مبارزه طبقاتی یا سازش میان طبقات کمونیسم یا رفرمیسم

مبارزه طبقاتی یا سازش میان طبقات

کمونیسم یا رفرمیسم

بهمن ۱٣٩۴، آرش جاوید

منبع:  نشریه خیزش، شماره ۴۵

ما همواره بر این نکته تأکید کرده ایم که جنبش خود به خودی طبقۀ کارگر را باید در پرتو سیاست انقلابی – کمونیستی با ترویج و اشاعۀ سوسیالیسم علمی و ترویج و اشاعۀ برنامۀ کارگران کمونیست در این جنبش، از اسارت ایدئولوژی بورژوایی رهانید. مناسب ترین ابزار جهت پیشبرد مبارزه در راه درخواستهای جزیی و پیوند این مبارزات با مبارزه در را ه رهایی وسوسیالیسم، ایجاد سازمانی متشکل تحت هدایت و رهبری پیشاهنگان مبارزۀ طبقاتی کارگران یعنی گارگران کمونیست است. این مسأله نه تنها به پیشبرد متحدانه و متشکل مبارزات روزمره کارگران یاری می رساند و نه تنها رهبران جنبش کارگری را از فساد رفرمیسم به دور می دارد، بلکه امکان اشاعۀ بیش از پیش تبلیغات سیاسی رادر توده های هرچه بیشتری فراهم می آورد و درهمان حال به لحاظ مبارزاتی، رهبران جنبش کارگری را از تیررس پلیس سیاسی دور نگاه می دارد. بر این اساس مناسب ترین ارتباط را میان رهبران و توده های این سازمان ها برقرار می سازد. سازمان های کارگری ای که در پرتو سیاست انقلابی باشند مناسب ترین سازمان توده ای جهت پیوند جنبش کمونیستی و جنبش خود به خودی هستند.

آنچه در بالا گفته شد بخشی از حقیقت است؛ باید در مباحث خود پیش از هر چیز نشان داد که وظیفۀ اساسی کارگران کمونیست در قبال جنبش کارگری چیست؟

طبقۀ کارگر پیش و بیش از هر چیز وظیفه و رسالتی تاریخی – جهانی به عهده دارد. رسالتی که بیانگر منافع واقعی و انقلابی طبقۀ کارگر و کلیۀ توده های زحمتکش است. پرولتاریا برای تحقق این رسالت باید به مبارزه ای همه جانبه دست یازد و در شرایط ما دستیابی به این هدف تنها و تنها زمانی قابل تصور است که پیوند جنبش کارگری و سوسیالیسم علمی مادیت خود را در حزب انقلابی طبقۀ کارگر جلوه گر سازد.

جدایی سوسیالیسم علمی و جنبش کارگری از یکدیگر همواره مورد دفاع بورژوازی و اپورتونیست ها بوده است. آنان سعی بسیار دارند که میان جنبش خود به خودی و جنبش کمونیستی جدایی ایجاد کنند. تمایل و هدف بورژوازی از جدایی سوسیالیسم علمی و جنبش کارگری را رفرمیست ها همواره تحت عناوین و شعارهای  گوناگون مورد تبلیغ و ترویج قرارمی دهند. بورژوازی جدا کردن سوسیالیسم علمی و جنبش کارگری را با هدف تبدیل جنبش کارگری به دنبالچۀ جنبش بورژوایی دنبال می کند و حتی در صورت نیاز در این راه به افکار و اعمال خود رنگ و لعاب انقلابی می زند. حال آنکه کمونیست ها با تلاش و جدّیت تمام در جهت برپایی حزبی انقلابی با فعالیت مستمر به کار ترویج و اشاعۀ سوسیالیسم علمی در جنبش خود به خودی و هدایت این جنبش در پرتو سیاستی انقلابی همت می گمارند و نه تنها برای رهبری مبارزات طبقۀ کارگر در راه خواست های فوری و یا دعوت سازمان های کارگری به سیاستی انقلابی مبارزه می نمایند، بلکه در جنبش کارگری به افشای مبلغان جدایی سوسیالیسم علمی از جنبش کارگری می پردازند. آنان همواره از منافع آتی جنبش کارگری دفاع می کنند، بی آنکه از منافع و خواست های آنی غفلت ورزند اما منافع و اهداف آتی را فدای منافع و خواست های آنی نمی کنند. کمونیست ها در عین شرکت و آن هم شرکتی فعال و مؤثر در مبارزات روزمرۀ طبقۀ کارگر و نبرد با خادمان سرمایه داری، در زمینۀ مبارزات کارگری همواره نماینده و پیشگام مبارزات انقلابی پرولتاریا هستند و سعی در سازماندهی جنبش کارگری برای مبارزات دموکراتیک و سوسیالیستی دارند. بدین دلیل است که یکی از اساسی ترین وظایف ما کمک به رشد سیاسی و سازماندهی سیاسی طبقۀ کارگر و ترویج و اشاعۀ سوسیالیسم علمی در جنبش کارگری و پیوند سوسیالیسم علمی با این جنبش است. تنها در سایۀ پیشبرد این وظیفه است که کارگران کمونیست تلفیقی اصولی از مبارزات سیاسی و اقتصادی طبقه کارگر به وجود می آورند. آنان ضمن متشکل ساختن کارگران آگاه در سازمان های کمونیستی اقدام به ایجاد مناسب ترین تشکل توده ای کارگری جهت مبارزۀ متحدانه در جنبش کارگری می کنند. آنان به کارگران کمک می کنند که با برپایی اتحادیه های طبقاتی انقلابی – مانند سندیکاهایی که باید کوشش شود که رهبری آنها با کارگران انقلابی باشد – از تبدیل شدن جنبش کارگری به دنبالچۀ بورژوازی جلوگیری کنند. این نگرش و عمل مبتنی بر آن، به کمونیست ها امکان می دهد که مبارزات خود به خودی طبقۀ کارگر را در پرتو برنامۀ کارگران کمونیست سازماندهی و هدایت کنند. 

در مقابل سازمان ها و احزابی که به نام پرولتاریا سخن می گویند تنها دو راه وجود دارد: یا تلاش در راه پیوند سوسیالیسم علمی و جنبش کارگری و اقدام به سازماندهی سیاسی کارگران و برپایی سازمان های کارگری زیر هدایت سیاستی انقلابی؛ و یا جدا ساختن سوسیالیسم از جنبش کارگری، شق ثالثی وجود ندارد. یا راه طبقۀ کارگر و یا راه سرمایه داری: راه اول مسیر مبارزۀ کارگران کمونیست و راه دوم راه رفرمیسم است. اولی نمایانگر تمایل انقلابی کارگران و آموزش های مارکسیستی و تجارب تاریخی جنبش انقلابی طبقۀ کارگر و دومی نمایانگر تمایل بورژوازی و منبعث از ایدئولوژی بورژوازی (در شکل های گوناگون آن) است. در جنبش کارگری، خارج از اینها هیچ راهی وجود ندارد. هر ادعایی دال بر یافتن راهی به جز این، حرفی پوچ و بیهوده است. دقیقأ بر همین دو بستر یاد شده است که باید به بدیل های (آلترناتیوهای) ارائه شده در جنبش کارگری برخورد کرد. جنبش کارگری جدا از سوسیالیسم علمی به جنبشی بورژوایی مبدل می شود. امروزه رفرمیسم در اکثر کشورهای سرمایه داری، جنبش کارگری را به دامان بورژوازی افکنده و اپورتونیست ها و اشرا فیت کارگری همچون جیره خواران بخشی از ارزش اضافی و فوق سودهای بورژوازی امپریالیستی به تبلیغ رفرمیسم و جدایی سوسیالیسم از جنبش کارگری مشغول بوده و هستند. تسلط رفرمیسم بر جنبش کارگری در این کشورها از زمینۀ عینی برخوردار است و یکی از موانع اساسی بر سر راه انقلاب کارگری است. مبارزه علیه رفرمیسم و تلاش در جهت پیوند سوسیالیسم علمی و جنبش کارگری از وظایف کارگران کمونیست در این گونه کشورها نیز به شمار می رود. تنها پایۀ تحکیم سوسیالیسم علمی در میان کارگران و توده های زحمتکش و تنها پایۀ دست یابی انقلابی به خواست های روزمرۀ جنبش کارگری «پیوند ناگسستنی میان حزب و جنبش طبقۀ کارگر» است و باید در جهت چنین پیوندی آنچنان سازمان های کارگری را سازمان داد که به «دستیاران سازمان انقلابیان» در امر «تبلیغات سیاسی» و به کانون مبارزات سیاسی در درون طبقۀ کارگر متحول گردند. به رغم تکامل متفاوت تاریخی طبقات کارگر در کشورهای مختلف، تکامل جنبش کارگری در گرو همین امر است. اعم از اینکه طبقۀ کارگر از سازمان های کارگری علنی برخوردار باشد و یا اینکه در شرایطی از امکان برپایی این سازمان ها برخوردار نباشد، در هر دو حالت باید به ضد تبدیل جنبش کارگری به دنبالچۀ بورژوازی شدیدأ مبارزه کرد. 

لنین متعاقب آموزش مارکس که اتحادیه ها را به این امر فراخواند که بر پرچم خود شعار «الغای نظام مزدی» را حک کنند، پیرامون ارتباط نهضت کارگری و سوسیالیسم می نویسد:

«در همۀ کشورها تنها با آمیزش سوسیالیسم و جنبش کارگری شالودۀ محکمی برای هر دو آنها فراهم آمده است.» ودرجهت پیشبرد همین امر، بلشویسم پرولتاریا را در شرایط روسیه تزاری به برپایی «سازمان های  پنهانی حرفه ای» فرا می خواند. این سازمان ها نه تنها مناسب ترین ابزار در راه مبارزات روزمرۀ طبقۀ کارگر بودند، بلکه از آنجا که در ارتباط با سوسیال دموکراسی قرار داشتند «دستیاران تبلیغات سیاسی» سوسیال دموکراسی در جنبش کارگری به شمار می رفتند. حزب بلشویک در تداوم مبارزات طبقۀ کارگر در گستره ای بین المللی در قبال بورژوازی و اپورتونیسم که جدایی سوسیالیسم از جنبش کارگری را اشاعه داده و تبلیغ می کردند با جمع بندی تاریخی از مبارزات کارگران در یکی از حادترین دوران های   مبارزاتی اش، آن نطفۀ اساسی را که سال ها در ایجاد آن تلاش کرد و تحت عنوان «سازمان های پنهانی حرفه ای» در شرایط روسیه سازماندهی نمود، همچون تجربه ای که می بایستی مورد ملاحظه پرولتاریای بین المللی واقع گردد و در جهت غنای تجارب پرولتری بر زمینۀ مبارزات اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد در جمع بندی تئوری سازمان های کارگری مورد استفاده قرار داد. ماحصل تجارب بلشویسم و مبارزات بین المللی، پدید آمدن ِ سازمان های کارگری ای بود که بر پرچم خود الغای نظام مزدی را حک کرده اند، در جهت رهبری حزب انقلابی طبقۀ کارگر مبارزه می نمایند و به بهترین وجهی امکان پیوند سوسیالیسم و جنبش کارگری را فراهم می سازند. این امر منجر به رهنمود بین المللی به پرولتاریای سراسر جهان جهت تشکیل «اتحادیه های طبقاتی» گردید. اتحادیه هائی که بر عمل مستقیم انقلابی کارگران اتکا داشته باشند زمینه را برای رهبری پرولتاریای سوسیالیست و حزب او فراهم می کنند، حزبی که در پرتو سیاست انقلابی خود و تربیت سیاسی کارگران انقلاب اجتماعی پرولتاریا را تدارک می بیند. مرزبندی کمونیسم و اپورتونیسم  بر زمینۀ مبارزات خود به خودی کارگران امروزه نیز بیانگر همان مرزبندی تاریخی میان مارکسیسم و رفرمیسم است.

مقدمات برشمرده شده تمامأ ما را بدین امر واقف می گرداند که علی رغم هر هو و جنجالی امروزه نیز رفرمیسم مبلغ جدایی بین سوسیالیسم و جنش خود به خودی است. در جنبش کارگری ما نیز جز این نیست. با توجه به مقدمات برشمرده شده از آموزش های مارکسیسم و با توجه به اوضاع جنبش کارگری اگر به نظرات ارائه شده در میان احزاب و گروه های مدعی مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا نظری بیفکنیم انشقاق موجود را بر همین بستر خواهیم دید. ایده های ارائه شده از سوی برخی احزاب و سازمان های سیاسی، بر اساس جدایی سوسیالیسم و جنبش کارگری قرار گرفته اند، اما به گفتۀ لنین، که تجربۀ تاریخی چندین نسل از پرولتاریای بین المللی گواه درستی آن است: «جنبش کارگری سوای سوسیالیسم ناگزیر به انحطاط کشیده می شود و خصلت بورژوایی پیدا می کند.»

این سخن روشن و صریح لنین مانند تیری است که بر قلب تئوری های رفرمیستی و مبلغانی که از هرگونه تبلیغ سیاسی در جنبش کارگری جلوگیری می کنند و در حقیقت پرچم «انحطاط» و «بوژوائی گشتن» جنبش کارگری و در وا قع پرچم رفرمیسم را در جنبش کارگری بر دوش گرفته اند، نشانه می رود. راه رفرمیسم بر طبق تمایل بورژوازی از سوی اپورتونیست ها در جنبش کارگری رایج گردیده است. رفرمیسم پرچم خیانت با لباس عاریتی ِ سوگند «به انقلاب و سوسیا لیسم» است. آنچه امروزه امکان داده است که رفرمیسم خائنانه برای خود در جنبش کارگری از اشتهاری برخوردار گردد، انحلال طلبی است و بس. روشنفکران بورژوا در سایۀ حمله به کمونیسم و مارکسیم انقلابی و اشاعۀ لیبرالیسم زبونانه در جنبش کارگری، پرولتاریا را به مبارزه در راه درخواست های جزیی و محسوس فرامی خوانند و سوسیالیسم را به امری جدا از جنبش کارگری و متعلق به روشنفکران بورژوا و پروفسورهای لم داده بر ایدئولوژی احاله می دهند.

کمونیست ها با تأکید بر آموزش سوسیالیسم علمی و مسلح گشتن طبقۀ کارگر به علم رهایی خود و با تأکید بر اینکه سازمان های کارگری باید در پرتو سیاست انقلابی به هدایت مبارزۀ پرولتاریا اقدام کنند و در راه انقلاب اجتماعی زیر رهبری حزب کمونیست انقلابی به پیش روند، در حقیقت نه تنها به ابزار تمایل پرولتاریای کمونیست پرداخته است – پرولتاریایی که بارها اقدام به برپایی سازمان های کارگری انقلابی نموده – بلکه اعتقاد راسخ خود را به دستاوردهای جنبش بین المللی نمایانگر ساخته اند. اکنون درزمینۀ مبارزات اقتصادی درجنبش کارگری مشخصأ دو اردوگاه صف آرایی کرده اند، اردوگاه رفرمیسم که همچون تمامی گذشتگان و متحدین کنونی خود در عرصۀ جهانی به تبلیغ جدایی بین سوسیالیسم و جنبش خود به خودی می پردازند و رفرمیسم زبونانه ای را در درون پرولتاریا تبلیغ نموده و ضمن دور ساختن طبقۀ کارگر از هدف نهایی، جنبش کارگری را به مبارزه در راه «نتایج محسوس» اقتصادی فرامی خوانند و در مقابل جنبش کمونیستی که خواهان برپایی سازمان های کارگری زیرهدایت کارگران کمونیست وپیوند سوسیالیسم وجنبش کارگری می باشد قرار گرفته است. 

گفتیم که برپایی سازمان های کارگری با سیاست انقلابی تنها تابعی است از وظیفۀ اساسی تربیت سیاسی طبقۀ کارگر، در واقع این یکی از اساسی ترین ضعف های جنبش کارگری ماست، ضعفی که اپورتونیست ها از آن به نهایت سود می برند. کارگران کمونیست دقیقأ در جهت ایجاد تلفیقی اصولی میان مبارزات اقتصادی و سیاسی طبقۀ کارگر، انجام تبلیغات سیاسی در گسترده ترین توده های کارگر، تحقق پیوند سوسیالیسم و جنبش کارگری. در حقیقت به جهت تربیت سیاسی پرولتاریاست که جنبش کارگری را به برپایی «اتحادیه های طبقاتی» فرامی خوانند. همان گونه که پرولتاریا را به ایجاد حزب سیاسی انقلابی خود، حزب کمونیست دعوت می کنند. بدین لحاظ چه ایجاد حزب سیاسی انقلابی پرولتاریا و چه پی ریزی اتحادیه های طبقاتی کارگران گام هائی اساسی و ضروری ای هستند برای گسترش سوسیالیسم در جنبش کارگری، تربیت  پیشروان و رهبران جنبش کارگری و رهایی طبقۀ کارگر. 

اما رفرمیست ها با دنبال کردن تمایل بورژوازی در جنبش کارگری نه تنها در مقابله با پرولتاریای کمونیست و آموزش های مارکسیسم به یاری بورژوازی می پردازند، بلکه با تبلیغ جدایی سوسیالیسم و جنبش کارگری، در امر رهایی طبقۀ کارگر همچون یاوران بین المللی شان ایجاد مانع می کنند. این کار آنها جلوگیری از دستیابی طبقۀ کارگر به حزب انقلابی اش است که محصول تلفیق سوسیالیسم علمی و جنبش کارگری است. آنان با این کار جنبش کارگری را به جنبشی بورژوایی تبدیل می کنند که باید تنها در فکر «بیمه بیکاری» و «دستمزد» و از این نوع موضوعات باشد و مسایل انقلاب و سوسیالیسم را به روشنفکران لم داده بر ایدئولوژی احاله نماید، زیرا این حق ویژه حضرات است و برای کارگران بهتر است که اکنون به سیاست کاری نداشته باشند. حال آ نکه: 

«انجام رسالت سوسیال دموکراسی جز از طریق تلفیق مبارزۀ اقتصادی و مبارزۀ سیاسی، تبلیغ و ترویج سیاسی در اعماق قشرهای بیش از پیش وسیع طبقۀ کارگر ممکن نیست.»

وقتی که رفرمیست ها به دنبال جداساختن سوسیالیسم از جنبش کارگری اند و سازمان های کارگری را به جدایی از سیاست انقلابی فرامی خوانند، دشمن ِ تربیت سیاسی کارگران هستند، و وقتی که از تلفیق سوسیالیسم و جنبش کارگری خودداری می کنند طبعأ از برخاستن رهبران سیاسی و نمایندگان پیشرو از درون پرولتاریا متوحش هستند و وقتی که به تقدیس کارگران بدون سیاست می پردازند، خصومت خود را با امر رهایی طبقۀ کارگر اعلام می کنند زیرا: 

«هیچ طبقه ای در تاریخ، بدون آنکه در بطن آن رهبران سیاسی، نمایندگان پیشرو و قادر به سازماندهی و هدایت جنبش پیدا شده باشند، به حاکمیت نرسیده است.»                         

دستیابی پرولتاریا به چنین رهبران و نمایندگانی که امر رهایی طبقۀ کارگر را به پیش برند، تنها در گرو تلفیق سوسیالیسم و جنبش خود به خودی و تربیت سیاسی توده های پرولتری آن هم «دراعماق قشرهای بیش از پیش وسیع طبقۀ کارگر» است، امری که بخشی از آن با برپایی سازمان های کارگری تحت هدایت  سیاست انقلابی امکان پذیر می گردد. بدین لحاظ تربیت سیاسی کارگران و فراگیری سوسیالیسم علمی امری است مربوط به رهایی طبقۀ کارگر. مبارزات روزمرۀ کارگری بستری است که کمونیست ها ضمن مبارزه در جهت بهبود شرایط کار و …، طبقۀ کارگر را به ناکافی بودن این مبارزات واقف ساخته و با بسط و گسترش اندیشه های سوسیالیسم علمی در جنبش کارگری و تلفیق اصولی میان مبارزات اقتصادی و سیاسی طبقِۀ کارگر به سازماندهی جنبش کارگری اقدام می کنند. 

کارگران کمونیست یکی از وظایف اساسی خود را تربیت سیاسی پرولتاریا و بسط سوسیالیسم علمی در جنبش کارگری می دانند. آنان در تقابل با رفرمیسم، برپایی سازمان های کارگری بر اساس سیاست انقلابی را نیز تابعی از همین امر قرار می دهند و همیشه از آن دفاع می کنند. اصولی ترین راه مبارزۀ طبقۀ کارگر باید بر اساس سیاست تلاش برای تلفیق سوسیالیسم و جنبش کارگری استوار باشد. کارگران کمونیست دقیقاً در همین راه گام برمی دارند. اما تلاش برای جدا کردن سوسیالیسم علمی و جنبش کارگری از هم، راه رفرمیسم و بورژوازی است. این همان نکته است که خیانت رفرمیسم در آن آشکار می گردد. در نبرد طبقاتی بدون درک این دو دیدگاه اساسی و محوری، درهم شکستن قدرت سیاسی بورژوازی ممکن نیست. درکی که باید کارگران آگاه به گسترش آن در جنبش کارگری اهتمام ورزند!