خود گردانی در مبارزه برای سوسیالیسم
خود گردانی در مبارزه برای سوسیالیسم
مایکل راپتیس
ترجمهٔ آزاده
منتشر شده در کتاب جمعه شماره ۱۱ و ۱۲ در بایگانی مطبوعات ایران
از وقتی که مانیفست کمونیست نوشته شده تاکنون مبارزهبرای سوسیالیسم اشکال بسیار گوناگونی بهخود گرفته است. ایناشکال محتوای یکسانی نداشته و از موردی بهمورد دیگر متغیربوده است.
جامعهئی که گذار از سرمایهداری بهسوسیالیسم را ممکن کند،یعنی آن جامعهئی که مارکس (درانتقاد بهبرنامهٔ گوتا) یا لنین(در دولت و انقلاب) تصویر کردهاند، هنوز در هیچ جا بهوجودنیامده است.
از همان روزها مسائل بسیار مهمی درباب محتوای جامعهئی کهبهسوی سوسیالیسم میرود یعنی محتوای اقتصادی، سیاسی،فرهنگی و حتی اخلاقی این جامعه طرح شده است. میانمارکسیستها یا سوسیالیستهای انقلابی از هر رنگ، در زمینهاین مسائل، اتفاق نظر چندانی وجود ندارد.
بهنظر من امروزه و در شرایط تاریخی فعلی راههائی وجود داردکه مبارزه برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی و رسیدن بهجامعهسوسیالیستی را ممکن میکند من در این نوشته میکوشمعقایدی را که درباب این راهها وجود دارد، بسط دهم.
وقتی از «مبارزه برای سوسیالیسم» صحبت میکنیم، بایدمطلبی را مشخص کنیم. این مبارزه دو مسیر متفاوت دارد: یکیمبارزه برای بهدست گرفتن قدرت و دیگری مبارزه برای ساختنسوسیالیسم.
«مبارزه برای بهدست گرفتن قدرت»، مبارزه برایانقلاب، یعنی برای ایجاد یک تغییر کیفی در جریان تکاملیجامعه است. و این تغییر، هر قدر کوچک که باشد، همیشه خاصهٔیک بحران اقتصادی عینی است.
لازمهٔ چنین اوضاعی، جایگزین کردن نظام اجتماعی موجود، بامناسبات نوین مالکیت و مناسبات نوین اجتماعی است.
«موقعیت عینی» میتواند در موارد مختلف پدید آید، این جریانپیچیدهئی از رابطهٔ متقابلِ شرایط عینی گوناگون بهوجودمیآورد؛و برای بهوجود آمدن آن، احتیاجی بهیک «حزب انقلابی» پیشساخته نیست که نقش کاتالیزور را بازی کند.
در اوضاع تاریخی مشخص فعلی، «بحران انقلابی عینی» میتواند در نتیجهٔ مثلاً یک جنگ ملّی علیه دخالت یا اشغالامپریالیستی بهوجود آید، یا ناشی از بحران اجتماعی سختیباشد، یا ساختهٔ پیروزی انتخاباتی اتحاد احزابی باشد که ادعامیکنند سوسیالیستند و بر پایهٔ یک برنامهٔ پیشرفتهٔضدسرمایهداری و ضدامپریالیستی عمل میکنند.
در جریان جنگ جهانی دوم و بعد از آن بسیج تودهئی وجنبشهای تودهئی عظیمی وجود داشت که هدف اولیهٔ آنها آزادیملی بود، مانند نهضتهای مقاومت در اروپای تحت اشغالنازیها (مثل یوگسلاوی، یونان، آلبانی و غیره)، یا جنبشهایآسیائی و افریقائی که علیه دخالت آشکار امپریالیستی یا اشغالمبارزه میکردند. (مثل FLN در الجزایر، ویتنام – ویتکونگ درهندوچین و غیره).
اوضاعی که در نتیجهٔ این جنبشها بهوجود آمد، پویائی و منطقیداشت که آن را بهسرعت بهطرف هدفهائی برد که فقط ملی نبودبلکه اجتماعی هم بود. و در نتیجه جریان انقلابی اصیلی رابهوجود آورد.
مقاومت و جنگ میتواند بهانقلاب اجتماعی بدل شود. امّا تنهااین شرایط استثنائی نیست که میتواند «موقعیت انقلابی عینی» یا «سرآغازی انقلابی» را بهوجود آورد.
سالهاست که در بسیاری از کشورهای اروپائی، شاهد اوضاعیهستیم که بهسرعت بهطرف یک بحران انقلابی ملی اصیل پیشمیرود، این اوضاع در کشورهائی بهچشم میخورد که در آنمسئلهٔ «مبارزه برای قدرت»
(و از این رو امکان پیروزی«انقلاب») مطرح شده است.
«ماه می» سال ۱۹۶۸ در فرانسه، «پائیز داغ» ۱۹۶۹ درایتالیا، اوضاع انگلستان در سال ۱۹۷۲ هنگام اعتصاباتکارگران معدن، همه مثالهائی متفاوت از چنین شرایطی است.
خصوصیت مشترک این کشورها آن است که: اولاً اینهاکشورهای سرمایهداری پیشرفتهاند؛ این دوره، دورهٔ بحراناقتصادی مهمی نیست؛ اما با وجود این اقتران یک سری عواملمتقابل، «اوضاع انقلابی عینی» بهوجود آورده است یا آن کهتکاملی سریع بهطرف چنین اوضاعی را موجب شده است.
این عوامل کدامند؟
در برخی موارد جنبش «رویاروئی» از جوانها یا لایههایاجتماعی جدید (دانشمندان، تکنسینها، روشنفکران) و همچنیناز تودههای گستردهٔ طبقه زحمتکش سنتی که بسیج شدهاند،تشکیل میشود.
در انگلستان جنگ داخلی با ایرلند و مشکلات امپریالیسم بریتانیابا رودزیا هم مطرح بود – و همهٔ اینها در اوضاعی بود که تورماقتصادی شدید و بیکاری در ارقام چند میلیونی وجود داشت. اماحتی بحران اصلی اقتصادی بریتانیا که طی اعتصاب کارگرانمعدن گسترش یافت و دولت محافظهکار را بهخطر سقوط حتمینزدیک کرد، صرفاً نتیجهٔ یک بحران اقتصادی سخت نبود، بلکهحاصل ترکیب عوامل متقابل بود که بیشتر خاصهٔ هربحراناجتماعی است نه آن که فقط خاصه بحران اقتصادی باشد.
اما «موقعیت عینی انقلابی» میتواند در نتیجهٔ پیروزی احزابیهم بهوجود آید که مدعی سوسیالیسم هستند، یعنی همان طور کهدر شیلی رخ داد یا محتمل است که در فرانسه و ایتالیا رخ دهد.
چنین شرایطی هم نتیجهٔ تعالی موقعیت انقلابیِ از پیش موجوداست (یعنی نتیجهٔ یک فرایند طولانی است که گوناگونی اشکالمبارزهٔ تودهئی بازگوی آن است)، و هم دلیل فرایند تسریعکنندهٔبالندگی انقلاب است. من بار دیگر بهاین نکته باز خواهم گشت.
حتی اَشکال دیگری هم امکانپذیر است، چون واقعیت بغرنجاست و غنی و همیشه ترکیباتی را ارائه میکند که غیرقابلپیشبینی است.
بنابراین شرایط عینی میتواند موقعیت انقلابی را بهوجود آورد یاحداقل سرآغازی برای انقلاب باشد (بهرغم وجود یا فقدان عاملذهنی انقلابی با پایهٔ تودهئی). و اما این شرایط بهتنهائی کافینیست که موقعیت را بهطور خودکار بهطرف «پیروزی» تکاملدهد، یعنی برای بهفرجام رساندن فرایندی که آغاز شده استکافی نیست، و نمیتواند محرک تکامل آن، یعنی آن جهش کیفیباشد که کاملاً الزامی یک انقلاب واقعی در یک مقطع زمانیمعین است.
تودهها برای آن که در این جهش موفق شوند باید قدرت خاصخود را متشکل کنند یعنی باید ابزاری در اختیار داشته باشند کهبا تهاجم نیروهای اجتماعی ارتجاعی که بهنحوی از انحاءاجتنابناپذیر است، مقابله کنند.
بنابراین طی این دوره «مبارزه برای سوسیالیزم» هم چون مبارزهبرای «انقلاب» و «قدرت» بر پایهٔ مفهومی بنیادی جمعبندی شدهاست. در تاریخ بهاین ترتیب توجیه میشود که انقلاب فقط یکروند تکاملی نیست، و «قدرت» هم جمع عددی پیروزیهایقطعهقطعه شده نیست.
در مقطع زمان مشخصی از این روند، نکتهٔ اصلی عبارت است ازگذار از یک کیفیّت بهکیفیّتی دیگر، از «جزء» به«کل»، ازتکامل بهانقلاب، از طریق «جهش»، یعنی یک تغییر ناگهانی.
پس شرایطی که حاصل فاتحانهٔ «سرآغاز انقلابی» را بهموقعیتیواقعاً «انقلابی عینی» میکشاند کدام است؟
این جاست که عوامل ذهنی مثل برنامه، سازمان و تاکتیک اهمیتپیدا میکنند.
تا آن جا که انقلاب، دگرگونی کیفی واقعیت اجتماعی است کهبهطرف فرجامی معین میرود، برنامهئی داوطلبانه است که افرادیکه معتقد بهآن هستند آن را انجام میدهند. انقلاب مجموعهئی ازاقدامات اجتماعی – اقتصادی نیست که فن سالاری دولتی آن رااعمال کند.
انقلاب – یعنی نتیجهٔ موفقیتآمیز فرایندی انقلابی که آغاز شدهاست – بهبسیج تودهئی و سازماندهی تودهئی و بهحداکثرمشارکت تودهها در کلیه امور، احتیاج دارد و این محتوای انقلابرا ارضاء میکند.
هر دولت، هر حزب یا اتحادیهئی که خود را سوسیالیست میداندباید از مشارکت واقعی تودهها اطمینان حاصل کند. اگر تودههافقط از طریق وسایل متفاوت، که صرفاً حامل نام آنهاست درامور مشارکت کنند، این مشارکت نمیتواند مؤثر باشد. شرکتمؤثر تودهها یعنی شرکتی که از راه سازندگی و بهکارگیریقدرتشان در کلیهٔ موارد بیان شود.
اگر چنین باشد، تودهها خواهند توانست موقعیت انقلابی موجودرا ارضاء کنند، برای دفاع از آن اقدام کنند، بهآن عمق بخشیده وآن را بهفرجامی موفقیتآمیز برساند.
اما معنی دقیقتر «مشارکت توده