زمامداران ايران برافغان وافغانستان چه کردند؟؟؟
زمامداران ايران برافغان وافغانستان چه
کردند؟؟؟
تحقيق ازاستاد صباح
محدودیتهای تازه برای مهاجرين ؛ نه اسلامی
ونه انسانی ونژادپرستی!
ممنوعیت فروش مواد غذایی وارائه خدمات حمل ونقل
به اتباع خارجی غیرمجاز!
مسئولان دولتی همچنان مردم را به رفتارنژاد
پرستانه تشویق میکنندوممنوعیت فروش غذاوسوارکردن اتباع خارجی غیرمجاز راوسعت ميدهند.
پس ازحملات يازده سپتامبر، ناتوبااستناد به مادهی پنج، حمایت خود را
ازاقدام آمریکا برای حمله به افغانستان اعلام کرد و مسئولیت نیروهای بینالمللی
(ایساف) را برعهده گرفت واین برای اولین باربود که ناتوبه حضورعملیاتی درکشوری
خارج ازحوزهی سنتی خود مبادرت ورزید. ناتورسماً درسال دوهزارسه هدایت نیروهای
ایساف را برعهده گرفت. افزایش حمایت ناتو ازایساف، همراه با پذیرش فرماندهی آن،
دوران نوین دیگری را برای مهمترین اتحادیهی نظامی دوران جنگ سرد رقم زد. کمک به
صلح و ثبات اولویت محوری اعلامشدهی ناتودرافغانستان است. ناتومیگوید افغانستان
امن وباثبات با یک پایگاه فراگیر، چندقومی ودولتی کاملاً انتخابی وهمگرا با جامعهی
بینالمللی وهمکاربا همسایگان خویش را میخواهد. زیرا ایجاد صلح وحفظ آن درافغانستان
برای رفاه ومبارزهی مشترک ناتوبرضد تروریسم اساسی است. اما اینها اهداف ظاهری
ناتوهستند. به نظر میرسد که هدف اصلی آمریکا وناتوازحضوردرافغانستان، ایجاد
پایگاههایی برای حضوردائمی درکشور است.
به عنوان مثال، انعقاد قرارداد امنیتی آمریکا وافغانستان، همچنین بیانات
راسموسن، سرمنشي قبلي ناتو، دراجلاس سپردن امنیت افغانستان به نیروهای داخلي، مبنی
براینکه نیروهای این پیمان خواستارحضوردراین کشورهستند، نشان میدهد که آمریکا
وناتو میخواهند ازطریق ایجاد پایگاههایی درافغانستان، به حضورخود برای محاصرهی
ایران، چین و روسیه ادامه دهند. حضورطولانیمدت نیروهای آمریکایی
وناتودرافغانستان، تهدیدی بالقوه برای همسایگان ، به ویژه ایران محسوب میشود.
ایران معتقد است ناتونمیتواند امنیت و ثبات را به افغانستان برگرداند، چرا که
دراین سالها، نه تنها امنیت افغانستان افزایش نیافته، بلکه روزبهروزناامنی آن
افزوده شده است. دریک نگاه ديگر، نیروهای ایساف را میتوان اسب تروای ناتوبرای
ورود به حیاط خلوت ایران، چین و روسیه وهند دانست. ناتو ازمیزان فعالیتهای سیاسی
وامنیتی کشورهای همسایهی افغانستان کاسته است وبا اقدام درجهت تقویت بنیهی نظامی
افغانستان سعی دارد تا کشوررا به وزنهای جدید درمعادلات
منطقه تبدیل کند.
موسسه مطالعاتی رند درتحلیلی به بررسی روابط ایران
وافغانستان پرداخت و مدعی شد- « کمک
های ایران به طالبان وهمزمان حمایت تهران از دولت مرکزی به رهبری کرزی
حکایت ازسیاست متناقض ایران
دارد . با وجود همسو بودن منافع ایران و آمریکادر بعضی زمینه
ها درافغانستان، روابط خصمانه بین واشنگتن وتهران مانع از همکاری آنها درافغانستان شده و ایران راه حمایت محدود ازطالبان را با دو هدف دنبال میکند . اول برای برقراری تعادل قدرت آمریکا و همپیمانانش
، یعنی پاکستان وعربستان سعودی
درمنطقه،ودوم بازداشتن آمریکا از حمله به تاسیسات هسته
ایش.
حضورآمریکا درافغانستان یکی ازفاکتورهای مهم درشکل
گیری سیاست ایران درقبال افغانستان است .
ایران مخالف پیروزی کامل طالبان درافغانستان است وازطالبان به عنوان یک
اهرم فشاربرآمریکا استفاده میکند ونا آرامیها درسیستان وبلوچستان عامل دیگری است
که درشکل گیری سیاست ایران درقبال افغانستان تاثیرگذاشته است. فقدان حقوق سیاسی،
اجتماعی واقتصادی برای بلوچهای سنی منجربه نا آرامیها و ظهور جندالله دراین ولايت
شده است که دراکتبر ۲۰۰۹ ، درعملیاتی شماری
ازفرماندهان سپاه پاسداران را درشهر پیشین سیستان وبلو چستان ، نزدیک مرزپاکستان
به قتل رساند. دولت ایران ، کشورهای آمریکا ، بریتانیا،عربستان سعودی وپاکستان را
به حمایت ازجندالله متهم میکند وعبدالمالک ریگی ،رهبر جندالله ، که در فوریه ۲۰۱۰ دستگیرشد در یک اعتراف تلویزیونی گفت - آمریکا ازجندالله حمایت کرده است .
برپایه این برداشت های ایران ، یکی ازدلائل حمایت جمهوری اسلامی ازطالبان کمک های
آمریکا به جندالله است. جدال دیرینه ایران برسرآب هیرمند ومبارزه با قاچاق
مواد مخدرازافغانستان ازدیگر مسائل بین ایران و افغانستان است. سیاست دوگانه ایران درقبال
افغانستان ، حمایت ازکرزای وکمک ها به طالبان،ادامه خواهد یافت وتهران سعی خواهد
کرد با ادامه روابط نزدیک با کابل با دشمنی آمریکاعلیه ایران مقابله کند ودرصورت
تشدید نا آرامیها درسیستان وبلوچستان یابروزبحران بین کابل وتهران ، حمایت
ازطالبان بیشتر خواهد شد.»
ازطرف ديگربگرام که پايگاه نظامي به همين نام درين ولسوالي
قراردارد. اين پايگاه که يکي ازعمدهترين پايگاههاي آمريکا درافغانستان است،
بسيارمجهزوپيشرفته بوده وبيش ازبيست هکتار وسعت دارد.
پس ازاينکه يک فروند هواپيماي جاسوسي آمريکا توسط نيروهاي امنيتي
ايران به زمين نشانده شد، مشخص شد که اين هواپيما ازيکي ازپايگاههاي نظامي آمريکا
درافغانستان پروازکرده وهمچنان يک جاسوس آمريكا که سابقه حضور درپايگاه نظامي
بگرام دارد، با شناسايي ودستگيرشد. منابع خبري گزارش کردهاند که بعد ازاين حادثه،
رييس سازمان اطلاعات مرکزيآمريکا سيا درمدت هفتادودوساعت، سه باربه پايگاه نظامي
آمريکا دربگرام سفرکرده است.
وقوع اين حوادث نشان ميدهد که پايگاههاي نظامي آمريکا درافغانستان
نه تنها کمکي به حفظ وتقويت امنيت درکشورنکرده بلکه به يک تهديد جدي امنيتي ـ
اطلاعاتي براي کشورهاي منطقه به ويژه همسايگان افغانستان تبديل شدهاند.
بدون ترديد نيروهاي نظامي ـ اطلاعاتي آمريکا براي انجام عمليات عليه
کشورهاي منطقه نه تنها ازدولت افغانستان اجازه نميگيرند، بلکه آنان را درجريان امرنيز
قرارنميدهند که البته اين رويه نقض آشکار حاکميت ملي يک کشور مستقل تلقي ميشود. تجاوزهواپيمايجاسوسي
ودستگيري ماموراطلاعاتي آمريکا، ديدگاه هميشگي ايران مبني براين که پايگاههاي
نظامي آمريکا درافغانستان يک تهديد جدي براي امنيت منطقه است راموردتاييد قرار
داده است. اين اقدام دولت آمريکا يکي ازمصاديق نقض قوانين ومقررات بينالمللي است
وثابت کرد که بدون برچيده شدن پايگاههاي نظامي آمريکا درافغانستان، امنيت وآرامش
درمنطقه درمعرض تهديد خواهد بود. ايران تهديد پايگاههاي
آمريکا نسبت به کشورهاي منطقه رابارها
درمجامع مختلف ازجمله کنفرانس بن دومطرح وتاکيدكرده که قبل ازهرتلاش بينالمللي
براي ايجاد امنيت درافغانستان، نخست بايد تکليف پايگاههاي نظامي بيگانگان درافغانستان
را روشن کرد.
ايران درافغانستان شايد درجن درجن وخيل خيل
همکار، حامي وخبرچين جاسوس داشته باشد که هرزماني بخواهد وهرچه راکه ميل نمايد
انجام بدهد وبعدازفرارتنظيمها ازکابل ودخول طالبان ، ايران بصورت روشن وآفتابي
گروپ به اصطلاح مقاومت راپيوسته کمک پولي وتسلحياتي نموده وازآنان حمايت همه جانبه
بعمل آوردوآنان سرسپردگان امروزي آن کشوراست ودرين راستا محمد اسماعيل والي قبلي
هرات ووزيرفعلي آب وبرق باصراحت ميگويد: ایران اسلامی پناهگاه وحامی مظلومان به
پاخواسته ملت افغانستان درطول سه دهه گذشته است. ایران همواره به ملت افغانستان
کمک کرده و به فرزندان ما درمدارس ایرانی درس آموخته واشتغال و زندگی آرام را برای
آنان درسه دهه فراهم کرده است. وجود مرزهای خاکی برای دوملت مسلمان که با
یکدیگربرادری وزبان مشترک دارند مهم است اما مهمترازآن مرزاعتقادی است که همه
رابه ایمان واعتقاد راسخ وامیدارد وخوشحال هستیم که امروزدریک فضای معنوی قرار
گرفتهایم.
اخند هاي ايران برخانه
بدوشان سرزمين ماچه رواميدارند؟؟؟
مشكلات كه امروزمردم افغانستان به آن روبرواند
شباهت هاي زيادي دارد به دوره سلطان حسين صفوي درايران كه دران روزگارهمه مقامات
صدرنشين مصروف زراندوزي براي خود بودند وعده كثيري ازمردم ايران به كشورهاي همسايه
ايران ،ازبكستان ، قزاقستان ، آذربايجان ، مصر،افغانستان وکشورهاي خليج براي كاروتکه
نان مهاجرت نموده بودند.
قرن بيستم را قرن جنگهای جهانی وانقلابات
خوانده اند که آواره شد ن انسانی وسرازير شدنشان ازآسيا، آفريقا و شرق اروپا به اروپای
غربی وآمريکای شمالی بود. اين مهاجرتها چهره جوامع غربی را تغيير داد تا آنجا که
مي توان گقت آنجه امروززيرساختهای مدرن اين جوامع را تشکيل می دهد درواقع حاصل کارارزان
مهاجرين آسيايی يا آقريقايی بوده است ، وازسوی ديگر، بخش عظيمی ازآنجه ما اکنون به
عنوان فرهنگ مدرن می شناسيم دستاورد مهاجرين و تبعيد يان است . جامعه ما نيز نتوانست
ازاين تحول درقرن بيستم برکناربماند و به دنبال حوادث سال پنجاه هفت وبخصوص بعد ازسا ل سيزده هفتاد يک خورشيدي بخش
چشمگيرازمردم ما درنقاط مختلفی ازجهان پراکنده گرديد. فرهنگ جوامع ما درغربت را
اکنون بايد تکه ای ازفضاهای رنگارنگ و ناهمگونی دانست که با حضور دياسپوراهای
ديگربرفضای يکد ست و يکنواخت فرهنگ سرزمينهای ميزبان تحميل شده است. اين فضاهای رنگارنگ و ناهمگون عرصه اختلاط ها
وهم آميزيهای فرهنگی، ودرنتيجه، عرصه شکل گيری هويت های دورگه است. پديده ای که
اکنون در عصرجهانی شدن وانقلاب ارتباطات مي رود تامرزهای جغرافيايی راروز به
روزبيرنگترسازد وتقابل داخل وخارج را در زمينه های فرهنگی درهم بريزد. فرهنگ در
غربت بيانی از نوعی بودن است.
بودن درغربت را بودنی« بيرون ازسرزمين،
بيرون از زبان» تعريف کرده اند. اين بودن پيوسته خود را در قالب يک آرزو آشکار
ميکند: آرزوی تعلق پيداکردن در مکانی که سرزمين خود آدم نيست و در زمانی که ادامه
طبيعی زمان موطن نيست. ذهنييت غريب از يک
سو بارهای فرهنگ زادگاه را با خود می کشد و ازسوی ديگردرگير با فرهنگ ميزبان است
که ازهرسو اورادرميان گرفته است. ذهنييت غريب دراين کشاکش نه ديگر در حوزه اولی و
نه کاملا در حيطه دومی است؛ نه به اين تعلق دارد و نه به آن؛ نه اينجاست ونه
آنجا... بيانی ازاين هويت را درادبيات
مادرغربت نيزمی توان يافت. از يک منظر تاريخی ادبيات مدرن ما به نحوی با مفهوم
غربت گره خورده است. پديدار شدگی ادبيات
در تبعيد به عنوان عرصه کشاکش، تخاطب و گفتگوی مدام ميا ن هويت زادگاه و هويت
زيستگاه را با تلازمات زبانی و ساختاری آن بخصوص در سالهای اخيردرنشريه هاي بيرون
مرزي مي توان يافت.
چند قبل دررسانه ها خبري، اخبارمنتشرشد
مبني براينكه پوليس اصفهان براي روزسيزده بدرورود اتباع كشورافغانستان را درپارك صفه
اصفهان ممنوع اعلام كرد. اين خبردراولين لحظات پس ازانتشاربا واكنش شديد ومنفي
بسياري ازرسانه ها و فعالان اجتماعي مواجه شد. حجم اعتراضات به اين اقدام ناپسند
به حدي بود كه وب سايتي كه خبراوليه اين موضوع را انتشار داده بود بلافاصله آن را
ازروي خروجي خود برداشت. امااعتراضات وواكنش ها به اين مساله واين نوع نگاه تا
چندين روزپس ازآن همچنان ادامه داشت.
اکنون درجديدترين مورد براساس خبركه «فارس»
منتشر كرد، حاکمان مركزنوشهرحضور اتباع افغان را ممنوع اعلام كرد. مسوول اين
شهرگفت، نوشهر- شهري توريستي است ووجود افغانان دراين حوزه به شدت ممنوع است. وي ازمسوولين خواست نسبت به شناسايي آنان به
اتفاق پايگاه هاي بسيج اقدام كنند وگزارش فعاليت هاي خود را به واحد سياسي
نوشهراعلام كنند. مازندران جزء ولايات معين براي افغانان نيست
وبايدهرچه سريع ترآنها را براساس ضوابط ازآنجا خارج كنيم.
جلوگیری ازشرکت افغانهای مهاجر درمراسم
سیزده بِدر یک باردیگر چهرۀ افغانی ستیزایرانیها رابرملا ساخت وهمه کسانی که ازاین
عمل نژادپرستانه خبرشدند، انگشت حیرت به دندان گرفتند. در پارک تابلوی ورود افغانها ممنوع نصب شده بود. مسؤولین ایرانی درسفارت کابل ساکتاند؛ به تماس
هیچ رسانهیی پاسخ نگفته وشاید پس ازاین حق کشی رنج آور، وجدان خفتهشان بیدارشده
ونادم وشرمسارعاجزازتوجیه این عمل همکاران خود دراصفهان اند، یا شاید هم این
رفتاررا درشمارحق کشیهای که با مهاجرین هموطن مادرسی سال روا داشته اند کارعادی وجزئی
از روش معمول رفتار با افغانهای مقیم ایران دانسته وهیچ خمی به ابرونمیآورند.
اما تعدادي ایرانیهای با وجدان ، درسایتها
شدیدآ این رفتار را محکوم کرده واین عمل را شرم آوروشیطانی خوانده و به جای حکومت
ایران ازافغانهای مهاجر به خصوص کودکان و نوجوانانی که دراین روز، ازتفریح محروم
ساخته شدهاند، معذرت خواهی کردهاند. این عمل نژاد پرستانۀ ایران، درحالی صورت
میگیرد که ازچند سال به این سو، جشن نوروزبه صورت رسمی میان سه کشور ایران،
افغانستان وتاجیکستان به گونۀ مشترک برگزارمیشود ودرست در مراسم تبجیل ازجشن
نوروز احمدی نژاد درتاجیکستان وحسن روحاني درکابل خود هارا دایۀ دلسوزترازمادر
برای افغانها جلوه داده وکشور ما را اشغال شده خوانده، برای آینده ما اشک ریخت.
اما برادران احمدی نژاد وروحاني در اصفهان نشان دادند که اظهارات آنچنانی رییس
جمهورهاي شان دروغی بیش نیست. اقدام توهین آمیزوسلب آزادی، شهردار اصفهان مبنی برممنوعیت
ورود افغانها درمراسم سیزده بدر نشان آشکار از توهین، تحقیروبدرفتاری ایرانیها
نسبت به مهاجرین افغانی دراین کشور است. بدون شک رفتارمقامات ایران وسیاست توهین
آمیزمسؤولین این کشور، تأثیر زیادی بر روحیۀ مردم ایران گذاشته و تنفرازافغانی،
تبدیل به یک نوع بینش اجتماعی شده، اکثرمردم ایران، افغانها را به دیدۀ انسانهای
محکوم ومستحق زجروشکنجه میدانند. درمحافل عمومی شیوۀ حرف زدن با افغانها فرق
دارد، معمولآ تمسخروتحقیر شیوۀ طبیعی رفتارشماری ازایرانیها با افغانیها است.
روحیۀ افغانی ستیزی درهمه جاوجود دارد.
دربرخی ازشهرهای ایران، افغانها حق زندهگی کردن ندارند. اگرهرظلمی برآنها روا داشته
شود، قابل پیگیری نیست. ایران، درزمان جنگ ایران وعراق ازافغانها به عنوان نیروی
کارارزان استفاده برد وکمبود نیروی کارخود را توسط جوانان افغانی برطرف ساخت، اما
پس ازپایان جنگ، فشارها برمهاجرین بیشترشد؛ یکی از اقدامات ایرانیها محروم ساختن
افغانها ازمکاتب ومراکز تحصیلی بود. کودکان افغانی که اهانت استادان وهم صنفیهای
شان را به منظورآموختن سواد تحمل میکردند، دیگر حق نداشتند به مکتب بروند مگرآنکه
پول گزافی به دولت ایران بپردازند.
گشت و گزارافغانها درشهرها ممنوع شده وبا افغانها برخورد ابزاری صورت میگرفت. گفته میشود که حتا شماری از آموزگ