« آي اس آي » وافراطيون اسلامي دوسکه ويک روي
« آي اس آي » وافراطيون اسلامي دوسکه
ويک روي
(استاد صباح)
سازمان اطلاعات وامنیت
پاکستان موسوم به ISI نقش بسیار تعیینکنندهای
درمعادلات فعلی آسیای میانه دارد. این سازمان، که تصمیمسازان آن ازمقامات اردوي
این کشور هستند، تمامی تمرکز خود را بر سیطره بر نقاط هدف خود قرار داده است و
دراین رهگذر براساس سه استراتژی پیش میرود: جاسوسی و خرابکاری و ایجاد تفرقه
درکشورهای همسایه، جلب نظرهمتایان غربی جهت جذب حمایت آنها، وحمایت ازاعراب جلب
همکاری آنها برای مبارزه با هند. قطع یقین، در این مسیر، بارزترین خصیصه
این سازمان را میتوان تزویر دانست که به سبب آن تا به امروز بازی مزدورانه خویش
با دیگر کشورها را پیش برده است.
فرضيه بالا اين خواهد بود كه گاهي اوقات
دولتها براي فائقآمدن بر آشفتگيها و بيثباتيهاي داخلي به نوعي به
ماجراجويي درخارج دست ميزنند تا توجه گروهها و جريانات را به يك مسئله ملي (برخلاف
تضاد داخلي آنها كه يك مسئله گروهي و جناحي است) جلب كنند .اين فرضيه از نظر تاريخي درمورد دولت پاكستان و
افكار عمومي اين كشور كاملا صادق است. اگر اين فرضيه مدنظر قرار گيرد، تشديد
آشفتگيها و بيثباتيها اين احتمال را افزايش ميداد يا ميدهد كه دولت پاكستان به سمت
ايجاد يك تعارض صوري با هندوستان يا افغانستان حركت كند.
فرضيه سوم اين است كه چون كشورهايي مثل
افغانستان و هندوستان در سياست خارجي و امنيتي پاكستان جايگاه خاصي دارند و اداره روابط
پاكستان با اين كشورها، برعهده سازمان امنيت و اطلاعات اردوي پاكستان است، بيثباتي
و آشفتگيهاي داخلي پاكستان تأثيري برسياست خارجي اسلامآباد نسبت به اين
كشورها ندارد؛ چراكه سازمان امنيت و اطلاعات (آياسآي) صرفنظر از تغييروتحولات
داخلي، يك ركن ثابت در تصميمگيريها و فعل و انفعالات خارجي پاكستان
محسوب ميشود؛ پس چون ساختار ثابت است، سياست خارجي پاكستان نسبت به افغانستان هم
بدون تغيير باقي خواهد ماند.
واقعيت اين است كه هرسه فرضيه ميتواند به
نوعي درباره تأثيراين تحولات برافغانستان صادق باشد. اين بستگي به آن دارد كه
تحولات پاكستان را خاتمه يافته قلمداد كنيم يا آن را براي چندماه آينده نيز
پايدار درنظر بگيريم .اگر فرض كنيم تحولات سياسي – اجتماعي پاكستان با
انعقاد تفاهمنامه بوتو – مشرف شروع شده و با رأي محاکم عالي پاكستان به صحت
انتخاب مشرف به سمت رياستجمهوري پايان يافته باشد، در آن صورت تأثير تحولات داخلي
پاكستان براي افغانستان مثبت بوده است چراكه طي اين مدت، جهتگيري خشونتهاي طالبان
– بهويژه طالبان پاكستان – از سمت افغانستان به سمت مشرف و بوتو تغيير يافته و
اين به نوعي حكايت از كاهش توجه نيروهاي راديكال به افغانستان دارد. طي اين دوره اكثر شهرهاي اصلي پاكستان، به نوعي
شاهد جلوههايي از خشونت نيروهاي تندرو – بهويژه در شكل عمليات انتحاري بود.
هرچند ريشه تضاد بين مشرف و نيروهاي
راديكال در پاكستان ممكن است علل و گذشته
نسبتا دوري داشته باشد اما اقدام مشرف در سركوب تحصنكنندگان مسجد لال و نيز تفاهمنامه
بوتو – مشرف كه سناريويي عليه راديكالها قلمداد ميشد، در فعالشدن شكاف موجود
بين نظاميان و مذهبيون مؤثر بوده است.
علاوه بر اين، يكي ديگر از عواملي كه باعث
ميشود وقوع حوادث اين دوره در پاكستان را بهسود افغانستان قلمداد كنيم اين است
كه آمريكاييها سعي داشتند با ايجاد ائتلاف ميان مشرف و بوتو، از يكسو زمينههاي
اعاده دمكراسي در پاكستان را فراهم كنند و از سوي ديگر از قدرت نظاميان كه
سمبول آنها جنرال مشرف است براي سركوب تندروها استفاده كنند . اضلاع مثلث قدرت يا تروئيكايي كه قرار بود در
پاكستان قدرت را به دست بگيرند )جنرال مشرف، بوتو و جنرال كياني) همگي در شكلدهي
به طالبان نقش داشتهاند و تقسيم قدرت ميان اين سه نيرو ميتوانست به قيمت اين
پاداش براي آمريكا باشد كه آنها در جهت سركوب راديكاليسم در پاكستان اقدام كرده و بر آمد
و شد راديكالها در دوسوي مرزهاي پاكستان و افغانستان كنترول مؤثر و بيشتري بهعمل
اگرچه اين سناريو تحقق نيافت و يك ضلع از
اين مثلث يعني خانم بوتو عليالحساب حذف شده است اما واشنگتن بهعنوان نيرويي كه در
طراحي و تدوين سناريوهايي كه در داخل پاكستان ميگذرد نقش كليدي را دارد، اميدوار
است بتواند در نهايت، تحولات سياسي پاكستان را به گونهاي هدايت كند كه جهتگيري
اصلي آنها در عرصه سياست خارجي، تعامل مثبت با افغانستان (عدم مداخله درامور
داخلي افغانستان) و سركوب نيروهاي راديكال در داخل (بهويژه نيروهايي كه عقبه
طالبان افغانستان را تشكيل ميدهند( باشد.
مسائلي كه تاكنون توضيح داديم با مفروضانگاشتن
اين نكته طرح شد كه تحولات سياسي پاكستان با تأييد رياستجمهوري
جنرال مشرف خاتمه يافته است. اما واقعيت اين است كه تحولات جاري در پاكستان ميگويد
هنوز تا رسيدن به نقطه ثبات فرصت زيادي لازم است و همين عدم
قاطعيت، داراي بازتابهايي بر سياست خارجي پاكستان نسبت به افغانستان خواهد بود. اين بازتابها
بدين شكل جلوهگر ميشود كه تعارض و اصطكاك نيروها در داخل، براي مدتي از
توجه جدي پاكستان به افغانستان ميكاهد. دليل اين امر آن است كه دو نيروي اصلي
پاكستان كه در قضيه افغانستان درگيرند – يعني اردو و مذهبيها – در تضاد و
تقابل با يكديگر قرار گرفتهاند و انرژي خود را به جاي اينكه صرف حمايت از طالبان
در افغانستان كنند، صرف زد و خورد با يكديگر ميكنند.
حملات انتحاري كه از سوي گروههاي راديكال
عليه نيروهاي نظامي پاكستان در گوشه و كنار اين كشور اتفاق ميافتد،
گوياي اين تضاد و تعارض است .البته در اين ميان، طالبان افغانستان سعي كردهاند
با انجام عملياتهاي نمادين همچون حمله انتحاري در ولايت بغلان، بهگونهاي
وانمود كنند كه تحولات داخلي پاكستان تأثيري بر توانايي آنها نداشته است.البته شايد اين ادعا براي كوتاهمدت درست باشد
اما واقعيت اين است كه طالبان افغانستان بدون حمايت اردو ، آي اسآي و نيروهاي
راديكال در پاكستان تضعيف خواهند شد.
صرفنظر از تمام آنچه كه گفته شد، يك واقعيت كليدي و پايدار وجود دارد و آن اينكه يك بعد مهم از تحولات سياسي – اجتماعي پاكستان تضاد و تعارض نيروهاي مذهبي با اردو است. خيزش نيروهاي راديكال بدترين گزينه متصور براي پاكستان بوده و هست .تمام تلاشهاي داخلي و خارجي تاكنون بر محور اين انديشه بوده كه راديكاليسم در پاكستان مهار شود و البته دولتمردان پيشين پاكستان – ازجمله شخص مشرف – كمتر به اين هشدارها توجه نشان دادهاند. اكنون كه راديكاليسم در پاكستان قوت گرفته و اردو &