پنج رهبری که امپریالیسم غربی را از طریق دیپلوماسی، ترغیب و فشار عمومی به چالش می کشند
پنج رهبری که امپریالیسم غربی را از طریق دیپلوماسی، ترغیب و فشار عمومی به
چالش می کشند
پاپ
فرانسیس، ولادیمیر پوتین، شی جینپینگ، حسن روحانی و جرمی کوربین
20.10.2015
نوشته: پروفسور جیمز پتراس
برگردان: آمادور نویدی
امپریالیسم
غربی، در تمام اشکال خود، توسط پنح رهبر سیاسی، از طریق دیپلماسی، ترغیب اخلاقی و
فشار عمومی به چالش کشیده شده است. اخیراً، پاپ فرانسیس، ولادیمیر پوتین رئیس
جمهور روسیه ، چین شی جینپینگ رئیس جمهور ، روحانی رئیس جمهور ایران و رهبر حزب
کارگر بریتانیا جرمی کوربین، سئوالات اساسی را در رابطه با (۱) جنگ و صلح در خاورمیانه و قفقاز؛ (۲) تغئیرات آب و هوائی و تخریب محیط
زیست؛(۳) تحریمات اقتصادی، تهدیدات و
رویاروئی نظامی؛ و (۴) رشد
نابرابری طبقاتی، جنسی و نژادی مطرح کرده اند.
دستور
کار جدید جهانی
در دستور
کار جدید جهانی، این پنج شخصیت، در هردو سبک و ماهیت سیاسی خود، از
منتقدان گذشته چپ متفاوت هستند.
سیاست
تغئیرات، اصلاحات و صلح در آینده نزدیک، شکلی خاص، و چهره ای متفاوت وغیرارتدکس
دارد، که متشکل از محافظه کاران سنتی و اجزایی و عناصری محبوب است.
این
رهبران، شنوندگان جهانی دارند و مستقیم و غیرمستقیم بر افکار عمومی – و بر سیاست
های غربی تأثیرات مهمی می گذارند.
چالش
نیروهای چپ و راست گذشته
این پنج
رهبر، مخالف نیروهای راست و چپ سنتی هستند. پاپ فرانسیس خواهان
حقوق مهاجران، حقوق برابر برای زنان، گفتگوهای صلح آمیز و دیپلماسی به جای جنگ
وبرابری طبقاتی بیشتر است. او نئولیبرالیسم و کاپیتالیسم/لیبرالیسم نو و سرمایه
داری (مدفوع «شیطان») را سخت مورد انتقاد قرار می دهد.
اما او هم
چنین از دکترین/آموزه های کاتولیک سنتی علیه سقط جنین، طلاق، جلوگیری از بارداری و
هم جنس گرائی دفاع می کند. او مخالف مبارزه طبقاتی و انقلاب اجتماعی به نفع هم
کاری طبقاتی، گفتگو، و مذاکره است.
رئیس
جمهور پوتین به مذاکرات و راه حل صلح آمیز در درگیری های سوریه و اکراین علاقه مند
است. او یکی از طرفداران پروپا قرص ائتلاف جهانی برای مبارزه با تروریسم اسلامی
است. او غارت اقتصاد روسیه توسط غرب را به شدت کاهش داده و حقوق ها، حقوق
بازنشستگی و اشتغال را ترمیم، و به حالت اول برگردانده است. او /توان نظامی و
امنیت ملی روسیه را برگردانده و حملات تروریستی، از طرف قفقازی ها را کاهش داده
است.
در همین
حال پوتین از برخی از بزرگ ترین میلیادرهای دوران یلتسین حمایت می کند؛ با کلیسای
ارتدوکس محافظه کار روسیه نزدیک وهم سو شده است؛ و در حال ازخاک درآوردن بقایای
آخرین تزار روسیه، با احترام به او و خانواده اش است.
رئیس
جمهور شی جینپینگ نقش اصلی را در ترویج افزایش هزینه های مصرف، دستمزد، حقوق
بازنشستگی، و رفاه احتماعی بازی کرده است. او با صنایع فن آوری پیشرفته آمریکا،
ارتباط عمیقی برقرار کرده است و جهت کاهش عمده مواد سوختی کربنی و آلودگی، با
ارائه ۳ میلیارد دلار جهت جایگزین ساختن
مواد سوختی در کشورهای کمتر توسعه یافته سرمایه گذاری است. او در حالی که راه های
طفره رفتن و جلوگیری از ضرر و زیان سرمایه و صندوق های تأمینی اقدامات
سفته بازان غربی را محدود می کند، بیش از ۲۵۰ هزار نفر از مقام فاسد دولتی و
حزبی را که عموم را استثمار کرده و از آن ها بهره برداری و سوء استفاده می کنند،
اخراج کرده است.
در همین
زمان، شی سیستم تک حزبی اقتدار گرا را حفظ نموده؛ از بیش از صدهزار میلیادر چینی
حمایت می کند؛ و تمام اشکال سازمان های های اتحادیه ای و سندیکایی و سیاسی طبقاتی
مستقل را محدود می کند.
حسن
روحانی هردو، هم مسلمان مؤمن و هم مدافع سرسخت صلح است. او مدافع «خاورمیانه عاری
از سلاح هسته ای» است. او مخالف مهم تروریستم ناشی از سلفی های اسلامی، صهیونیست
ها، مسیحیان و هندوها است. او منتقد پیشروی مداخله نظامی عربستان سعودی در یمن و
مدافع اصولی تعئین سرنوشت ملی است. از نظر داخلی، او از کنترل استبداد دولتی و
سانسور آزادی بیان کاسته است، و تحقیقات علمی و تکنولوژیکی/فن آوری را ترویج داده
است – در کشوری که نیمی از دانشمندان محقق آن زن هستند.(معلوم
نیست که پروفسور جیمز پتراس، این اطلاعات خود را از کجا بدست آورده است!؟ در واقع،
سانسور، زندانی کردن حتی فیس بوک داران، کشتن کارگران در زندان، اعدام که جای خود
دارد! و… همه و همه در مخالفت با نوشته پروفسور پتراس است – لطفا جهت اطلاعات
بیشتر به مراجعه لینک زیر مراجعه کنید مترجم).
بیانیه انجمن
قلم ایران در تبعید درباره محکومیت سه هنرمند جوان و تشدید سانسور و اختناق در
ایران
رئیس
جمهور روحانی، توافق صلح با ریسک بالای با آمریکا و شرکای او(۵+۱) را امضاء کرده است، که تأسیسات
هسته ای ایران را ازبین می برد و مراکز نظامی ایران را به روی بازرسان بین المللی
آژانس انٰرژی اتمی مشکوک از بی طرفی، باز کرده است.
در همین
حال، روحانی مخالف یک دولت سکولار در عراق است، حامی لیبرالیزه کردن اقتصاد/
اقتصاد آزاد، از چند ملیتی های خارجی جهت استثمار منابع و میدان های نفت و گازه
پرسود دعوت به سرمایه گذاری کرده است، و از رژیم فاسد شیعه و واپسگرای عراق،
که مورد حمایت آمریکاست، پشتیبانی می کند.
جرمی
کوربین، رهبر تازه انتخاب شده حزب کارگر بریتانیا، منتقد مهم سرمایه داری
نئولیبرال و مخالف سرسخت بخش دولتی اقتصادی بوده است. او حامی مالیات بردرآمد
تصاعدی درجه بندی شده، جهت تأمین مالی برنامه جامع رفاهی است. از جمله، او پشتیبان
سیاست خارجی دمکراتیکی است که مخالف امپریالیسم انگلوساکسونی – آمریکائی و
اسرائیلی در خاورمیانه است.
با این
حال، به محض تصدی ریاست به عنوان رهبر نئولیبرال، حامی امپریالیسم حزب کارگر، او
با حزب پارلمانی روبرو می شود که تحت سلطه مخالفان او می باشد. نمایندگان منتخب
«کابینه سایه» او، عمدتا طرفدار ناتو و اتحادیه اروپا هستند؛ و برخی از آن ها حتی
مخالف دستور کار بودجه کینزی او می باشند. علاوه براین، کوربین «کار در اتحادیه
اروپا» را تأئید می کند و قول حمایت به «رأی آری» در هر رفراندومی را می دهد، حتی
زمانی که جهان شاهد بود که چه گونه اتحادیه اروپا بودجه ریاضت اقتصادی سنگینی را
بر لتونی، یونان، اسپانیا، پرتغال، ایرلند و کشورهای دیگر در مضیقه و تنگنای مالی
تحمیل نمود.
اثرات
جمعی پنج شخصیت
شکی نیست
که این پنج رهبر، تأثیر عمده ای بر افکار عمومی جهان، بر مسائلی بر صلح، تغئیرات
آب و هوائی، برابری و ضرورت رسیدن به توافقات بین المللی گذاشته اند. در اغلب
موارد، یکی یا چند نفر از این رهبران، تأثیر بیشتری بر روی یک منطقه
یا مردم خاصی گذاشته اند و تأثیر بزرگ وبیش تری در برخی مسائل، بر دیگران گذاشته
اند.
برای
مثال، پاپ نفوذ بیش تری بر روی مسیحیان دارد؛ روحانی بر روی مردم مسلمان؛
پوتین، کوربین و شی بر افکار سکولار. شی و پاپ، تأثیر بیش تری بر طرح های پیش
نهادی، جهت تغئیرات آب و هوائی دارند. پوتین، پاپ، روحانی و شی در دفاع از حل
مسالمت آمیز اختلافات و جنگ ها، برجسته و محبوب هستند؛ کوربین و پاپ در کاهش
نابرابری ها و امنیت عدالت اجتماعی.
به
استثنای کوربین و شی، بقیه این رهبران، حامی باورها، مراسم و رسوم و مقررات
گروه های مذهبی سنتی هستند.
از همه
مهمتر، تمام این رهبران از طریق اقناع، دیپلماسی و غلبه بر افکار عمومی، اهداف خود
را تعقیب و دنبال می کنند. هیچ کدام از این رهبران جهان، نه به رژیم های مخالف خود
حمله برده اند و نه کشورهای مخالف خود را اشغال یا سرنگون کرده اند. تمام آن ها از
مخالفان پیشرو ترور – به ویژه داعش هستند.
رئیس
جمهور پوتین، نقش پیشرو را در در جنگ و مبارزه با تروریسم داعش بازی می کند، و
رئیس جمهور اوباما را جهت پیوستن به ائتلاف گسترده ای، از جمله بشار اسد و ایران
به چالش کشیده است.
واشنگتن،
علی رغم دشمنی لفظی، جهت پاسخ به پوتین – «تا حدی مطلوب» تحت فشار قرار گرفت.
رئیس
جمهور پوتین، هم چنین ابتکار عمل در خاورمیانه را به دست گرفته است. او از جمله،
ائتلاف عراق، ایران و سوریه را جهت هماهنگ ساختن جنگ علیه تروریسم، رهبری می کند.
رئیس
جمهور شی، در حمایت از پیشنهاد ضد تروریستی روسیه برای سوریه، متعهد به ارسال
نیروی نظامی شده است. پاپ، از طریق اظهارات واعلامیه های رسمی نوشته های خود، علیه
تروریسم و برای ائتلاف بین المللی، حمایت ضمنی ارائه داده است.
از آن
جائی که دست آورد سیل عظیم پناهندگان، ناشی از حمایت آمریکا – اتحادیه اروپا –
سعودی – ترکیه از مزدوران اسلامی در حمله به سوریه و عراق است، چندین متحد اروپائی
واشنگتن، سیاست های ضد اسدی خود را تجدید نظر می کنند. آن ها به سوی پیش نهاد جبهه
متحد پوتین – روحانی – شی و پاپ، حرکت می کنند.
تأثیر
اقتصادی – اجتماعی فراخوان پاپ جهت عدالت اجتماعی، جدا از خدمات لبی و گفتاری
معمول رهبران غربی، کمتر آشکار است. در میان این پنج رهبر، روحانی به دنبال «راه
حل بازار» می گردد: از سرمایه گذاران غربی و آسیائی، جهت بازسازی صنعت نفت دعوت به
سرمایه گذاری کرده است. شی، در برابر کلاهبرداران بزرگ، در چین و خارج، سخت
گیری می کند، اما هنوز باید یک سیاست رفاهی و درآمد جامعی را در پیش بگیرد. پوتین،
اقتصاد نفتی در حال رکود را اداره می کند و بر الیگارش های شرکت های خصوصی و
سرمایه گذاران خارجی، جهت به دست آوردن مجدد رشد اقتصادی، تکیه کرده است.
اظهارات برابری طلبانه کوربین، تأثیر کمی بر سیاستمداران حزب کارگر و کابینه
سایه و منتخب او دارد. به علاوه، او به بسیج رتبه و مقام و پرونده
فعالین کارگر و کارگری، جهت مبارزه برای برنامه اش در درون حزب تمایلی
ندارد.
تغئیرات
آب و هوائی و مبارزه و تلاش برای محیط زیست، حمایت قاطع پاپ را– در سخنرانی او به
کنگره آمریکا، سازمان ملل و در گردهم آیی توده ای بزرگ در برداشته است.
رئیس
جمهور شی، در حالی که اهداف دقیقی را جهت کاهش آلودگی هوا در چین تنظیم نمود، با
ارائه کمک مالی به برنامه گسترده هوای پاک برای کشورهای کمتر توسعه یافته، این
پیام را تقویت و مستحکم کرد. شکی نیست که پیام این رهبران، به تمام گروه ها
و فعالان محیط زیستی و عموم مردم، به خوبی دریافت شده است. برخی از رهبران سیاسی،
از جمله اوباما، به نظر می رسد، در بخشی، پذیرای این پیام باشد.
روحانی،
پوتین و کوربین، تنها نقشی جزئی در دفاع از محیط زیست بازی و ایفا کرده اند.
پاسخ
قدرت های غربی
آمریکا،
اتحادیه اروپا، ژاپن، اسرائیل و استرالیا که به عنوان «قدرت های غربی» از آن ها
نام برده می شود، به امر صلح به خدمات لبی پرداختند، در حالی که اهداف نظامی
خود را از طریق جنگ های هوائی، فعالیت های تروریستی مرزی و بالا بردن توان و ذخایز
نظامی دنبال می کند.
در اصطلاح
های عمومی، آن ها با دو روئی و استاندار دوگانه – صحبت از صلح می کنند ولی مخالفان
و دشمنان خود را بمباران می کنند.
با این
حال، قدرت های غربی، فشار این «پنج شخصیت» را، که در حال بردن مبارزه ایدئولوژیک
سیاسی هستند، احساس می کنند. این اصطلاح «تهدید روسیه»، در دید اغلب مردم جهان،
دیگر اعتباری ندارد.
ابتکارات
مالی بین المللی چین در سراسر جهان، از حمایت زیادی برخوردار شده است و پشتیبانی
زیادی کسب کرده است.
نظامی
گرائی شدن ژاپن، باعث تحریک نآرامی های توده ای داخلی و نگرانی های منطقه ای – به
ویژه در جنوب شرقی آسیا گشته است.
اسرائیل
نه فقط در خاورمیانه، بلکه بطور فزاینده ای بوسیله بقیه افکار عمومی بین المللی با
خصومت دیده می شود و منفورشده است.
آلمان،
قدرت اقتصادی پیشرو اروپا، به علت رسوائی تقلب گسترده فولکس واگن، کارخانه
اتوموبیل سازی برجسته و صادر کننده عمده خود، بی اعتبار شده است.
به عبارت
دیگر، در حالی که قدرت های غربی، برتری نظامی و بازارهای مهم خود را حفظ می کنند،
سیاست های خارج از کشور آنها از عقب نشینی و شکست شدید رنج می برند و
رهبران آن ها، اعتبارشان را از دست داده اند. هوادران داخلی و خارجی آن ها، علیه
آن ها شده اند. براین، اقتدار اخلاقی رهبران غربی، به شدت توسط انتقاد شدید پاپ از
سیاست های «انحصاری» نسبت به مهاجران و پناهندگان، حرص و آزا بیش از حد سرمایه
داری، تکیه بر زور به جای دیپلوماسی و درد و رنج عظیم انسان به علت تخریب بی امان
محیط زیست توسط سرمایه داری، زیر سئوال رفته است.
گفته های
پاپ، چنین تأثیر قدرتمند سیاسی نمی داشت، اگر آن گفته ها با (۱)انتخاب استفاده از سلاح و
دیپلوماسی های پوتین؛ (۲) موفقیت
دیپلوماتیک رئیس جمهور روحانی؛ و (۳) بازوی
اقتصادی رئیس جمهور شی، در حمایت از توسعه اقتصادی و همکاری بین المللی جهت محیط
زیست و تغئیرات آب و هوائی همراه و دنبال نشده بود.
نتیجه
گیری
پنج رهبر
سیاسی، که از ریشه های متفاوت گسترده و پس زمینه های ایدئولوژیک گوناگونی هستند،
دستور کار جدیدی جهت مقابله با جنگ و صلح، برابری و نابرابری، امنیت و تروریسم، و
حفاظت از محیط زیست تنظیم و تعئین کرده اند. بجز جرمی کوربین، که در هر حال،
احتمالاً توسط نخبگان حزب خودش ناتوان و تسلیم خواهد شد، هیچ کدام از
ایدئولوژی های مترقی این رهبران، ناشی از چپ سکولار نیست.
در زمانی
که چپ سکولار منزوی است و یا (مانند سیریزای یونان، پودیموس اسپانیا و یا پنح
ستاره ایتالیا در جنوب اروپا )، خودتخریب است، این پنج رهبر، وضع موجود را به چالش
کشیده اند، و مشکلات اصلی عصر ما را مطرح کرده اند.
چپ، که با
این واقعیت دگراندیشی روبه رو شده است، می تواند انتخاب کند که (۱) پاکیزه در انزوا باقی بماند و فسیل
شود؛ (۲) از یکی، چند نفر، و یا از تمام این
«پنج شخصیت» استقبال کند؛ و یا با آن ها، در اظهارات رسمی و پیش نهادات خاصی، کنار
بیاید و هم کاری کند.
این پنج
شخصیت، اشکالات کافی، «تناقصات» و محدودیت هایی دارند، که مورد نقد و انتقاد
قرار گیرند و از آن ها فاصله گرفت. اما در تصویر بزرگ، در موضوعات مهم دوران ما،
این رهبران، سیاست های مترقی را پیشه و اتخاذ کرده اند، که حمایت فعال صمیمانه را
حکم می کند – اگر ما جهت پیوستن به مبارزه علیه جنگ های امپریالیستی، تروریسم،
تخریب محیط زیست و بی عدالتی جدی هستیم – آن ها تنها «نشان» در دنیای واقعی هستند.
درباره
نویسنده:
جیمز
پتراس، استاد بارتل(بازنشسته ممتاز) رشته جامعه شناسی دانشگاه بینگهامتون، در
نیویورک است.
برگردانده
شده از:
Five Leaders Challenging Western
Imperialism through Diplomacy, Persuasion and Public Pressure