ﺑﻨﯿﺎﺩﮔﺮﺍﯾﯽ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭﭘﺮﺗﻮ ﺩﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﻬﺎﺭﻋﺮﺑﯽ(VII)
پیوست به گذشته
ﺑﻨﯿﺎﺩﮔﺮﺍﯾﯽ
ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭﭘﺮﺗﻮ ﺩﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﻬﺎﺭﻋﺮﺑﯽ
(VII)
ﻋﻠﯽ ﺑﻬﺮﺧﯽ
جون ۲۰۱۳
بخش ششم: سیاست های
اتمی جمهوری اسلامی و تغییر رژیم
اما در رابطه با سیاست های اتمی رژیم اسلامی که در سطح جهانی
از اهمیت ویژه ای برخوردار است ذکرچند نکته ضروری است. در این ارتباط باید اشاره
ای نیز به حضور و فعالیت های گسترده ی دیپلماتیک- نظامی امپریالیست ها در منطقه ی
خلیج فارس و خاورمیانه داشت.
ایالات متحده ی آمریکا همراه با
کشورهای برتر اتحادیه ی اروپا از طرفی با حضور نظامی در خلیج فارس به حال
"آماده باش" قرار داشته و از طرف دیگر خود بانی انتشار شایعاتی از قبیل
در دستور کار بودن "تغییر رژیم" در ایران هستند. این حقیقت بر کسی
پوشیده نیست که زمانی که امپریالیست ها برنامه ای برای برکناری، جابجایی، کودتا،
حمله ی نظامی و یا "تغییر رژیم" حکومتی مزاحم را در سر داشته باشند، در
این مورد سال ها به طور علنی به بحث و مذاکره نپرداخته و شایعه پراکنی نمی کنند،
بلکه آن را به مورد اجرا می گذارند. بنابراین، ماشین جنگی آن ها به دلایل دیگری در
خلیج فارس متمرکز است.
حدود
ده سال پیش امپریالیسم آمریکا افسانه ی دروغینی را با این ادعا که رژیم صدام در
عراق در حال ساخت "تسلیحات کشتار جمعی" بوده و اسراییل و جامعه ی جهانی
را مورد تهدید قرار داده، به خورد مردم جهان داد. با تکیه بر این دروغ، آمریکا با
متحدین خود عراق را مورد حمله قرار دادند و ده ها هزار شهروند عراقی را به قتل
رساندند، ساختارهای مدنی این کشور را که در سطح مدرن ترین کشورهای منطقه قرار داشت
با خاک یکسان کرده و بدین طریق چاه های نفت و گاز عراق را تحت کنترل خود درآوردند.
در مورد قراردادهای نفت و گازی که
رژیم عراق با روسیه و چین داشت، ژنرال های آمریکایی پس از پایان "جنگ
فاتحانه" در مصاحبه های مختلف مطبوعاتی اظهار داشتند: "... روس ها و
چینی ها می توانند قراردادها را به آنجایشان بتپانند...!" (به نقل از منابع
آلمانی از جمله هفته نامه ی اشپیگل).
امروز با گذشت بیش از ده سال از فاجعه
ی عراق، حضور وفعالیت چین، روسیه و همین طور دیگر قدرت های تازه نفس آسیایی ( مثل
هند) در منطقه به مراتب چشمگیرتر از گذشته شده است. امروزه بازار ایران به طور
عمده در انحصار اجناس بُنجل چینی است. بین رژیم تهران و چینی ها "صمیمی
ترین" مناسبات برقرار بوده و چندی پیش چین قراردادی با ارزش بالغ بر 20
میلیارد دلار در زمینه ی نفت و گاز با ایران منعقد ساخت. در مقابل، رژیم ایران در
صحنه ی دیپلماتیک از حمایت چین و روسیه برخوردار است و این چیزی است که برای منافع
امپریالیست های غربی مداخله و مزاحمتی بس ناگوار به حساب می آید.
چین و دیگر قدرت های آسیایی در سرآغاز
"ماجراجویی های خاورمیانه" قرار داشته و کماکان به دنبال افزایش نفوذ
خود، بازاری بزرگتر و از همه مهم تر منابع نفت و گاز بیشتر هستند. حضور گسترده ی
نظامی آمریکا و متحدین اروپایی اش عکس العملی است در مقابل این پیشروی ها! آن ها به
این طریق به رقبای چینی، روسی و... اخطار می کنند که "پای را از گلیم خود
فراتر نگذارند". در چهارچوب این برنامه ی درازمدت و همه جانبه ی استراتژیک،
آمریکا و هم پیمانانش طرح "تغییر رژیم" در ایران را به عنوان برگ برنده
و برای روز مبادا در آستین دارند.
نکته ی روشن در ارتباط با حکومت ایران
این است که رژیم اسلامی از نظر سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی ورشکسته شده است.
بیش از 90 درصد از مردم ایران رژیم حاکم بر ایران را دیگر نمی پذیرند و برای پایان
کارش دقیقه شماری می کنند. "محافل مسئول" در پایتخت های کشورهای مرکزی سرمایه
داری نیز مراقب هستند که "تغییر رژیم" در ایران – البته در صورت اجتناب
ناپذیربودن آن – نه از پایین بلکه به صورت هدایت شده با "نظم و ترتیب" و
کنترل شده از خارج انجام شود. برای چنین روزی مدت هاست که طرح سازماندهی
اپوزیسیونی سربه راه و فرمانبردار را تهیه و تدارک دیده اند.
گروه های مختلف سلطنت طلب از بقایای
رژیم ساقط شده ی پهلوی، "اپوزیسیون اسلامی" که بخش عمده ی آن تا همین
اواخر به عنوان سرداران و بنیانگزاران سپاه پاسداران و یا به عنوان نماینده ی مجلس
و یا کادرهای طراز اول رژیم (چون گنجی، سازگارا، خانم حقیقت جو، روحانی شیعه
اشکوری و...) مشغول خدمت به رژیم اسلامی بودند وحال به رژیم پشت کرده اند، به
اضافه ی شخصیت های لیبرال و "چپ های سابق" که حال به سر عقل آمده اند و
به طور رسمی و قانونی در لیست حقوق بگیران سازمان سیا و دیگر دستگاه های جاسوسی
کشورهای غربی قرار دارند، همگی از اجزاء این طرح هستند.
کانال های تلویزیون ماهواره ای در
اختیار این جریانات گذاشته شده تا مردم ایران را در داخل و خارج از کشور به صورت
24 ساعته زیر پوشش تبلیغاتی خود و صحنه گردانان پشت پرده قرار دهند. این گروه ها
با وجود تفاوت ها و اختلافاتی که دارند، در یک نکته ی اساسی اتفاق نظر دارند: آنها
باوری به مردم ایران به عنوان یک نیروی مستقل در صحنه ی سیاسی کشور نداشته و می
خواهند هر چه زودتر میراث خوار رژیم جمهوری اسلامی شوند و در این راه به هر گونه
"کمک غربی" خوشامد می گویند. این نیز نوع دیگری از "استراتژی تغییر
رژیم" است که از طرف امپریالیست ها به طور عام و آمریکا به خصوص پیگیری و
دنبال می گردد.
نکته ای که در سیاست های خارجی و
روابط بین الملل رژیم جمهوری اسلامی به ظاهر نقش کلیدی دارد، "نزاع
اتمی" است. رژیم جمهوری اسلامی از یک سو و دولت های غربی از سوی دیگر چنان در
بوق های تبلیغات رسانه ای دمیده و می دمند که حتی برخی انسان های آگاه و علاقه مند
با افکار انتقادی را نیز به ابهام کشانده اند. تا آنجا که این افراد به دفاع از
"حق بهره برداری صلح آمیز از نیروی هسته ای" توسط یک کشور جهان سوم در
مقابل زورگویی و تکبر آمریکا برخاسته اند. لذا در روند بحث "مناسبات رژیم و
امپریالیسم"، توضیح کوتاهی در مورد "سیاست اتمی" رژیم اسلامی ضروری
است.
بر اساس اصول و تعهدات شناخته شده ی
بین المللی، این حق هر دولت مستقلی در جهان است که فناوری و دانش مربوط به
تکنولوژی نیروی هسته ای را فراگیرد و از آن در جهت پیشرفت علم و دانش (به طور مثال
در زمینه ی پزشکی) بهره برداری نماید.
هیچ کشوری با هر میزان قدرت و توان
هسته ای، نفوذ در ارتباطات بین المللی و حتی حق وتو در سازمان ملل – که مدت هاست
نیاز مبرم به بازنگری و اصلاحات دارد - نمی تواند برای کشورهای دیگر برای
برخورداری یا عدم برخورداری از نیروی هسته ای و یا میزان آن تعیین تکلیف کند. ضمناً اگر "پنج قدرت اتمی" (آمریکا، روسیه، چین،
انگلیس و فرانسه) و دیگر قدرت های اتمی (اسراییل، هند، پاکستان و...) دروازه های
اتمی شان را به روی یک کمیسیونِ مستقلِ بین المللی باز کرده و خلع سلاح می شدند،
یک گام بسیار مهم در جهت تشنج زدایی در "نزاع اتمی" و محدود نمودن
تهدیدهای اتمی برای تمامی اعضاء سازمان ملل متحد برداشته شده بود. چنین اقدامی
یقیناً ضامن اطمینان خاطر جامعه ی بین الملل و عاملی بازدارنده برای "دولت
های شرور" جهت دستیابی به "ساخت بمب اتمی" نیز خواهد بود.
در ارتباط با "نزاع اتمی
ایران" هر دو طرف دعوا به خاطر اهداف و مقاصدشان آن را مورد سوء استفاده قرار
می دهند. ادعای رژیم جمهوری اسلامی مبنی بر این که فناوری هسته ای را منحصراً جهت
اهداف علمی و پیشرفت اجتماعی به کار خواهد گرفت با واقعیات هم خوانی نداشته و قابل
اعتماد نمی باشد.
این رژیم بر هر تفکر و ایده ای که
خارج از جهان بینیِ حاکمیتِ شیعی- فاشیستی اش قرار داشته باشد، مُهر
"گناه" کوبیده، تمامی نمایندگان و نظریه پردازان افکار نو و سازنده را
همچون جنایتکاران مجازات می کند. در ضمن، به دلیل دشمنی اش با هر چه که
"مدرن" است، و با توجه به عقب ماندگی ذاتی و درونی اش و همچنین فساد
آشکار و رسوایش در هیچ بخشی از صنعت و اقتصاد ایران نه تنها قادر به برداشتن
کوچکترین گامی به جلو نبوده بلکه برعکس، کوهی از تخریب و ورشکستگی از خود به جای
گذاشته است.
حال چگونه می توان به ادعای چنین
رژیمی مبنی بر "ساخت تاسیسات هسته ای فقط برای پیشرفت علم و مقاصد صلح
آمیز" اعتماد کرد؟ ادعایی که دست بر قضا از زمینه های علمی کاملاً تخصصی و
مدرن بوده که نیاز به مخارج هنگفت و دانش و فناوری ویژه نیز دارد.
به نظر میرسد توجیه منطقی دیگری برای "سیاست های اتمی" جمهوری اسلامی
وجود داشته باشد:
برای پیروان شیعه که هر روز از تعدادشان
در داخل و خارج کاسته می شود، "نزاع اتمی" خوراک تبلیغاتی خوبی است،
آنهم نه در قالب دین اسلام و گریه و زاری بلکه آراسته به پیشرفت علمی و تکنولوژی
هسته ای! علاوه بر آن، رژیم می تواند به هواداران خود بقبولاند که دارای موقعیت
تثبیت شده ای است، منزوی و درمانده نبوده و قادر است در مقابل بعضی قدرت های بزرگ
"ایستادگی" کرده و از پشتیبانی بعضی دیگر برخوردار باشد.
در کنار جنبه های تبلیغاتی،
"مشکل اتمی" از طرف رژیم به طور علنی به عنوان سناریویی جدی و تهدید
آمیز هم در مقابل ملت ایران (که بی صبرانه در انتظار پایان رژیم است) و هم در
مقابل دیگران (از جمله آنهایی که طرح "تغییر رژیم" را مطرح می سازند) به
کار گرفته و ابزاری می شود. از این رژیم و با کارنامه ای که همگان بر آن اشراف
دارند، بعید نیست که در "لحظه ی نهایی" یعنی زمانیکه بود و نبودش مطرح باشد،
از "نیروی هسته ای" نه فقط سوء استفاده ی تبلیغاتی بلکه
"تکنیکی" نیز بنماید!
البته، ایالات متحده آمریکا و دولت
های صاحب نفوذِ اتحادیه ی اروپا نیز از "مشکل اتمی" ایران سوء استفاده
می نمایند. آنها با تکیه بر نفوذ خود در سازمان ملل، مصوبه های پی در پی تصویب
کرده و به اجرا می گذارند. آنها با این مصوبات و اقدامات مشابه دیگر، رژیم را
"مجازات" نکرده، بلکه در درجه ی اول شهروندان ایرانی - که به لحاظ سیاسی
و اقتصادی با مشکلات عدیده ای روبرو هستند - را "هدف" قرار داده و آنان
را به بحران ها و تنگناهای سخت تری سوق می دهند. هدف آنان آمادگی مردم ایران برای
پذیرشِ "اقدامات احتمالیِ" کشورهای غربی در آینده است.
امپریالیست ها از "مشکل اتمی" ایران
برای سیاست های داخلی خود نیز بهره جسته و افکار عمومی "خودی" را با
"بمباران های تبلیغاتی" به موضوع اتمی سوق می دهند. بدین ترتیب ایران با
ابعاد گسترده و فاجعه آمیز خود منحصراً در "مشکل اتمی" خلاصه می شود! در
کشورهای مرکزی سرمایه داری، تحت تاثیر رسانه ها این حس به مردم القا می شود که
مورد تهدید "بمب های اتمی ایران" قرار دارند. در نتیجه، گام به گام آنان
را برای اقدامات فعلی و آتی کشورهای "دموکرات" غربی بیش از پیش توجیه می
کنند.
چنان که اشاره شد، "سیاست های
اتمی" که جمهوری اسلامی اتخاذ نموده، برای هر دو سوی "نزاع" بهره
برداری های سیاسی به همراه دارد. حال آنکه از نقطه نظر تکنولوژی نیروگاهی و انرژی
رسانی، با منافع اقتصادی مردم ایران آشکارا درتضاد است.
از نقطه نظر منابع نیرو و انرژی،
ایران کشوری است که دارای بزرگ ترین ذخایر انرژی و یکی از مهم ترین صادرکنندگان
نفت جهان می باشد. با توجه به امکان پایان یافتن منابع نفت و گاز در آینده،
کشورهای مختلف به دنبال دستیابی به انرژی های جایگزین هستند.
مدت هاست که بحث از رده خارج کردن
نیروگاه های هسته ای در سطح جهانی به دلیل مخارج هنگفت و ریسک های غیر قابل
پیشبینی، آنهم در کشورهای زلزله خیز در دستور کار قرار گرفته است و کاملاً خلاف
عقل سلیم و غیر منطقی است که به جای آموختن دانش و فناوریِ روش های تولید برق از
انرژی خورشیدی و باد، بر نیروی هسته ای اصرار ورزید.
این پروژه تاکنون خسارت ها و ضررهای
سنگینی به پیکر اقتصاد ایران وارد کرده و خلق های ایران عمده بازندگان "بده-
بستان های اتمی"بوده اند. در حالی که مردم ایران به علت کمبود ها، برای تأمین
مایحتاج اولیه ی زندگی با مشکل مواجه بوده اند، از جیب آنها میلیاردها دلار به
حساب کشورهای دارای انحصارات اتمی (آلمان در زمان شاه) و روسیه و برخی کشورهای
آسیایی (هند و پاکستان) ریخته شده است.
ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ