چراپاکستان درافغانستان تنش وتشنج مي آفريند؟؟؟
چراپاکستان
درافغانستان
تنش وتشنج مي آفريند؟؟؟
« رويداد
هاوحوادث سياسي ونظامي افغانستان »
(استاد
صباح) (7)
پاکستان با انتشارارقام رسمی
اعلام کرد، درنتیجه پنجاه وچهار مورد انفجارازجمله یازده حمله انتحاری در شهرها و
مناطق مختلف این کشوردرسه ماهه نخست سال ۲۰۱۳ ، کم از کم ۵۳۷ نفرکشته و ۱۱۰۳ نفر دیگر زخمی شدند تروریست ها درسه ماهه نخست سال
جدید میلادی ، یازده حمله انتحاری ازجمله یک حمله در جنوری چهار حمله درفبروری وشش
حمله درمارچ انجام دادند که درنتیجه آن سه صد و نوزده نفرکشته وچهارصد و شصت وشش
تن دیگر زخمی شدند .براساس این گزارش درجدیدترین حمله
انتحاری که جمعه به یک مقرنیروهای امنیتی درشهرپیشاور در شمال غربی پاکستان روی
داد، دست کم ۱۲ نفر کشته و ۱۰ نفر دیگر زخمی شدند.
دشمنان بدانيد که درين
قوم غيور
گرپدرمرد ، تفنگ پدري هست هنوز
مردان همه اگرکشته شوند چه باک
درگهواره چوبی پسری هست هنوز ...
تنش بین افغانستان وپاکستان، که باهم مرزدرودرازمشترک
دارند، طی اين مئت هرکدام یکدیگر را درمورد ناآرامیهای داخلی کشورخود متهم میکنند.
تنشهای موجود نهتنها امروزمطرح میباشد بلکه سابقه طولانی دارد. ریشۀ این تنشها
برمیگردد به دوران حاکمیت بریتانیا درشبه قاره هند، که درآن موقع دولت پاکستان
قسمتی ازهندوستان محسوب میشد واستقلال خود را به دست نیاورده بود...
بعد ازضمیمه شدن پشتونستان به خاک پاکستان،
تنش میان دوکشور زمانی بیشتراوج گرفت که درسال ۱۹۵۵ میلادی پاکستان طرح تشکیل واحد پاکستان غربی را
اعلان وافغانستان ازمجرای دیپلوماتیک براین طرح اعتراض کرد، به منظورجلوگیری
ازعملی شدن این طرح، تظاهرات درکابل، کندهاروجلال آباد علیه سفارت خانه وکنسولگری
های پاکستان برگزارشد و به تظاهر کنندگان با ورود به سفارت پاکستان به پرچم این
کشور توهین کردند.
افغانستان اززمان شکل گیری پاکستان درسال نوزده
چهل وهشت با عضویت پاکستان در سازمان ملل مخالفت کرد. در زمان ظاهر شاه با صدر
اعظمی داوود خان مسئله پشتونستان پیش آمد و داوود خان خط مرزی دیورند را تحمیلی
خواند و خواهان باز پس گیری مناطق محول شده ازپاکستان به افغانستان شد. مسئله
پشتونستان روابط خارجی افغانستان و پاکستان را متشنج ساخت و تا مرز جنگ این دو
کشور پیش رفتند. درزمان داوود خان اگر چه مسئله رفراندوم مطرح شد اما حزب خدایی
خدمتگاران به رهبری عبدالغفار آنرا تحریم کرد.
زیرا درآن رفراندوم سوالی که از مردم
پرسیده می شد این بود که به پاکستان می پیوندید یا به هند و مسئله افغانستان مطرح
نشده بود وعبدالغفار خواهان یک کشور به نام پشتونستان بود. بعد از داوود خان در دوران صدر اعظمی موسی شفیق
روابط خارجی افغانستان وپاکستان تا حدودی خوب شد و روابط این دو کشور تا حدودی
متعادل شد. بعد از کودتای داوود خان افغانستان دچاربی نظمی داخلی شد و حاکمان
بیشتر نیروی خود را روی ایجاد نظم و کنترل مناطق داخلی متمرکز ساخت و روابط خارجی
کشوراهمیت درجه دوم پیدا کرد و دولت افغانستان تا زمان حکومت فعلی نتوانست روابط
خارجی خود را با کشور های همسایه و کشور های مختلف دیگر به صورت استراتژیک تعریف
نماید. بنابراین صحبت از روابط خارجی افغانستان دراین مدت طولانی مبهم و سردرگم
است.
درسال ۱۸۹۲ مرز بين افغانستان و هندوستان بهوسيله خط
ديورند تعيين گرديد. افغانها ازهمان زمان از خط مرزى مذکورناراضى بودند. پس ازاستقلال
پاکستان در ۱۹۴۷ افغانها خواهان
پيوستن سرزمينهاى پشتوننشين پاکستان يا خود مختارى آنها بودند. آنان مدعى بودند ۵۲ درصد ازپشتونها به اين دليل دررأىگيرى پيوستن
به هند يا پاکستان شرکت نکردهاند که خواهان پيوستن به اين دوکشورنبودهاند و مىخواستند
کشورجداگانهاى بهنام پشتونستان تشکيل دهند. درگيرى مرزى بين پيشتونهاى
افغانستان و نيروهاى پاکستان درسالهاى اوليه استقلال پاکستان منجر به قطع روابط
دو کشور گرديد. رهبران
پيشتوانهاى پاکستان خودمختارى منطقه پشتونها در پاکستان بودهاند. اين رهبران
بارها به کابل سفرکردند وبا داوود ، کارمل ، داکترنجيب ، کرزي واشرف غني وديگر
مقامات رژيم ملاقات نمودند.
پاکستان طي شش دهه موجوديت ننگينش
به حمايت امپرياليزم واستعمارکهنه ومکارانگليس با مداخله ودست اندازي
درامورکشورهاي همسايه خويش وباپشتيباني بي دريغانه وسخاوتمندانه کشورهاي فوق
الذکربه بزرگترين کشور تربيه و پرورش دهنده وصادرکننده تروريزم وبنيادگرايي
تبديل گرديده است .
امريكا ميتوانست با كمك هاي اقتصادي موثرنه به دزدان درافغانستان ودلالان
درپاکستان ، بلكه به افراد مطمئن و پاك براي رشد اقتصادي، زمينه سربازگيري
تروريستها و بنيادگرايان را به حداقل برساند. روزنامه گاردين مينويسد:
( سلاح هايی كه ايالات متحده و بريتانيا همراه با ميتودهای پيشرفته جنگی در
اختيار بنيادگرايان قرار دادند به فاجعه درغرب ختم شد وبراساس پديده چرخش برعليه كسانی
مورد استفاده قرار گرفت كه آن ها را تهيه ديده بودند. )
با آن كه رسانه های جمعي آمريكا
خود اعتراف می كنند كه روی كار آمدن دولت جهادي و طالبي
در افغانستان ناشی از كمك های پنهانی است كه ايالات متحده به گروه های بنيادگرا
كرده است. آمريکا وپاکستان بين سال های ۸۲ تا ۹۲ سی و پنج هزار بنيادگرای انتگريست را از
چهل كشور اسلامی به خدمت گرفتند.
دهها هزار
نفر برای تحصيل درمدارس مذهبی به پاكستان سرازير شدند. صاحبنظران معتقدند بيش ازصد
هزار تن از اين مسلمانان تندرو در جنگ افغانستان شركت كردند.در سال ۱۹۸۵ ريگن رييس
جمهور وقت آمريكا دستورالعمل امنيت ملی شماره ۱۶۶ را امضا كرد. براساس اين
دستورالعمل بايد كمك نظامی را به بنيادگرايانهرچه بيشتر تقويت نمود تا به از
همپاشی قوای شوروی و خروج آنان از افغانستان منجر شود. كمك های نظامی به شدت
افزايش يافت، به طوريكه در سال ۱۹۸۷ سلاح های تحويلی به بنيادگرايانبه شصت وپنج هزار تن رسيد.
در طی اين
مدت سيل متخصصان سيا وپنتاگون به طور پنهانی و بی وقفه راهی مراکز فرماندهی سازمان
اطلاعات پاكستان - ای.اس.اي- واقع در شاهراه اصلی روالپندی شد. در همين محل
كارشناسان سيا و پنتاگون برای سازمان دادن جنگ شورشيان برعليه قوای شوروی با
ماموران اطلاعاتی پاكستان ديدارمي كردند. سازمان سيا ازطريق سرويس اطلاعاتی
پاكستان نقش كليدی در تربيت نظامی بنيادگرايانداشت.
دگروال يوسف
درکتاب تلک خرسش مينويسد- قرارگاه وسلاح کوت مرکزی ما در
راولپندی قرارداشت اما دومرکز پیشقدم درپیشاوروکویته نیزموجود بود که هرکدام مکلفیت اجرای وظایف عملیاتی، کشفی واستخباراتی،
لوژستیکی ومخابراتی را عهده دار بودند. این قرارگاه های ما
درفاصله نزدیک به دفاتر رهبران جهادی وگدامهای سلاح تنظیم ها موقعیت داشتند تا درسپردن سلاح و مهمات و تشریک مساعی با آنان و اجرای عملیات سهولت ایجاد شده
باشد. نمایندگی کویته دارای سلاحکوت بود. زیرا از راولپندی درفاصلۀ نسبتاً دوری
قرار داشت.
این سلاحکوت ها امکان آنرا فراهم مینمود تا سلاح و تجهیزات
واصله مستقیما از کشتی ها در بندر کراچی تخلیه و مستقیماً و بدون ضیاع وقت به آنجا
ارسال گردد. درمدت کارمن در آی.اس.آی جهاد برعلیه
افغانستان ده برابرافزایش یافت. شدت فشارجنگ از ما میطلبید تا با سرعت خود را با نیاز های
روز افزون عیارسازیم و من این صلاحیت را داشتم
تا مطابق نیازعمل نمایم. ازسال نوزده هشتاد چهار تا سال نوزده هشتادهفت بیشتر ازهشتاد هزارمجاهد درکمپ های آموزشی ما تربیه شدند و صد ها هزارتن سلاح و مهمات به افغانستان ارسال شد و همزمان دربيست ونوولایت
افغانستان ازجانب ما پلانهای عملیاتی تخریبی طرح و تعمیل
گردید. سرانجام من توانستم با شصت افسر، صد افسر پایین رتبه (معادل خورد ظابط) وسه صد کارمند دیگر این پروسه را رهبری نمایم. افغانستان درملاقاتهاي سه مقام ارشد آمريكايي که ازاسلامآباد
ديدن نمودند اهميت بيشتري يافت
. اين سه مقام يعني جنرال ويليام
فالون رئيس فرماندهي مركزي آمريكا، جاننگروپونته وريچارد بوچرمعاونان وزير
خارجه، درآستانه سفر برنامهريزي شده وزيرخارجه پاكستان به واشنگتن، به اسلامآباد
رفتند . واشنگتن با اعزام اين سه تن در واقع تصميم گرفت
موضوعات بسيار مهمي را با پاكستان درميان بگذارد. مقامات آمريكايي ازمذاكرات وديدارهايشان
راضي بودند.
سرمایه
گذاری سياواستخبارات
انگليس ازطريق پاکستان براي جهادي هادرسال ۱۹۸۴ به ۲۵۰ میلیون دالر رسیده بود « یعنی درهمان حدی که درسال های پیش ازآن
انجام شده بود »، اما پس ازآن بود که این سرمایه گذاری سربه آسمان زد: در سال ۱۹۸۶
به ۴۷۰ میلیون دالر، و در سال ۱۹۸۷ به ۶۳۰
میلیون دالررسید . ایالات متحده ، به
سختی کوشید تا کشورهای دیگر ، از جمله چین را وارد دعوا کند. بنا به گزارش
چارلزفریمن که سفیر ایالات متحده در چین
بود ، از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ چین به ارزش ۶۰۰
میلیون دالر اسلحه به افغانستان فرستاد.
ویلیام کیسی ريس سیا نه تنها
سرمایه گذاری برای جنگ افغانستان را توسعه داد ، بلکه هدف های جاه طلبانه اش را
نیز گسترش داد . حالا دیگر سیا به پیروزی می اندیشید و سلاح های تخریبی و دلفریب
بیشتری را برای مجاهدین تامین می کرد ، که از آن جمله می توان از راکتهاي زمین به
هوای ستینگر نامبرد که توانستند ضربه های کاری به طرف درگیر بزنند و ابعاد تخاصم
را تعمیق کنند. وقتی جهاد توسعه یافت ، سیل
مسلمانان متعصب عرب ، از کشورهای مختلف اسلامی ، به پاکستان براي جهاد افغانستان
سرازیر شد .
کشورهای مختلف عربی ، ازجمله مصر وعربستان سعودی
، چون سازمان های بین المللی طیف راست اسلامی – مثل اخوان المسلمین ، اتحادیه
جهانی مسلمانان، جماعت تبلیغی به مثابه سازمان مسیونرهای اسلامی که مرکز شان در
پاکستان بود ، کارزارهای را برای سربازگیری از جهادی ها آغاز کردند .
دراوايل سال ۱۹۹۴ با اوجگيرى دوباره جنگ داخلى ، پاکستان براى
مدت کوتاهى مرزهاى خود را بر روى پناهندگان ما بست.
درپائيز سال ۱۹۹۴ گروهى بهنام طالبان درافغانستان مناطق بسيارى
را اشغال نمودند. نيروهاى طالبان را طالب مدارس هاي مذهبي در بلوچستان و ايالت
مرزى شمال غربى به عهده دارند. اين مدارس تحت سرپرستى حزب جمعيت علماى اسلام که
مولانا فضلالرحمن در رأس آن قرار دارد اداره مىشوند. بعضى از نيروهاى طالبان در
جنگ عليه نيروهاى شوروى مشارکت داشتهاند، اما بيشتر آنها بسيارجوانتر از آن
هستند که در آن شرکتى داشته باشند. علاوه بر اينها، افسران و افراد حرفه ى مانند تانکيست
ميکانيک وپيلوت از اردوي کشورسابق را که بعد ازسقوط به پاکستان پناهنده شده بودند
با پرداخت حقوق دالرى کلان به استخدام خود در آوردهاند. مدارک زيادى مبنى بر
حمايت قوى دولت پاکستان از نيروهاى طالبان وجود دارد.
در اوائل سال ۱۹۹۵، سازمان ملل به پاکستان پيشنهاد کرد که به دو
ميليون مهاجر افغانى درپاکستان تابعيت اعطاء نمايد، ولى دولت پاکستان اين پيشنهاد
را رد نمود. درسپتامبر ۱۹۹۵ دولت
افغانستان رسماً پاکستان را به حمايت از طالبان و دخالت درامور داخلى کشور خود
متهم کرد. اين اتهام از سوى اسلامآباد رد شد. شوراى امنيت شکايت افغانستان را رد
کرده و بررسى آن را به تأخير انداخت. روابط کابل و اسلامآباد از اوايل سپتامبر
که سفارت پاکستان در کابل مورد حمله قرار گرفت به شدت تيره شد. در اين حمله دو تن
از اعضاء سفارت کشته شدند. دولت مدعى بود که پاکستان با ارسال تجهيزات نظامى
طالبان را حمايت مىنمايد.
طالبان توسط پاکستان تشکيل وآموزش ديده و
اکثريت اعضاءِ آن را جوانان وابسته به قبايل تشکيل مىدهند و با حمايت پاکستان قصد
برانداختن حکومت را دارند. پس ازسقوط رژیم طالبان درافغانستان روابط این کشور با پاکستان فرازو
نشیب های زیادی داشته است.
این روابط به طورمشخص بخاطر موجودیت مخالفین مسلح دردو طرف خط دیورند
بیشتر با مشکلات روبرو بوده است.
گفته میشود پاکستان ازیک سوشامل ائتلاف جهانی به رهبری امریکا علیه
تروریزم شد و ازسوی دیگرتلاش نمود تا با حمایت کردن مخالفین مسلح اهداف خود را درکشور
بدست بیاورد. حکومت افغانستان نیزبارها از سیاست دوگانه پاکستان دربرابراین
کشورانتقاد کرده وآن کشور را به دامن زدن به نا امنی ها درافغانستان نیزمتهم کرده
است.
حامد
كرزي از اولويتهاي واشنگتن آگاه است. اوگفته ابود كه جنگ ديگرصبرافغانستان را
سرريز كرده و اين را هم ميداند كه حرفهاييكه درباره احياي دمكراسي درپاكستان زده
ميشود تاثيري بر واشنگتن ندارد. در برنامه جهاني انگليس وآمريكا، ملاحظات بزرگ
وكلي همواره بر وقايع روزانه ارجحيت داشته است .
موقعيت زمامداران پاکستان به
عنوان يك متحد ميتواند اهميت زيادي دراين برنامه بزرگ داشته باشد . درسياست
منطقه ي انگليس وآمريكا، پاكستان به خط مقدم تبديل شده است. اين محوريت پاكستان
را ميتوان با دوراني دراين كشور و درزمان حكومت ضياءالحق تشبيه كرد .