انقلاب اکتبر بازتاب اراده اگاهانه و عمل سازمان یافته زحتمکشان

1/11/2015

هرچند “ بورژوازی انقلاب اکتبررا، مانند انقلابات کارگری پيش‏ ازآن، از لحاظ فزيکی شکست داده است ... اما آرمان‌های اين انقلاب را نتوانستند و نمی ‌توانند از بين ببرند”. زيرا روح، خاطره و اثرات داخلی وبین الـمللی اين انقلاب درذهن وتاروپود وجودهمه انسان های آگاهِ ضد استثمارو ضد استبداد وستم ملی وطبقاتی ودروجود همه انسان های دردمند، زحمتكش ورنجبركه نیل به عدالت اجتماعی را فقط در تٱمین آزادی، دموكراسی واقعی و توزیع عادلانه ﯼ نعمات مادی... می نگرند، زنده است.

ﻣﺎ دراوضاعی به ﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩ نود و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اکتبرمی روﯾﻢ که ﺭﻛﻮﺩ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﻙ ﻭﻋﻤﯿﻖ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ، ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺳﯿﺴﺘﻢ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ و طبقاتیی سرمایه داری ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ؛ که ﻣﺎﻫﯿﺖ ﻏﯿﺮﻋﺎﺩﻻﻧﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻣﺮﮒ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﻭﻏﺎﺭﺗﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯﭘﯿﺶ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺗﻠﺦ، ﻣﻀﻤﻮﻥ و جایگاه ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ انقلاب اکتبرﻭﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺮﻫﻪ ﯼ ﻣﺸﺨﺺ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ، ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.

ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ، ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ اكتبر، ﻛﺎﺭﻧﺎﻣﻪ ﯼ بی همتا و پرافتخاری است، كه درتاریخ مبارزات طبقاتی بشریت تحت ستم ویا طبقه ی” بی چیزو رنجبر” وبرده وبنده، برای اولین باردرتاریخ مبارزه طبقاتی انسان هستی آفرین وتاریخ بشریت، با سرنگونی رژیم  مستبد، سرکوبگر وپولیسی تزاری؛“ حاكمیت / سیاسی / خودرا پی افگند “ و زمینه سازآن گردید تا برخلاف انقلابات گذشته؛ نه برای تغییر شیوه ی استثمار، نه برای ادامه و” تحمیل شرایط مالكیت خود سر... استثمارگران تازه به قدرت رسیده ...”  ونه برای حفظ” حاكمیت گذشته  بر حال”؛ بلكه باكوبیدن میخ برتابوت نظام استثمارگروانهدام مالكیت خصوصی بروسایل تولید... كه بنیاد و بستر اصلی استثمارگروه عظیم ازانسان ها بدست گروه کوچکی از استثمارگران بود، شرایطی را برای“ارتقاء پرولتاریای سازمان یافته وآگاه، به مقام طبقه ی حاكم مساعد گردانید.

”...پس از صدها وهزاران سال براى نخستين بار اين شعاراز يک انتظار مبهم و زبون به يک برنامه سياسى روشن و“دقيق” به مبارزه مؤثرميليون ها ستمکش تحت رهبرى پرولتاريا، به نخستين پيروزى پرولتاريا، به نخستين پيروزى درامر محوجنگ ها، درامر اتحاد کارگران کليه کشورهاعليه اتحاد بورژوازى کشورهاى مختلف، آن بورژوازى که هم صلح وهم جنگش بحساب بردگان سرمايه، بحساب مزدوران، بحساب دهقانان، بحساب زحمتکشان است، مبدل گرديد...” ( لنین 1921)

بدین ترتیب انقلاب كبیر اكتبردر تاریخ جـوامع بشری ، برای بارنخست زمینه های مادی و معنوی زندگی توده هاي  وسیع زحـمتكشان شهر و ده، اعم ازگارگران، دهقانان ، كهن سالان، زنان، کودکان، پیشه وران... سربازان را درروسيه ی شوروی ومتعاقباً درجمهوریت های دیگرآن (كه بطوركلی نام اتحاد جماهیر شوروی سوسياليستی را بخود گرفت) مساعد نموده ورفته رفته به یكی از كشورهای عظیم وپیشرفته  جهانی از نگاه اقتصادی، فرهنگی وعلمی مبدل گردید.

ﺑﯿﻨﯿﻢ ﻛﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:

“... در دو برنامه پنج ساله نخستين، توليد صنعتی به طورمتوسط با نرخ 11 درصد رشد کرد. ازسال 1928 تا 1940سال، سهم بخش صنعت از28 درصد به 45 درصد اقتصاد کشور رسيد...نرخ بيسوادي از 65 درصد به  20درصد کاهش يافت.شمارفارغ التحصيلان مدارس عالي، مدارس تخصصي، و دانشگاه ها جهشی چشمگيری داشت. برای نخستین بارماهواره و انسان (فضانورد) را درمدارزمین قرار داد؛ افزون براين، دولت برای تامين تحصيل رايگان، خدمات صحی رايگان و بيمه اجتماعی آغاز کرد، و پس از1936يارانه هایی براي مادران تنها، كم فرزند ومادران كه فرزندزیاد داشتند، در نظر گرفته شد... اين همه  دستاورد ها  حيرت انگيز ودر طول تاريخ بی سابقه بوده است... “

به همین گونه “ درسال  1946کل محصولات صنعتی ازسال 1940 پيشی گرفت و درسال ۱۹۵۲ ازدو و نيم برابرمحصولات  نسبت به سال 1940 فراتر رفت...و به محرومیّت های اجتماعی ازجمله بیکاری، بیسوادی پایان بخشید... “.

 در بُعد جهانی و درست در مطابقت كامل با این اندیشه ی لنین كه ” بدین سان انقلاب سوسیالیستی تنها و به طورعمده مبارزه پرولتاریای انقلابی یک کشور جداگانه علیه بورژوازی خودی نخواهد بود. نه، بلکه این مبارزه همه مستعمرات و سرزمین هایی خواهد بود که از امپریالیسم ستم می بینند، این مبارزه همه کشورها علیه امپریالیسم جهانی خواهد بود... “ ، انقلاب الهام بخش اكتبر، سبب بیداری و حركت آگاهانه و متشكلانه ی كارگران و زحمتكشان جهان و اتحاد و همبستگی آن ها غرض مبارزه ی مشترك بین المللی شان علیه استعمار، استثمار، راسیسم، اپارتاید، فاشیسم ... و رهایی بشریت تحت ستم، استبداد واستثمارِجهان سرمايه داري و آمپریالیسم، گردید؛ كه  نمی توان از اثر گذاری مستقیم آن درایجاد ، رشد، قوام و موفقیت های چشمگیرجنبش های رهایی بخش ملی و حركت های استقلال طلبانه ی ضد استعماری درسراسرجهان، از جمله در كشورهای افریقایی، امریكای لاتین وهمینطوردرحركت استقلال طلبانه و قیام مسلحانه ی مردم با شهامت افغانستان، نیم قاره ی هند و... از قید بند گی واسارت استعمارگران جهانی و پیروزی انقلاب چين در سال1949  و رفتن آن كشور به سوی ساختمان جامعه ی سوسياليستی وظهوروحضورفعال جنبش های ملی و فراملی درسراسرجهان و مبارزه ی مشترك شان در راه صلح، ترقی، دموکراسی و تحولات  اجتماعی، با تعصب وكوربینی و خشک اندیشی، انكار نمود.

انقلاب اكتبـربا وصف شكست آن “هرقدرازمادورمیشوداهميت / آن/ روشن تر ميگردد“ ;و

  صحت این گفته ی"لنین"را، امروزماازموج عظیم بیكاری، مرض، تحقير، سرکوب، بی حقوقی، تبعيض‏، محروميت، فقر، اعتياد، تن فروشی، ظلــم وستم وانواع مصیبت های فلاکت بارودردناک اجتماعی- اقتصادی دیگرکه دامنگیربخش وسیعی ازكارگران وزحمتكشان اتحاد شوروی سابق ومجموعه ی كشورهای قبلاً سوسیالیستیی اروپای شرقی گردیده است، به سهولت می توان دریافت.

...تجارت سازماندهی شده "انسان" در اروپا، پس از فروپاشی اتحاد جماهير شوروي و پايان جنگ ‌هاي يوگسلاوی سابق در 1990 ميلادی شدت يافت.

عقد "قرارداد شنگن" (Schengen Agreement)  در 1993 و حذف مرزهاي جغرافيايی دراتحاديه اروپا، به نقل وانتقال دختران وزنان جوان از كشورهای اروپای شرقی (اوكراين، مجارستان، بلغارﯾﻪ، روماﻧﯿﻪ، استوﻧﯿﺎ...) به اروپای غربی (آلمان، انگليس، سوئيس، فرانسه، هالند، بلجيم...) انجاميد.

البته در ابتدا زنان به عنوان پيش خدمت، نظافت چی و پرستار خانگی مجبور به مهاجرت مي ‌شدند، اما رفته رفته با افزايش نرخ بيكاری در خود كشورهاي دومي، اين مشاغل به افراد مقيم، سپرده شد، اما تجارت زنان از كشورهاي اروپاي شرقی متوقف نشده و تنها در راستای اهداف منحط اخلاقی و جنسی دلالان، به شكل ديگر مبدل گرديد.

...طبق آمار اتحاديه اروپا، تعداد زنان قرباني بردگي جنسی در اين قاره به سالانه 500.000 نفر افزايش يافته و تجارت غيرقانونی انسان، رقمی بالغ بر 10 ميليارد دلار را به جيب تاجران سرازير می ‌كند.

كشور مولداوی در زمينه بردگي ناشی از فقر و هم چنين فروش دختران و زنان جوان، در اروپا و چه بسا در جهان پيشتاز است. فرزندان و خانواده زناني كه هر روز به كشورهای ديگر فروخته می ‌شوند، ديگر كوچكترين خبری ازآنان دريافت نمی‌ كنند. تاجران انسان و دلالان زن در مولداويا، طعمه‌ هاي خود را ﻧﻤﺮﻩ گذاري كرده و با خريد و فروش آنان، بستر سوء استفاده ‌هاي حيواني و تجاوز را فراهم مي‌ كنند.

زنان و دختران فقيری كه از مولداويا به تمام اروپا ﺑﻮﯾﮋﻩ كشورهای مانند اوكراين و تركيه  فرستاده مي‌شوند، غالباً بايد تحت دوره‌های درمانی پزشكی قرار گيرند، اما به دليل عدم ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ مالی بعضاً يا جان می ‌سپارند و يا تا پايان عمر از بيماری‌های جسمی و روحی روانی متعددی رنج می‌ برند.

طبق گزارش اتحادیه اروپا، لیتوانیا در سال 2009 بیشترین نابرابری در درآمدها را داشته است (3/7) و سپس لتونی و اسپانیا هر کدام (9/6). اسلوونیا ومجارستان جزء کشورهائی می باشند که نابرابری دردرآمد آنها بالا نیست (هرکدام 4/3) و اماسوئدن وجمهوری چک هرکدام ( 5/3)، آلمان با 5/4 در مرز قرار دارد.

و در روسیه  پیش‌ بینی شده است در سال جاری از جمعیت 143 میلیونی روسیه تقریبا 10 میلیون نفر به جمعیت 1/ 16 میلیون نفری که هم‌اکنون زیر خط فقر زندگی می‌کنند، اضافه خواهد شد؛ وﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺗﻠﺨﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻥ درسال های حیات اتحاد شوروی، به برکت دست آورد های انقلاب اکتبر، صرف ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ!

افزون برآن، صد ها هزار کودک بی سرپرست دراین کشوردرخیابان ها بدون سرنوشت به سر می برند؛ چیزی كه در زمان اتحاد شوروی با ، اصلاً وجود بیرونی نداشت؛ واین خود بیانگراهمیت و عظمت انقلاب کبیراکتبربوده است.

تغییرات ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰﯼ اجتماعی و اقتصادی که پس ازفروپاشی اتحاد شوروی،از جمله درروسیه به وقوع پیوسته است ”... به خصوص زنان و کودکان را تحت فشار قرارداد...، استخدام زنان در شغل هایی با درآمد پایین تمرکز یافته و بیکاری درمیان زنان بیشترازمردان است. در سر تا سر روسیه، تعداد بی خانمان ها، بیکاران وافراد کم درآمد به گونه ی چشمگیری (برعكس زمان موجودیت اتحاد شوروی)، افزایش یافت...”

افزون بران با گذشت ﺑﯿﺶ ﺍﺯ دو دهه ختم “ جنگ سرد“، وفروپاشی شوروی كه به آن روز، نام “ تفاهم و آشتی ملی“ نهادند وعاشقان“ سر به كف“ هیولای غارتگر جهانی یعنی امپریالیسم ومدافعان سیاست ضد بشری“ نیولبرالیسم“ و “جهانی سازی” و“ تجارت وبازار آزاد”، آن را“ نويد بخش“ صلح وامنیت جهانی وبهبود وضع عمومی زحمتكشان جهان دانسته و جاهلانه

 و یا ریاكارانه به سود آن تبلیغ میكردند( و تبلیغ می كنند)؛ وبسا كه درسرخط مرام واهداف به اصطلاح دموكراتیك خود قرارداده وآن را یگانه تفكرو شیوه حركت” ﺳﯿﺎﺳﯿﯽ بشرخواهانه “ و  راه رشد طبیعیی اجتماعی واقتصادی غرض تٱمین عدالت(!) اجتماعی، دانسته اند؛ اما با تلخی باید یاد ﺁﻭﺭﯼ ﻧﻤﻮﺩ كه ما برخلاف، شاهد، یورش وحشیانه ﯼ نظامی وتوسعه طلبانه ﯼ سرمایه داری جهانی برسرزمین های دیگران، بوده ایم. ازجمله ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ: يوگسلاوی درسال (1990) و متلاشی ساختن آن كشور؛هجوم وحشیانه وخونین به كشورما افغانستان و تبدیل آن به پایگاه دایمیی نظامی خود؛ اشغال كشورمستقل عراق (2003) به بهانه ﯼ نابود كردن “سلاحهای كشتار جمعی“ ﻭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺁﻥ ﺑﻪ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﻧﺎ ﺍﻣﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ، ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩ.

ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻭ ﺗﺮﺑﯿﻪ ﻭ ﺗﻤﻮﯾﻞ ﻭ ﺗﺴﻠﯿﺢ ﻭ ﺻﺪﻭﺭ ...ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﺑﺰﺍﺭﯾﯽ ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺘﯽ  وحشی صفتان بی رحم ( ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ « ﻃﺎﻟﺒﺎﻥ» ﻭ «ﺩﺍﻋﺶ»...) برای نیل به اهداف منفعت ﺟﻮﯾﺎﻧﻪ، توسعه طلبانه ﻭ ﺍﺯﻗﺒﻞ ﭘﯽ ریزی شده ﯼ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ، به ويژه آمريكا