(3) ﺗﻤﺪﻥ ﺷﻮﺭﻭﯼﻣﯿﺰ ﮔﺮﺩ ﻫﺌﯿﺖ ﺗﺤﺮﯾﺮ ﭘﺮﺍﻭﺩﺍ بخش دوم

 

ﺗﻤﺪﻥ ﺷﻮﺭﻭﯼ

ﻣﯿﺰ ﮔﺮﺩ ﻫﺌﯿﺖ ﺗﺤﺮﯾﺮ ﭘﺮﺍﻭﺩﺍ

بخش دوم

(3)

• روزنامه ی پروادا به مناسبت بیستمین سالگرد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در میزگردی با شرکت تعدادی از کمونیست ها و روشنفکران این کشور، به بررسی «تمدن شوروی» پرداخته و این سوال ها را پیش کشیده است که نقش این تمدن چه بود؟ اهمیت امروزین آن چیست؟ آیا تمدن شوروی برای همیشه از بین رفته یا دارای آینده است؟

 

 

1 اکتبر2012

گنادی آندره ویچ زوگانوف: اغلب اوقات حزب ما را به فراخوان به قبل و گذشته شوروی متهم میکنند. ولی ما به شوروی آینده فرامی خوانیم! به تجارب بزرگ تمدن سوسیالیستی شوروی بر اساس برنامه حزب و در راستای اجرای این برنامه ما با تمام قدرت و بطور مستمر و پیگیرانه پیکار می کنیم ...

لاریسا بارانووا – کونچینکو: حکومت جهت انحراف توجه مردم از تجارب زنده و مبرم شوروی در شرایط فعلی دست به همه کار میزند. به عنوان مثال باشگاه نوبنیاد "ایزبورسکی" که بفرمان کرملین تاسیس شده است.

این باشگاه بحدی حیله گرانه استتار شده که آدم میخواهد فورا به عضویت آن درآید. برخی از شعارها بطور نمونه: "روسیه باید دولت قدرت باشد" یا "روسیه باید بزرگ باشد" یا اینکه "در پی عدالت اجتماعی باشد". از خود میپرسم، مسئله کلیدی در اینجا کجاست؟ مهمترین و دقیق ترین مفهوم، واژه سوسیالیسم است که، به معنای واقعی کلمه مستقیما به دروازه میزند. ولی چرا مسئولان "باشگاه ایزبورسکی" اینقدر از این واژه می هراسند؟

آری، به خاطر اینکه سوسیالیسم مسئله اصلی است. به همین دلیل مقررات بورژوازی جنائی معاصر بمعنای واقعی کلمه در کنار تجارب و سبک تمدن سوسیالیستی شوروی همرنگ میگردند. که معنی و مفهوم تربیت شوروی، انسان شوروی و تصویر تمدن بزرگ شوروی را میرساند.

 

بوریس لئونوف: «به ادامه مبحث ادبیات و فرهنگ در مجموع آن میپردازم. ایجاد زیبائی شناسی نوین سوسیالیستی که بنام ماکسیم گورکی گره خورده بسیار مهم بود. در این اواخر سبک رئالیسم سوسیالیستی را به سخره گرفته اند. با این حال گورکی چه کار کرد؟ در ادبیات سده نوزدهم روسیه مردی به اصطلاح کوچک – تحقیر شده، توهین شده، که احساس همدردی را در انسانها بیدار میکرد، کسی است که از دیدن امروزی ها فعالانه در برابر کثافات زندگی و حاملان آن مقابله نکرده است. اما گورکی چه میگفت: هر چقدر که وسیله استثمار شوی به همان اندازه مشمول انقلاب میگردی همه این ستمگران را بدور بریز و خود آنرا رهبری کن. بخش قابل توجهی از ادبیات ما از همین جا آغاز میشود. با میراث بزرگ گذشته، عصر تازه ای را بنا باید کرد، سوسیالیسم کنونی را. و ببینید چه اتفاقی می افتاد، انسان شوروی تمدن شوروی را ساخت. آیا انسان شوروی را ساختیم؟ ساختیم. تربیت کردیم. این انسان چه کسی بود؟ "چگونه پولاد آبدیده شد" را بخوانید. پاول کورچاگین، حتی امروز نیز پاول کورچاگین مانده است. قدرت آن تربیت، بسیار بالاست. حقیقتا چه کسی میتوانست شهربویارکی را با خود همراه کند، چه کسی ما را صنعتی کرد، اقتصاد جمعی؟ انسان شوروی خواسته یا ناخواسته از آن ساخته شد. ابتدا در زندگی و سپس در ادبیات. یا همزمان. کمیسار واسیلیوف را در "داستان یک مرد واقعی" بیاد بیاورید، میریسیوف میگوید: "تو موظفی" – او در جواب میگوید "من پا ندارم". میریسیوف میگوید: "ولی تو انسان شوروی هستی!" این است انسان شوروی – جمع گرا، میهن دوست، قادر به ترجیح منافع جمع بر منافع خود، آماده فداکاری برای جمع – در سخت ترین شرایط این ها راساخت و از آن حراست کرد، به همت آن چیزی که ما امروز زنده ایم. ولی اورا بدور انداختند ، او امروز دیگر موردنیاز نیست. "چگونه پولاد آبدیده شد" دیگر در مدارس تدریس نمیشود....»

ویکتور کوژیمیاکو:« امروزه مد شده میگویند انسان شوروی نه، بلکه "شوروی چی"! »

بوریس لئونوف: «به همت این انسان – پدر بزرگان، پدران، مادران، برادران و خواهران ما و روسیه هنوز وجود دارد. عمدتا بر پایه همه آنچه که، در زمان شوروی و با کار میلیونها انسان شوروی ساخته شده است. آری ما زندگی ساده ای داشتیم، زندگی ما غنی نبود، ولی – زیبا بود، بهترین زندگی را داشتیم! و در مجموع زندگی بسیار زیبایی بود.»

یوری ایمیلیانوف: «اخیرا تلاش هایی جهت تحریف تصویر تمدن و انسان شوروی در اذهان عمومی انجام میگیرد. بیاد دارم که در سال ۱۹۶٨ در یکی از ملاقاتهای بین المللی با یک سریلانکائی آشنا شدم. دکتر علوم، انسانی بسیار محترم. او در مورد کمک هایی که اتحاد شوروی به کشورش میکرد صحبت کرد. اگرچه نسبت به کمک های مالی آمریکاییها و انگلیسی ها اندک میبود، در عوض چه مردمانی پیش ما میآمدند! چه روابطی! چیزی که از هیچ کس و از هیچ کشوری نمی گرفتیم. همانطور که امروزه علاقه مندان با انگیزه ضدشوروی خود، جشنواره جهانی جوانان و دانشجویان در مسکو راکه در ۱۹۵۷ برگزارشد مورد تمسخر قرار داده، و میگویندکه خارجیان مردم شوروی را اولین بار بدون "پرده آهنین" دیدند. اما اینها بقیه چیزها را فراموش میکنند مثلا چه تاثیر بزرگی و چه شور و شوقی کشور شوروی و مردم شوروی بر آنها گذاشتند، چیزی نمی گویند. برای مثال یک اندونزیایی بعد از ۱۱ سال از تاثیر آن جشنواره به من میگفت و ترانه محلی "ریابوشگا "ی اورالی را برایم خواند.»

       آرسنی زاموستیانوف: «مثال دیگری دراین رابطه از یک خارجی میآورم که در مورد اتحاد شوروی و مردم شوروی در اواخر سالهای ۷۰ میگفت: "من زمانی که وارد خاک شوروی شدم کمی عصبی بودم. فکر میکردم که کشوری کثیف، با مردمانی اخمو همانند آدم آهنی و ماموران سازمان اطلاعات که مشغول گوش کردن حرفهای من هستند را خواهم دید. ولی من کشوری دیدم با صد ملیت که در یک هارمونی بسر میبردند. فقط یک پلیس بدون اسلحه دیدم، هیچ جنایتی، روسپی و حتی یک همجنسگرا نیز ندیدم".»

       ویکتور کوژیمیاکو: «چه کسی اینها را گفته است؟ »

      آرسنی زاموستیانوف: «بوکسور آمریکایی محمد علی کلی.»

      لاریسا بارانووا – کونچینکو: «در این رابطه یک سئوال بسیار مهمی مطرح میگردد: چگونه میشود تصویر تمدن شوروی را برای نسل آینده و جوانان امروزی بازگردانید؟ چرا که آنها آن زمان نبودند و هرچه که بر صفحه تلویزیون ها میبینند دروغ است. البته سخن بر سر بخش معنوی تمدن شوروی است. بدین خاطر در راستای باز گرداندن آن تصویر، با توجه به مخالفت های دولت، رسانه های گروهی و غیره، من مجموعه ای از راه کارها و فرصت ها را که برای آگاهی رسانی به نسل آینده میتوان از آنها استفاده کرد، میبینم و از سه دسته آن نام میبرم:
        دسته نخست: اندیشه فلسفی روس است، که همردیف با مارکسیزم – لنینیزم باید تا ژرفای آن را برای نسل نو شکافت. در ژرفای این تفکر میتوان آغاز و نشانه های بسیاری از تمدن آینده سوسیالیستی را یافت. به عنوان مثال، از کارهای واپسین کانستانتین لئونتیف که از لیبرالیسم و کاپیتالیسم متنفر بود. تحقیقات جالبی به نام "استالین و لئونتیف" موجود است که برای موضوع ما بسیار مفید است.
       دوم: ادبیات کلاسیک شوروی، چیزی که در اینجا مورد بحث قرار گرفت، و قبل از هر چیز شولوخوف است. اینک دیگر کمتر از دزدی ادبی شولوخوف حرف میزنند، ولی همه تلاشها را درجهت اینکه "دُن آرام" اثری ضدشوروی است متوجه کرده و نویسنده آنرا نگارنده ضدشوروی میخوانند. با این حال اگر ما مدرسه ای سالم و نرُمال در کنار "دن آرام" داشتیم، میتوانستیم سند معتبری بنام تلگرام را رو کنیم که نویسنده بزرگ شوروی در روز نخست جنگ جهانی دوم به کمیسر دفاع نوشت "رفیق تیماشنکوی گرامی! تمنا دارم این جایزه مرا که دارای نشان درجه یک استالین است جهت کمک به جبهه دفاع از اتحاد جماهیر شوروی بپذیرید. در هرزمان لازم حاضرم در صفوف آرتش سرخ کارگران و دهقانان تا آخرین قطره خون از میهن سوسیالیستی از امر بزرگ لنین و استالین دفاع کنم. به کمیسر هنگ آرتش سرخ؛ نویسنده میخائیل شولوخوف". وبعد از دریافت موافقت راهی جبهه شد. اینهم یک دلیل از همان دلایل مشابه که تصویر تمدن شوروی را به نمایش میگذارد.
        سوم: با کار در دانشگده ادبیات، من پیوسته به دانشجویان خود نه تنها از ادبیات شوروی بلکه، از نقش بزرگ سینمای شوروی نیز سخن میگویم. فقط سینمای شوروی به وضوح و بطور ملموس و تاثیرگذار میتواند تصویر تمدن شوروی را بازگو کند. »

       ویکتور کوژمیاکو: «گذشته از نیروی تاثیرگذار عاطفی در اینجا نقش ترانه های شوروی را نیز می توان اضافه کرد که همچون سینمای شوروی امروزه در حبس قرار گرفته است.»

لاریسا بارانووا – کونچینکو : «آری ترانه های زیبای کُر شوروی، ولی سینما به نظر من اهمیت بیشتری داشت. مجموعه طلایی فیلمهای سینمای شوروی که به لحاظ تاریخی خود را توجیه کرده، باید امروزه جهت تدریس به جوانان مورد کاربرد قرار گیرد. که دانش اجتماعی منحصر بفردی را شامل میشود.»

اکنون چه باید کرد؟

ویکتور کوژمیاکو: ما درباره فرهنگ، ادبیات و هنر حرف می زنیم این درست است که در زمان شوروی اینها به اوج خود رسیدند. ما کنار فیزیک، شعر و شاعری هم داشتیم. در آن زمان علم و ادبیات، هنر و آموزش و پرورش در یک وحدت ارگانیکی ناگسستنی قرار گرفته بودند. نظام شوروی، تمدن شوروی بر پیشرفته ترین بنیاد علمی – تئوری مارکسیزم و لنینیزم پی ریزی شده، و سپس مشغله همه سیاستهای دولت اتحاد شوروی ارتقاع علم و آموزش به توده وسیع مردم بود. و تصادفی نیست که کشور شوروی کتابخوان ترین مردم جهان را داشت. و اتفاقی نیست، که ما نخستین فضانورد در جهان را داشتیم. به نظر من هیچ گاه و در هیچ کجا نفوذ علم و نفوذ دانشمندان در هیچ کشوری به اندازه شوروی نبود.

       یوری ایمیلیانوف: بدون تردید! تعداد زیادی شواهد قانع کننده موجود است. که بویژه با شرایط فعلی قابل مقایسه است. همکلاسی من ناشر چندین ساله آثار علمی کارل لیویتین در کتاب خاطراتی از دوران شوروی مینویسد: "کمترین رابطه به علم بمعنای احترام به آن وظیفه جامعه میبود، حتی اگر شایسته نباشد". در ادامه می گوید، در بدترین پیش بینی های غیر واقعی از توسعه آینده کشور در آن زمان چنین وضعیتی را نمی شد تصور کرد، که دانشمندان و نامزدان علوم و پرفسورها، استادان، استادیاران، مهندسین برای گذران زندگی به رانندگان تاکسی، پیشخدمت رستوران و یا به حمال تبدیل شوند و یا به فروشنده آبجو و حتی مجبور به ترک میهن خود گردند. سپس بطور عادلانه خاطر نشان میسازد که، مردمانی انگل صفت با کمک علوم دقیق و با کششی بی پایان به "دانش جادوگری" زیاد شدند و سر بر افراشتند. طالع بینی بخش اعظم انتشارات بنگاههای جدی را به خود اختصاص داد. انتشار پیامهای بازرگانی درباب طلسم شکنی، رمالی، درمان معجزه آسا، آموزش آنی زبان خارجی جای آموزش های علمی را گرفته است.

        ویکتور کوژمیاکو: مرحوم کاپیتسا روزهای قبل از مرگ خود جمله کاملی گفت "جامعه ما به سوی تاریکی میرود. ما به سده های میانه برمیگردیم".

        یوری ایمیلیانوف: هنگامی که تمدنی میمیرد، بربریت جایگزین آن میگردد. اینها ویژه گیهای محسوس بربریت گرائی است. چندی پیش نظر سنجی انجام گرفت: آیا شما چیزی در مورد "جنگ کولیکوف می دانید؟" تصور کنید ٣۹% پاسخ منفی دادند. ٨۰% در مورد وجود کتاب "رمان بل کین" بی اطلاع بودند، تنها ۴% کتابخانه شخصی دارند، ٣۷% شهروندان روس اصلا کتاب نمی خوانند، ۴۰% فقط گاه گاهی کتاب میخوانند، آیا همه اینها نشانه نتزل نیست؟ برخی داده های حیرت انگیز دیگر. معلوم شده است که ۱۹.٣ % از مردم به طلسم و دعا باور عمیق دارند، ٣۱% کم وبیش بارو دارند. از مردم پرسیدیم آیا خورشید به دور زمین میگردد ۶۷% مخالف بودند یعنی ٣٣% موافق هستند. در پرسش آیا زمین در طی یک ماه به دورخورشید میچرخد؟ ۶۱% موافقت کردند. به این چیزهای شگفت انگیز میشود بازهم اضافه کرد، به عنوان مثال، ۶۷% موافقند که شیر آلوده به رادیوآکتیو قابل مصرف نیست، این یعنی ٣٣ درصد بقیه قابل مصرف دانسته و آنرا مینوشند.

        سرگئی یسن: در بین نشانه های آن تمدنی که ما در آن زندگی میکردیم حصار مطمئنی از بدی ها و فراورده های مضر بود. هم اینک میترسم برای خانه، شیر و سبزی یا گوشت مرغ بخرم چراکه نمی دانم چه چیزی در آنها است. ما نمی دانیم چه میخوریم.

        یوری ایمیلیانوف: آری این به مسئله ارمغان سرمایه داری مربوط میشود ما امروزه نه فقط در نظام سرمایه داری بسر میبریم، بلکه میتوان گفت که در موقعیت اشغال کشور نیز هستیم. بویژه زمانی که به آموزش و پرورش فکر میکنی، چیزی که در زمان شوروی بهترین آموزش و پرورش در دنیا بود. متن سخنان هیتلر در۴ اپریل سال ۱۹۴۲ وجودارد که در آن آمده "برای ما بسیار مضر است که روس ها و اکرائینی ها و قرقیزها خواندن و نوشتن بدانند، البته، مدرسه باید به آنها داد، اگر بخواهند درس بخوانند هزینه آن را نیز باید از آن ها گرفت (مثل زمان حال - یوری ایمیلیانوف) بیشترین چیزی که دراین مدارس باید آموزش داده شود، مقررات راهنمائی و رانندگی است، از جغرافی باید بدانند که پایتخت رایش، برلین است، ریاضی و دیگر دروس اصولا لازم نیست. به نفع ماست که در هر روستا فرقه خاصی ایجاد گردد. حتی اگر در خانواده ای جادوگری پیدا شود، ما از آن استقبال خواهیم کرد". چقدر یورش امروزی این سحر و کهنه پرستی در کشور شبیه برنامه ها و آرزوهای هیتلر است!

       میخائیل کوستریکوف: این حقایق وحشتناک دال بر وحشی شدن جامعه ماست، که در پی دمونتاژ سیستم آموزش و پرورش شوروی رخ داده است. آموزش و پرورش در تمدن شوروی حقیقتا که مسئله کلیدی بود. در سال گذشته در سالگرد پرواز یوری گاگارین به فضا ما در استودیوی حزب یک فیلم مستند تهیه کردیم. و وقتی که تصمیم گرفیتم از کجا شروع کنیم، چاره ای ندیدیم جز شروع فیلم با سیاست ریشه کن سازی بی سوادی، همان چیزی که باعث این پرواز گردید. دقیقا درست است که سیستم آموزشی شوروی در تاریخ جهان منحصر بفرد بود. گذشته از این شامل یک بخش آموزشی بسیار قوی نیز بود. این در درجه نخست شامل سیستم میشد، دوما، این سیستم سرتاسری بود، که این دو سهم بزرگ تمدن شوروی در تجارب جهانی میباشند. آیا این تجربه امروز نیز مورد نیاز است؟ پر واضح است، که در چارچوب سیستم سرمایه داری حتی برای پیشرفته ترین کشورهای جهان نیز مورد نیاز نمی باشد، چراکه بی نهایت خطرناک است. طبقه حاکم هرگز در آموزش مطلوب به توده مردم به دلایلی روشن مساعدت نکرده است: تا به برخی چیزها نیندیشند، از جمله، به علل نابرابری های اجتماعی. دمونتاژ هدفمند سیستم آموزشی شوروی در کشور ما، که فورا بعد از تخریب دولت اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد، دقیقا از همین جا نشآت گرفت. کارا مورزا در کتاب خود "تمدن شوروی" مینویسد منتقدان لیبرال، آموزش و پرورش شوروی را به مساوات طلبی محکوم میکنند. آری، آموزش و پرورش حقیقا نیز مساوات طلب بود. ولی از چه لحاظ؟ مساوات در دسترسی به تحصیل برای همه، جدا از سطح درآمد، فرهنگ خانواده، شهری است یا روستایی، حتی جدا از سن – بچه یا بزرگسال، چونکه بزرگسال نیز سطح تحصیل خود را در مدرسه یا دانشگاه میتوانست افزایش دهد. آن میزان اولیه که باید همه فرا میگرفتند – آری – همگانی بود. ولی آن سطح در مکان بالایی قرار داشت. که از سویی نیز در اتحاد شوروی بالاتر و بالاتر میرفت. آیا این برابری بد بود؟ بسیاری هم اکنون حاضرند بگویند نه، این همان چیزی است که امروز لازم داریم. اینکه سیستم آموزشی شوروی از گروهای مختلف اجتماعی، ملیت های گوناگون یک خانواده بزرگ ساخت بسیار ارزشمند بود. چرا که سطح دانش، فرهنگ، تربیت همه فارغ التحصیلان مدارس شوروی اساسا برابر بود. البته، با برخی امکانات، ولی این مردم بودند که همیشه میتوانستند بین همدیگر زبان مشترک بیابند و همدیگر را درک کنند. چیزی که اینک پیچیده تر میگردد. و تازه در چارچوب سیستمی که امروزه اعمال میگردد (کافیست یک امتحان انجام گیرد) ما امکان خلق کردن را نداریم. بویژه اینکه، وزیر اخیر آموزش و پرورش فورسینکو چندی پیش در این مورد بطور اتفاقی اشاره کرد، او گفت که "یکی از کمبودهای سیستم آموزشی شوروی پرورش انسان خلاق بود، اما وظیفه ما تربیت مصرف کننده شایسته، بویژه جهت مصرف درست نتایج کار خالقان دیگر است". یعنی از خلاقیت محروممان کردند! در عین حال یکی از عمده ترین ویژگی های تمدن شوروی و سیستم آموزشی آن تلاش در جهت کشف حداکثر ظرفیت اشخاص بود.

ادامه دارد

برگردان از: اردشیر قلندری

ﺗﺮﺗﯿﺐ ﻭ ﺍﺭﺳﺎﻟﯿﯽ ﺁﺭﺯﻭ