عوامل وانگیزه های عمدۀ قیامها وانقلابهای خودجوش

 

عوامل وانگیزه های عمدۀ قیامها وانقلابهای خودجوش 

 به ادامۀ...قسمت5


پ:-خیزشهای بعدی یازدهم ثور1344خ.

وواکنشهای ارتجاعی واستبدادی:-و

 

جنبشها عادت توپ بازی را دارند

 

عادتی دارم چو"توپ"که هرقدرکوبند مرا

باخشونت بررخش خیزم ،بیدون هیچ سلاح

همچو گل در"پخسه دیواری"کنند زیرلغت

هرقدرپایمال شوم ، پخته  شوم  در زیر پا

حقایق  کی شود  پنهان  ز چشم  تیز تأریخ

امروز اگر پنهان شود ، شود افشأ  درفردا

ازافشای حقایق بیم مدار"پیمان"هرچه هست

شود  ارامش  خاطر  کند  دائیم  روح  افزا

حسن پیمان

 

این اقدامات ددمنشانۀ ضدقانونی وضددموکراتیک استبداد مطلق العنان محافل ارتجاعی حاکمه علیه شاگردان واستاذان وافزون بران توقیف انان یک توهین بزرگ تلقی گردیده وانگیزۀ دیگری ازخشم توفندۀ شاگردان واستاذان را به نمائیش گذاشت وبسا زمزمه ها ونگرانیها را دربین صنوف ولیلییه شب باشها دربین شاگردان ایجادکرد وشاگردان دراین رابطه دوباره جمع شده تصمیم گرفتند وازمیان خود حدود 50 نفررا طورنماینده تعین؛ودرتأریخ برای "نخستین بار"بودکه"مارش"کنان ازصحن مکتب زراعت تحت شرائیط مطلق العنان استبداد شاهی تا وزارت معارف با شعارهای ضد استبداد،ضدظلم ودکتاتوری وبیدادگری وبرای رهائی استاذان وشاگردان زندانی؛راه پیمائی را براه انداختند.وتظاهرکنان خودرابه دفتر وزیر معارف وقت به تعمیرجدیدالاعمارواقع شمال پارک زرنگار رسانیدند.درانجا بداخل تعمیر تجمع نمودند تا سرنوشت استاذان وشاگردان وتبدیلی مدیر مکتب اخترمحمد پکتیاوال مستبدرا روشن سازند واما تعداد دیگری از شاگردان افزون  بر نماینده گان انتخابی بطورداوالطلبانه بامارشکنان یکجاگردیده بودند که شمار این نماینده گان زیادگردید.تجمع واعتراضات چندساعت ادامه یافت وانتظارکشیده شد واما وزیرمعارف درابتدأ مارا نپذیرفت وازدفترخود بیرون نامد وازبیم نتوانست بیرون براید وسرانجام بنابرخواهش وزیرموصوف هفت نفرنمایندۀ دیگری ازمیان این نماینده گان عمومی مارش کننده گان مکتب تعین گردید تا باوزیرمعارف مسائیل مطروحه وخواسته های صنفی خودرا درمیان بگذارند؛بعدازجروبحثهای مزید بازهم وزیرمعارف با همان نصیحتهای کاذب پدرانه ی دروغین وبا وعده های فریبنده مانند رئیس استخدام خودبنام "مجیدخان سبز"به نماینده گان هفت نفری شاگردان چنین نصیحت ووعدۀ تطمع کنندۀ "سرخرمن"داد:" ..شاگردان وهمصنفیها ومعلمین شما ازادهستند ودرنزدمانیستند که بشما ازادکنیم؛شما وقت گرانبهای خودرا ضائیع نکنید درسهای خودرا بخوانید واین تغیروتبدیلیها کارشمانیست هرمشکلی دارید ازطریق ادارۀ مکتب حل میشود ما به ان رسیدگی مینمائیم ومدیرمکتب شمارا فورأتبدیل میکنیم و به خواسته های شما وشکایات شما واقف شدیم وعده میدهیم بعدأاجرامیشود؛شما اولاد های این معارف هستید مکتب ازشماهست وایندۀ مملکت به شما تعلق دارد وبرخی دستها شاید دربین شماکارکند فریب نخورید؛شما به تحصیل امده اید به این جاروجنجالها وماجراها دست نزنید به نقص شما تمام میشودوغیره ..."مطالبی که دراینجا صرف انچه که به خاطرمانده بود موئجزارقام گردید.که بااین حیل واغواگری وسخنان تشویق کنندۀ تسلیم طلبانه وشکنندۀ روحیۀ رزمی شاگردان دردفاع ازموضع نژادپرستی وارتجاعی خطاب نمود که به اثران شاگردان پاک طینت وبی الائیش باشورمیهنپرستانه ی خودجوش خود به حرفهای کذائی وزیر معارف باورنموده ودوباره برصنفهای خودبرگشتند.ودرواقع این مرتجعین محافظه کار وخودکامه درسخنان خود طوری وعده میدادند که ظاهرأ همه حرفهای شان راست وصدقانه وباورکردنی است وحتا شاید عملی هم گردد.که شاگردان بی الائیش وخوش باورصادق را ؛زرنگانه ومذورانه باحرفهای میان خالی متحدالمال خود فریب میدادند وانچه وعده میدادند برضدان عمل میکردند.که چنین هم کردند.ا

برتواضع های دشمن غافل مباش بیدل*که خم خم رفتن صیاد زبهر قتل مرغان است"و"

"ابوالمعانی بیدل"

ت:-سرکوب جنبش خودجوش یازدهم ثور1344خ.:-زمامداران تمامیت خواه قبایلی برخلاف تمامی تعهدات خود به نماینده گان شاگردان لیسۀ مسلکی زراعت کابل با زیرپانمودن تمامی قوانین؛اصول وموازین ملی ومعارف ستیزانه؛بطورجابرانه ویکه تازانه درحمایت مستقیم ازمدیرلیسه اخترمحمد پکتیاوال؛ازاعمال برترجویانه و استبدادی  قبیلوی - سنتی  ؛  لست  طویلی  از  افراد(اخراجی،بازداشتی وزندانی،وجزاهای تهذیبی وتأدیبی وتنبیهی)راتهیه نموده بگونۀ زیرمورد تطبیق قرار دادند.براساس تصمیم ضدقانونی وضدفرهنگی وضدتعلیم وتربیه وضدخواسته های مشروع ملی ودموکراتیک وقانونی مسالمت امیز شاگردان بروی لیست مرتبه وپیش نویس شدۀ قبلی خود به کتگوریهای مختلف تعین جزاها محکوم نمودند.ا

یک:-دستۀ اول جزاهای اخراجی:-منجملۀ ازشاگردان"رفقا محمد عمرساطع ازولایت فراه که بعدأعضو(حزب)ورئیس کودکیماوی وزارت زراعت واصلاحات ارضی وبعدأ سناتور وعبدالغنی کمالی ازولایت هرات؛بعدأ عضو(حزب)ومعاون کوپراتیفهای تعاونی نیز گردید که هرکدام را به "دو دو سال"ازمکتب اخراج نمودند.وهمچنان محترمان "انوربیک وهاتم بیک وعمربیک "ویکی دیگری ازاین برادران وهمدوره های عزیزکه اسم شان فراموش شده که شاید بنام شیرافگن بود وایشان ازاولاده های(ملک قیص خان) که یک فامیل معروف ضد سلطنت میراثی ازولایت ننگرهاربودند وبه جرم برانداختن سلطنت مطلق العنان ظاهرشاهی بنام "یاغی"ازدیارابائی شان ازننگرها ربه میمنه بطورجزائی با اقارب وخویشاوندان این فامیل ضدسلطنتی قبلأتبدیل گردیده بودند."(چون میمنه مرکزولایت باستانی فاریاب یکی ازمناطق دوردست وازچشمها دورافتادۀ زمامداران قبایلی درطول سده هابوده.ازانرو زمامداران قبیله سالار مخالفین خودرا ویا کسانیرا که میخواستند جزابدهند؛مانند فامیلها واقارب غلام نبی خان چرخی لوگری وملک قیص خان ضد سلطنتی ننگرهاری بطورجزائی دران محیط محروم تورکستان زمین تبعید مینمودند-نویسنده)بنابراین ارزیابیها شاید هم اخراجی این عزیزان از اولاده های ملک قیص خان بیشتربه ضدیت اشکارای انها بااستبداد مطلق العنان سلطنتی اخراج گردیده باشند ویاهم به هردو دلیلل!-وبه همین سلسله ازجملۀ استاذان ما"محترم عزیزالدین خان"که یک استاذپرشور وبیباک بود وحتا برخی اوقات درصنف نیزسخنان مهیج کننده وشورانگیزمطرح میکردکه بعدها زمان اوج وخیزش نهضتهای انقلابی واغاذفعالیتهای گروه های سیاسی مطابق به ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی جدید مصوب لویه جرگۀ 1343خ.درکابل به اصطلاح در"دهۀ دموکراسی"؛برخی اوقات ایشان درزیرشعاروبیرق گروه"شعلۀ جاوید"قرارمیگرفتند؛میدیدم.وهمچنان استاذان محترم هریک"شاه محمودخان معلم دری یا فارسی وشاه محمدخان معلم ریاضی واینها هرسه استاذان نیزازچهادهی کابل بودند که درلیست اخراجی گرفته شده بوده اند.واین دسته استاذان وشاگردان وطن پرست ومبارز ازجملۀ کتگوریهای اول بودندکه به جزاهای اخراجی ازمکتب مسلکی زراعت کابل متهم وملزم گردیدند واخراج شدند وبرخیها زندانی نیز گردیده بودند.ا

دوم:جزاهای تهذیبی وتأدیبی وتنبیهی:-شاگردانیکه به کتگوریهای دوم وسوم جزاهای تعین شده که تعداد شان درحدود(50)نفرمیرسید چنین محکوم  گردیدند   .   بطو رعموم    نمرات   تهذیب   شان    از   نمره(30،20و50)د درصد ازنمرات عمومی شان کم میگردید 0واین بدترین جزا برای یک شاگردبودکه ازنمرات تهذیب ایشان کم گردیده بود وهیچکس نمیتوانست به همچوشاگرد کمک کند ویا بالای نمرۀ کمبودی ان ازطریق نمرات مضامین دیگر افزود یا جبران وتکافوکند ویا نمرۀ "سپورتی یاعلاوه گی"بالای ان افزودگردد.که با کوچکترین اشتباه وحرکت خلاف پالیسی اداره وصنف باکمترین نمرۀ تنقیصی حتا به اعشاریه( 00001/.)هم باشد؛مطلقأ باید اخراج میگردیدکه؛به این ترتیب تقریبأ(ده نفر)شاگرد بشمول نویسندۀ اینسطور تحت نمرات جزائی(پنجاه درصد)ازنمرات تنقیصسی جزائی قرارگرفتیم؛ودرحدود(پانزده نفر)ازشاگردانرا درحدود(30درصد)و(25درصد)ازشاگردان را(20درصد)نمرات شان از(100نمره)تحت عنوان جزای تهذیبی وتأدیبی کم ومحکوم گردیدند.ودرامتحان سالانه تأثیرفاحشی بالای نمرات عمومی بجا گذاشت.که نویسندۀ این سطورنیزباکم شدن پنجاه درصد ازمجموع نمرات سالانه نتوانستم اول نمرۀ عمومی شوم؛بل همان درجۀ سوم خودرا درصنف حفظ نمودم.زیرا تفاوت بین نمرات اول ودوم ویا سوم بسیارناچیزوبه شمارانگشتان دست است؛وحتا تفاوت به اعشاریه که درفوق اشاره شد درجه بندیهارا اسیب پذیرمیسازد.درحالیکه باتفریق پنجاه درصد ازسرجمع  عمومی نمرات؛یک کاهش فاحشی را درنمره بندیها ودرجه بندیهای شاگردان درصنف وارد اورده وسبب ان میشودکه شاگردرا درهرموقفی که باشد درجۀ اورا به شدت پائین می اورد.وهمچنان درقبال این درجه بندیها برمبنای معیارهای علمی واصولی که دراگثرنهادهای تعلیمی بین شاگردان ممتازکه باهم نمرات مساوی دارند.بگونۀ مثال:(100=100)بین هردوشاگرد ممتازصنف که باافرین وشادباشهاوغیره امتیازات دیگرتوسط استاذها، بازهم اگر  مساوی میگردد.وبخاطرانکه حق تلفی نگردد وعدالت برقرارگردد ویا دوباره ازایشان به اخذ امتحانات مکرر ضرورنباشد.دران صورت درجلسۀ معلمین بالای حسن اخلاق،لیاقت،استعداد فکری،زحمتکشی،پابندی به دروس وحاضری وسائیرروشها ورفتارها وخصوصیات خاص شاگردان درصنف با همصنفیها واستاذان واداره وغیره معیارهای کاربردعملی پیدامیکندکه؛این دوشاگردممتازبا نمرات مساویرا ازهم تفکیک نماید؛که همچومعیارها نیزدردرجه بندی شاگردان درصنف معمول بوده ودرچنین حالات مدنظرگرفته میشود که بادرنظرداشت این مطالب ودراین ارتباط محترم شاه محمدخان"گوش"استاد لیلیۀ مکتب ما که ازلغمان بودند؛روزی ازان روزها به من چنین گوشزد نموده بود وتکیه کلام ایشان همیشه دراغاذ سخن خود واژۀ(لاکن)رابیشتراستعمال مینمودند به من گفتند:"لاکن توباید شکربکنی که طالع اوردی؛لاکن توهم درلیست اول اخراجیها؛اول نام توبوده؛لاکن ازجزای اخراجی نجات یافتی،لاکن بالای اوصاف وخصوصیات اخلاقی شاگردان نیز درمجلس معلمین وادارۀ مکتب بحثها صورت گرفت؛لاکن یک شاگردپابند،همیشه حاضردرصنف،با اخلاق وبا استعداد وبا کرکتر وموئدب وزحمتکش بودی؛او لاکن هیچ عملی ضدپالیسی صنف واداره به جزاین حادثۀ اخیرازتوسرنزده بوده؛لاکن همه معلمین دربارۀ تونظریات مثبت دادند. اولاکن درجه بندی جزای دوم بعدازجزای اخراجی ها که (50درصد)ازنمرات ات کم میشود؛قرارداده شدی.او لاکن چند نفردیگرهم مثل تودرتحت همین شرائیط ونوع جزاقرار گفتند.لاکن سخت تحت کنترول قرار میگیری وهرگاه کوچکترین عمل وحرکت ورفتاروکردار وگفتارضداداره ومدیریت مکتب ازتو سرزند؛لاکن بیدون هیچ پرسش ازنمرات ات ولو که به اعشاریه هم باشد اخراج میشوی او لاکن مواضب حال خودباش و...)به این ترتیب استاذ لیلیۀ ما درپیشروی اتاق طعام برای من هوشدارباش داده بودند.البته قابل یاد اوریست که دراخیرسال تعلیمی رقابت بین گروه وابسته به اختر محمد پکتیاوال به سرکردگی یک همصنفی ما بنام معاذالله ازپکتیا یک ادم کمید ودوم نمرۀ صنف  وبین عبدالقادر ازلغمان که اول نمرۀ صنف ما رقابت شدید درموقف احراز اول نمره گی وجود داشت وهمچنان این رقابتها بین سائیرشاگردان ممتازنیز بیشترتشدیدیافته بود.ونیز دران زمان شاگردان اول ودوم وسوموم صنف ویا کسانیکه اوسط عمومی نمرات شان بالاتراز(85ویا-أ)تثبیت میگردید؛بیدون اخذ امتحان کانکور مستقیمأ میتوانست شامل دانشگاه کشاورزی گردد که ازاین امتیاز نویسنده نیز مستفید گردیده بود.درانیجا قابل تذکراست که؛نسبت بعد مصافه ودشواریهای راه ها که به ان دربحث قبلی اشاره شد بوقت معینه که همه ساله دوم حمل دروس دانشکده ها اغاذمیگردید به نزد ریئس دانشکدۀ زراعت بنام"شاه محمد الوکوزی"مراجعه نموده بودم که درطول چهارسال دورۀ فاکولته روی اوراکسی نمیدید وازدفترخود هرگزدروقت دروس بیرون نمی برامد ونه رفت وامد اوراکسی میدید وبسیارنادربود؛تا ازچگونگی شمولیت خود جویاشوم؛بدن انکه موضوع را درست پرسان ویا منحیث یک مسئول اداره پیش امد انسانی داشته باشد مستقیمأ  با خشونت بمن گفت:"ان قانون را گاو خورده برو امتحان کانکوربده و.."ومن دوباره درشعبۀ محصلین دانشگاه کابل مراجعه نمودم کفتند که نام تو درلیست محصلین دانشکدۀ زراعت است؛نمره سوم  ازمکتب فارغ شدی واوسط نمرات توبلند است  برو درصنف درسهای خودرا تعقیب کن عقب نمانی.به اینترتیب شامل پوهنزی زراعت گردیده و به دروس خودادامه دادم.ا

سوم:جزاهای ازمونی زندان گونه :-باتطبیق کامل این جزاهای اشاره شده؛بعدازفروکش سازی اعتصابات،اعتراضات وتظاهرات شاگردان پرشوروطنپرست توسط عمال استبداد مطلق العنان قبیلوی؛درچهارطرف ودرچها کنارۀ دیوارهای لیسۀ زراعت کابل؛چهارعراده تانکهای غولپیکر زنجیردارراجابجای وبا چهارعدد گروپهای قوی روشنی انداز نظامی درچهاراحاطۀ لیسه نصب وبصورت فعال نگهداری وبه موئظفین امنیتی ان هوشدارباش بیست و چهارساعته به حالت نظامی"تیارسی"  واماده باشی داده شد.که میله های تانکها وروشنی اندازها بطرف مکتب ولیلیه علیه شاگردان متمایل ساخته شده وامنیت شدید نظامی برقرارگردید.وشاگردان ازرفتن به بیرون ودربازار وتماس بااقارب ودوستان وفامیل وغیره بکلی ممنوع ساخته شدند وبه دروازۀ مکتب نیز با یک زنجیر ضخیم وبا یک قفل کلان مسدود ومحکم گردید.هرنوع خط وخبروتماسها ومبالغی جیب خرچی که ازجانب فامیلها واقارب شان ویا پایوازان شان که برای دیدن عزیزان خود ازولایات دوردست می امدند؛هیچ گاه دیده نمیتوانستند؛بلکه توسط موئظفین دروازه ازطریق  تبادلۀ خط ونامه ازاحوالات یک دیگر که انهم نباید ازماجراها وحوادثی که درمکتب رخ داده چیزی به بیرون تحریرکنند؛بین شاگردان واقارب وپای وازان شان دربیرون ازمکتب تبادله میگردید.وبه این ترتیب تماسها برقرار میگردید.عین سیستمی که حتا بدتراز زندانهای سیاسی دراین مکتب برقرارگردیده بود؛درزندانها پای بازان میتوانند محبوسین خودرا ببینند.اما درمکتب زراعت بویژه درروزها ودرماه های اول هرگزدیده نمیتوانستد.که شخصأ بالای خودم همچو یک برخوردصورت گرفت.محترم حاجی اخترمحمد که یک قطعه خط بامعۀ وجوه خیلی ناچیز احوالی را ازمیمنه ازفامیل اینجانب بمن اورده بود ویک ادم زیاد غیرتی وتند مزاج هم بود؛نامه را بدست موئظف دروازه تسلیم نموده وبه نسبت اینکه بالای موئظفین دروازه اعتماد نکرده واصلأ ازاین حالت زندان گونۀ مکتب به خشم امده ومرا نیزدیده نتوانسته ووجوه اورده گی خودرا با تأثرفراوان دوباره باخود به میمنه برده بود!. شرائیط خفقان اوری مسلط گردیده بود که حتا برخی خریداریهای عاجل شاگردان واجناس ضروری که به کانتین مکتب میسرنمیگردید؛بعدازاخذ پول ازشاگردان توسط همین موئظفین وکارمندان موئظف مکتب  ازبازارخریداری گردیده وبه شاگردان توزیع میگردید.ا

چهار:جزاهای شاقه ئی:-بعدازاین حوادث وتطبیق جزاهای تعین شده بالای شاگردان؛مضامین ومفردات درسی وادامۀ دروس درصنوف بشکل تحریری وتقریری روتین جای خودرا به پراتیک وکارعملی عوض نمود ودروس دربین صنوف تقریبأ شکل توقف راداشت؛بل دربیرون ازصنف تمامی زمینهای زراعتی ساحۀ مکتب که به شکل تجربوی دربین شاگردان تقسیم گردید.البته نسبت به گذشته هابیشترین وقت شاگرد گویا تحت عنوان کارعملی بالای زمینها وغیره کارهای فزیکی خارج ازمضوعات درسی اختصاص یافت.وبه مانند بندیهای سیاسی؛به کارهای شاقۀ بیلکاری،کلند زنی،زمبیل کشی،سنگ چینی وپاک کاری به شخم زمین به کشت وزرع وابیاری،خشاوه واستعمال پاروها کودهای کمیاوی وادویه جات زراعتی وسمپاشی،جوی کنی وهموارکاری وپلوان بندی وغیره ؛همه روزه که برخی ازاین کارها پیوسته وبیدون وقفه وبا تهدید بالای شاگردان عملی میگردید؛ادامه یافت.هرچندبرای من همچوکارها چندان اشکالی نداشت.زیرا افزون براین کارها حتا؛ سنگ شکنیها ،سنگ کشیها،گلکاریها،خشت زنیها، خشت پزیها وقالبزنی خشت وکوره پزی برای سنگ چونه واعماردیوارها ازگل پخسه ای  دروگری وخرمن سازی وخرمن کوبی وبسا کارهای سنگینتروپرشاقه تری راکه درولایات کشورمعمول است درزادگاه خود به خوبی تمرین نموده بودم وحتا ازطفولیت ازاوانیکه خودرا شناختم وبویژه درسنین خردکه صنف سوم ابتدائیه بودم پدرم را ودرصنف چهارم ابتدائیه مادرم را ازدست دادم وبرادرم شادروان استاذ محمد صالح پیمان شخصیت  ملی واجتماعی ومبارز پرشور شاعروفرهنگی  کشور به جرم مبارزۀ سرشاروبی باک برضداستبدادحکام خودکامۀ قبایلی  وقت از وظیفۀ استاذی برطرف وخانه نشین گردیده بودند؛ازان وقت به بعد باکاروزحمت سروکارداشتم وکارهای خسته کننده تروطاقت فرساتری را پشت سرگذاشته بودم واصلا این کارها درنزد من بسیارعادی وبی تفاوت به نظرمیرسید.واما برای برخی ها با وجودانکه ازاطراف هم بودند وباید که با کارهای معمولی باغداری ئ وزمینداری وغیره کارهای سنگین وسبک روتین اطرافی ودهاتی ناگزیرباید اشنائی وبلدیت میداشتند؛اما باانهم برای برخیها بعضی ازاین کارها دشواربه نظرمیرسید؛وحتا برای برخی شاگردان دردست گرفتن درست بیل وبیل زنی را ویا بزرکاری وشخم زنی وحتا خشاوه نمودن رانیزنمیدانستند.ازانرو برخی پلات ها وکردهای تحت کشت توزیع شده به شاگردان دارای نتائیج خراب وبی ثمر وبرخی زیاد انها دارای نتائیج خوب ومثمربود.قابل یاداوریست که استبداد ادارۀ قبایلی به حدی تعصب امیز وبدرفتار بود که حتا تپۀ بزرگ"خواجه ملا"را که یک تپۀ خاکی سنگی انرا با بیل وکلند وزمبیل کشیها بالای ماشاگردان درطی یکسال هموارنمود.وبویژه کسانیکه نمرات شان درجزااهای تعین شده به ارتباط حوادث یازدهم ثور1344خ.کم گردیده بود وجزادیده بودند ویا درلیست سیاه نزدیک به اخراجی قرارداشتند؛بیشتربه همچوکارهای شاقه وسنگینتر مصروف ساخته شده وبویژه تپۀ مشهورخواجه ملا را بالای ما مکل هموار نمودند.وازسوی دیگرنیز ازطرف شب ناوقت؛حوالی ساعتهای دویاسه بجه شب؛معاون مکتب استاذ میراقاخان که هرچندانسان شریف؛متواضع ودانشمند ودلسوزبود وهم محبوبیت داشتند؛ازطرف ادارۀ مکتب موئظف به تحقیقات ازمونی شاگردان که درلیست سیاه اخراجی بودند گردیده وشبها می امدند وکسانیکه درکتگوریهای مختلف جزاها قرار داشتند وبویژه انانیکه 50 درصدنمرات شان کم گردیده بود ازخواب بیدارمیکرد؛درحالیکه اکثرشاگردان درخواب میبودند وچپرکتهای خواب دومنزله درحدود ده چپرکت درمقابل هم دریک اتاق گذاشته شده بود؛روزانه کارمیکردند وخسته میشدند ویا برخی ها هم بیداربوده خاموشانه به دروس ومطالعۀ خود مصروف بودند؛استعلامیۀ رسمی ازسوالات را بمن میداد که عمدتأ درمحتوای ان چنین نوشته بود:"..تودرفلان چپرکت ودرفلانه وقت ویا درفلان صنف،پیشروی چند نفر برعلیه اداره وحکومت بااستفاده ازحرفهای تخریباتی وتبلیغاتی دست یازیده برضد مدیریت مکتب ووزارت معارف وحکومت دست به تبلیغ وتخریب میزنی.هدف شما ازاین نوع تخریبات وتحریکات چیست و..."واما من همینقدرمیفهمیدم که؛تا حال همچواتهاماتی که درقید استعلام است یک اتهام محض است وبی پایه است ودرک میکردم که این هم برای ترساندن است وبیشتربرای جلوگیری ازوقوع همچواعمال میخواهند این همه استعلام بازیها ودوسیه سازیهارا سازمان میدهند وجزاهای تنبیهی است که به تعقیب همان جزاهای عمده بکارمیبرند.ازانرو باصراحت پاسخ میدادم که:"من بکلی ازاین حرفها خبرندارم وعلیه من بی اساس است وازهمه چیزانکارمینمودم...".خلاصه اینکه مکتب بکلی به یک زندان سیاسی مبدل شده بود وفضای خوفناک بخودکرفته بود وبا کارهای شاقه ازبام تاشام کارمیکردیم وعرق میریختیم وهمه با لباسهای مخصوص کارخود ملبس بودیم؛فشارهای فزیکی ازطرف روز وفشارهای روحی وبیدارخوابیها ازطرف شب وبا سوال وجوابهای عمدی وبی پایه وبی اساس که بذات خود یک نوع جزای تنبیهی واذیت کنندۀ روحی فضای ارام وراحت مکتب  طی مدت تقریبأ یکسال به فضای هولناک وشکنجه گاه سیاسی زندان گونه مبدل شده بود.ا

تأمین امنیت خودی:-تعمیرمکتب لیلیۀ زراعت درکابل درپیشروی صنوف ان یک تعمیرجدید دومنزله بود؛هرصنف ازطرف شب پهره وگزمه را بطورمنظم ومسئولانه انجام میدادند وبه یک دیگربیدارباشی میدادند؛هرگاه کدام خطری متوجه باشد؛پهره دارموئظف توسط ویسل(اشپلاق)همه را بیدارمینمود،که یکنوع فضای بی اعتمادی بین شاگردان وقوای دولتی وادارۀ مکتب ایجاد گردیده بود. که این مکتب طی مدت یکسال با سپری نمودن بافضای اختناق اور وزندان گونۀ سیاسی خود درسال ایندۀ بعدی ان؛یعنی بعد ازهمین دورۀ فراغت 1344خ.صنوف دوازدهم که ما شاگردان ان بودیم؛بشکل جبری وجزائی ازکابل به لشکرگاه به ولایت هلمند انتقال وتبدیل گردید ودروس خودرا درانجا اغاذ کردند.وبجای این لیسۀ زراعت پراشوب ما درکابل واقع درخواجه ملا پیشروی مکتب حبیبیه؛بصورت عمدی وتعصب امیزازطرف زمامداران قبایلی حاکمیت تمامیت خواه مرکزی؛لیسه ای بنام "رحمان بابا"جای  گزین ان گردید وتمامی مضامین ان به زبان پشتوبود وبویژه برای فرزندان قبایلی های سرحدی اختصاص یافته بود.ا

نتیجه:-علی الرغم همه سیطره جوئیهای قومی وقبیلوی ومقاومتهای ناشیانه وزبونانۀ محافل حاکمۀ مرتجع ومستبد زمامداران قبایلی انحصارگرقدرت مرکزی؛ یکم :-مبارزات دلیرانه ومقاومتهای دشمن کوب واگاه کنندۀ شاگردان لیسۀ زراعت کابل واین جنبش خودجوش ضددکتاتوری فاشیستی طراز قبیلوی انان علیه اخترمحمد پکتیاوال سمبول استبداد نظام فاسد-فاشیستی قبیلوی مرکزی تمامیت خواه به نتائیجی مثبتی نیز دست یافت که به موجب ان  بعدأ این دکتاتورلیسه منحیث یک انسان متعصب ومتحجرنژادپرست مستبد ونامطلوب درنزدشاگردان؛ازمکتب بکلی تبدیل گردید وبجای اخترمحمد پکتیاوال ؛یک شخص دانشمند وباتقوای،موئدب ومتواضع محترم داکتراعظم گل خان خوگیانی به سمت مدیر مکتب لیسۀ زراعت کابل گماریده شدند که منحیث یک استاذ لایق وورزیده وبادانش همه شاگردان ازایشان حمایت نمودند وحتا سرانجام ایشان بصفت معاون وبعدأ به حیث رئیس پوهنزی زراعت کابل عز تقررحاصل نمودند که ازعلم ودانش ایشان همه فیض میبردند. ا

دوم:-این جنبش خودجوش یازدهم ثور1344خ.به اثرفعالیتهای اندرگروندخود توانست صدای خودرا ازطریق پخش اوراق تبلیغاتی به قسم شبنامه ویا شفاهی ویا ذریعۀ نامه ها با وجود امنیت شدید وفضای اختناق اورسیاسی ان؛بگوش جوانان پوهنتون ومکتب دارالمعلمین وابن سینا برساند؛والهامی برای خیزشهای بعدی گردد؛چون جنبشها واعتراضات وتظاهرات روزدوم وسوم عقرب1344خ.درمقابل اعمال ناعاقبت اندیشانه وعوامفریبانۀ ضددموکراتیک وضد قانونی مقامات پارالمانی ومحافل مرتجع وحکام مطلق العنان قبایلی بود که توسط سردار ولی سکوب خونین گردید.ا

سوم:-ازلحاظ بهره برداری سیاسی؛نخستین(مارش)تکاندهنده بعداز 13 سال سرکوب خونین جنبش دورۀ(هشت شورای ملی)دوران استبداد مطلق العنا ن سلطنتی میراثی ظاهرشاهی وحکومت مرکزی مستبد-طرازفاشستی سردارهاشم خان درافغانستان بود که با راهپیمائی برای نخستین باریخ سکوت سیاسی را درکشوربرای همیش درهم شکست.ا

چهارم:-درعین حال این جنبش خودجوش یک جنبش اموزنده؛بیدارکننده و اگاه کننده برای شاگردان مکتب وقشرمنورجامعه وبویژه برای نهادهای تعلیمی ونهاد های کشوربودوروحیۀ ضد استبداد-فاشیستی ودکتاتوری طراز قبایلی بوده وروشهای بهتر ازمبارزات منظم واگاهانه را به روحیه های جوانان ومبارزین راه ازادی ودموکراتیک بیشتردمانیده وجنبشهای خود جوش مل