ﻛﺎﻻﯾﯽ ﺷﺪﻥ ﻋﻠﻢ

ﻛﺎﻻﯾﯽ ﺷﺪﻥ ﻋﻠﻢ

ریچارد لوینس، ریچارد لونتین

ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻥ: ﮔﻠﻨﺎﺯ ﻣﻠﻚ

 

این مقاله بخشی از کتاب ” زیست شناس دیالکتیکی” نوشته‌ی ریچارد لوینس (۱) اکولوژیست، و ریچارد لونتین (۲) دانشمند ژنتیک است. آن‌ها این موضوع را مطرح می‌ کنند که دانش مدرن کاملا‌ًدر روند سرمایه ‌داری مشارکت دارد، و سوژه‌ ی همان شرایطی است که هر کالای دیگر. آن‌ها پیامد‌های این امر بر پژوهش علمی، و تأثیر ایدئولوژیک آن بر اندیشیدن دانشمندان را بررسی می کنند. این کتاب در سال ۱۹۸۵ منتشر شدهاست.

 

علم مدرن یک محصول سرمایه‌ داری است. شالوده ‌ی علم مدرن پاسخی‌ است به نیاز سرمایه‌ داران که نه تنها می‌ خواهند به سطوح جدیدی از رشد برسند، بلکه قصد دارند با تبدیل محصولات، خلق محصولات جدید، و ایجاد روش‌های تولید سودآورتر، با دیگرانی که همین کار را انجام می ‌دهند رقابت کنند.

زیربناهای ایدئولوژیک آن هم با این نیازها و هم‌ چنین با فلسفه ‌ی انقلاب بورژوایی متجانس است. – فردگرایی، اعتقاد به بازاری برای اندیشه، ناسیونالیسم، انترناسیونالیسم، و رد نهاد قدرت به عنوان اساس دانش.

با توسعه‌ ی سرمایه‌ داری، راه‌های مشارکت علم نیز گسترش پیدا کرد. دانش، از کالای مصرفی لوکسی که در اختیار اشراف قرار داشت‌(در کنار موسیقی ‌دانان و دلقک‌ها)، به سلاح ایدئولوژیک مهمی در مبارزه علیه حکمت الهی فئودالی، و منبعی برای راه حل عملی مشکلات اقتصادی تبدیل شد. بعد از رکود طولانی در نیمه‌ ی آخر قرن ۱۸ ام، موج ناگهانی‌ای از اختراع و نوآوری در عرصه ‌ی صنعت و کشاورزی بلند شد. تعداد اختراع‌های ثبت شده در بریتانیای کبیر از ۹۲ طی سال‌های ۱۷۵۹ به ۴۷۷ در سال‌های ۱۷۸۰ رسید.

جامعه‌های کشاورزی طی این دوران تشکیل شدند و پیش رفت در پرورش و مدیریت دام منجر به تولید احشام اصلاح نژاد شده‌ای مانند هیرفورد (۳) شد. ضریب رشد در بازار احشام لندن در قرن ۱۸‌ام دوبرابر، و در این بین به خصوص گوسفند سه برابر شد.مجله‌های کشاورزی از اوایل قرن ۱۹ ام کم ‌کم منتشر شدند.

طی قرن نخست انقلاب صنعتی، دانش، نقش خود را به عنوان یکی از اثرات جانبی رشد سرمایه‌ داری، و راه حل مشکلاتی مشخص، گسترش داد اما هنوز تبدیل به کالا نشده‌ بود. کاربرد آن هنوز نامشخص، پتانسیل‌هایش هنوز غیرقابل بهره برداری، و تولیداتش همچنان درپی بسط خلاقیت تجربی و اختراعات آزمایشی بود.

تولید کالا و مصرف نیروی کار انسانی جهت تولید اشیا و خدماتی برای فروش به طور قطع، روند سرمایه‌ داری را به جلو انداخت و شکل کالایی گرفتن فعالیت اقتصادی تحت نظام سرمایه‌ داری، بهطور فزاینده‌ای به تمام جنبه‌ های زندگی انسان‌ها نفوذ کرد.

شکسپیر در سال ۱۶۰۷ در تیمون آتنی (۴) نمایش ‌نامه‌ ی که به ندرت بر صحنه رفته، تأسف خود را از این تجاری شدن همه چیز این ‌گونه بیان می ‌کند:

طلا؟ طلای گران ­بهای پرتلالو؟

اندک مایه­ یی از این طلا

سیاه را سپید می­کند، زشت را زیبا، ناحق را حق می­کند

فرومایه را شریف، سال­خورده را نوجوان و بزدل را دلاور

ای خدایان چرا چنین است؟

شگفتا که این طلا، خدمت­گزاران و کاهنان شما را از کنارتان دورمی­کند

و بالش دلاوران را از زیر سر ایشان به کناری می­افکند

این برده­ی زرد

ادیانی به هم می­ریسد و پنبه می­کند، لعنت شدگان را آمرزش می­بخشد

جذامیان کریه را به تخت پرستش بر می­نشاند، دزدان را مورد اعتماد قرار می­دهد

و به سان برگزیدگان مسندنشین

قرین حرمت و عنوان و تحسین شان می­کند (۵)

دو قرن بعد مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست (۱۸۴۸) نوشتند:

“بورژوازی هر جا تسلط یافت، تمامی مناسبات فئودالی، پدرسالاری و عاطفی را درهم کوبید. رشته‌های فئودالی رنگارنگی را که انسان را به ” سروران طبیعی” اش پیوند می‌داد، بی‌رحمانه از هم گسست و میان انسان‌ها رشته‌ ی دیگری، جز سودجویی عریان و “نقدینه” بی‌‌عاطفه، برجای نگذاشت. رعشه‌های روحانی ناشی از جذبه مذهبی، شور و هیجان شوالیه مابانه، و تأثر‌ها احساسی عامیانه را در آب یخ حساب‌گری خودخواهانه غرق ساخت. بورژوازی ارزش شخصی انسان را به ارزشی برای مبادله تبدیل کرد و به جای آزادی‌های بی ‌شمار اهدایی و اکتسابی تنها یک آزادی یعنی آزادی بی ‌بند و بار تجارت را معمول کرد و به یک سخن، استثمار بی‌‍‌پرده، بی‌‌شرمانه، بی ‌واسطه و را جای‌ گزین استثمار پوشیده در پرده‌ی اوهام مذهبی و سیاسی ساخت. بورژوازی از هر نوع فعالیتی که تا آن زمان محترم شناخته می ‌شد، و با توفیر و تکریم بدان می‌نگریستند هاله تقدس برگرفت. وی پزشک، قاضی، روحانی، شاعر و دانشمند را به خدمتگزاران اجیر و مزدبگیر خود بدل کرد”(۶)

فعالیت‌هایی که پیش از آن محصول مستقیم تعامل انسانی بودند – سرگرمی، آموزش، حمایت‌‌های عاطفی، تفریح، مراقبت از کودکان، حتا اهدا خون و عضو بدن انسان یا استفاده از رحم – امروز وارد بازار تجاری شده‌اند. جایی که روابط انسانی پشت خرید و فروش پنهان شده است. هربار که وجه جدیدی از زندگی کالا می‌ شود بعضی مخالفت خود را با آن به عنوان تخطی از ارزش‌های قبلی ابراز می‌ کنند.

وقتی قیمت نان جهت پاسخ‌ به بازار آزاد شد، شورش نان در طبقه ‌ی کارگر انگلستان بلند شد. تجاری شدن وسایل ارتباطی و حق انحصاری اطلاعات باعث نگرانی‌هایی برای نمایندگان جهان سوم در یونسکو در سال‌های ۱۹۸۰ شد. کالایی شدن بهداشت مردم را ناچار کرد صدای خود را برای برخورداری از خدمات بهداشتی ملی و بیمه بلند کنند.

بنابراین کالایی شدن علم هم نه تحولی منحصر به فرد، که بخشی طبیعی از توسعه ‌ی سرمایه‌ داری است و ما نه از سر غرض، که به جهت بررسی عواقب این تغییر بر فعالیت علمی آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

با پایان قرن ۱۹‌ام، تولید علمی بخش اساسی‌ یی از صنایع الکتریکی و شیمیایی را تشکیل می‌داد. ولی تا میانه ‌ی قرن ۲۰، دانش هنوز چنین در ابعاد گسترده تبدیل به کالا نشده بود. کالایی شدن علم ویژگی‌های زیر را در بر می‌‌گیرد:

تحقیقات علمی تبدیل به سرمایه‌گذاری تجاری شده است

شرکت‌های صنایع فنی بین ۳-۷ درصد فروش‌شان را به عنوان مخارج تحقیق و توسعه گزارش می‌کنند. سرمایه‌گذاری در تحقیقات، که یکی از شیوه‌های متعدد سرمایه‌گذاری ثروت است، با روش‌های دیگر سرمایه‌ گذاری از قبیل افزایش تولید محصولات موجود، خرید تبلیغات بیشتر، استخدام وکلا و لابی‌گر‌ها، متلاشی کردن اتحادیه‌ها، رشوه به وزرای کابینه‌ی کشورهای بالقوه خریدار و غیره، در رقابت قرار دارد. در این سیستم تمامی احتمالات علیه یک‌دیگر و در مقیاس حداکثر سود اندازه‌گیری می‌شوند.

همه به خوبی می‌دانیم که وقتی شرکت‌های صنعتی و بنگاه‌های تجاری با شکست اقتصادی مواجه می‌شوند اول از همه بودجه‌ی تحقیقات را کم می‌کنند. احتمالا‌ً به این خاطر که نوآوری‌های فنی بازده فوری ندارند، درحالی‌که افزایش تبلیغات، هزینه‌های کارگر، مواد اولیه، فورا‌ً در سود منعکس می‌شوند.

مطالعات بر شرکت‌های بزرگ بارها و بارها نشان داده است افق تصمیم گیری، میان مدیران حداکثر بین ۳ تا ۵ سال است. از آن جایی که پژوهش‌ها اغلب طی چنین بازه‌ای، بازده‌ای ندارند،در نتیجه می‌شود از آن چشم پوشی کرد. در عین حال، منابع مالی هزینه‌های تحقیقات دور برد، به موسسه‌های عمومی، مانند دانشگاه‌ها و مراکز ملی منتقل شده است که در این صورت، به کمک سوبسید مالیاتی، هیچ شرکت خصوصی‌ای نیاز نیست سرمایه‌گذاری خود را به خطر بی‌‌اندازد، و هزینه های نهایی بین کل ماخذ مالیاتی پخش می‌شود. وقتی نتیجه‌ ی تحقیقی به مرحله‌ ی تولید محصولی قابل عرضه به بازار می‌رسد، مراحل نهایی توسعه‌ ی آن به منظور تحقق بخشیدن ویژگی‌های منحصر به فرد‌ش، به بخش خصوصی سپرده می‌شود.

 برای مثال این تصویری است که در توسعه ‌ی گونه‌های جدید، در کشاورزی دیده می‌شود. مراکز آزمایشگاهی محصولی را توسعه داده و سپس بین تولیدکننده‌های بذر دارای گواهی پخش می‌کند. سپس این محصول‌ها به اموال عمومی تبدیل شده و شرکت‌های معتبر، بذر نتیجه را به کشاورزان می‌فروشند.

شکل نهایی سرمایه‌گذاری پژوهشی، شرکت‌های مشاوره‌‌ی علمی هستند که تنها تولیدشان گزارش علمی است. (سال ۱۹۸۳ تنها در منطقه‌ بوستون حدود ۲۰۰ شرکت مشاوره‌‌ی محیط زیستی مشغول به کار بودند) کاملا‌ً مشخص است این‌جا معیار کیفیت گزارش، رضایت مشتری است نه بررسی دقیق موضوع.

اگر این گزارش درباره‌ ی ارزیابی اثرات زیست محیطی باشد، رضایت ‌مندی مشتری به معنای متقاعد کردن مقامات نظارتی مربوطه است، مبنی براین که شرکت مورد نظر مطیع قانون است و فعالیت‌ هایش برای محیط زیست مضر نیست؛ و این کار با کمترین هزینه انجام شود. رابطه ‌ی شرکت‌های مشاوره با شرکت‌های بزرگ بسیار پیچیده است.

 بدیهی‌ است مشاور یک قرارداد سنگین را به قراردادی کوچک ترجیح می‌دهد و بنابر‌این ممکن است برای انجام تحقیقات بیشتر از حد لازم به مشتری فشار آورد. از سوی دیگر چون این حرفه هم به شدت رقابتی است، شرکت مشاوره قصد دارد هزینه‌ها را پایین نگه‌ دارد. در نتیجه مشاور فقط در آن حدی تحقیقات خود را پی‌ می ‌گیرد که اطمینان پیدا کند رضایت مقامات محیط زیستی کسب می ‌شود و اسناد طوری تنظیم می ‌شوند که مشتری به دردسر نمی‌افتد. چنین سرمایه ‌گذاری‌ای برای شرکت‌های مشاوره نیز مخاطره‌ آمیز است. از آن‌جایی که عمده‌ی سرمایه‌ شان را ابزار محاسبه و مبلمان اداری تشکیل می‌دهد، دارایی اصلی آن‌ها اعتماد مشتری است. میزان بالایی از گردش مالی شرکت‌ها از طریق مشاوره‌ی محیط زیستی اتفاق می‌افتد.

پژوهش عملی به محضی که کالا می‌شود، تبدیل به سوژه‌ی دو وجه دیگر دنیای تجارت نیز می‌شود: قافله را دزد می ‌زند و به شیر هم آب می‌ بندند و کالاهای علمی هم ممکن است دزدیده یا بی‌ارزش شوند. تمام کردن کار دیگران به نام خود، دست‌ بردن در نتیجه برای انتشار آن به نام خود یا برای از میدان به در کردن رقیب‌ها از مشکلات رو به رشد در جوامع علمی هستند. اگرچه کلاه‌ برداری علمی در گذشته هم اتفاق می‌افتاد- همه درباره‌ی کلا‌ه برداری “انسان پیلت دان”(۷) می‌دانیم و دعوای اولویت میان افرادی که برای قدر و منزلت علمی رقابت داشتند اتفاق می ‌افتاد ولی کلاه‌برداری علمی امروزه پایگاه اقتصادی عقلایی پیدا کرده است.

کشفیات علمی قابل سنجش شده است

یک شرکت یا کمپانی تجاری قادر است تخمین بزند چه مدت زمانی به طور ‌میانگین برای توسعه ‌ی دارویی جدید یا کامپیوتر، با چه میزان نیروی کار و چه مقدار هزینه لازم است. بنابراین یک شرکت تحقیق و توسعه می ‌تواند به فعالیت علمی بیشتر با عنوان کلی “نیروی کار انسان” نگاه کند تا به عنوان شیوه‌ی حل مشکلاتی به خصوص.

دانشمندان به “نیروی انسانی علمی” تبدیل شده‌اند

آن‌ها تبدیل به سوژه‌ی هزینه‌ ی تولید، تعویض، و نظارت و تولید شده‌اند. تقسیم کار بین دانشمندان، ایجاد تخصص‌ها و رتبه‌ بندی‌ امروزه به طور فزاینده یی توجیه می‌شود. بخش‌های خلاقانه‌ ی فعالیت علمی بیشتر و بیشتر به کسر کوچکی از کارگران دانشمند محدود شده است و باقی نیز طور روز افزون پرولتاریزه شده و کنترل خود را نه فقط در انتخاب مسئله و شیوه ‌ی مواجه با آن، بلکه حتا نسب به زندگی روزمره و گاهی فعالیت‌های ساعت به ساعت خود از دست می ‌دهند.

مدیریت علمی که اوایل برای صنعت خودروسازی و با استفاده از مکتب مفتضح تیلور در شرکت فورد توسعه یافت، در بازرگانی، کار دفتری و تحقیق علمی هم امتداد پیدا کرد. رویکرد مدیریتی به طور کاملا‌ً آگاهانه نیروی کار را به عنوان ابرژه‌ای مصرفی برای پایان بردن کار مدیران می ‌بیند. تکه ‌‌تکه شدند مهارت‌‌ها و در نتیجه‌ ی