ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ ﺷﺪﻥ ﺁﻣﺮﯾﻜﺎ

ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ ﺷﺪﻥ ﺁﻣﺮﯾﻜﺎ

ÝÞÑ ÏÑ ÇãÑی˜Ç

 

ﺍﺳﺘﻔﺎﻥ ﻟﻨﺪﻣﻦ، ، ۱۲ ﻣﯽ، ۲۰۱۳ ، ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﺟﻬﺎﻧﯽ

 

۱ـ ﻓﻘﺮﻭﺳﯿﻊ ﺗﻮﺩﻩ ﻫﺎ

دین بیکر، مدیر مرکز اقتصادی و سیاستهای پژوهشی، فقر سراسری در آمریکا را ” رشد صنعت جدید ” می خواند. امروز موقعیت دولت آمریکا بسیار اسفناک است.

جان ویلیامز، در آخرین تحلیل خود در روز سوم مه گفت، ” ارقام مربوط به اشتغال و بیکاری در ماه آوریل حرف پوچ و یاوه ای بیش نبود: اقتصاد آمریکا هم چنان با مشکل جدی ادامه خواهد داشت ”.

حدود ۲۳ درصد از آمریکائی ها مایل به کارند ولی موفق به پیدا کردن شغل نمی شوند. بسیاری از مشاغل موجود، موقت یا پاره وقت، با مزد کم، فقرآمیز یا با هیچ مزایائی و بدون هیچ آینده ای می باشند. به طور کلی شرایط در حال وخیم تر شدن است.

دیگر اثری از مشاغل دولنی، ایالتی و شهرداری ها نیست. تعداد۶ هزار شغل ساختمانی ایجاد شد. وابداً هیچ گونه کار تولیدی بوجود نیامد. بسیاری از مشاغل تولیدی در خارج از مرزها می باشند. این مشاغل تولیدی به خارج از مزرهائی که مزد کم می پردازند، منتقل شده اند.

دیوید روزنبرگ، اقتصاد دان، ماه آوریل را ” گزارش حقوق و مزد پوتمکینمی نامد، او سئوال می کند، ”درآمدها در کجا پنهان شده اند ”؟، حد متوسط مزدها ۴٫ ۰% کاهش یافته است. از اکتبر گذشته تابه حال این بزرگترین کاهش بود.

گراهام سامرز، تحلیل گر بازار، در مورد ” واقعیت حقیقتاً وحشتناک اقتصادی ” و تحت عنوان تعداد شغل ماه آوریل صحبت کرد. ایام کار در هفته به طور متوسط ۵٫۲ ساعت کاهش یافت. حد متوسط ایام کار تولیدی در هفته ۳٫ ۰% ساعت کاهش یافت.

ساعت کمتر کار در هفته به طور کلی ۱۵ دقیقه می باشد. کار برد آن در مورد بخش خصوصی، ” معادل بیش از ۲۱ میلیون ساعات کار از دست رفته در یک ماه می باشد.

این بزرگترین کاهش از ماه آوریل ۲۰۰۹ تا به حال می باشد. در آن زمان، اقتصاد کاملاً در حال انفجار بود. معادل عددی آن برابر با اخراج بیش از ۷۱۸ هزار نفر از کار بود.

این نحوه ای است که شرکتها با رکود اقتصادی برخورد کردند. ” آنها شروع به بیکار سازی به طور انبوه نمی کنند، آنها کاری که می کنند این است که ساعات کار را ذره ذره کاهش می دهند.

اخراچ به صورت انبوه در طول ” رکود تمام عیار” صورت می گیرد. مرحله اول هم اکنون ” در حال اتفاق است. ” علائم به طور روشن و واضح این را نشان می دهد.

بازارها دل خوش کننده می باشند. آنها شرایط وخیم تری را که در انتظار ماست پنهان می سازند. رکود شدید اقتصادی نا دیده گرفته شده است. این رکودها در سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۸ رُخ دادند. علائم هشدار دهنده به طور شومی مثل گذشته هستند.

پیتر بی ادلمن، مدیریت مرکز دانشگاه جورج تاون در مورد فقر، نابرابری اجتماعی و سیاست عمومی را به عهده دارد. او معتقد است، ” کار با درآمد کمدر آمریکا، ” همه جا گیر” شده است.

پال کریگ رابرتس اظهار داشته است، آمریکا ” به فقر زدگی نزول کرده است. ” میلیونها نفر از مردم در تلاشند که فقط به هر طریقی که شده امرار معاش کنند. بسیاری از مردم ” با مشکل پزشکی یا ازدست دادن شغل و با بی خانمانی روبه روهستند.

برخی از کالج ها و دانشگاه ها شغل کمک استادی را ارائه می دهند. حقوق اینان، ” ۱۰ هزار دلار یا کمتر در سال ” می باشد. زمانی آموزش و پرورش به عنوان ” راهی برای خروج از فقر بود ” این راه و روش به طور فزاینده ای منعکس کننده شرائط موجود می باشد. همین طور در مورد سرباز گیری هم صادق بود. آنها راه بسیار سخت و نا امید کننده ای را برای یافتن کار طی می کنند.

اختلاف ثروت مابین آمریکائی ها اسفناک است. ۱% فوقانی جامعه بیش از نصف ثروت کل جامعه را دراختیاردارد. سهم ۹۰% جامعه رو به کاهش می باشد. نا برابری های اجتماعی شرایط امروز آمریکا را رقم می زند. این شرایطی است بی سابقه یا نزدیک به آن.

این شرایط موجود امروزه برابر با شرائط بسیار سخت قرن نوزدهم می باشد. شرائط رکود طولانی به طور روز افزون بر میلیونها نفر از انسانها تأثیر گذاشته است. فقر، بیکاری، بی خانمانی و گرسنگی نزدیک به سطوح رکورد زنی رسیده است.

سیاستهای اجتماعی مخرب دولت مسئول کل این نابسامانی ها می باشد. فقط ثروت و حق ویژه مخصوص است که اهمیت دارد. خانواده های عادی قربانی می شوند. نیازهای مردم به گدایی تبدیل می شود.

نابرابری اجتماعی نها دینه شده است. حدود ۱۰۰ میلیون آمریکائی در سن اشتغال بیکار هستند. بسیاری دیگر به مشاغل چندین ساعت کار در هفته اشتغال دارند. میلیونها نفر از مردم روزانه برای پرداخت اجاره، وام مسکن، برآمدن از عهده هزینه های پزشکی، گرم نگهداشتن منزل و برآمدن از عهده سایر هزینه های روزانه سخت تلاش می کنند.

ثروت ۱%ی ها در آمریکا بیشتر از ۹۵% پائینی ها می باشد.درمقایسه با تمام کشورهای توسعه یافته، نابرابری درآمد در آمریکا به مراتب بیشتر می باشد. بیش از ۷۵% آمریکائیها بین از یک چک پرداختی تا چک دیگر زندگی می کنند.

سیاست نئولیبرالی خشونت آمیز است. توافق و هم دستی دو حزب نیروئیست که آن را تغذیه و نهاد ینه می کند، درست زمانی که کمک های حیاتی سخت مورد نیاز است. چنین عملکردی برابر است با جنگی علیه میلیونها نفر از مردم.

در مقایسه، اوباما از بدترین سیاستهای جورج بوش نیز پیشی گرفته است. او شرایط میلیونها خانواده را خرد و متلاشی کرده است. او این کار را به خاطر خدمت به منافع و منابع پولی یعنی شرکتهای عظیم انجام می دهد. آنها اوباما راخریده اند. هر آن چه که آنها می خواهند، به راحتی از اوباما دریافت می کنند.

اوباما آمریکا را به جهان سوم تبدیل می کند. او از نظر ایده ئولوژیکی بیش از حد در بالا قرار دارد. او جنگی را علیه استاندارد زندگی همگان شروع کرده است. او قرار داداجتماعی کشور را نشانه گرفته است.

او به نیازهای روبه رشد مردم بی اعتنا است. او آمریکا را به سمت ظلم و تباهی می برد. این شرائط هم اکنون شرائط دزد سالاری است. این شرائط هم اکنون توسط کلاه برداران شرکتهای بزرگ انجام می گیرد. هم دستی و توافق دو حزبی به آنها اجازه می دهد هرکاری را که می خواهند سرخودی انجام دهند. سودها خصوصی شده اند، ضرر و زیانها اجتماعی می شوند. صاحبان بانکها در رأس این سلسله مراتب قرار دارند.

مردم عادی استثمار می شوند. خشونت نظم نوین جهانی را ظاهری دمکراتیک می پوشاند. اتحادسه گانه آن خدمات عمومی را حذف می کند، حکم سرمایه داری غارت گر، سرکوب سخت در مورد غیر باوران را اعمال می نماید.

آزادی، سریعاً در حال ناپدید شدن است. در داخل حباب بهشت قراردارد. درخارج ازآن جهنم بدبینان است. آمریکا هیچ وقت زیبا نبود. در حال حاضر این کشور بد تر از هر زمان دیگری در عصر مدرن می باشد. منافع پولی همه چیز را تحت کنترل دارد. سیاستهای انتخاباتی کار نمی کنند. واشنگتن بیش از حد نابود کننده، فاسد و ناکارآمد برای راه اندازی است. امتیاز و حق ویژه نهادینه شده است. تغییر اجتماعی سودمند قابل تحمل نیست. خشونت دولت پلیسی از آن جلوگیری می کند.

نیروی موجد نابرابریها، فساد را ترویج می کند. این هم چنین اقتصادی است مخرب. آمریکا سالهاست که رو به زوال و انحطاط قرار گرفته است. ثروت خصوصی در مقابل منافع مردم است. چند دهه است که بُرد با ثروت خصوصی می باشد.

از نظر مالی نسل جوان به مراتب بد تر از نسل مسن تر از خود می باشد. مزدها با تورم و شرایط واقعی هم خوانی ندارند. مشاغل با درآمد بالا اصلاً وجود ندارند. مشاغل کم درآمد جایگزین آنها شده اند.

نابرابریهای اسفناک اجتماعی وجود دارد. جریان تند این شرایط وخیم به سمت پائین هم چنان ادامه دارد. چشم اندار آینده تیره و تار است. آمریکا به نظر می رسد که در جهتی در حرکت است که بسیاری از بشریت با آن روبه رو است.

حد اقل ۸۰ درصد از مردم با حد اقل روزی ۱۰ دلار زندگی می کنند. بیش از ۳ میلیارد نفر با کمتر از ۲٫۵ دلار در روز زندگی می کنند. بیش از ۸۰ درصد ازمردم در کشورهائی که در آن نابرابری درآمد در حال افزایش است زندگی می کنند.

۴۰ درصد از فقیرترین جمعیت جهان کمتر از ۵ در صد از درآمد جهان را دارند. ۲۰ در صد پائینی ها فقط ۱٫۵ در صد از درآمد جهان را دارا می باشند. ولی ۲۰ در صد فوقانی ها، ۷۵ در صد درآمد را به خود اختصاص داده اند.

طبق گزارش یونیسف، ۲۲ هزارنفر از کودکان فقیر به طور روزانه می میرند. آنها ” مرگ بی سرو صدائی را در برخی از فقیرترین روستاها بر روی زمین، به دور از تحقیق و وجدان مردم جهان دارند. با فروتنی و ضعف در این زندگی، مرگ این شمار در حال مرگ حتی بیشتر نامرئی می شود.

حدود ۲۸ درصد از کودکان در کشورهای درحال توسعه کم وزن، دچار سوء تغذیه ویا از رشد باز مانده اند.

ده ها میلیون از کودکان فقیر به مدرسه نمی روند. در آغار هزاره جدید، نزدیک به یک میلیارد نفر بی سواد بودند.

کمتر از یک در صد از آن چه که هزینه سلاح های جهان می شود، می تواند آموزش ابتدائی برای همگان را فراهم کند.

بیماریهای عفونی قابل پیش گیری سبب جان باختن میلیونها نفر در سال می شود. آب آشامیدنی غیر بهداشتی، و عدم وجود بهداشت اولیه نیمی از جمعیت دنیا را تحت خطر قرار داده است.

اسهال و دیگر بیماریهای مرتبط با آب آشامیدنی سالانه حد اقل سبب مرگ و میر ۱٫۸ میلیون کودک می گردد. تقریباً نیمی از جمعیت در کشورهای درحال توسعه، مشکلات مربوط به آب و یا سلامتی بهداشت را تجربه می کنند.

حدود یک سوم از کودکان در کشورهای در حال توسعه سرپناهشان ناکافی است. از هر هفت نفر، یک نفر از آنها دسترسی به مراقبت های بهداشتی دارند. و بیشترین آنهائی هم که به اصطلاح دسترسی دارند، بسیار ناچیز است.

در سال ۲۰۰۳ ، ۱۰٫۵ میلیون کودک قبل از سن پنج سالگی در گذشتند.

۷۵ در صد از مردمی که روزانه با کمتر از یک دلار زندگی می کنند. در سال ۲۰۰۵ ، یک سوم آنها در شرایط زاغه نشینی زندگی می کردند.

حدود ۱٫۶ میلیارد از مردم به برق دسترسی ندارند. به طور کلی میلیاردها نفر فاقد نیازهای اساسی زندگی می باشند. انعکاس چنین شرایط زندگی خود را به مراتب کمتر از حد متوسط طول عمر نشان می دهد، و هم چنین، نسبت مرگ و میر کودکان و نوزادان به مراتب بالا تر از حد معمول می باشد.

آینده آمریکا ممکن است شبیه آن کشورهائی از جهان باشد که هم اکنون مدام با آن مواجه اند.مسابقه آن به سمت پائین برای میلیونها نفر مطمئناً در حال رشد است.

اعمال سیاست ریاضت کشی این تعداد از مردم را سالانه افزایش می دهد. به طور کلی، اوضاع رو به وخیم ترشدن است ونه رو به بهترشدن.