« هوگو چاوز و آينده ی درخشان مردم درونزويلا »
( غفار عريف )
« هوگو چاوز و آينده
ی درخشان مردم درونزويلا »
در روز هفتم اکتوبر سال روان، تاريخ زندگی بشريت ، درکشور
ونزويلا ، صفحۀ نوينی را رقم زد. دراين روز مردم به پای صندوق های رأی رفتند تا
رئيس جمهور آينده ی خود را انتخاب نمايند و تکليف انتخابات رياست جمهوری را روشن
سازند.
کميسيون
ملی انتخابات پس از شمارش آراء ريخته شده به صندوق ها، (90) در صد آراء شماريده
شده را سالم و بی غل وغش خواند و(10) درصد ديگر را فاقد اعتبار دانست و به اطلاع
رأی دهندگان در ونزويلا و کليه مردم جهان ( دوست و دشمن ) رسانيد که هوگو چاوز
انقلابی خستگی ناپذير ـ الگوی مقاومت درمقابل دسايس و توطئه های نيو ليبراليسم
دردهه ی اول سده ی بيست و يکم و سرمشق نيروهای چپ در امريکلی لاتين، درمبارزه ی
انقلابی برضد گلوباليسم و انحصار طلبی امپرياليستی با کسب ( 4 / 54) درصد آراء ، برندۀ
انتخابات رياست جمهوری می باشد .
رقيب
انتخاباتی چاوز دراين دور انتخابات، آقای Henrique Cap riles از حزب ليبرال
که درعين حال رهبری اتحاد اپوزيسيون را نيز بدوش داشت ، (45) درصد آرآء را بدست
آورد و بعد از اعلام نتايج رأيدهی ، به آراء مردم احترام گذاشت و به شکست خود
درمقابل چاوز اعتراف نمود و نتيجه ی رسمی انتخابات را پذيرفت.
نگاهی به گذشته :
هوگوچاوز درسال 1954 در يک خانواده
ی فقير به دنيا آمد. پدرش در يک مدرسه ی روستايی آموزگار بود و در شهر Sabaneta
واقع در ايالت Barians ، زندگی می کرد.
چاوز پس از پايان دوره های، آموزش،
مشغول خدمت در دستگاه نظامی ونزويلا گرديد وتا سال 1992 به اين وظيفه ادامه داد.
شايسته ی ذکر است که ونزويلا
پنجمين کشور صادرکننده ی نفت در جهان و از زمره ی دول موسس سازمان اوپک و عضو فعال
اين اتحاديه بين المللی می باشد.
Carlos Andres Perez)) رئيس جمهور
اسبق ونزويلا ، در سال 1976 صنايع نفت را به اين اميدواری دولتی ساخت که می تواند
از عوايد فروش نفت سطح زندگی توده های مردم را در ونزويلا ارتقاء بخشد؛ وليک
برخلاف آنچه که به مردم وعده داده شده بود، عمل نمود . به عوض مبذول داشتن توجه، تلاش و ممارست به بهبود
شرايط زندگی مستمندان درجامعه؛ از عوايد نفتی يک قشر طفيلی طرفدار و هواخواه رئيس
جمهور سود بردند و گروه متمول مفت خوار ، بوجود آمد.
درنيمه ی دوم دهه ی هشتاد ترسايی
که بازار فروش نفت از رونق افتيد و قيمت آن به سطح خيلی ها پايين سقوط کرد ، خزانه
ی دولتی خالی گرديد و ونزويلا به بيماری افلاس سردچار شد ؛ دراين حالت قيم کالاهای
مصرفی اوليه بی نهايت بلند رفت و فغان
اکثريت نيازمندان را به آسمانها کشيد ؛ مردم دراعتراض به عملکرد دولت به جاده ها
ريختند و خون انسانهای بی شماری سنگ فرش ها را رنگين ساخت.
ادامه ی اين وضعيت سبب شد که
هوگوچاوز به اشتراک شماری از همراهان خود ، بخاطر براندازی Carlos Andres Perez)) از قدرت درسال
1992 دست به قيام مسلحانه بزنند و خود رهبری اين خيزش نظامی را بدوش گيرد؛ وليک
قيام افسران سرکوب شد و نيروهای طرفدار رئيس جمهور چاوز را بازداشت نمودند و به
زندان افگندند. پس از شکست قيام، چاوز دربرابر دوربين کمره ها حضور يافت و با
شجاعت و شهامت ، کليه مسؤوليت سياسی و نظامی اين حادثه را بدوش گرفت و از ساير
دوستان و همکاران خود طلبيد که با حفظ آرامش ، سلاح برزمين بگذارند تا از خونريزی
بيشتر جلوگيری شود.
اين حرکت شجاعانه و جوانمردی چاوز
به محبوبيت وی درنزد افسران ارتش افزود و بويژه دربين نظاميان برخاسته از خانواده
های فقير به يک سيمای پردرخشش و به يک روزنه ی اميد برای آينده ی سياسی مملکت
تبديل شد.
چاوز مدت دوسال را در سلول زندان
سپری کرد تا اين که مورد عفو رئيس جمهور ونزويلا قرار گرفت و درسال 1994 از حبس
آزاد گرديد . بعد از رهايی از کنج زندان ، چاوز راه فعاليت سياسی مسالمت آميز و
قانونی را دنبال نمود و تلاش ورزيد تا از طريق دريافت رأی آزاد مردم به قدرت سياسی
دست يابد ؛ ازاين رو به کارهای روشنگری و تنوير افکار و ذهنيت عامه پرداخت و دراين
راه از مشوره های سودمند فيدل کاسترو رهبر حزبی ـ دولتی کيوبا ، ( چاوز پس از
خلاصی ازبند ، نخستين بار با او ديدار داشت)، بهره ی فراوان برد.
هوگو چاوز در دسامبر 1998 من حيث
نامزد رياست جمهوری ، در پروسه ی انتخابات درمقابل محافظه کاران سنتی ، شرکت نمود
و در روند رأيدهی آزاد مردم ، (56) درصد آراء را ازآن خود ساخت و بدين اساس ، حزب
دموکرات مسيحی و حزب سوسيال دموکرات که سرتاپا به فساد گسترده ی سياسی ـ مالی ـ
اداری ـ اختلاس ـ غارت و چپاول آغشته بودند و دهها سال قدرت سياسی را در اختيار
داشتند، از صحنه ی سياسی کشور به بيرون رانده شدند و چاوز در ماه فبروری 1999
بعنوان جوان ترين رئيس جمهور ونزويلا ، به مرکز قدرت به قصر رياست دولت ، راه پيدا
کرد.
چاوز با دستيابی به قدرت سياسی، با
برنامه ريزی سنجيده شده ، درمسير خط سياسی ( Simon Bolivar ( ، ( متولد شهر کاراکاس ) مبارز داعيه ی آزادی خلق های امريکای لاتين از قيد و
بند فرمانروايی استعمار اسپانيا، بمقصد اين که ماموريت ناتمام اورا به انجام
برساند، گام گذاشت و خطوط هدف های او را تعقيب کرد.
(Simon Bolivar ) ازسال 1813
مبارزه ی سياسی ميهن دوستانه را عليه اسپانيا ، آغاز نمود و با حصول پيروزی های
چشمگير، به موفقيت های نايل آمد ، که تا سال 1820 بخش بزرگ مردمان قاره ی امريکای
جنوبی را برضد اشغالگران اسپانيايی متحد
سازد و ممالک : ونزويلا ، کولمبيا ، اکوادور را از زير سلطۀ استعمار نجات دهد؛
آنچه را که امروز چاوز به پيروی از آن ، می خواهد درمقابله با تهديدهای سياسی ـ
اقتصادی و نظامی ايالات متحده ی امريکا و متحدين آن، دست يابد.
هوگوچاوز از فبروری 1999 به بعد ،
بنياد وارد آوردن تغييرات اساسی را در اداره ی سياسی دولت ، در سکتورهای عمده ی
اقتصادی ، در عرصه های عرضه ی خدمات اجتماعی و امور فرهنگی ، دربخشهای آموزش ـ
پرورش ـ سواد حياتی و محو بيسوادی... گذاشت وبا اختصاص دادن ملياردها دالر سرمايه
ی مالی ، شروع به پيريزی، احداث و اعمار پروژه های اجتماعی نمود که در تاريخ
امريکای لاتين بی سابقه بود و هيج سياستمدار ديگر تا به اين اندازه ، دست به چنين
اقدام ها نيازيده است که درتغيير سيمای امريکای لاتين مؤثر بوده باشد.
چاوز با برنامه ريزی علمی به هدف
تعميل دگرگونی های مترقی به سود توده های زحمتکش جامعه، عنان اختيار قدرت دولتی را
بدست گرفت و بخاطر عزت و سلامتی مردم ، کاروان انکشاف ـ ترقی و پيشرفت اجتماعی را
به جلو راند که نخستين و مهمترين اقدام ها را موارد زيرين تشکيل می دهد :
ـ ملی ساختن فابريکه ها و سکتورهای
کليدی اقتصاد ( صنايع نفت، ساختمان، توليد فولاد ، زراعت ) ؛
ـ فقر زدايی ؛
ـ تقسيم عادلانه ی ثروت های ملی و
عوايد دولتی از مدرک فروش نفت بربنياد پلان انکشاف متوازن، در سراسر کشور ؛
ـ پايان بخشيدن به استثمار ثروتهای
ملی از سوی شرکت ها و مونوپول های استثماری چند مليتی ؛
ـ اعمار مدارس ، آموزشگاهها ،
بيمارستان ها ، پُل ها و ساختمان های رهايشی؛ ترميم خطوط آهن موجود و احداث
قطارهای جديد ؛
ـ فراهم آوری فرصت های شغلی و کاهش
نرخ بيکاری ؛
ـ ريشه کن ساختن فساد اداری و مالی
و بيروکراسی دولتی....
پيش از اين که تطبيق عملی پروژه ها
آغاز می يافت ، بخاطر توقف روند حرکت سياسی و اقتصادی ونزويلا به سمت سرمايه داری
و اتخاذ راه رشد سوسياليستی ؛ بايست قانون اساسی جديد طرح ، تدوين ، تصويب و نافذ
می شد ؛ بدين لحاظ چاوز پارلمان را منحل ساخت و انتخابات جديد راه اندازی گرديد و
موفقانه پايان گرفت.
پارلمان نو بمنظور تحقق "
برنامه های انقلاب اجتماعی " تغييرات وارده در قانون اساسی را با محتوای
نوين، مورد تائيد قرارداد که برمبنای آن ، چاوز صلاحيتهای بيشتری بدست آورد.
چاوز باپيگيری برنامه های تحولات
اجتماعی به نفع اکثريت محروم ، پشتيبانی روزافزون ازدرون جامعه و ازبين لايه های
مردم کمايی کرد و به يک چهره ی نجات دهندۀ ونزويلا و مرهم گذار دردهای محتاجان ،
عرض اندام نمود.
اپوزيسيون مخالف چاوز، متشکل از
سرمايه داران بزرگ بی خبر از دردها و نيازمنديهای مردم ، سياستمداران نيوليبرال
پيرو خط امريکا و مدافع نظام سرمايه داری ، هرآن لحظه درصدد توطئه برضد چاوز و
دولت نوتشکيل ، برآمدند تا رژيم جديد منجر به سقوط گردد .
درماه اپريل 2002 اقشار بالايی و
اشرافيت صاحب سرمايه بمقصد واژگون ساختن نظام جديد و برکنار کردن چاوز از قدرت سياسی
؛ به کمک C.I.A ( به استناد نشريۀ خبری امريکايی نيوزويک ) يک حرکت نظامی
زورگويانه و غيرقانونی را سازماندهی و راه اندازی نمودند که با شکست مواجه شد و
هوگوچاوز از اين حادثه جان به سلامت برُد . زيرا افسران و سربازان وطنپرست و
وفادار به او ، درمقابل کودتاچيان ايستادگی کرده برآنان فايق آمدند . چاوز پس از
دو روز به قصر رياست جمهوری بازگشت و به ماموريت خود ادامه داد.
اين واقعه پايان کارنبود و دشمنان
ترقی و تعالی ونزويلا آرام نه نشستند . آنان کارگران صنايع نفت را تحريک داشتند تا
به اعتصاب عمومی دوامدار دست بزنند و اقتصاد مملکت را به رکود مواجه سازند. چاوز
بغرض جلوگيری از وخيم شدن بيشتر اوضاع سياسی درکشور ، درماه اگست 2004 ريفراندم را
به راه انداحت و خود را درمعرض همه پرسی قرارداد و با کسب (59 ) درصد آرآء مردم ،
از اين آزمون تاريخی نيز پيروز بدر آمد.
مخالفين از موجوديت تقلب گسترده
درپروسه ی همه پرسی سخن گفتند و نتايج آن را مغشوش خواندند. ليکن گروه ناظران بين
المللی ، ازجمله جيمی کارتر رئيس جمهور اسبق امريکا، روند اين رايدهی را خيلی
عادلانه و شفاف پنداشتند و کوچکترين نشانه ای از تقلب را درآن بازگو نشدند.
پس ازپايان همه پرسی و اعلام نتايج
آن ، چاوز با دست باز وظايف خود را دنبال نمود و به جنبش چپ در امريکای لاتين جان
تازه بخشيد.
تنها درسال های 2004 و 2005 درامر
بهبود شرايط زندگی مردم در ونزويلا ، مبلغ ده مليارد دالر را به تحقق برنامه های
اجتماعی اختصاص داد و به مصرف رسانيد.
چاوز درتعقيب سياست های منطقه يی
در صدد آن برآمد تا تمام خلقهای امريکای جنوبی را درضديت با هدف های استثماری و
زورگويانه ی ايالات متحده ی امريکا ، متحد گرداند و يک مقاومت مردمی را درهمبستگی
با کليه نيروهای عدالتخواه ، دموکراتيک و مترقی جهان ؛ با صبغه ی خود آگاهی
اجتماعی و با سوژه ی اخلاق عالی سياسی و وجدان بيدار انقلابی ، عليه دسايس و سنگ
اندازی های اهريمن " نيوليبراليسم" به پا ايستاده کند .
يک امر طبيعی است که موجوديت چاوز
درقدرت سياسی در ونزويلا با داشتن يک چنان برنامه ی سياسی انساندوستانه ، آنهم
درفاصله های نچندان دور با سرحدات ايالات متحده ی امريکا ( چيزی کمتر ويا بيشتر از
نه صد کيلومتر فاصله ی آب های بحری با سواحل امريکا ) برای انحصارات غول پيکر
امپرياليستی، نا آرام کننده به نظر می رسد. از اين رو جهت به زانو درآوردن چاوز،
در نزد سياستمداران و سياستگذاران امريکايی، استفاده از هروسيله، مجاز شمرده می
شود.
اما امريکايی ها فراموش کرده اند
که شرايط امروزی با اوضاع و احوال ماه اکتوبر 1962 که به مدت (13) روز بحران سياسی
ميان ايالات متحده ی امريکا و اتحاد جماهير شوروی ، برسر مسأله ی سرنوشت کيوبای
انقلابی و محاصرۀ بحری آن کشور، نزديک بود بشريت را تا سرحد مشتعل شدن جنگ جهانی
سوم ، بکشاند، از ريشه فرق دارد ؛ ويا آنچه را که ( C.I.A ) درسال 1973 در براندازی حکومت
مترقی سلوادور آلندی در چلی با به پيروزی رساندن کودتای خونين فاشيستی توسط پنوچت
، انجام داد، در ونزويلای امروزی انجام داده نمی تواند؛ اگرچه درسال 2002 بخت خود
را دراين راستا به آزمايش گرفت ؛ ولی ناکام ماند.
دردوره ی رياست جمهوری جورج بوش
(پسر) ، روابط سياسی بين ونزويلا و ايالات متحده، آنقدر به سردی و خرابی گراييد که
نظاميان امريکايی يکجا با متحدين خويش، در سواحل آب های بحری ونزويلا ، بازی های
جنگی را به راه انداختند.
گرچه هدف آنها" بچه ترسانک
" چاوز بود؛ وليک اين عملکرد برای امريکا و متحدين آن بسيارنا اميد کننده
تمام شد؛ برعکس به محبوبيت چاوز دربين مردم منطقه افزود.
هوگوچاوز بعنوان رهبر دولتی يک سرزمين
تازه به پا خاسته، درنشست ها و گرد همآيی های منطقه يی و بين المللی ، بدون
کوچکترين هراس، برجورج بوش و اعضای دولت او ، حمله های لفظی می نمود. امريکايی ها
( رئيس جمهور اسبق، مشاور امنيت ملی ، وزير خارجه ، وزير دفاع ) عليه چاوز عمل
مشابه را درپيش می گرفتند.
امريکايی ها ، خشم و نفرت خود را
درمقابل چاوز، هرگز پنهان کرده نمی توانستند. چنانچه پات روبرت سون ، يک کيشش امريکايی
و عضو حزب جمهوری خواه و زمانی نامزد انتخاباتی در کرسی معاون رياست جمهوری، دريک
مباحثه ی تلويزيونی به اداره ی ( C.I.A ) چنين سفارش داد :
« ما بايست اين انسان را از صحنه ی
زندگی محو سازيم » ؛ ( برگردان از متن
آلمانی ، هفته نامۀ " اشپيگل " ، شماره 29 مورخ 2006 / 7 / 17) .
واما چاوز با توانايی ، انرژی و
نيرومندی بيشتر در گسترش همبستگی ونزويلا با خواست های خلق های منطقه، فعاليت های
خستگی ناپذير را دنبال نمود.
پيروزی Eva Morales در انتخابات
رياست جمهوری بوليويا، همين طور موفقيت Rafael Correa بحيث رئيس
جمهور اکوادور، پيامد تعقيب سياست چاوز بود؛ بدون اين که کوچکترين حق مداخله را به
خود در امور داخلی اين کشورها داده باشد؛ اقتصاد ارجنتاين از ناحيۀ مساعدت مالی
چند مليارد دالری ونزويلا ، فعال نگهداشته شد؛ کيوبا و نيکاراگوآ ، علاوه بر
دريافت کمک های اقتصادی، نفت مورد نياز خويش را به قيمت نازل از ونزويلا خريداری
می نمايند؛ به برازيل ، گاز به قيمت خيلی ها ارزان به فروش می رسد.
آقای Eva Morales رئيس جمهور
بوليويا در برابر پرسش های خبرنگار مجله ی هفتگی " اسپيگل " آلمان ، در
رابطه به نقش هوگوچاوز در امريکای جنوبی ، چنين پاسخ گفت :
« پرسش : چاوز می خواهد در ونزويلا
، سوسياليسم سده ی بيست و يکم را مستقر سازد. دراين تازگی ها مشاور ايده ئولوژيکی
موصوف، آقای Heinz Dieterich شهروند آلمان، به بوليويا آمده بود.
شما می خواهيد در بوليويا، سوسياليسم را برقرارنماييد؟
پاسخ : اگر سوسياليسم به اين مفهوم
باشد که ما خوب زندگی کنيم؛ مساوات و عدالت حاکميت راند و دشواری های اجتماعی و
اقتصادی وجود نداشته باشد؛ از ته دل به آن خوش آمديد می گوييم ....
پرسش : امريکايی ها هراس دارند که
چاوز خيلی زياد نفوذ کمايی می دارد. آياشما خود را وابسته به ونزويلا نمی سازيد ؟
پاسخ : چيزی که ما را با چاوز
پيوند می زند ، البته انديشه های اتحاد و همبستگی درامريکای جنوبی است. اين آرزوی
يک سرزمين بزرگ پدری بود؛ آنچه پيش از اشغال امريکای لاتين توسط اسپانيايی ها ، در
ذهنيت ها وجود داشت؛ بعدها " سيمون بوليوار" در راه حصول آن مبارزه
نمود. ما خواستار يک امريکای جنوبی به پيروی از الگوی اتحاديۀ اروپا هستيم ؛
باداشتن واحد پولی مشترک ، مثل اويرو که نسبت به دالر از ارزش بالا برخوردار است.
نفت چاوز کدام نقشی را در بوليويا
بازی نمی دارد؛ تنها ما از ونزويلا به قيمت مناسب تيل ديزل بدست می آوريم؛ ليکن ما
وابسته به ونزويلا نيستيم؛ ما يکديگر خود را تکميل می داريم. ونزويلا رفاه اجتماعی
خود را که از لحاظ مالی تضمين است ، با کشورهای ديگر تقسيم می نمايد. اين به مفهوم
ظلم و ستمگری و فشار بالای سايرين نيست.... » ، (برگردان ازمتن آلمانی هفته نامه
ی" اشپيگل" شماره (35) مورخ 2006 / 8/ 28 ).
درسال 2006 دوره ی ماموريت چاوز
پايان پذيرفت. مطابق مفاد قانون اساسی جديد ونزويلا ، رئيس جمهور حق نامزدی مجدد
را داشت ؛ ازاين رو چاوز ، در انتخابات شرکت ورزيد و در يک رقابت شديد، داغ و گرم
که (81) درصد واجدين شرايط رأيدهی به پای
صندوق های رأی رفتند ؛ نسبت به رقيب انتخاباتی خويش (25) درصد آرای بيشتر را از آن
خود ساخت.
باختم دوره ی ماموريت هوگوچاوز، پس
از انتخابات رياست جمهوری سال 2006 ، وی درکل به مدت ( 14) سال ، قدرت سياسی را
درونزويلا به اراده ی بالفعل و بالقوه ی لايه های فقير مردم درجامعه ، رهبری کرد.
&