خطر جنگ خانمان سوز، همچنان خاور میانه و صلح جهانی را تهدید می کند!

خطر جنگ خانمان سوز، همچنان خاور میانه و صلح جهانی را تهدید می کند!

 

ملّت‌ها برای جلو گیری از تروریسم،  باید جهانی‌گرایی را شکست دهند
بیانیهٔ هیئت‌رئیسهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه

بالا گرفتن درگیری‌های نظامی در منطقه در هفته‌های اخیر، و به‌ویژه وسعت گرفتن دامنهٔ شرکت قدرت‌های بزرگ جهان در عملیات نظامی در خاک سوریه، شرایط خطرناکی را خاورمیانه به وجود آورده است که می‌تواند تمام منطقه را به آتش جنگی همه‌جانبه بکشاند. در حال حاضر هواپیماهای نظامی فرانسه، آمریکا، روسیه، و برخی از کشورهای عضو ”ناتو“ در حال بمباران کردن خاک سوریه به بهانهٔ ریشه‌کن کردن تروریسم داعش هستند.

در همین حال، حاکمان سلطان‌نشین‌های حاشیهٔ خلیج فارس و ترکیه نیز با گذاشتن تسهیلات نظامی و منابع مالی در اختیار داعش از این سازمان تروریستی همچنان حمایت می‌کنند. آنچه موجب نگرانی بیشتری شد، عمل ماجراجویانه و مُهلک فانتوم‌های نظامی ترکیهٔ عضو ”ناتو“ در بامداد روز سه ‌شنبه ۳ آذرماه بود که با استفاده از موشک‌های هوا به هوا یک فروند جنگندهٔ سوخوی روسیه را در داخل مرزهای سوریه سرنگون کردند. سرنگون کردن جت جنگی روسیه توسط یک کشور عضو پیمان تجاوزگر ”ناتو“ از جنگ جهانی دوّم تا کنون بی‌سابقه بوده است. دولت ترکیه بلافاصله پس از این اقدام تهاجمی برای توجیه عملکرد جنایتکارانهٔ خود و بسیج حمایت کشورهای امپریالیستی، خواستار تشکیل شورای ”ناتو“ شد.

دولت روسیه این عمل ترکیه را تجاوزگرانه و نقض پروتکل‌های جهانی دانست و تهدید کرد که این جنایت ترکیه بی‌پاسخ نخواهد ماند. دولت روسیه در روزهای اخیر برخی تنبیه‌ها را علیه ترکیه اعمال کرده است. در همین ارتباط، رفیق گنادی زیوگانوف، صدر حزب کمونیست فدراسیون روسیه، در روز ۴ آذرماه اظهار داشت: ”ناتو مرتکب اقدام تحریک‌آمیز نظامی نگران کننده‌ای علیه کشور ما شده است.

آمریکایی‌ها و کشورهای هوادار آمریکا سیاستی تهاجمی را علیه روسیه  در پیش گرفته‌اند.“ او در سخنان خود در ارتباط با خطرهای ناشی از درگیری‌های جاری در سوریه  اظهار داشت که قبل از شروع هرگونه پاسخ‌گویی به این شرارتِ دولت ترکیه، باید نیروها و امکانات خود و دشمن را دقیقاٌ سنجید.“

به‌رغم شرارت اخیر دولت ترکیهٔ عضو ”ناتو“، رفیق زیوگانوف اعلام کرد که در شرایطی که گفتگو می‌تواند به نتیجهٔ بهتری برسد، حزب کمونیست فدراسیون موافق نیست که روسیه رابطهٔ دیپلماتیک با ترکیه را قطع کند. آنچه نیروهای صلح‌دوست و ترقی‌خواه را نسبت به این عمل ترکیه نگران کرده است، بالا گرفتن تنش میان روسیه و کشورهای عضو ”ناتو“ است که می‌تواند آتش جنگی خانمان‌سوز را در منطقه دامن بزند.

در همین حال، رفیق خوزه رامون بالاگوئر، مسئول شعبهٔ روابط بین‌المللی حزب کمونیست کوبا نیز در روز ۲ آذرماه در جریان چهارمین اجلاس ”صلح و برچیدن پایگاه‌های نظامی خارجی“ که در گونانتامو، در کوبا، و با شرکت بیش از ۲۰۰ نماینده از ۳۰ کشور جهان برگزار می‌شد، در ارتباط با تجاوزگری قدرت‌های نظامی و نقش نیروهای صلح‌دوست اظهار داشت:

”امروزه شورای جهانی صلح بیش از هر زمان دیگری وظیفه دارد که فعالیت‌های خود در حمایت از صلح جهانی و حاکمیت ملّت‌ها را که در نتیجهٔ درگیری‌های نظامی در معرض نابودی قرار دارند، تشدید کند.“

حزب کمونیست فدراسیون روسیه نیز اخیراً در بیانیه‌ای که در ارتباط با رخدادهای تروریستی اخیر در فرانسه منتشر کرد تأکید کرد:

”بشریت با چالشی جدّی روبروست و نمی‌توان تماشاگر باقی ماند... اگر قرار است که ما در مقابل چالش‌های خارجی بایستیم، باید قوی‌تر و خردمندتر شویم.“

با توجه به تحریک‌ها و اقدام‌های نظامی و تروریستی اخیر در خاورمیانه و اروپا، و جایگاه روسیه و دیگر قدرت‌های نظامی و اقتصادی در روند رخدادهای جاری، مناسب دیدیم که بیانیهٔ حزب کمونیست فدراسیون را برای اطلاع خوانندگان نامهٔ مردم ترجمه و منتشر کنیم، که در ادامه می‌خوانید.

ملّت‌ها برای جلو گیری از تروریسم،  باید جهانی‌گرایی را شکست دهند
بیانیهٔ هیئت‌رئیسهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه

کشتاری که در پایتخت فرانسه رخ داد جهان را تکان داد. شمار زیادی از شهروندان بی‌گناه کشته شدند. رخدادهای پاریس موجی از اندوه و خشم در میان میلیون‌ها تن از مردم کشورهای گوناگون برانگیخت. کمونیست‌های روسیه همدردی عمیق خود را با خانواده و نزدیکان همهٔ آنهایی که در رشته‌ای از اقدام‌های تروریستی تبهکارانه کشته شدند، اقدام‌هایی که توسط افراطی‌های متعصّب طراحی و انجام شد، ابراز می‌دارند. همراه با مردم فرانسه، که طی تاریخ خود پرتو ”انقلاب کبیر“ [فرانسه] و ترقی را برای جهان به ارمغان آورده‌اند و امروزه  هدف بربریّت و تاریک‌اندیشی ارتجاعی قرار گرفته‌اند، ما هم سوگواریم. ما خشم خود را نسبت به کشتار بی‌رحمانهٔ افراد بی‌گناه ابراز می‌کنیم و خواستار مجازات عادلانهٔ تمام آنهایی هستیم که مرتکب این جنایت علیه بشریت شدند

آنچه رخ داد ممکن است پیامدهای بسیار جدّی‌تری داشته باشد مگر آنکه  خیلی زود بتوان تصمیم‌های درستی گرفت. این اوّلین بار نیست که اروپا با تروریسم روبرو می‌شود. امّا آنچه در پاریس رخ داد فراتر از گستره و مقیاس یک حملهٔ تروریستی معمولی است. اقدام‌های هماهنگ شدهٔ آنهایی که این جنایت زشت را مرتکب شدند حاکی از آن است که آنها پشت سر خود نیرویی قدرتمند، کاملاً سازمان یافته، و ساختارمند دارند. هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم که آن نیرو به ارادهٔ خود کار را متوقف خواهد کرد.

این تروریسم، که زادهٔ مرحلهٔ کنونی توسعهٔ سرمایه‌داری است، و لباس مذهبی به تن دارد، تهدیدی برای کلّ تمدّن است. این تروریسم اصول و هنجارهای پایه‌یی را که طی قرن‌ها در تاریخ بشر شکل گرفته است به چالش می‌کشد و تهدید می‌کند. این شرّ دارد به آفتِ قرن بیست‌ویکم تبدیل می‌شود.

تروریسم، مانند فاشیسمِ آلمان در قرن بیستم، از بحران‌های نظام سرمایه‌داری جهانی سر بر آورد و واکنشی به سیاست دخالتِ خشن در امور کشورهای مستقل، و تلاش برای رام کردن و غارت آنهاست. تروریسم، که از ویرانه‌های عراق، افغانستان، و لیبی سر بر آورد، نیرویی بس ویرانگر در مقیاس جهانی به دست آورده است.

امروزه، متوقف کردن تهاجم همه‌جانبهٔ ترور اهمیت زیادی دارد. این امر فقط  از راه شناخت ریشه‌های ژرف تروریسم عملی است. یکی از علّت‌های اصلی آنکه تروریسم به مُشکل عمده‌ای در دورهٔ ما تبدیل شده است این است که سیاستمداران غربی مدّت‌ها و با میل و علاقه از خدمات آن استفاده کرده‌اند. آنها به تقسیم کردن تروریست‌ها به تروریست‌های ”ما“ و ”آنها“ عادت کرده‌اند. ”مال ما“ آنهایی‌اند که ”غرب“ به این یا آن دلیل مفید می‌داند. ”مال آنها“ را باید جلویش را گرفت، حتّی به قیمت دور زدن هنجارهای قانونی بین‌المللی و در هم کوبیدن حق حاکمیت کشورها.

جهان در دهه‌های گذشته به سمتِ واقعه‌ای که در پاریس رخ داد در حرکت بوده است. کشورهای بسیاری پیش از این مورد حمله‌های تروریستی قرار گرفته‌اند. چنین اقدام‌هایی موجب به راه افتادن جنگ‌های داخلی در لیبی، مصر، و سوریه شد. امّا سیاستمدارهای غربی در آن زمان نگران موضوع‌هایی کاملاً متفاوت بودند. آنها سرگرم براندازی دولت‌های قانونی این کشورها بودند که این خود مانع مبارزهٔ آن ملّت‌ها با نیروهای ترور بود.

روسیه جنگ تروریستی در قفقاز شمالی، تراژدی‌های بودیونوسک، کیزلیار، و بِسلان را به یاد دارد. سازمان دهندگان آن جنگ‌های تروریستی همان شیوه‌هایی را به کار می‌بردند که امروزه در فرانسه استفاده می‌شود. امّا در آن زمان آمریکا و اتحادیهٔ اروپا به مقام‌های روسی فشار می‌آوردند و عملیات ضدتروریستی [دولت روسیه] را ”استفادهٔ بیش از حدّ از زور“ توصیف می‌کردند. به‌علاوه، خیلی از سازمان‌ها و کارشناس‌های غربی به گروه‌های افراطی کمک می‌کردند.

دولت کودتا در اوکراین درسال ۲۰۱۴ نمونهٔ بارزی از استفاده از تروریسم در راستای منافع آمریکا و ”ناتو“ بود. غرب از ستیزه‌جویان ”میدان“ که از اسلحه علیه نیروهای امنیتی استفاده می‌کردند حمایت همه‌جانبه‌ای می‌کرد. آنها دربارهٔ تراژدی ”اودِسا خاتین“، زمانی که افراط‌گرایان ده‌ها نفر را در مرکز شهر زنده زنده در آتش سوزاندند، گستاخانه سکوت کردند.

سرکردگان ”ناتو“ هنوز وانمود می‌کنند که گلوله‌باران مرگبار خانه‌های مسکونی در جمهوری‌های خلق دونتسک و لوگانسک را متوجه نشده‌اند. علّت آن است که به نظر غرب، ستیزهٔ برادرکشی در اوکراین با منافع ژئوپلیتیک غرب مطابقت دارد. به همین خاطر است که هیچ دادگاه بین‌المللی برگزار نمی‌شود، هیچ تحریمی بر دارودستهٔ ”باندرا“ که دست به اقدام‌های تروریستی می‌زنند تحمیل نمی‌شود، و حتّیٰ یک کلمه هم از محکوم کردن این اَعمال از سیاستمداران درجه اوّل آمریکا و متّحدان آنها شنیده نمی‌شود.

تروریسمِ امروزی نتیجهٔ نبود مطلق پایبندی به اصول در عملکرد کسب‌وکارهای بزرگ جهان است. کارگزاران آنها مدّت‌های طولانی است که از شیوه‌های تروریستی به مثابه سلاحی در برخوردهای میان خودشان برای بازتقسیم بازارهای جهان و سرکوب مبارزات رهایی‌بخش ملّی ملّت‌ها استفاده کرده‌اند.

هواداران جهانی‌سازی در تلاش برای غارت کردن منابع کشورهای مستقل، سازمان‌های ستیزه‌جو را فعالانه در سراسر جهان پرورش داده و تقویت کرده‌اند. از این سازمان‌ها در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ برای ایجاد نظام‌های نواستعماری در آفریقا و آمریکای لاتین استفاده شده است.

در دههٔ ۱۹۸۰ در افغانستان، تروریست‌ها را برای مبارزه برضد اتحاد شوروی مسلّح کردند. در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ سامانه‌های امنیتی مستقرّ در خاورمیانه را نابود کردند و انبوهی از ارتش‌های تروریستی را ایجاد کردند. پیامدهای این بازی‌ها آن بود که موج  تروری که به راه افتاد، اکنون از کنترل کسانی که آن را حمایت می‌کردند خارج شده است. آنچه رخ داد تکرار وقایعی بود که در میانهٔ قرن بیستم رخ داد، زمانی که غرب در لاس زدن با فاشیسم زیادی پیش رفت. جهان در دهه‌های گذشته شاهد روندهای بسیار هشدار دهنده و هراسناکی بوده است.

پس از فروریزی اتحاد شوروی، آمریکا و متّحدان آن تروری واقعی را علیه مردم همهٔ کشورها به راه انداختند، از جمله در یوگسلاوی و عراق که موشک‌های ”ناتو“ غیرنظامی‌ها را کشتند. دخالت‌های نظامی ”ناتو“ با دور زدن سازمان ملل آغاز شد. قانون‌های بین‌المللی هرچه بیشتر تسلیم سیاستِ زور شده‌اند. مردم کشورهای غربی قربانی سیاست دولت‌های خود می‌شوند. سامانه‌های امنیتی اروپا بی‌اثری کامل خود را ثابت کرده‌اند. راهبرد چندفرهنگ‌گرایی فروپاشیده است. مشکل پناه‌جویان از کنترل خارج شده است. اتحادیهٔ اروپا اکنون دارد بهای ساخت‌وپاخت با غول‌های آن سوی اقیانوس اطلس [آمریکا] را به هزینهٔ خودش می‌پردازد. نمایندگان اتحادیهٔ اروپا برای در پیش گرفتن مسیری مستقل‌تر و تحت تأثیر قرار دادن فعالانه‌‌تر سیاست آمریکا به منظور ایجاد تغییر در سیاست کلی اروپا-اقیانوس اطلس [اروپا-آمریکا] زمینه‌های زیادی دارند.

در پرتو رخدادهای جاری، تجربهٔ شوروی در مبارزه با راهزنان و تروریست‌ها اکنون بیش از پیش موضوعیت پیدا می‌کند. اتحاد شوروی از همان سال‌های آغازین موجودیت خود با این پدیده‌ها روبرو بود. تروریست‌ها از حمایت فعّال کانون‌های امپریالیستی اروپای غربی، آمریکا، و ژاپن برخوردار بودند.

 آنها بر این باور بودند که در مقابله با اوّلین کشور سوسیالیستی جهان می‌شود از هر وسیله‌ای استفاده کرد. غرب این مقابله را با پشتیبانی سخاوتمندانه از گاردهای سفید که دست به جنگ با مردم خود زده بودند آغاز کرد. سپس به تشویق (شورش) باسماچی [قیام مسلمانان آسیای میانه علیه حکومت شوروی]، ”برادران جنگل“ [جنگ‌های چریکی در کشورهای بالتیک، لتونی، استونی، و لیتوانی برضد شوروی در حین و پس از جنگ جهانی دوّم]، ”باندراها“ [همدستان اوکراینی نازی‌ها]، و دیگر راهزنان تمام‌عیار ادامه داد. این آدمکش‌ها نه‌فقط ارتش، دولت، و رهبران اتحاد شوروی، بلکه پیش از هر کس، شهروندان عادی شوروی را هدف گرفتند.

همهٔ گروه‌های ضددولتی در مقابله با کشور شوروی متحمل شکست شدند. این پیروزی در مقابل آن گروه‌ها صرفاً مدیون تلاش کارآمد نیروهای ویژهٔ ما نبود که عالی‌ترین استانداردهای حرفه‌یی را به کار می‌بردند. عامل اصلی آن بود که اتحاد شوروی ریشه‌هایی را که تروریسم را تغذیه می‌کردند از بین برد. اتحاد شوروی فقر و شکاف طبقاتی در جامعه را از بین برد. در جامعهٔ شوروی تروریسم هیچ بختی نداشت، دقیقاً به این علّت که پایگاه اجتماعی آن از بین رفته بود.

جامعهٔ سوسیالیستی فرصت‌های برابر در اختیار همهٔ شهروندان قرار می‌داد که می‌توانستند با برخورداری از وسیع‌ترین تضمین‌های اجتماعی، با صداقت کار کنند، خانواده تشکیل بدهند، و فرزندان خود را پرورش دهند و بار آورند. بر همان اساس بود که اتحاد شوروی توانست سامانهٔ امنیتی مؤثری به وجود آورد که در سایهٔ آن هر کس احساس امنیت و اطمینان به فردا داشت. 

 نباید سر خود را زیر برف کرد: منبع تروریسم امروزی شکاف‌های اجتماعی، فقر، و یأس توده‌های چند میلیونی مردم در نقاط گوناگون دنیا است. به همین علّت است که گروه‌های مختلف همیشه فرصت دارند از میان واحدهای ستیزه‌جوی تازه عضوگیری کنند.

تروریسم را، به مثابه یک پدیده، بدون یک سیاست اجتماعی قوی نمی‌توان شکست داد. این امر در مورد روسیه، اروپا، و جهان به طور کلی صادق است. وضعیت جامعهٔ کنونی روسیه با وضعیت جامعهٔ زمان شوروی تفاوت چشمگیری دارد. کشور ما اکنون بر اثر وجود نابرابری‌های اجتماعی دهشتناک دچار شکاف و تفرقه است. فقر و ناداری به واقعیت روزمرهٔ اکثریت شهروندان تبدیل شده است. فقط در داغستان، از هر دو جوان یکی بیکار است. این وضعیت کار عضوگیری را برای رهبران دارودسته‌های آشوبگر و ستیزه‌جو بسیار آسان می‌کند. تندروهای ملّی‌گرا و مذهبی تبلیغات خود را در میان افراد بومی روسیه، در میان کارگران محروم خارجی تحقیر شده توسط بوروکرات‌ها و در هم کوبیده شده به دست سرمایه، افزایش می‌دهند.

واقعیت، به کار گرفتن تجربهٔ شوروی را می‌طلبد. امّا مقام‌های کشور ما چگونه به این ضرورت پاسخ می‌دهند؟ آنها باز به شوروی‌ستیزی و روس‌هراسی متوسّل می‌شوند و روی زخم‌های تفرقه‌های مدنی گذشته نمک می‌پاشند. به این ترتیب، محافل حاکم شکاف‌ موجود در جامعهٔ روسیه را ژرف‌تر می‌کنند و به فعالیت‌های گروه‌های تروریستی میدان بیشتری می‌دهند.  

مبارزهٔ جهانی با ترور باید در مرکز دستورکار سیاسی جهان قرار بگیرد. امّا این مبارزه فقط زمانی می‌تواند مؤثر باشد که ریشه‌های ترور از بین برده شود. افکار عمومی جهان نباید هیچ سیاستمدار یا شرکتی را که حمایت مستقیم یا غیرمستقیم آن از تروریست‌ها فاش شده است، مورد اعتماد بداند. ملّت‌های همهٔ کشورهای جهان باید در راه مهار کردن سرمایه‌های بزرگِ لگام‌گسیخته که در حال کشاندن دنیا به سوی یک کشمکش جهانی تازه‌اند، مجدّانه تلاش کنند

بشریت با چالشی جدّی روبروست و نمی‌توان تماشاگر باقی ماند. امّا مبارزه با ترور فقط زمانی می‌تواند به‌راستی موفقیت‌آمیز باشد که با دست کشیدن از نظام اقتصادی موجودِ مبتنی بر بهره‌کشی از ملّت‌ها و توزیع ناعادلانهٔ درآمدها در مقیاس جهانی، همراه شود. به عبارت دیگر، برای غلبه بر تروریسم به مثابه یک ویژگی سرمایه‌داری امروزی،  باید خودِ سرمایه‌داری را مغلوب کرد. غیرممکن است که بتوان از راه مبارزه با معلول‌ها، و نه علّت، موفق شد.

حزب کمونیست فدراسیون روسیه آشکارا اعلام می‌کند که قاطعانه و محکم دست رد به سینهٔ همهٔ آنهایی می‌زند که به زندگی و سلامتِ شهروندان تعدّی و دست‌اندازی می‌کنند و می‌خواهند که نظم جنایتکارانهٔ خود را بر جهان تحمیل کنند. سرشت جهانی این تهدید ایجاب می‌کند که مبارزه با ترور در وسیع‌ترین مقیاس جهانی صورت بگیرد. روسیه ضمن سوگواری همراه با فرانسه، باید آمادهٔ رویارویی با چالش‌های تازه‌ای باشد.

جامعهٔ ما به ترکیبی از اقدام‌های مؤثر برای تغییر دادن قوانین داخلی، اصلاح طیف کاملی از توافق‌نامه‌های بین‌المللی، ترمیم اقتصاد، و گسترده‌تر کردن تعهدهای اجتماعی نیاز دارد. اگر قرار است که ما در مقابل چالش‌های خارجی بایستیم، باید قوی‌تر و خردمندتر شویم.

گنادی زیوگانف، دبیرکل کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه، رهبر فراکسیون حزب کمونیست فدراسیون روسیه در دومای دولتی مجلس فدرال فدراسیون روسیه