ﺗﺪﺍﻭﻡ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺟﻬﺎﻧﯿﯽ ﺳﺮ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﻮﻗﯿﺖ ﺟﻨﺒﺶ ﻛﺎﺭﮔﺮﯼ ﻭ ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﺘﯽ (5)

ﭘﯿﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ

 

ﺗﺪﺍﻭﻡ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺟﻬﺎﻧﯿﯽ ﺳﺮ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﻮﻗﯿﺖ ﺟﻨﺒﺶ ﻛﺎﺭﮔﺮﯼ ﻭ ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﺘﯽ 

(5)

 

ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺟﻨﺒﺶ ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﯾﻚ ﺗﺼﻮﯾﺮﻛﻠﯽ
ادامه ­ی بحران جهانی سرمایه داری چشم انداز برون رفت از بحران اقتصادی را ... در مقابل کل نیروهای بورژوائی ...  نیز تیره و تار کرده است.

شکست نئولیبرالیسم در عرصه های اقتصادی و ایدئولوژیک در سطح جهان،  جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر را در موقعیت مناسب تری برای پیشروی قرار داده است. تقریبا همه بخش های اپوزیسیون بورژوایی ایران بدیل اقتصادی­ شان، برای حل بحران و توسعه سرمایه داری ایران، همان پیروی از الگوی بازار آزاد و نسخه­های نئولیبرالی مراکز مالی جهانی است، اینها می خواهند از مسیر عادی سازی و بهبود مناسبات با غرب بر بحران و آشفتگی اقتصادی ایران غلبه کنند. با شکست نئولیبرالیسم در سطح جهان برنامه و آلترناتیو اقتصادی اپوزیسیون بورژوایی رژیم که نقطه مشترک همه این نیروها بود از اعتبار ساقط شده است.
در تونس و مصر که روابط ­­شان هم با غرب به اصطلاح حسنه بود، اجرای همین برنامه های نئولیبرالی و بی حقوقی های سیاسی و اجتماعی، کارگران و مردم را به شورش توده­ یی کشاند. در واقع همان شرایط و زمینه های عینی که در کشورهای منطقه زمینه ساز خیزش های انقلابی شد، زمینه های یک طغیان زیر و روکننده اجتماعی علیه رژیم جمهوری اسلامی و سرمایه داری ایران را فراهم آورده است.

گسترش مبارزات کارگری در مقابله با شرایط مشقت باری که رژیم به کارگران و اکثریت عظیم مردم ایران تحمیل کرده است میتواند نشانه آن باشد که کارگران برای برداشتن خیز بلند به آمادگی نیاز دارند. حرف اول و آخر بخش زیادی از اپوزیسیون بورژوائی پرو غرب ایران برای نقل و انتقال قدرت از بالا "انتخابات آزاد" است.

"انتخابات آزاد" در مصر و تونس مانند ترمز انقلاب عمل کرد، پروژه یی برنامه ریزی شده برای تقسیم قدرت میان بلوک های ارتجاعی بود. "انتخابات آزاد" در زیر سایه ی جمهوری اسلامی توهمی بیش نیست، بعد از جمهوری اسلامی و در شرایط مشابه هم فقط می تواند پروژه ای برای جلوگیری از روند تعمیق انقلاب باشد. همه این تجربه­ها و داده­ها به ما می­گوید که نه تنها بدیل اقتصادی اپوزیسیون بورژوایی ایران بلکه پروژه های آلترناتیوسازی آنها برای نقل و انتقال قدرت از بالا و ساختارهای سیاسی مورد نظر آنان در ضدیت کامل با منافع و مطالبات مردم ایران و جنبش آزادی­خواهانه ­ی آن­ها می باشد.
در تقابل با کل اردوی نیروهای بورژوایی، کمونیست­ها همان مطالبات و اهدافی را دنبال می کنند که شرایط عینی زندگی کارگران و مردم زحمتکش این مطالبات را در دستور مبارزه روزانه آنان قرار داده است. تمام خواست­های اقتصادی، رفاهی و آزادیخواهانه­ای که کارگران، زنان و مردم آزادیخواه ایران روزانه برای آنها مبارزه می کنند، تاریخا بخشی از هویت مبارزاتی و سیاسی کمونیست­ها را تشکیل داده است. تحقق پیگیر این مطالبات بدون تعرض به مالکیت خصوصی و دگرگونی در ساختارهای اقتصادی و سیاسی حاکم برجامعه، بدون ایجاد مکانیسم هایی از نوع شوراها که دخالت مستقیم کارگران و مردم زحمتکش در اداره جامعه را تأمین نمایند، عملی نیستند. این حکم از باورهای ایدئولوژیک کمونیست­ها استخراج نمی شود، بلکه قانونمندی عینی مبارزه طبقاتی همین را به ما می گوید. همین ضرورت دگرگونی در ساختارهای اقتصادی و سیاسی است که ضرورت حیاتی سازمان یابی طبقه کارگر و تأمین رهبری آن بر جنبش های اجتماعی و مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران برای تضمین پیروزی را در محور فعالیت و استراتژی سیاسی کمونیست ها قرار می دهد.

اما علیرغم وجود این مؤلفه ها، پیشروی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در گرو غلبه بر مانع­هایی است که سر راه سازمان­یابی طبقه ­ی کارگر و به میدان آوردن جنبش کارگری به مثابه یک جنبش سیاسی قرار گرفته است.

طبقه کارگر تنها در صورتی که در ابعاد توده ای در تشکل­های طبقاتی خود سازمان یابد و فعالین و رهبرانش در حزب سیاسی کمونیستی گرد آیند، می تواند با حضور در صحنه سیاسی بطور عینی در رهبری جنبش های پیشرو و دمکراتیک اجتماعی قرار بگیرد.

تجربه جنبش توده­ یی سال 1388 و همچنین خیزش­های انقلابی در کشورهای منطقه نشان داد که حضور طبقه کارگر در دل این تحولات هر اندازه هم که ابعاد توده ای داشته و همراه با تهور و جانبازی باشد، اما در غیاب تشکیلات مستقل و افق روشن انقلابی، این طبقه را به نیروی ذخیره طبقات دیگر و جریانات ارتجاعی تبدیل می کند.

در شرایط کنونی که دخالت­های امپریالیستی در تحولات کشورهای منطقه به یکی از مؤلفه­های تبیین اوضاع منطقه تبدیل شده است و این قدرت­ها در ایران نیز با اتکاء به مکانیسم تحریم­های اقتصادی می­ خواهند در راستای منافع خود بر روند اوضاع تأثیر بگذارند، تلاش برای تأمین رهبری طبقه کارگر و حرکت سوسیالیستی بر جنبش­های اعتراضی و توده­ای اهمیت سرنوشت سازی پیدا کرده است. چنانچه به دلیل ضعف حرکت سوسیالیستی، رهبری اعتراضات و خیزش­های توده­ ای در دست نیروهای بورژوایی گرفتار آید، همواره خطر دخالت دادن قدرت­های امپریالیستی وجود دارد.

اتکاء به دولت­های امپریالیستی برای رسیدن به قدرت و تغییر توازن قوا به نفع خود یک رکن اساسی از استراتژی احزاب و نیروهای اپوزیسیون بورژوایی است. در حالی که جنبش کارگری و کمونیستی در سطح بین المللی اکنون در موقعیتی نیست که در جریان تحولات انقلابی آتی در ایران {ﻭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﺨﺶ ﺍﻋﻈﻢ ﺍﺯﻣﺪﻋﯿﺎﻥ «ﺟﻨﺶ ﭼﭗ ﺿﺪ ﺍﻣﺮﯾﺎﻟﯿﺴﺘﯽ»، ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺭﮔﻤﯽ ﻓﻜﺮﯼ ﻭ ﭘﺮﺍﮔﻨﺪﮔﯿﯽ ﺗﺸﻜﯿﻼﺗﯽ، ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ...} مانع دخالت قدرت های امپریالیستی شود و توازن نیرو را به نفع جبهه نیروهای انقلابی تغییر دهد، تأمین رهبری طبقه کارگر{ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﻣﺰﺩ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﻈﻠﻮﻡ} در دل تحولات آتی نقش تعیین کننده ای در خنثی کردن دخالت های امپریالیستی  خواهد داشت.

حزب کمونیست ایران {ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻧﻘﻼﺑﯿﯽ ﻃﺒﻘﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﺮ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺯﺣﻤﺘﻜﺸﺎﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ} با استراتژی روشنی ...، جهت انجام وظایف و رسالت خطیری که ... بر دوشان قرار گرفته است باید تمام ظرفیت­های خود را برای سازمانیابی و بسیج کارگران و زحمتکشان جامعه بکار گیرند... می توانند به ظرف سازمانیابی و فعالیت رهبران و پیشروان جنبش کارگری ایران تبدیل شوند...

 

ﭘﺎﯾﺎﻥ

ﻣﻨﺒﻊ:

http://www.cpiran.org