ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺑﻨﯿﺎﺩﮔﺮﺍﯾﯽ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭﭘﺮﺗﻮ ﺩﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﻬﺎﺭﻋﺮﺑﯽ

پیوست به گذشته

 

ﺑﻨﯿﺎﺩﮔﺮﺍﯾﯽ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭﭘﺮﺗﻮ ﺩﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﻬﺎﺭﻋﺮﺑﯽ

ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ 

ﻋﻠﯽ ﺑﻬﺮﺧﯽ

 

جون ۲۰۱۳

 

 

ﺑﺨﺶ ﻫﻔﺘﻢ: ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ

 

در شرایط کنونی (تابستان 2012) با توجه به شواهد می توان برداشت نمود که اگربتوان پایانی بر جنگ داخلی این کشور در آینده ی نزدیک متصور بود، پس از سرنگونی رژیم اسد در سوریه، حکومتی دیگر از نوع بنیاد گرایی اسلامی به سر کار خواهد آمد.

 

بدون شک پس از جابجایی قدرت سیاسی، درگیری های اقلیت های مذهبی و ملی تشدید خواهد یافت و به همان ترتیب از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز شکست ها و کاستی هایی رو به عقب (به طور مثال در ارتباط با موقعیت زنان) رخ خواهد داد. در مقابله با چنین دورنمایی، شایسته نیست افراد و گروه های مترقی و انساندوست (بخصوص سوسیالیست ها و اینترناسیونالیست ها) در مقابل جنایات رژیم دیکتاتوری و فاسد اسد چشم ها را بسته و سکوت اختیار کنند. کاری که برخی نشریات متمایل به چپ آلمان (از جمله "جهان جوان" Junge Welt) انجام می دهند. این روزنامه بدون استثناء فقط به انتشار اخبار جنایات گروه های مسلح مخالف رژیم اسد می پردازد.

 

شکی نیست که این گونه جنایات از این گروه ها سر می زند اما مسأله ی مهم این است که به دلیل موضع و تفکرات "بلوکی- اردوگاهی"، در هیچ گزارشی اشاره ای نیز به جنایات رژیم اسد طی سال های گذشته نمی کند. حتی فساد مالی این رژیم نیز از نظر این نشریه (یا نشریات مشابه) موضوعی قابل طرح نیست.

 

سیاست های نئولیبرالِ دولت سوریه که در جهت خصوصی سازیِ بخش های کلیدیِ اقتصادی در طول ده سال اخیر، باعث فقر و سیه روزی اقشار پایین جامعه شده نیز به دست فراموشی سپرده می شوند. حال آنکه دقیقاً در نتیجه ی همین اقدامات مخرب بود که جریانات بنیادگرا در شرایطی قرار گرفتند که بتوانند در درون محرومان و بازندگان جامعه به سادگی رخنه کرده و به شکار هواداران و پیروان بپردازند.


       گذشته از سرکوب وحشیانه ی شهر حُمص (Homs) در سال 1982 و قتل عام بیش از بیست هزار نفر از مردم بیگناه این شهر، خاندان اسد (ابتدا توسط حافظ اسد و اکنون پسرش بشار اسد) از دهه ی هفتاد میلادی تاکنون ده ها هزار منتقد رژیم - در درجه ی اول نیروهای چپ - را دستگیر کرده، به زندان انداخته و یا زیر شکنجه و یا اعدام های مخفیانه نیست و نابود ساخته است. "جهان جوان" ضرورتی نمی بیند که خوانندگان خود را در جریان وحشیگری های رژیم اسد در طول یک سال و نیم اخیر (تا تابستان 2012) قرار دهد که چگونه شهرهای سوریه به توپ بسته شده، زیرساخت ها با خاک یکسان می شود و زنان، کودکان و مردان بیگناه به اتهام واهی "تروریست" در خاک و خون می غلتند.

 

شاید به علت اینکه روزنامه ی "جهان جوان" هنوز بقایایی از گذشته ی شرقی اش را در صحنه ی جهانی به یدک می کشد و با توجه به رویارویی آمریکا و روسیه، رژیم اسد را که مورد علاقه ی امپریالیسم نبوده ولی از حمایت دولت مسکو برخوردار است را جزو کشورهای "مترقی" ارزیابی نموده و بر این باور است که باید از چنین رژیمی به عنوان هم پیمان در مقابل آمریکا، بدون کوچک ترین انتقادی دفاع و پشتیبانی نمود. متأسفانه ماهیت سیستم فکری "بلوکی- اردوگاهی" اینگونه است که توان انجام وظیفه ی "همبستگی بین المللی" را از خود ساقط می کند.

ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮﯼ:

این متن با تاکید بر نکات زیر، کوششی بود در جهت شناساندن "بنیادگرایی اسلامی":

       اصولاً بنیادگرایی دینی عکس العملی است در مقابل "مدرنیته" و این تفکر هواداران خود را به بازگشت به گذشته فرا می خواند.
در کشورهایی با اکثریت مسلمان، مردم از "مدرنیته" تجربه ی منفی دارند.


       هدف بنیادگرایی دینی تغییر و نوسازی شرایط موجود نبوده بلکه شراکت و در صورت امکان تصرف کامل قدرت سیاسی است.


       مردم منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به تجربه می آموزند که جنبه های فرهنگی و سیاسی جدیدی به مبارزاتشان افزوده شده و یکی از پیش شرط های حیاتی برای تشکیل دولتی آزاد و دموکراتیک، جدایی دین از دولت است.

 

مداخلات امپریالیستی در کنار تخریب و تاراج اقتصادی کشورها، منجر به تضعیف جنبش های اجتماعی منطقه و در عین حال تقویت جریان های ارتجاعی و محافظه کار می شود.


       مبارزات مردم ایران و قیام هایی که به بهار عربی منجر گردید، بخشی ارزشمند از مبارزات جهانی بر علیه موانع پیشرفت، صلح و دموکراسی یعنی سرمایه داری جهانی (گلوبال) است و مبارزه با دشمن مشترک نیاز به "همبستگی بین المللی" دارد. تا زمانی که برداشت طیف چپ و مترقی از همبستگی، آلوده به جریانات فکری "خود مرکزبینی اروپایی-غربی" یا "افکار بلوکی- اردوگاهی" بوده و خود را از تاثیرات محیط اطراف خود و بقایای به ارث رسیده از گذشته رها نسازد، قادر نخواهد بود گامی جدی و موثر در تحقق "همبستگی بین المللی" بردارد.