جنوب از یک سو و در درون جوامع آن کشورها بین ” داراها” ( ۱% ها ) و ” ندارها ” ) ۹۹ % ها ) از سوی دیگر دامن می زند . بررسی این وضع در سطح جهان نشان می دهد که سرمایه داری به دوره فرتوتی و فرود خود رسیده و منطقی که بر آن حاکم است
( منطق انباشت سرمایه خصوصی از طریق محروم سازی ) دیگر قادر نیست بقای متجاوز از نصف جمعیت جهان را که به کلی محرومند، تامین نماید .
۴ – در تحت این شرایط، بشریت در مسیری قرار گرفته که بزودی او را بر سر ” دوراهی ”
قرار خواهد داد :
ادامه راه انباشت ثروت و سود ( از طریق محروم سازی مدام اکثریت عظیمی از مردم جهان ) و یا انتخاب راه دگردیسی و تغییر اساسی در روابط و مناسبات بین انسان ها ( هم در سطح ملی – کشوری و هم در سطح بین المللی و جهانی ). در این راستا چالشگران ضد نظام که راه دوم را انتخاب کرده اند، باید با استفاده از روش شناسی آموزشی ” از توده ها به توده ها ” به فراز ” وجدان تاریخی ” بین جوانان درگیر مسائل سیاسی از یک سو و ” حافظه تاریخی ” بین توده های زحمت کش و محروم از سوی دیگر دامن بزنند . باید نسل جوان را که امروز نزدیک به ۶۵ % جمعیت جهان را تشکیل می دهد پیوسته و پیگیرانه آگاه سازیم که چگونه در دوره نسبتا طولانی پس از پایان جنگ دوم جهانی که ۲۵ سال ( از ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۵ ) طول کشید ، خیلی از نیروهای اجتماعی دگرگون ساز ( در چین ، ویتنام ، کوبا ، اندونزی ، ایران ، غنا ، آفریقای جنوب ، الجزیره و… ( تلاش کردند که انگاشت و اصل توده ها ” سازندگان تاریخ ” و ملت ها ” حق تعیین سرنوشت ” دارند را به میان توده های ساکن سه قاره برده و حتی در بعضی کشورها به ” نیروی مادی ” تبدیل کنند .
۵ – امروز در جهانی که در آن دولتمردان فرمانبر اولیگوپولی ها ( یک در صدی ها ( از کارگران می خواهند که ” فداکاری ” و ” از خود گذشتگی ” نشان داده و در عوض به انحصارات بانکی – مالی بسته های ” نجات ” و ” رایانه های ” میلیارد دلاری دولتی تقدیم می کنند، چالشگران ضد نظام و سرنگون ساز موظف اند کارگران و دیگر توده های زحمت کش را ( که عمدتا جوان هستند ) آگاه سازند که دگردیسی های اجتماعی و تغییرات اساسی در تاریخ که به نفع بشریت منجر گشته نه منبعث از خواست خدایان و ” مشیت الهی ” و نه ناشی از مقررات حاکم و نقش ” دست نامرئی ” در ” بازار آزاد ” سرمایه داری بود، بلکه منتج از مبارزات طولانی توده های به ستوه آمده مردم و شیوه های دخالت گری آنها در حق تعیین سرنوشت خویش بوده اند .
ماتریالیسم تاریخی در مبارزه علیه نظام و گفتمان های مسلط
در بررسی بحران کنونی سرمایه داری و فرصت هائی که وقوع آن در دسترس چالشگران ضد نظام قرار داده است، دانش و آگاهی از انگاشت و پراتیک متدولوژی ماتریالیسم تاریخی مبنی براین که تاریخ جوامع تاریخی مبارزات طبقاتی بوده و ” توده ها سازندگان تاریخ هستند ” حائز اهمیت می باشند . در این مورد بگذارید به نکاتی اشاره کنیم :
۱ – بحران مالی فعلی منتج از مبارزات توده های مردم در راه کسب حق تعیین سرنوشت نبوده، بلکه یکی از پی آمدهای اجتناب ناپذیر بحران ساختاری است که کلیت نظام را در بر گرفته است . به عبارت دیگر این بحران مالی که با ورشکستگی نهادهای مالی – پولی ) به ویژه بانک ها ) در سپتامبر ۲۰۰۸ برملاتر و رسانه ای تر گشت ، خودش نتیجه یک بحران عمیق ساختاری و طولانی است که در حدود سال های ۱۹۷۱ – ۱۹۷۵ آغاز شد . در این دوره چهل ساله که بحران برای مردم در کوچه و بازار ناشناخته و نامرئی ماند ، بیکاری ، فقر و نابرابری به طور آهسته ولی مداوم و پیوسته بیش از پیش در سراسر جهان منجمله در کشورهای مسلط مرکز رشد و گسترش یافت . رژیم سرمایه و حامیانش برای این که از این بحران عبور کنند متوسل به مالی تر کردن و جهانی تر کردن حرکت سرمایه شدند که امروز بعد از طی چهل سال به ” پاشنه آشیل ” کل نظام تبدیل گشته است .
۲ – در جهان امروز برای اینکه نسل جوان به این واقعیت پی ببرد که چرا بانکداران ” نجات ” پیدا می کنند در حالی که میلیون ها انسان از گرسنگی می میرند، ضروری است که به ماهیت مناسبات اقتصادی در جامعه آگاهی پیدا کند . آگاهی به این امر که توسعه و پیشرفت جوامع نه از طریق اعمال مقررات ” بازار آزاد ” و نه از اعتقاد به ” مشیت الهی ” بلکه نتیجه دخالتگری جدی و پیگیر توده های مردم در سرنوشت خویش است، به ما چالشگران ضد نظام همراه با قربانیان نظام فرصت می دهد که خود را از بدآموزی ها و توهمات اندیشه های اروپا محوری ( اروپا – مرکزی ) درباره چگونگی رشد و توسعه تمدن بشری رها سازیم . یکی از این توهمات جاری که هنوز هم بخشی از جنبش چپ – مارکسیستی ) مثل رهبران حزب کمونیست آفریقای جنوبی ) دچار آن هستند همانا انگاشت و اندیشه
” مراحل دورانی ” و دوره بندی تاریخ جوامع بر اساس مدل دورانی و دوره بندی اروپا است . به کلامی ساده تر هنوز هم بخشی از سوسیالیست ها و مارکسیست ها بر آن هستند که کشورهای دربند پیرامونی برای اینکه به مرحله تاریخی سوسیالیستی خود برسند باید از مرحله تاریخی سرمایه داری
( کم و بیش مثل مدل کشورهای اروپائی ) عبور کنند ، زیرا که رشد و توسعه بورژوازی و مقررات حاکم بر بازار سرمایه داری از نظر آنان یک امر و پروسه ضروری و اجتناب ناپذیر برای رشد طبقه کارگر ( به همان نحوی که در اروپای آتلانتیک در قرون هیجدهم و نوزدهم به وقوع پیوست ) در کشورهای پیرامونی دربند است .
۳ – چالشگران ضد نظام که خواهان استقرار ” جهانی بهتر ” ( سوسیالیسم ) در قرن بیست و یکم هستند، باید تلاش کنند که انگاشت های اروپا – محوری ، پَست مدرنیستی و فرهنگ گرائی را که بین روشنفکران ( و حتی بخشی از چپ های مارکسیست ) رایج است از افکار و عقاید آن ها بزدایند . مضافاَ این چالشگران سرنگون ساز که امروز در پرتو عروج امواج بیداری و رهائی در سراسر جهان به تعداد صفوفشان افزوده می گردد ، موظف هستند که توده های قابل ملاحظه ای از مردم عادی را که در دام ” توهمات خانوادگی ” ) بنیادگرائی های دینی – مذهبی و یا اندیشه های شووینیستی – پان ایستی ) اسیر گشته اند ، رها سازند .
۴ – بررسی عروج امواج بیداری و رهائی هم در ” مناطق طوفانی ” و هم در داخل ” شکم هیولا ” ی نظام به خوبی نشان می دهد که توده های کار و زحمت همراه با جوانان دیگر خود را فقط ” قربانیان نظام ” نمی بینند . آنها به این امر آگاهی یافته اند که آنها قادرند با مداخله فعال در سرنوشت خود شرایط را به نفع بشریت زحمت کش و به ضرر اولیگوپولی ها ( یک در صدی ها ) دگرگون سازند .
۵ – بدون تردید دنیا در تلاطمی بی نهایت کم نظیر فرورفته است ولی این تلاطم فقط به بحران های مالی ، انرژی ، زیست محیطی ، جنگ و بیکاری و نا امنی ( که جملگی منبعث از بحران ساختاری نظام سرمایه است ) محدود نمی شود . بخش بزرگ و قابل توجهی از این تلاطم جهانی در واقع عروج امواج بیداری و رهائی است که جهان را در نوردیده است. ادامه این بیداری ها و مبارزات و تشدید پروسه بسیج سیاسی طبقات توده ای ( منجمله خیل عظیم بی خانمان ها و ساکنین گتوها ، زاغه ها و کوخ ها ) برای اولین بار در پنجاه سال گذشته به چالشگران سرنگون ساز فرصت داده که با تسریع روند ادغام سازی نیروهای متنوع و متکثر سرنگون طلب، شرایط را برای حرکت در مسیر استقرار جهانی دموکراتیک تر و برابرتر که اولین قدمهای موثر و جدی در جهت ایجاد جهانی بهتر ( با چشم اندازهای سوسیالیستی ) است ، آماده سازند .
۶ – چالشگران ضد نظام به ویژه در کشورهای خاورمیانه ، شمال آفریقا و آسیای مرکزی و جنوبی در حین مبارزه بی امان علیه بنیادگرائی اسلامی، باید موضع روشن و قاطع علیه سیاست ها و عادات تاریک اندیش پدیده ” اسلامو فوبیا ” ( ترس از مسلمانان ) که امروز به عنوان حربه ای از سوی دولتمردان کشورهای مسلط مرکز و رسانه های گروهی فرمانبر علیه خیل عظیمی از کارگران مهاجر از کشورهای مسلمان نشین در کشورهای اروپا ، آمریکا و اقیانوسیه مورد استفاده قرار می گیرد ، اتخاذ کنند . به کلامی دیگر در مسیر مبارزه اصولی و استراتژیکی علیه بنیادگرائی اسلامی چه به عنوان یک انگاشت و چه به عنوان یک جنبش ارتجاعی که منبعث نه از جوامع مسلمان نشین بلکه از پی آمدهای حرکت سرمایه در سطح جهانی ( گلوبالیزاسیون ) است ، نباید به دام پدیده نکوهیده ” اسلامو فوبیا “ افتاد .
۷ – ما چالشگران ضد نظام باید در نوشته ها ، در کنفرانس ها و… به پدیده اسلامو فوبیا توجه کرده نسبت به آن حساسیت نشان دهیم . ما نباید در مسیر مبارزه علیه بنیادگرائی های اسلامی به دام ” اسلاموفوبیا ” افتاده و لاجرم به رواج عادات اسلام ستیزی و عرب ستیزی بپردازیم . باید تاکید کرد که پدیده ” ترس از اسلام ” تنها ترفند و لولوخورخوره ای نیست که حاکمین در کاخ سفید و دیگر کاخ ها به آنها در جهت تحمیق افکار عمومی بین المللی متوسل می شوند . آیا توسل حاکمین نظام جهانی در صد سال گذشته به بهانه و مترسک هایی چون ” خطر بلشویسم ” ، ” ترس از کمونیسم ” ، ” خطر زرد ” و ترس از ”