درس هایی از تاریخ : کمونیست ها و سیاست اتحادهای وسیع

درس هایی از تاریخ : کمونیست ها و سیاست اتحادهای وسیع

 

مصاحبه ”نامه مردم“ با رفیق کریس ماتهالکو، عضو هیئت سیاسی و هیئت دبیران حزب کمونیست آفریقای جنوبی


همانگونه که چند شماره پیش نامه مردم اشاره شده بود، حزب توده ایران در رابطه با روشنگری در رابطه با برخی از عرصه های بغرنج مبارزه سیاسی در پیش رو از قبیل سیاست های اتحاد ها و جبهه متحد و همچنین معضل راه رشد در شرایط کنونی جهان گفتگوهایی را با شخصیت های مطلع جنبش کمونیستی جهان سازمان داده است. در این شماره نامه مردم نقطه نظرهای روشنگرانه رفیق کریس ماتهالکو، عضو هیئت سیاسی و هیئت دبیران حزب کمونیست آفریقای جنوبی و مسئول شعبه روابط بین المللی حزب برادر را در قالب مصاحبه ای که اخیراٌ انجام شده است منتشر می کنیم. شرکت فعال حزب کمونیست آفریقای جنوبی در کنگره ملی آفریقای جنوبی و روابط سازنده و دینامک آن با متحدان سیاسی و جنبش سندیکایی کشور از نمونه های موفق در جنبش کارگری- کمونیستی جهان محسوب می شود و به همین دلیل نقطه نظرهای رهبران حزب برادر می تواند حاوی درس های مهمی در این رابطه باشد. در شماره های آتی نامه مردم به تدریج نتیجه گفتگو با نمایندگان برجسته و مطلع حزب های برادر در خاورمیانه و در آمریکای جنوبی را برای اطلاع خوانندگان نامه مردم منتشر خواهیم کرد. 
ن.م.- روز
۸ ژانویه امسال (۱۸ دی‌ماه ۱۳۹۰) مردم و سازمان‌های سیاسی آفریقای جنوبی صدمین سالگرد تشکیل “کنگره ملی آفریقا“( ” ANC ”) را جشن گرفتند. این تشکیلات، از زمانی که به نام “کنگره ملی بومیان آفریقای جنوبی“(‌‌ ” SANNC ”) به منظور دستیابی سیاه‌پوستان آفریقای جنوبی به حقوق‌شان پایه‌گذاری شد، تا کنون تغییرها و فراز و نشیب‌های گوناگونی را پشت سر گذاشته است. به نظر شما چه تغییرهای اساسی‌یی در ماهیت و ترکیب کنگره ملی آفریقا رخ داده است؟
ک.م.- شکل گرفتن “کنگره ملی بومیان آفریقای جنوبی” و دگردیسی بعدی آن به “کنگره ملی آفریقا“، از عامل‌های گوناگونی- چه ملی و چه جهانی- ناشی شده است. “کنگره ملی آفریقا“ را ”نوگرایان“ غرب‌گرا به راه انداختند. نخست اینکه، پایه‌گذاران این سازمان از رهبران سنّتی ترقی‌خواه و عده‌یی از میان حرفه‌های گوناگون بودند، از معلمان گرفته تا روزنامه‌نگاران، واعظان مذهبی و وکیل‌ها. این عده گرد هم آمدند تا صدها سال مقاومت حماسی را به پیروزی نهایی برسانند. از این نظر، ایجاد “کنگره ملی آفریقا“ یک گام عمده کیفی (و لازم) رو به جلو بود. بنیادگذاران این سازمان به ضرورت این امر به‌خوبی آگاه بودند که باید یک هویت آفریقایی ”نوین“ ایجاد کنند، و آنانی را- که با دستاویز هویت‌های بومی ”سنّتی“ و کوته‌نظرانه در بین‌شان تفرقه انداخته شده بود- متحد کنند. انگیزه و هدف بنیادی “کنگره ملی آفریقا”، ”اتحاد در گوناگونی“ بود، و هنوز هم همین بُن‌مایه است که در صدمین سالگرد شکل‌گیری آن مورد توجه است. دوم اینکه، “کنگره ملی آفریقا“ در سال‌های پایانی موج پرشتاب جهانی‌سازی سرمایه‌داری قبلی (
۱۸۷۰ تا ۱۹۱۴)، کار خود را آغاز کرد. آن دوره، دوره رشد و شکوفایی ”افسانه‌‌ای“ و پیشرفت‌ فناوری‌های خیره کننده در دنیا مثل خطوط راه‌آهن، کشتی‌های بخاری اقیانوس‌پیما، و خطوط تلگراف بود. شرکت‌های غول‌پیکر با شراکت سهامداران بزرگ تشکیل می‌شدند، در منطقه‌های صنعتی نشده سرمایه‌گذاری‌های عظیم صورت می‌گرفت، و در ناحیه‌های توسعه نیافته شهرها شکل می‌گرفتند؛ و این روند فقط به آفریقای جنوبی و معدن‌های الماس و طلای آن منحصر و محدود نبود. این همان مرحله‌یی از سرمایه‌داری بود که “لنین“ آن را “بالاترین مرحله سرمایه‌داری“ یعنی: “امپریالیسم”، توصیف کرد. در اینجا، و در ارتباط با این موج گسترش سرمایه‌داری، “کنگره ملی آفریقا“ در دوره پس از جنگ‌های ”آنگلو- بوئر“ (میان امپراتوری انگلیس و جمهوری‌های محلی “بوئر“ در جنوب آفریقا) کار خود را آغاز کرد. در این دو جنگ[که در طول سال‌های۱۸۹۹ تا ۱۹۰۲ روی داد]، قدرت امپریالیستی برتر دنیا در آن زمان (بریتانیا)، به لطف برتری تکنیکی عظیمی که داشت، سرانجام جمهوری‌های نیمه‌فئودال “بوئر“ را شکست داد. همه این رویدادها، به این منجر شد که ایمان عده‌یی از نخبگان به نیروی عمدتاً ”مثبت“- و اگر نه مثبت، دست‌کم ”وسوسه‌انگیز“- ”پیشرفت“ غرب‌گرایانه و ”امروزی“ تقویت شود. پیروزی انگلیس در آن جنگ‌ها، ممکن است این توهّم را نیز تقویت کرده باشد که اگر به میل این قدرت فراگیر و تازه‌نفس پیشرفتِ جهانی عمل شود، قاره آفریقا به طور قطع جایگاه شایسته خود را در جهان خواهد یافت. سخنرانی برجسته ”پیکسلی کاایساکا سه‌مه“ جوان (که چندی بعد به سمت نخستین دبیرکل “کنگره ملی آفریقا“ انتخاب شد) در سال ۱۹۰۶با عنوان:“بازآفرینش آفریقا“، که در آن او با اطمینان و قاطعیت از یک نوزایی در سراسر قاره آفریقا صحبت کرد، نشانگر اوضاع آن دوره است.
ن.م.- ”حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ همکاری خود با “کنگره ملی آفریقا“ را از چه زمانی آغاز کرد؟ در آن مقطع زمانی، هدف‌های عمده “کنگره“ چه بود؟ سهم “حزب کمونیست“ در شکل‌گیری و رشد “کنگره“ در فاصله سال‌های
۱۹۶۱ تا ۱۹۹۰، در آستانه رفع ممنوعیت از “کنگره“ و “حزب کمونیست“، چه بود؟
ک.م.- شعله‌ور شدن جنگ جهانی اول- جنگی خانمان‌برانداز و ویرانگر میان امپریالیست‌ها- و عهدشکنی بخش بزرگی از جنبش سوسیالیستی اروپا نسبت به همبستگی بین‌المللی ضدامپریالیستی، خیال باطل و ورشکستگی رفرمیسم در درون سنّت سوسیالیستی را برملا کرد و به انشعاب‌های عمده‌ای در درون برخی از حزب‌های بزرگ اروپایی از سوی انترناسیونالیست‌های چپ به رهبری لنین، لوگزامبورگ، گرامشی، و دیگران، منجر شد. اینجا، در آفریقای جنوبی، در سال
۱۹۱۵، “ اتحادیه بین‌المللی سوسیالیستی“(سَلَفِ “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“) در مخالفت با رفرمیسم ”حزب کار“ آفریقای جنوبی، تشکیل شد. انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، تکیه‌گاهی برای آن انشعاب کنندگان چپ شد، و نمونه‌یی برجسته، قاطع، تاریخی، و جهانی از مسیری شد که با مسیری که رفرمیسم تصویر می‌کرد متفاوت بود. به عوض اینکه تاریخ در تکامل‌یافته‌ترین نقطه به جلو حرکت کند، در ”عقب‌مانده‌ترین“ کشور اروپایی- ضعیف‌ترین حلقه زنجیر- گام کیفی بزرگی به جلو برداشته شد. علاوه بر این، انقلاب بلشویکی از درهم‌آمیزی مبارزه طبقه کارگر شهری و دهقانان ساکن روستاها، همراه با مبارزه ملیت‌های محروم (غالباً آسیایی) در سرزمین‌های وسیع امپراتوری روسیه به پیروزی رسید.
سال
۱۹۲۸، و پذیرش تز ”جمهوری سیاه“ به اصرار “کمینترن“، سالی بود که ائتلاف رسمی میان “کنگره ملی آفریقا“ و “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ شکل گرفت. از این زمان به بعد، “حزب کمونیست“ با اختصاص دادن نیروی انسانی و دیگر منابع خود به ساختمان یک جنبش رهایی‌بخش ملی مترقی همت گماشت، و مبارزه برای رهایی ملی را هم‌زمان با مبارزه طبقاتی به پیش برد؛ از یکی درس آموخت و در دیگری به کار برد، و دیالکتیک مبارزه را در عمل و در نظر به کار گرفت. در پیکار عملی در راه رهایی ملی، کمونیست‌ها ثابت کردند که مطمئن‌ترین و معتبرترین مبارزان راه آزادی‌اند.
حزب کمونیست در آفریقای جنوبی (که در سال
۱۹۲۱ تشکیل شده بود)، در جریان پیکار ده‌ها ساله خود، صفوف خود را در درون حزب یکپارچه کرد و میراث انقلابی ”مارکسیسم- لنینیسم“ را با تطبیق آن بر شرایط و واقعیت‌های محلی، به کار گرفت. اما این روند در درون “حزب کمونیست“، خود یک فرایند یادگیری بود که ناگزیر با فراز و نشیب‌هایی همراه بود. اگرچه حزب از سال ۱۹۲۱‌، چه در برنامه کارش و چه از لحاظ راهبردی، معنا و مفهوم و ماهیت ”جهانی“ امپریالیسم را درک می‌کرد، اما تأثیر ورود و حضور آفریقای جنوبی در نظام سرمایه‌داری جهانی و تأثیرهای ”داخلی“ بر کشور، و از جمله ”استعمار از نوع خاص“ (شامل آپارتاید) را به‌خوبی درک نکرده بود. به عبارت دیگر، حزب در ابتدا، مرکزی بودنِ مبارزه رهایی‌بخش ملی را، در حکم مستقیم‌ترین راه به سوی سوسیالیسم در شرایط کشور ما، خوب متوجه نشد. گام مهمی که بعداً در این جهت برداشته شد، پذیرش تز ”جمهوری بومی“ در سال ۱۹۲۹ بر اساس رهنمود “کمینترن“ بود که در آن مقطع از زمان، امپریالیسم بریتانیا را در مقام تهدید اصلی به ضد اتحاد شوروی تشخیص داد و خواستار باز کردن جبهه‌های ضدامپریالیستی در جهان استعماری و نیمه‌استعماری شد. اما در آن زمان “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ هرگز غنای این بینش را به طور کامل درک نکرد، و از آن در برنامه کارش و در ارتباط با اوضاع داخلی کشور نتوانست به‌خوبی بهره بگیرد. البته این بدان معنا نیست که حزب در عمل و در کار تشکیلاتی‌اش گام‌های مهمی در این راستا برنداشت. از کارهای مهمی که حزب کرد می‌توان به این‌ مورد‌ها اشاره کرد:
آفریقایی کردن“ حزب در سال
۱۹۲۴، از جمله عضوگیری و تربیت کادرهای حزبی (از طریق مدرسه‌های شبانه، و دیگر کارهای ایدئولوژیکی) از بین کارگران و روشنفکران آفریقایی؛
پیشگامی در مبارزه مدنی و حقوق شهروندی در بین قشرهای تازه شکل گرفته شهری و پرولتاریای شهری، به همت رفقایی مانند جوزی اِمپاما، اِدوین موفوتسانیانا، و دیگران؛
کار کمونیستی در “اتحادیه‌های کارگری“ و پیوند زدن مبارزه سندیکایی با مبارزه گسترده‌تر رهاییِ ملی.
از رهگذرِ این فعالیت‌های “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ و دیگر فعالیت‌های گوناگون آن بود که به‌تدریج حزب توانست اثر راهبردی چشمگیری بر فعالیت‌های “کنگره ملی آفریقا“ بگذارد. “جوزیا گومه‌ده“، صدر “کنگره“، زیر نفود حزب، به بینش و موضعِ انترناسیونالیستی(ضدامپریالیستی) متفاوتی گرایش یافت. البته این وضع دوام زیادی نداشت، و خیلی زود جای “گومه‌ده“ در درون “کنگره” را عنصرهای محافظه‌کار گرفتند؛ اما می‌شود گفت که بذر مؤثری در درون “کنگره“ کاشته شد.
ن.م.- ترکیب طبقاتی نیروهای شرکت کننده در” کنگره ملی آفریقا“ چگونه است؟
ک.م.- “کنگره ملی آفریقا“ نهادی است که در آن گسترده‌ترین نیروهای ممکن که به امر آزادی و رهایی ملی متعهد‌ند، سازمان یافته‌اند. در اوضاع و احوال پس از دوران رژیم آپارتاید در کشور، “کنگره“ هنوز خود را یک جنبش رهایی ملی می‌داند نه یک حزب سیاسی با کارپایه انتخاباتی‌یی که فقط به قدرت سیاسی و حوزه‌های انتخاباتی فکر می‌کند. بنابراین، تا همین امروز هم ائتلاف بین “کنگره ملی آفریقا“، “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“، و “کنگره سندیکاهای آفریقای جنوبی“(”‌COSATU“) هنوز تنها وسیله ممکن برای رهنمون شدن مبارزه به منظور دستیابی به دگرگونی‌های بنیادی در جامعه‌یی است که بیش از
۳۰۰ سال اسیر استعمار و تبعیض نژادی (آپارتاید) بوده است؛ هدف این مبارزه، عملی شدن هدف‌های انقلاب دموکراتیک ملی است.
کنگره ملی آفریقا” به طور عمده از زحمتکشان، بورژوازی جویای قدرت سیاسی، روشنفکران، و نیروهای ترقی‌خواه تشکیل شده است؛ اکثر اعضای “کنگره“ از میان طبقه کارگر، و جوانان و زنان تهی‌دست شهری و روستایی هستند. “حزب کمونیست“ در دهه
۱۹۳۰ عضویت دوگانه در “حزب“ و در “کنگره“ را تصویب کرد، که در نتیجه اکنون کمونیست‌ها می‌توانند عضو “کنگره“ هم باشند، و در واقع اکثریت را در “کنگره“ دارند.
ن.م.- طبیعی است که در مبارزات انجام شده به رهبری کنگره از دهه
۱۹۶۰ به بعد، علاوه بر طبقه کارگر، نیروهای بورژوازی ملی و قشرهای میانی، به‌ویژه در میان سیاه‌پوستان، شرکت داشته‌اند. در دوره حساس و حیاتی سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷، آقای “سیریل رامافوسا”، دبیرکل “کنگره“ شد. ما او را در کنگره نهم ”حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ در سال ۱۹۹۵ در ژوهانسبورگ ملاقات کردیم. آیا این درست است که او نماینده بورژوازی نوظهور سیاه در آفریقای جنوبی است؟ و آیا سِمتِ او در مقام دبیرکل “کنگره“، نمایانگر نفوذ چنان نیروهایی در آفریقای جنوبی پس از رفع ممنوعیت از “کنگره“ و آغاز دگرگونی‌های دموکراتیک بود؟
ک.م.- حضورلایه‌های میانی و بورژوازی، در دورن ”کنگره ملی آفریقا“، به نظر ما معضلی به حساب نمی آید. این را به این دلیل می‌گویم که ”کنگره“ همیشه در بین اعضای خود، ”نوگرایان“ غرب‌گرا را داشته است که در غرب تحصیل کرده‌اند، اما پذیرفته‌اند که ایجاد دگرگونی‌های بنیادی در مناسبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و دستیابی به مناسبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نوین و متفاوت، درون‌مایه اصلی مبارزه بوده است.
رامافوسا“ زمانی که صدر ”کنگره“ بود، چندان به دنبال قدرت و منافع ویژه نبود، اما مسیر طی شده در دوره پس از آپارتاید، چالش‌های بسیار بزرگی را به همراه آورد. برآیندِ ”اقتصاد دوگانه“ تابو امبکی و راهبرد ”توانمند کردن اقتصاد سیاه‌پوستان“، فرصت‌هایی را به وجود آورد که بعداً به تبعیض‌زدایی از اقتصاد معروف شد.
ن.م.- از زمان گذار آفریقای جنوبی به مرحله دموکراتیک ملی تا اکنون، آزادی‌ها و نهادهای دموکراتیک در دوره پسا آپارتاید چه اثری بر زندگی طبقه کارگر و قشرهای زحمتکش آفریقای جنوبی داشته اند؟
ک.م.- این امر به قشربندی در بین طبقه کارگر و کارگران منجر شده است، که خود ابعاد تازه‌ای از مبارزه را به دنبال آورده است؛ اما درون‌مایه آرمان‌ها و هدف‌های مبارزه همچنان همان است که بود.
ن.م.- ممکن است در این باره توضیح دهید که “حزب کمونیست“ در سال‌های مبارزه با آپارتاید (از سال
۱۹۹۱ به بعد)، روابط خود با دیگر نیروهای اجتماعی حاضر در “کنگره“ را به چه نحو تنظیم می‌کرد؟
ک.م.- ”حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ چالش‌های مشترک کنونی را در برنامه میان مدت خود مدّ نظر قرار داده است، که وظیفه اصلی آن ایجاد هماهنگی بین همه پایگاه‌های کلیدی قدرت- از جمله جامعه- است، و در آن قدرت مردم شانه به شانه دیگر پایگاه‌های قدرت حضور دارد. ما بر این باوریم که، اگرچه دولت متمرکزترین پایگاه قدرت است، اما تنها پایگاه قدرت نیست، و فقط یکی از پایگاه‌های قدرت و در کنار آن‌هاست. پایگاه‌های قدرت مردمی باید در امور کشور مشارکت کنند، و به منظور اطمینان یافتن از اینکه هیچ تصمیم کلیدی‌یی بدون توجه به دیدگاه‌های طبقه کارگر گرفته نمی‌شود، پیکار کنند.
ن.م.- ”کنگره ملی آفریقا“ خود را ”نیروی چپِ دارای نظم و اصول“ می‌داند. آیا “کنگره“ همیشه یک نیروی چپ بوده است؟ ویژگی‌های اساسی این صفت چیست؟
ک.م.- در حالی که به طور تاریخی “حزب کمونیست“ همیشه در کنار جنبش ملی و آزادی‌بخش آفریقای جنوبی حاضر بوده است، “کنگره ملی آفریقا“ اساساً از اینکه به یک حزب مارکسیست- لنینیست دیگر مثل ”جنبش خلق برای آزادی آنگولا“ (امپلا) یا ”جبهه آزادی‌بخش موزامبیک“ تبدیل شود، پرهیز کرد. در شرایط مشخص آفریقای جنوبی، در حالی که حزب کمونیست سابقه فعالیتش به قدمت خود “کنگره“ است، تلاش برای تبدیل “کنگره“ به یک حزب سوسیالیستی ضرورتی نداشت، آن هم در جایی که در کنفرانس مشورتی موروگورو (در تانزانیا) در سال
۱۹۶۹، “کنگره“ در سند ”راهبردها و تاکتیک‌ها“ چکیده مطلب را به صورت مبارزه‌ برای رسیدن به جامعه‌یی اعلام کرد که در آن به بهره کشی از انسان پایان داده می‌شود؛ و این درست همان حرفی است که “اولیور تامبو“ در نخستین کنفرانس امپلا در لوآندا زد.
ن.م.- اگر امکان دارد لطفاً کمی درباره پیوند درونی و متقابل ”منشور آزادی“، انقلاب دموکراتیک ملی، و مبارزه راهبردی کنونی “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ در راه سوسیالیسم توضیح دهید.
ک.م.- برای پاسخ دادن به این پرسش، لازم است که سهم کلیدی و تاریخی حزب ما در شکل‌گیری و رشد “کنگره ملی آفریقا“ را به یاد آوریم که راهنمای مفیدی است برای درک وظیفه و مسئولیت‌های کنونی “حزب“ در ارتباط با “کنگره“ که تشکیلات پیشگام و رهبری کننده در ائتلاف نیروهای مترقی است. طی ده‌ها سال، و بدون اینکه بخواهیم ماهیت طبقاتی چندگانه “کنگره“ را در حکم یک جنبش وسیع انکار کنیم، یا بخواهیم “کنگره“ را به یک تشکیلات سوسیالیستی تبدیل کنیم، “حزب“ ما به “کنگره“ در زدودن توهّم‌های بنیادی‌اش کمک کرد. برای این کار، ما مبارزه‌مان را بر اساس ضابطه‌های زیر پایه‌ریزی کردیم:
- مبارزه در چارچوب یک پیکار ضدامپریالیستی اصولی، در مقابل این توهّم که روند جهانی ”نوگرایی“، فرایندی است اساساً مترقی و بی‌ضرر؛
- به پیش راندن مبارزه ملی و دموکراتیک (در انقلاب دموکراتیک ملی) در حالی که آفریقای جنوبی به‌وسیله فروش مواد خام خود، به صورت یک عضو پیرامونی در حلقه جهانی سرمایه وارد شده است، اما در مرکز آن قرار ندارد؛
- به پیش راندن مبارزه ملی و دموکراتیک در شرایطی که جنبه‌هایی از استعمار نوعِ خاص آفریقای جنوبی (و آپارتاید) همچنان جان‌سختی می‌کنند و حتی در شرایط وجود ”دموکراسی“ هم ادامه دارد. دموکراسی واقعی فقط وقتی وجود خواهد داشت که این جنبه‌های استعمار و آپارتاید به طور کامل از میان بروند، و این هدف فقط وقتی حاصل خواهد شد که بپذیریم مبارزه ملی و دموکراتیک، مبارزه‌یی است غیرنژادی، غیرجنسیتی، و دموکراتیک، که هدفش بهروزی و زندگی بهتر برای همه است.
- تحکیم و تقویت صف توده‌ها؛ یعنی در مقابل سیاست از بالا به پایین، تصمیم‌گیری‌های صِرفاً تکنیکی، اخلاق و موعظه، و سپردن انحصاری سیاست به نخبگان، باید به نیرو و مبارزه توده‌ها و به‌ویژه طبقه کارگر در زمینه‌های سیاسی، نظری، سازمانی، و بسیج آنان اتکا کرد؛
- کنار گذاشتن سنّت تلاش برای پذیرش و وارد شدن به اقتصاد سیاسی موجود (تظاهر به رعایت حقوق شهروندی؛ یا در شرایط معاصر، بهره‌گیری از ”توانمند کردن اقتصاد سیاه‌پوستان“)، و در عوض، همت گماشتن در عرصه مبارزه انقلابی برای دگرگون کردن نظم اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی.
در دهه
۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰، بخش بزرگی از نقش و سهم مهمی که “حزب“ ما در مبارزه مشترک ده‌ها ساله‌اش همراه با “کنگره“ داشت به‌عمد پایمال و زدوده شد. در زمینه بحران سرمایه‌داری جهانی کنونی و همراه با آن، بحرانِ سیاست ”راه سوم“، بزرگداشت صد سال فعالیت “کنگره“ فرصتی است برای “حزب“ ما که به وظیفه خود عمل کند و با مرور رخدادهای صد سال گذشته، چنان تحلیل و نظری را ارائه دهد که صرفاً برای مصرف در جشن و سخنرانی نباشد (نباید روال کار براین باشد که هیچ‌چیز عوض نشود و فقط پرچم بین دو صدر “کنگره“ دست به دست شود). ما باید از گذشته درس بیاموزیم و از آن برای زمان حال استفاده کنیم. ما باید از شعار ”اتحاد در گوناگونی“ به گرمی استقبال کنیم، اما لازم است فعالیت بسیج‌گر و بینشِ برنامه‌ای و اصولی خود را به طور سازنده‌ای به پیش ببریم تا بتوانیم این ”اتحاد“ را حفظ کنیم. 
می‌بینید که “حزب“ ما در مبارزه “کنگره“، و به طور گسترده‌تر در جنبش رهایی‌بخش ملی کشور، سهم و نقشی کلیدی داشته است.
بد نیست از خود هم بپرسیم که، “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ از همکاری و همیاری درازمدت خود با “کنگره ملی آفریقا“ چه آموخته است؟ البته روشن است که ما درس‌های زیادی گرفته‌ایم. اما اشتباه نکنیم! این روند، یک‌طرفه نبوده است. ما به رشد یکدیگر کمک زیادی کرده‌ایم، یا بهتر است بگویم که بر یکدیگر نفوذ و تأثیر متقابل و تعیین کننده‌یی داشته‌ایم، ولی غالباً این نفوذ و تأثیر را طبیعی می‌دانیم و دست کم می‌گیریم. ما نباید فراموش کنیم که “کنگره“ چه نقش و سهم مهمی در فعالیت و رشد ما داشته است. بگذارید به یک مورد مشخص از سهم مطلقاً کلیدی “کنگره“ در مبارزه انقلابی مستمر ما اشاره کنم، که به نظر من امروزه خیلی بیشتر از گذشته موضوعیت دارد: “کنگره ملی آفریقا“ و روشنفکران پیشگام آن، از همان اوان کار تعهد استواری به آینده‌یی متکی بر حقوق انسانی و قانون اساسی داشتند. طبیعی است که این بینش متداول، که ناشی از نفوذ و تأثیر یک لیبرالیسم ترقی‌خواه (و اغلب مسیحی) بود، به موضع‌ها و چشم‌اندازهای کلیدی “ کنگره” راه یافت، و از جمله در ”مطالبات آفریقا“، ”منشور آزادی“، ”منشور زنان“، ”منشور آموزش و پرورش“ دهه
۱۹۸۰، قانون اساسی جدید آفریقای جنوبی، و ”اعلامیه حقوق بشر“ منعکس شد. در طول ده‌ها سال مبارزه، “کنگره“ نیروی زیادی را به ترویج حقوق بشر و مطرح کردن خواست‌های محوری عصر روشنگری اروپایی اختصاص داد، از جمله آنچه در جنبش ”چارتیست‌ها“ در انگلستان و نیز در “انقلاب کبیرفرانسه“ از طرف نیروهای مبارز مطرح شده بود. اما این خواست‌ها بعدها در طی دوره‌هایی از تهاجم ضدانقلابی در سراسر قرن نوزدهم و پس از آن، از سوی لیبرال‌های محافظه‌کار در اروپا از محتوای خود خالی شدند. کاری که “کنگره“ کرد این بود که: در شرایط حضور یک نظامِ استعماری داخلی به شدت خشن، گرد و غباری را که بر روی این خواست‌ها نشسته بود زدود و به آنها بُرندگی تازه و قاطعی داد.
من گمان نمی‌کنم (البته شاید اشتباه کنم) که شما بتوانید در آثار مثلاً “لنین“، درباره امر حاکمیت قانون، یا منشور حقوق و حقوق اساسی بشر، یا جدایی و استقلال قوا در حکومت، اشاره‌های زیادی پیدا کنید. اما “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ و متحدانش، با آگاهی از زمینه‌های گرایش به انحراف‌ در دیوان‌سالاری (بوروکراسی) دولتی- هم در کشورهایی که کمونیست‌ها در آنها حاکم بودند و هم در کشورهایی با حاکمیت جنبش‌های رهایی‌بخش ملی در قرن بیستم- ضرورت بازسازی حاکمیت قانون اساسی، و به طور کلی قانون را احساس می‌کنند، ضمن اینکه تلاش دارند به آن ماهیتی رادیکال، مترقی، و ملی و دموکراتیک بدهند. ما در زمانی که رسانه‌های علنی و رسمی به طرزی باورنکردنی وحشت‌زده و مرعوب بودند، خودمان به علت فعالیت‌های روزنامه‌نگاری و اطلاع‌رسانی زیرزمینی‌مان مورد اذیت و آزار بوده‌ایم، نمی‌توانیم اجازه دهیم ”دموکرات“‌های تازه به دوران رسیده لانه کرده در رسانه‌های بازاری، کوته‌نظرانه و خودبینانه ردای آزادی مطبوعات را بر دوش اندازند. ما که خود برای حقوق اساسی بشر رزمیده‌ایم، و یکی از مترقی‌ترین قانون‌های اساسی دنیا را تدوین کرده‌ایم، نمی‌توانیم در باره ارزش‌های بنیادی و مرکزی آن مردّد باشیم. ما نمی‌توانیم اجازه دهیم شبه‌لیبرال‌های ضداکثریت، با رفتارهای خود، از قانون اساسی سوءاستفاده کنند و از آن برای دفاع از قدرت و امتیازهایی که به‌ناحق به دست آورده‌اند، بهره گیرند. به نظر من، برای ما به عنوان “کمونیست“‌های آفریقای جنوبی، بزرگداشت صدمین سالگرد تأسیس “کنگره ملی آفریقا“ فرصت مناسبی است تا این تاریخ حساس را دوباره احیا و اصلاح کنیم، و آن هم نه‌فقط به منظور بحث و جدل در این باره، بلکه مهم‌تر از آن، در حکمِ اقدامی متقابل، برضدِ خطرِ رضایت از خود و رکودِ فکری
.