تزهایی پیرامون نژاد پرستی
تزهایی
پیرامون نژاد پرستی
تخیل نژاد
بمثابه یک ایدئولوژی تئوری
است ضدعلمی و ذاتاً منفی، که توسط راسیستها تبلیغ
میشود تا
استثمار،سرکوب،تبعیض وتعقیب انسان توسط انسان را که نه ازنظر تاریخی، اقتصادی
واجتماعی نابرابر، بلکه بدلایل شرایط طبیعی نابرابر زائیده شدهاند را
توجیه نماید. بیهوده نیست که تخیل نژاد به
رنگ پوست، شکل جمجمه خون ویا ژن ویا اگربا احتیاط بگویم به «شکل
فرهنگی» و «روان مردم» رجوع میکند، او
در همه حالات جامعه انسانی را با دنیای حیوانات یکی گرفته ونوع انسان را غیرتاریخی
وهمانند منشاُ بیولوژیک مصنوعاً از همدیگر جدا میکند.
تخیل نژاد، نه تنها دربرابر درک مارکسیستی
از مبارزه طبقاتی که تاریخاً بوجودآمده وچیرگی بر تضادهای
طبقاتی را برسمیت میشناسد، قرارمیگیرد، بلکه به مقابله با اصل برابری دمکراسی (بورژوائی) وتمامی
میزانهای اخلاقی آن که تاریخاً بسط یافتهاند، برمیخیزد.
تبعیض
نژادی درعمل بعنوان حرکت سیاسیمیکوشد
کارگران را علیه کارگران تحریک کند، فقرا راعلیه دیگر بی چیزها بشوراند
وازنظراجتماعی ضعیفها را به شکار ضعیف ترها ترغیب نماید وانسانهای که حقوقشان مورد تهدید
قرارگرفته است را علیه آنهائی که فاقد هرگونه حقوقی هستند تحریک نماید. راسیسم
تمامی اینها را نه تنها درخدمت به منافع ثروتمندان و قدرتمندان که ازاین جدالها
ضرری نمیبینند، انجام میدهد، بلکه بخشی ازسرکوبشدگان واستثمارشوندگان را هم به
سموم راسیستی خود آلوده میکند.
تبعیض
نژادی بعنوان سیاست دولتی، میکوشد
برخلاف تمامی اصول دمکراسی (بورژوازی) نابرابری
حقوقی را، با اعمال فشار در روابط بینالمللی بین ملتها ودولتها ونیز
ساکنین یک کشور برقرارنماید.
راسیسم
خودسرانه به سلب حقوق، تبعیض وتعقیب بخشی ازجامعه دامن میزند و
بدینطریق
دربین استثمارشوندگان وسرکوبشدگان دستهبندی مصنوعی ایجاد میکند. تخیل نژادراسیسم را بعنوان جنبش سیاسی
بکارمیگیرد(آنرا علنی کرده وزشتیهای آنرا میپوشاند)، اوکشتارتودهای ودیگرعملیات خرابکارانهاش را بنام بکارگیری«منظم» قهر دستگاه دولتی تبلیغ میکند.
حتماً
نباید مارکسیست بود واین سوال را مطرح کرد که چه نیروی اقتصادی و روند تکاملی کم و
بیش برایجاد راسیسم واهمیت آن تاثیر میگذارد.
نیروهای
بورژوازی خود این سوال را مطرح میکنند وراسیسم را دررابطه با فقرو
بیکاری قرارمیدهند. درتحلیلهای
انتخاباتی ناگهان صحبت از محلات کارگری به میان میآید، واژه طبقاتی که بنا به ادعای
مبشرین سرمایهداری مدتهاست کهنه شده است.
نوشته
زیرین درباره «راسیسم وسرمایه» به درک
ریشه های اقتصادی راسیسم میپردازد، و این سوال را مطرح میکند که چگونه وبا چه ابزاری میتوان با
آن مقابله نمود. وسپس به این سوال جواب داد که
چگونه باید اقتصاد را تغییر داد تا ریشههای راسیسم را خشکاند.
توضیح مترجم: این مقاله تحت عنوان «تزهائی
درباره راسیسم وسرمایه» ازضمیمه نشریه(KAZ-
kommunistische Arbeiterzeitung) برداشت شدهاست. برای کسب
اطلاعات بیشتر با آدرس این سازمان تماس بگیرید:
Nürnberg,Deutschland
8, 90408 Reichstraße KAZ-Redaktion آدرس پست الکترونیکی: gruppe KAZ@kaz-online.de: e-Mail
این مقاله
درچهار بخش، 1- سرمایه وبرابری 2- سرمایه
وملت 3 – درباره نقش راسیسم درمبارزه
طبقاتی 4- چندین سوال درباره تکامل کنونی
راسیسم، تهیه شدهاست. آنچه که درمقابل شماست بخش اول این
مقاله است. بخشهای دیگررا هم درفرصتهای بعدی
ترجمه و دراختیارعلاقمندان قرارخواهیم داد.
ترجمه
وتکثیر<یکی ازفعالین چپ در وین – اتریش >
آدرس تماس:Amerlinghaus,1070
Wien, Stiftgasse,8
email: linksaktivist@gmx.at
1. سرمایه و برابری
1- انقلاب بورژوازی درتقابل با ساختارفئودالی،ونابرابری«به بخشش الهیش» شعاربرابری
را بر پرچم خود نوشت » حقیقت آئینه روشنی است که نشان میدهد تمامی
انسانها برابر زائیده شدهاند وبهمین خاطر از طرف خالقشان به
حقوق غیر قابل تفکیکی آراستهاند و زندگی،آزادی ومرگ آنها به
سرنوشت آنها واگذار شده است.(منشوراستقلال ایالات متحده آمریکا 4/7/1776) » انسانها آزاد وبا حقوق برابر به
دنیا آمدهاند وخواهند ماند» .(از ماده 1، توضیح
حقوق بشر وشهروندی فرانسه(26/8/1789)
2 – سرمایهداری برای
توسعه آزادش به برابری نیاز دارد، برابری صاحبان کالا دربرابراطاعت محض فئودالی
وقید و بندهای صنفی
وامتیازات اشرافی.
سرمایهداران
درپروسه گردش وتبادل کالا بطور مساوی در برابر هم قرار میگیرند، آنها ارزش مساوی وهمترازرا
باهم مبادله میکنند.رقابت
آزاد آنها که اساسش برابری آنهاست نیروهای مولده را توسعه میدهد. این منافع
زمینی، تنمایه شعار
انقلاب فرانسه: آزادی، برابری وبرادری بود. «تجارت در
مراحل عالیهاش مشخصن تجارت بینالمللی و
تجارت جهانی را در حرکات خود، صاحبان آزاد وبلامانع کالا طلب میکرد، که
بعنوان مالک کالا متساویالحقوق باشند و بتوانند مطابق سهمی
که همه آنها لااقل در یک منطقه در برابر آن یکساناند، به
مبادله بپردازند. لازمه گذار از کار دستی به مانوفاکتوروجود
تعداد زیادی کارگر آزاد است– ازیکطرف آزاد از قید وبندهای صنفی
واز طرف دیگر آزاد از وسایل تولید، تا مشخصاً بتوانند نیروی کارشان را
بفروشند، کارگرانی که بتوانند با کارخانه دارانی که نیروی کارآنها را
اجاره می کنند به رقابت بپردازند،یعنی بعنوان کارگرانی متساویالحقوق در
برابرکارخانهداران قرارگیرند. بالاخره کارهای انسانی به تساوی واعتبار واحدی رسید، زیرا تا آنجا که این
کارها اصولن یک کار انسانیاند، این تساوی بیان نا آگاه ولی
بسیار قوی خود را در قانون ارزش اقتصاد مدرن سرمایه داری یافت که مطابق آن «ارزش یک
کالا ازطریق کار اجتماعاّ لازم نهفته در آن سنجیده میشود» – استنتاجی که برای اولین باردرکتاب سرمایه توسط مارکس تشریح شد.»،(فریدریش انگلس، «آنتی– دورینگ» مجموعه آثار مارکس وانگلس
جلد 20 ص. 97)
3 – سرمایه بعنوان یک رابطه تولیدی براساس تراکم مالکیت «برابزار
کار،یعنی منشاء وجودی زندگی» در دست طبقه سرمایهداران
وپیدایش طبقهای که فاقد ابزار کارمیباشد، بنا شدهاست، طبقهای که مجبور است نیروی کارش را به صاحبان ابزار تولید بفروشد تا ازطریق این
مبادله احتیاجات زندگی خود را برآورده نماید.
» شیوه تولید سرمایهداری
بعنوان مثال براین شالوده قرار دارد که وسایل اصلی تولید در شکل مالکیت سرمایه
وزمین، به سرمایهداران تعلق دارد، درحالیکه تودهها تنها
مالک شرایط شخصی خویش، یعنی نیروی کار هستند.» (کارل مارکس یادداشت های به برنامه حزب کار آلمان،1875، مجموعه
آثارجلد 19 ، ص.2)
4- وجود صوری برابری حقوقی درانقلاب بورژوازی پیششرط تکامل آزاد سرمایه– داری
درمقابل فئودالیسم بوده وخود زمینهای است تا نابرابری سرمایه و کارهرچه بیشتربسط یابد.
» ما اینجا درفرانسه سرباز وهمشهری
هستیم، ومفتخر به شهروندی!