ﻛﺘﺎﺏ ﺳﯿﺎﻩ ﻛﻤﻮﻧﯿﺴﻢ

ﻛﺘﺎﺏ ﺳﯿﺎﻩ ﻛﻤﻮﻧﯿﺴﻢ

ﺍﺭﺯﺍﺭ ﻫﺎﯼ ﻛﺎﺫﺏ ﺟﻨﮓ ﺳﺮﺩ ﺩﺭ ﭼﺎﭖ ﺟﺪﯾﺪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ

 

ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ:  ﻣﺎﺭﯾﻮ ﺳﻮﺯﺍ

ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻥ: ﭘﯿﺎﻡ ﭘﺮﺗﻮﯼ

 25/12/1393

 در فصل بهار باز هم کتابى بزبان سوئدى٬ از مجموعه کتابهایى که هدفش اثبات «نادرستى» سوسیالیسم و کمونیسم و حتى ماهیت «جنایتکارانه» آنست٬ به بازار عرضه شده است· ویرایشگر اصلى٬ کتاب سیاه کمونیسم٬ استفان کرتوا نام دارد و توسط دستکم ده «محقق» و «مورخ» دیگر نوشته شده است٬ مورخانى که از یک سازمان فرانسوى متعلق به جناح راست که «مرکز مطالعات براى تاریخ کمونیسم و جامعه شناسى» نامیده میشود دستمزد هاى خوبى دریافت نموده اند· این کتاب حدود ٨۰۰ صفحه است·

 این همه تلاش جهت متقاعد نمودن مردم براى طرد کمونیسم٬ یک ایدٸولوژى که بارها توسط رسانه هاى خبرى سرمایه دارى پایان عمرش اعلام شده٬ بخودى خود نشان دهنده اینست که کمونیسم در میان مردم محبوبیت دارد و عوامل نگرانى حکومتگران جهان سرمایه دارى را فراهم آورده است· تجزیه و تحلیل کتابى به قطر ٨۰۰ صفحه٬ بر اساس اظهارات نویسنده یک کتاب مرجع٬ آسان نیست٬ از اینرو خود را بر روى توضیح برخى از مساٸل مهم تاریخ کمونیسم در این کتاب متمرکز مینماییم.

اما ابتدا کلامى در مورد مقدمه کتاب سوئدى که توسط یکى از صاحب نظران فرهنگى برجسته سرمایه دارى سوئدى٬ سردبیر سابق روزنامه خبرهاى روز٬ آرنه روت نوشته شده است· لازم به ذکر است که در بسیارى از موارد مقدمه راهنماییست در توضیح آنچه که خواهد آمد.

در اینجا متن روت شاهد مستندیست بر عدم آگاهى و پیش داورى. آن با اینکه «برخى از سالها در تاریخ تعیین کننده اند» آغاز میشود· یکى از این سالها٬ سال ١٩۴۵ است٬ زمانیکه جنگ جهانى پایان گرفت· یک سال تعیین کننده دیگر سال ١٩٨٩ است که دیوار برلن سقوط کرد٬ آزادى اروپاى شرقى آغاز و تمام سیستم اتحاد جماهیر شوروى بتدریج از داخل متلاسى شد· این امر به معناى پایان جنگ سرد بود····» این «سالها» که «در تاریخ تعیین کننده اند» یک ایده جالب است·

دانش پیرامون حوادث رخ داده در برخى از سالها قادر به اراٸه درک عمیقترى از تکامل تاریخ٬ و به نحو امیدوار کننده اى ایجادگر درک بهترى از حوادث زمان ما٬ بوده· اما در نوشته روت هیچ توضیح و یا گفتگویى از تکامل تاریخى وجود ندارد· چرا براى او سال ١٩۴۵ و ١٩٨٩ «سالهاى تعیین کننده در تاریخند» این را ما هرگز نخواهیم فهمید· او از دادن توضیح در این مورد صرف نظر کرده است·

چه اتفاقى افتاد؟

۱۹۴۵همان سالى بود که اتحاد جماهیر شوروى٬ کشورى سوسیالیستى بنا شده بر روى یک سیستم بسیار عقب مانده فئودالى یکى از پیشرفته ترین کشورهاى سرمایه دارى٬ آلمان نازى را شکست داد· آلمان آنزمان کشورى بود با یک پیشینه صنعتى تاریخى· چگونه این اتفاق افتاد؟

این سال معرف پایان بزرگترین تراژدى انسانیست· اما چه تغییرات تاریخى فراهم آوردنده این شرایط بودند؟ چگونه آلمان سرمایه دارى به دمکراسى سرمایه دارى خیانت و از پروژه نازیستى هیتلر حمایت نمود؟ چگونه شد که طبقه مرفه سوئد نیز تقریبا با جان و دل از آلمان نازى حمایت نمود؟

چرا در سوئد فهرستى از ۶۰۰۰۰ کمونیست و ٢۰۰۰۰ یهودى تهیه شد؟ به چه طریقى سود معاملات شرکتهاى بزرگ سرمایه داران سوئدى با آلمان نازى حتى امروز اساس قدرت اقتصادى قرار دارد که در سوئد تصمیم میگیرد (و نوشته هاى روت را چه کسى سفارش داده و هزینه هاى سنگین او را پرداخت مینماید)؟ علاوه بر این چرا پس از «سال تعیین کننده ۱۹۸۹» زندگى مردم روسیه بهبود نیافت؟ چرا قحطى و فقر اکنون در روسیه٬ هنگامیکه «سرمایه دارى را آزاد نموده اند» حاکم است؟

سوالات جالب بسیارى وجود دارند٬ اما پاسخ آنها در نوشته روت وجود ندارند· بدون داشتن تمایلى براى بیان واقعیات و بدون داشتن توانى در تشریح وقایع٬ تاریخ ٬ تئاتر و نقل قول از فیلسوفان شناخته و ناشناخته٬ روزنامه نگاران و خائنان را در سوپى از کلمات فرهنگى پوچ که هدفش اثبات جنایات کمونیستهاست در هم میامیزد·

در تلاشى جهت گذاردن تاثیر بر روى خواننده گان٬ روت حرفه خویش را از زمانیکه بعنوان گزارشگرى جوان که «از جنگ شیمیایى آمریکا در ویتنام» خشمگین میشود و «با دریافت یک بورس تحصیلى به آمریکا میرود» (!؟) تا زمانى که بعنوان سردبیر فرهنگى براى «روزنامه فرهنگ» اکپسرسن····· ارائه میدهد·

دروغى محض

در اینجا یکى از اظهارات او را باید مردود اعلام نمود· او مینویسد که «در فرانسه اطلاعات اراٸه شده در کتاب سیاه٬ در مورد قربانى شدنى نابهنگام صدها هزار نفر بدست رژیمهاى کمونیستى دهه ١٩۰۰ ٬ از جانب کسى انکار نشده است· این نیز تکذیب نشده است که این رقم چندین برابر بیش از آن چیزیست که بتوان نازیها را مسٸول اعلام نمود·»

این دروغیست محض جهت اعطاى احترام و اهمیت به کتاب سیاه٬ احترام و اهمیتى که در فرانسه هرگز بدان بدست نیافت. دو تن از همکاران نویسنده کتاب نیکولاس ورٽ و ژان – لویى مارگولین در همان نوامبر سال ١٩٩٧ در روزنامه لوموند اظهارات بى اساس ویرایشگر اصلى را در مورد تشابه کمونیسم با نازیسم «و در مورد زیاده گوییها و ارائه اطلاعات تایید نشده در مورد قربانیان کمونیسم» مردود اعلام نمودند·

مسئله در مورد قربانیان ادعایى توسط تعداد بسیارى از روزنامه نگاران سرشناس و روشنفکران در روزنامه لوموند نیز مطرح و مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است· ژان– لویى مارگولین حتى از ارسال بخش متعلق بخود براى چاپ سرباز زد٬ اما او را پس تهدید به پرداخت غرامت ناگزیر نمودند (وى از قبل دستمزد خود را دریافت نموده بود···)· اگر چه ورٽ و مارگولین از جمله با تجربه ترین جاعلان تاریخند٬ با اینحال براى مبالغه تا مرز از دست دادن آبروى خویش آماده نیستند· کرتوا و آرنه روت اینچنین نیستند· آنها بخاطر پول به انجام هر گونه اقدامى آماده اند·

بدون مدرک

اکنون اجازه بدهید به سراغ مقدمه اى برویم که ویرایشگر اصلى کتاب استپان کرتوا مسئولیت انجام آنرا بر عهده گرفته است· کرتوا بدون کوچکترین تلاشى جهت اثبات اظهارات خود با ارائه حقایق٬ و یا حداقل نشان دادن صحت آنها٬ کمونیستها را به جنایاتى بیشمار و مرگ صدها هزار انسان متهم مینماید·

این اظهارات بسیار جدى هستند و ما توقع داشتیم که دستکم چند مدرک ساده براى برخى از این جرائم ارائه میشدند· اما چنین نمیشود·اظهارات٬ اظهارات باقى میمانند همزمان که تعداد زیادى از مسائل مهم تاریخى بدون اراٸه توضیحى در مورد آنها و بدون دادن فرصتى به خواننده جهت سازماندهى درک شخصى خود از آنها٬ از توصیفات کرتوا سان میبینند.

در اینجا مباحثى روشنفکرانه وجود ندارند بلکه خواننده بمنظور پذیرفتن داستان کرتوا بعنوان حقیقتى الهى بدون جایگزینى رها میشود و/یا اینکه خود را در قتل٬ مرگ و میر٬ قحطى٬ و غیرو بعنوان شریک جرمى ببیند· کرتوا بعنوان منبع از جمله از جاسوس پلیس رابرت کانکوست استفاده میکند که پس از سال ١٩۴٧ با اخبار جعلى در مورد اتحاد جماهیر شوروى٬ ابتدا براى سازمان جاسوسى و سپس در پایان دهه پنجاه براى سیا کار کرده است·

کرتوا٬ کانکوست را «یکى از پیشگامان تحقیقات در حوزه ترور کمونیستى» میخواند! دیگر منابع او برخى از بریدگان شناخته/ناشناخته از سوسیالیسم اند که توسـط کرتوا بعنوان قدیس اعلام میشوند· صندلى افتخار به سولژنتسین- ه فاشیست اعطا میشود· کرتوا زمانى ترسناک میشود که تزاریسم را بعنوان شاهدى میگیرد و در مورد مهربانى او براى مردم روسیه و مخالفان سیاسى قسم میخورد·

بر اساس اظهارات وى «تزار زندانیان سیاسى را به محضر دادگاهى واقعى میبرد»! ستایش از رژیم تزار که تا آخرین لحظه مردم روسیه را در بندگى٬ فقر و جهالت نگاهداشت تنها از عهده کسى برمیاید که از نفرت خود از کمونیسم کاملا کور شده است·

خلاف حقیقت

اما او بهمین بسنده نمیکند· کرتوا درباره ترورى که توسط رژیمهاى فاشیستى اروپا در خلال دهه هاى ٢۰ -٬ ٣۰ – و ۴۰ هدایت شد مینویسد که «اینجا بررسى سریع ارقام نشان میدهند که مسئله چندان هم آسان نیست»· بر اساس اظهارات وى فاشیستهاى ایتالیایى و نازیهاى آلمانى پدیده هاى چندان خطرناکى هم نبودند· کرتوا مینویسد٬ «فاشیسم ایتالیایى در واقع مخالفان سیاسى خود را زندانى و مورد شکنجه قرار میداد. با اینحال آنان را نمیکشتند»·

این ادعا اساسا خلاف واقع است· فاشیسم ایتالیایى هزاران کمونیست را کشت٬ آنها بمنظور ترور مخالفان شناخته شده خود جوخه هاى مرگ را به خارج میفرستادند· فاشیستهاى ایتالیایى به حبشه – اتیوپى حمله کردند و انسانهاى بى دفاعى را بقتل رساندند که به سر فرود آوردن در مقابل فاشیسم تمایلى نداشتند·

توسط فاشیستهاى ایتالیایى ۵۰۰۰۰ سرباز بمنظور جنگ در جبهه فرانکو٬ در حقیقت نیرومندترین قواى نظامى فرانکو٬ به اسپانیا فرستاده شدند· در خلال جنگ جهانى دوم فاشیستها هزاران تن از پارتیزانهاى ایتالیایى و مخالفان سیاسى را کشتند·

توسط فرمانده هان آلمانى لشگرهاى ایتالیایى موسوم به بریگاردهاى سیاه٬ بمنظور مبارزه با پاریتزانهاى ایتالیایى سازماندهى شده بودند· آلمانیها میدانستند که کسى به اسارت گرفته نمیشد· خشونت این بریگاردها آنان را به منفورترین واحدهاى نظامى در ایتالیا مبدل نموده بود·

بر علیه حقایق شناخته شده

بر اساس اظهارات کرتوا جنایات نازیسم آلمانى از ٢۵ میلیون انسان کشته تشکیل میشود. او بر خلاف واقعیتهاى شناخته شده تاریخى حرکت میکند. در غرب نازیها تقریبا ١١ میلیون نفر (شش میلیون یهودى٬ ٣٬۵ میلیون اسیر جنگى شوروى٬ صدها هزار از مخالفان سیاسى٬ کولیها٬ همجنسگریان٬ معلولان) را کشتند.

در شرق نیروهاى نظامى نازیستى جنگى بنیان برانداز را بر علیه اتحاد جماهیر شوروى هدایت نمودند