ترامپ و جنگ سوریه


ترامپ و جنگ سوریه


آوریل 12, 2017


1

دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا برای آن چیزی که «دیداری سخت» می‌خواند در حال آماده شدن است. رئیس جمهور چینمهمان ترامپ در ملک شخصی‌اش در فلوریدا است. ترامپ پیش از این چین را «بزرگ‌ترین دزد تاریخ» نام نهاده است و سعیدارد تا با تلاشی دیگر، با مهار یا تضعیف چین، استیلای آمریکا بر جهان سرمایه‌داری را برای دهه‌های پیش رو، به امریتثبیت‌شده و تضمین‌شده تبدیل کند.

اما مسئله‌ی حاد و چیزی که ترامپ قصد دارد در لحظه به آن پاسخ دهد، چیز دیگری است. سرمایه‌دار سنگ‌دل گفته است که«حمله شیمیایی» به خان شیخون در استان ادلب سوریه، قلب او را به درد آورده است؛ کودکان، «این مخلوقات زیبای خداوند» دراین حادثه کشته شده‌اند و بشار الاسد، رئیس‌جمهور سوریه با این حمله شیمیایی، «نه از یک خط قرمز»، بلکه از «خط‌های بسیاربسیار زیادی» گذشته است.

ترامپ بریده و دوخته است و بدین ترتیب درحالی که شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، منتظر فشارهای ترامپ در مذاکراتدوجانبه بر سر مسائل تجاری و اقتصادی یا احتمالاً مسئله کره شمالی است، وی با دستیاران ارشد نظامی خود، گزینه‌های حملهبه سوریه را بررسی می‌کند. در نهایت ترامپ، پیش از حاضر شدن بر سر میز شام با رئیس جمهور چین، فرمان حمله موشکی بهپایگاه هوایی الشعیرات سوریه را صادر می‌کند. در حین شام خوردن آن‌هاست که آمریکا از دریای مدیترانه با موشک‌های کروزخود به این پایگاه حمله می‌کند و در حالی که مقامات سیاسی آمریکا پیش از حمله، برخی از متحدان خود را باخبر کرده‌اند،ترامپ بر سر میز شام به «شی» می‌گوید که آمریکا به سوریه حمله کرده است!

2

ترامپ بر اوباما خرده می‌گرفت که مدت‌ها پیش از حمله به موصل، نقشه خود را علنی کرده و سران داعش از این شهر گریخته‌اند. او در حمله موشکی به پایگاه الشعیرات به «بهترین شکل از عنصر غافل‌گیری» استفاده کرد. حتی راغب‌ترین شخصیت‌ها به حملهآمریکا به سوریه نیز در «جُربزه» ترامپ برای انجام این حمله تردید داشتند. ایلنور چویک، مشاور ارشد رئیس جمهور ترکیه، رجبطیب اردوغان، تنها چند ساعت پیش از حمله آمریکا به سوریه، مطلبی در دیلی صباح، ارگان نشر پروپاگاندای دولت ترکیه و حزبعدالت و توسعه‌ی این کشور، منتشر می‌کند که این عنوان را بر پیشانی دارد: «آقای ترامپ، اگر اسد بد است، کاری در این رابطهبکن». چویک اگر می‌دانست چقدر ساعت حمله نزدیک است، مطلب خود را جور دیگری می‌نوشت!

ترامپ تعداد زیادی از متحدان آمریکا را «غافل‌گیر» کرد. او می‌خواست نشان بدهد که رئیس‌جمهور «بیزینس‌من» و «معامله‌گر» هم می‌تواند «سیاست‌مداری قاطع و راسخ» باشد. متحدان آمریکا، نظیر عربستان سعودی و ترکیه، که محدودیت‌های قدرت‌نماییآمریکا در سوریه را درک نمی‌کردند، تردید اوباما در حمله به سوریه را مورد نکوهش قرار می‌دادند. ترامپ اگرچه در سال 2013،خط قرمز اوباما مبنی بر حمله به سوریه در صورت آن به اصطلاح «حمله شیمیایی دولت اسد» را «احمقانه» و «بی‌فایده» خوانده بود، می‌خواست به متحدان آمریکا نشان دهد که مثل او «بُزدل» و «مردد» نیست.

عربستان سعودی بلافاصله پس از حمله موشکی ترامپ به پایگاه الشعیرات، تصمیم وی را «شجاعانه» خواند. اما آیا «شجاعتِ» متظاهرانه ترامپ می‌تواند شرایط را برای موفقیت استراتژی وی در سوریه مهیا کند؟

3

متحدان آمریکا عمدتاً از حمله این کشور به سوریه حمایت کردند اما برخی از آن‌ها علی‌الخصوص اروپایی‌ها، دل و دماغ این رانداشتند که همچون فرانسه‌ی سال 2013 از دولت آمریکا بخواهند تا آغازگر کارزاری نظامی بر علیه سوریه باشد که فرجام آنسرنگونی دولت بشار اسد است. موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، حمله ترامپ را «قابل درک» خواند اما در عینحال گفت که برای اتحادیه اروپا، «حل سیاسی» بحران سوریه ارجحیت دارد. تقریباً هیچ‌کدام از متحدان آمریکا علناً نگفتند کهحاضرند همچون دولت آمریکا مستقیماً ارتش سوریه را در عملیاتی نظامی نشانه بگیرند، جز یک نفر و یک دولت: اردوغان و دولتترکیه. طنز تلخ اما این است که عده‌ای در چپ در نوشته‌ها یا فایل صوتی خود،‌ پیش از این مدعی بودند که دولت ترکیه به شرقچرخش کرده است و چرخش آن نیز از چند سال پیش آغاز شده است!

اردوغان تنها ساعاتی پیش از حمله موشکی آمریکا گفت اگر آمریکا به سوریه حمله کند، ترکیه حاضر است سهم خود را ادا کردهو با آمریکا همراهی کند. ابراهیم کالین سخنگوی وی، بلافاصله پس از حمله‌ی آمریکا، معنای «چرخش به شرق» را به نمایشگذاشت و گفت، آمریکا بلافاصله باید به سمت سرنگونی «رژیم حاکم بر سوریه»، ایجاد دولت انتقالی، ایجاد منطقه پرواز ممنوع وایجاد مناطق امن، نظیر آنچه ترکیه در شمال سوریه تلاش کرده تا ایجاد کند، حرکت نماید. چپ‌هایی که از چرخش ترکیه به شرقخبر داده بودند، عملیات «سپر فرات» ارتش ترکیه را یکی از نشانه‌های این «چرخش» می‌دانستند؛ اما مقامات ترکیه‌ای مدتی بودکه می‌گفتند این عملیات مقدمه‌ای بر ایجاد مناطق امن در سوریه (بخوانید تجزیه این کشور) است.

تنها ساعاتی پس از حمله‌ی موشکی، اردوغان که به مشامش خورده بود که یک‌جای کار می‌لنگد و ممکن است آمریکایی‌ها عملیاترا به همین حمله محدود کنند، وارد میدان شد و گفت: آمریکا کار خوبی کرده است، اما این کافی نیست و حمله آمریکا باید آغازیبر یک تهاجم نظامی به دولت سوریه باشد و نه حمله‌ای که تنها برای یک‌بار صورت گرفته است.

غرب این سال‌ها، تهاجم امپریالیستی تمام‌عیار خود را شدت بخشیده است. طرح‌های امپریالیستی مختلفی با غلظت‌های مختلفدر این سال‌ها معرفی شده‌اند. ترکیه در قبال بحران سوریه همواره در افراطی‌ترین سرِ طیفِ طرح‌های امپریالیستی قرار داشته ومدافع کاربستِ افراطی‌ترین شیوه‌ها بوده است. هرگاه که محدودیت‌های قدرت آمریکا در توازن قوا، این اجازه را به آمریکا نداده تابه طرح‌های ترکیه روی خوش نشان دهد، یا آمریکا گمان می‌کرده که استراتژی امپریالیستی‌اش با شیوه‌های بهتری نسبت به آنچهدر ذهن تُرک‌های بورژوا است، می‌تواند دنبال شود، ترکیه لب به انتقادهای «تند» و «گزنده» گشوده است.

ترکیه مدت‌هاست که خواهان ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه است. این کشور در سال 2013 نهایت سعی خود را کرد تااوباما به سوریه حمله کند اما چنین چیزی محقق نشد. در ادامه دولت ترکیه از اوباما و اخیراً ترامپ خواست تا با کمک ارتش اینکشور و گروه‌های تروریستی مورد حمایت آن به رقه (آن به اصطلاح پایتخت داعش) حمله کنند. اما باز هم تا این لحظه دولتآمریکا پیشنهاد ترکیه را نپذیرفته است. دلایل رد برخی از این پیشنهادات به محدودیت‌های قدرت آمریکا در سوریه و برخی از آن‌هابه نظرگاه متفاوت این کشور در مورد شیوه‌ی «مدیریت جنگ سوریه» برمی‌گردد. با این حال، ترکیه همواره خواستار شدت عملبیشتری بوده است.

اظهارات این عده در چپ که ترکیه به سمت شرق چرخش کرده، در حقیقت به این معناست که ترکیه به دلیل غلظت بالای غرب‌گراییخود، «شرق‌گرا» شده است! آنان می‌گویند ترکیه نتوانسته برای طرح‌های غرب‌گرایانه‌ی امپریالیستی خود، همراه پیدا کند و لذاتصمیم به اتحاد با روسیه و سازمان شانگهای گرفته است! این عده گمان می‌کنند که صحنه گرایشات ژئوپلیتیک، صحنه یک بازیکامپیوتری است که به راحتی می‌توان با یک کلیک، تیم خود را عوض کرد و از این سر طیف به آن سر طیف رفت! بازی تاریخ اماخیلی زود بلاوجه بودن این اظهارات را عیان ساخت.

4

آیا حمله موشکی ارتش آمریکا به پایگاه الشعیرات آغازی بر یک سلسله عملیات نظامی تمام‌عیار علیه دولت سوریه است؟ دولت‌هایترکیه و عربستان سعودی دوست دارند، این‌گونه باشد. حتی بسیاری از «متخصصانِ» «اندیشکده‌های» آمریکایی نیز دوستدارند این حملات آغازی بر افزایشِ شدت و حدتِ پروژه‌ی تغییر رژیم در خاور میانه باشد؛ پروژه‌ای که هیچ‌گاه در دولت‌های اخیرآمریکا متوقف نشده است و تنها درجات و شیوه‌های پیگیری آن تغییر کرده است.

وال استریت ژورنال در مقاله‌ای با عنوان «فرصت ترامپ در سوریه»، از ترامپ می‌خواهد تا با حمله به تمام پایگاه‌های هواییسوریه و نابودی زیرساخت‌های آن، توان هوایی سوریه را نابود کند و در درون سوریه مناطق امن ایجاد نماید. در فرمول والاستریت ژورنال، روس‌ها یا باید از این پایگاه‌ها بیرون بروند یا باید «تاوان» بدهند. هیلاری کلینتون، رقیب ترامپ در «مبارزات» انتخاباتی، نیز ساعاتی پیش از حمله ترامپ به پایگاه‌ الشعیرات، فرمول حمله به پایگاه‌های هوایی سوریه و از کار انداختن تواندفاعی این کشور را مطرح می‌کند. کلینتون می‌گوید ما برای «پیشگیری از بمباران مردم بیگناه» باید پیش از این به پایگاه‌هاهوایی سوریه حمله می‌کردیم و حالا هم باید همین کار را بکنیم.

مایکل اوهانلون یکی از «متخصصان» «اندیشکده» بروکینگز، ضمن ابراز خوشحالی از حمله‌ی موشکی ارتش آمریکا به پایگاهالشعیرات، می‌گوید پاردوکس امروز آمریکا این است که «اسد باید برود، اما او احتمالاً خواهد ماند؛ برای حل این پارادوکس بهتفکر خلاقانه و مصالحه نیاز است». «تفکر خلاقانه‌ی» اوهانلون به این «راه‌حل» پیشنهادی می‌رسد که آمریکا باید نیروهاینظامی متحد خود در سوریه را تقویت کند تا اسد مجبور به «مذاکره» شود و در ادامه آمریکا باید به ایجاد مناطق خودمختارِکُردنشین و سنی‌نشین در سوریه دست بزند و در این حالت دیگر مهم نیست که اسد «اسماً» یا به لحاظ صوری در قدرت باشد! بدین ترتیب «تفکر خلاقانه» اوهانلون به «مصالحه‌ی» تجزیه سوریه منجر می‌شود و پارادوکس «حل» می‌شود.

رویترز و سایر خبرگزاری‌های امپریالیسمِ وحشیِ غرب، به نقل از منابع آگاه می‌گویند که ترامپ از بین گزینه‌های پیشنهادینظامیان، یعنی حمله به چند پایگاه هوایی و حمله به پایگاه الشعیرات، گزینه‌ی حداقلی (گزینه دوم) را انتخاب کرده و برای اینحمله نیز ساعاتی (سحرگاه) را انتخاب کرده که فعالیت‌های پایگاه در کمترین حد باشد و پیش از آن نیز از طریق یک کانالارتباطی به روس‌ها خبر داده و آن سمت از پایگاه که نیروهای روس در آن مستقر بوده‌اند را بمباران نکرده است. در واقع، بهگفته‌ی مقامات آمریکایی، حمله ترامپ، اقدامی «متناسب» بوده و به اصطلاح خواسته به اسد بگوید که دیگر از «بمب‌هایشیمیایی» استفاده نکند. (این مسئله اصلاً موضوع این نوشته نیست که بمباران شیمیایی به خان شیخون را هم خود آمریکایی‌هاو ایادی‌شان انجام داده‌اند تا آن چیزی که وال استریت ژورنال «فرصت ترامپ در سوریه» می‌نامد، خلق شود.)

بنا به توازن قوا و دست بالاتر اسد و متحدانش در سوریه، شرایط داخلی آمریکا و وضعیت متحدان اروپایی آمریکا، ترامپ فعلاًنمی‌توانست گزینه حداکثری را انتخاب کند و این حمله را به آغازی بر یک کارزارِ نظامی گسترده علیه دولت سوریه تبدیل کند؛چیزی که اردوغان دوست داشت دقیقاً همین لحظه صورت بگیرد. در «شجاعت» و «قاطعیت» ترامپ نوعی تظاهر وجود داشت کهگویی وی می‌تواند کاری را که شش سال آمریکا نتوانست انجام دهد تنها با یک فرمان خود به سرانجام برساند و تمام توان هواییسوریه را نابود کند و در ادامه اسد را نیز با زور بازوی خود برکنار نماید.

اما این تمام ماجرا را روایت نمی‌کند و اکتفا به این میزان از توضیح مسئله، ممکن است تصویری یک‌سویه ایجاد کند. همچنان کهدر ادامه خواهیم گفت، برای یک دولتمردِ بورژوا «شجاعت» از جایی به بعد ممکن است به حماقت، تبدیل شود؛ «دل شیر» داشتنممکن است به مغز خر داشتن تبدیل شود و یک فرمان به حمله، ممکن است مقدمه‌ی جنگی در ابعاد بسیار گسترده‌تر باشد.

5

اردوغان گفت این حمله کافی نیست و باید ادامه پیدا کند. ترامپ به فرمول اردوغان گوش نداد. اما خودش چه در سر داشت؟ ترامپصرفاً به سوریه حمله نکرد تا دل برخی از متحدان خود در خاورمیانه را که از به قول خودشان «انفعال» و «تردید» و«مسئولیت‌ناپذیری» اوباما به عنوان «رهبر جامعه جهانی» دلگیر بودند، به‌دست آورد، دل «متخصصان» «اندیشکده‌های» آمریکایی را خُنک کند، و پس از رهایی نیم‌بند از «وجدان معذب» طبقه‌ی حاکمه‌ی آمریکا و «حفظ آبرو»، به سراغ حل مسائلداخلی و عمدتاً اقتصادی آمریکا برود و به دکترین America First بچسبد. او نقشه پیچیده‌تری در ذهن داشت و دارد.

ترامپ با حمله‌ی موشکی، دیپلماسی قهرآمیز خود را کلید زد! او می‌خواهد از تهدید به حمله‌ی بیشتر، از تهدید به جنگِ شدیدتر، ازتهدید به این‌که «من یک رئیس‌جمهور دمدمی‌مزاجِ کله‌خر هستم»، از تهدید به حماقت، از تهدید به این‌که رهبر بالاترین توان نظامیدر دنیاست، از تهدید به این که می‌تواند در کمتر از یک روز با موشک‌های کروز خود نه یک الشعیرات بلکه 26 پایگاه هوایی سوریهرا نابود کند، استفاده نماید تا ورقی را که تاکنون علیه‌اش بوده برگرداند و سوریه و متحدانش را به مصالحه‌ای از جنسمصالحه‌ای که مایکل اوهانلون خواستار آن است، مجبور سازد.

دیپلماسی قهرآمیز، یعنی یک حمله و تهدید به حمله‌های بیشتر با اتکاء به توان نظامی ایالات متحده آمریکا و جایگاه برترش درنظام مالی و اقتصادی سرمایه‌داری جهانی و با هدف مجبور ساختن دولت‌هایی که دست بالا را در «بحران سوریه» دارند به یکمصالحه‌ی مُهلک. دولت ترامپ همزمان با صحبت کردن در مورد احتمال حمله‌های بیشتر به سوریه و آمادگی آمریکا برای انجاماین کار، از درنظر گرفتن تحریم‌های جدید علیه روسیه و ایران به خاطر حمایت از دولت سوریه سخن گفته است. این‌ها همگیابزارهای دیپلماسی قهرآمیز در مسیر دستیابی به هدف، یعنی تجزیه‌ی سوریه به چند «کشور» هستند. هدف این است کهدولت‌های ایران، روسیه و سوریه مرعوب شوند و تن به مصالحه بدهند یا خود را برای دنیای ناشناخته‌ای که معلوم نیست در آندونالد ترامپ واقعاً دست به حماقت یا قمارِ بزرگِ حمله‌ی گسترده به سوریه می‌زند یا خیر، آماده کنند.

در دیپلماسی قهرآمیزش، ترامپ ممکن است از حمله‌های محدودِ بیشتری هم استفاده کند، تحریم‌های بیشتری علیه ایران و روسیهوضع کند یا حتی ممکن است به بهانه‌هایی واهی به یک قایق ایرانی که در خلیج فارس گشت می‌زند، حمله هم نماید. الیوت آبرامزیکی از «متخصصان» «اندیشکده» شورای روابط خارجی آمریکا با ذوق‌زدگی از این که دونالد ترامپ بالاخره با حمله به سوریه،«نقش رهبر جهان آزاد بودن» را پذیرفته و مثل دوران «مبارزات» انتخاباتی‌اش، از زیر «بارِ» این نقش با این استدلال که «انجاممسئولیت‌های مربوط به آن، برای آمریکا بسیار گران تمام می‌شود»، نمی‌گریزد، می‌نویسد:

«حمله به سوریه اثرات بسیار گسترده‌تری خواهد داشت. این حمله زمانی انجام شد که رئیس‌جمهور چین، «شی» در فلوریدا باترامپ بود. مطمئناً این تصویرِ جدیدِ رئیس‌جمهور آمریکا که اراده به اقدام دارد، بر گفتگوهای آن‌ها در مورد کره شمالی تأثیرخواهد داشت. ولادیمیر پوتین دوباره به روابطش با آمریکا فکر خواهد کرد و پی خواهد برد که سال‌های انفعال اوباما واقعاً به سرآمده است. دوستان و متحدان آمریکا، هلهله شادی سر خواهند داد؛ در حالی که دشمنان خواهند فهمید که زمانه تغییر کرده است. دیگر بار که ایرانی‌ها بخواهند حول ناوهای آمریکایی در خلیج فارس، ویراژ دهند، آن‌ها ممکن است دوباره فکر کنند

6

جورج بوش پس از حادثه 11 سپتامبر در دیدار با چند سناتور آمریکایی از جمله هیلاری کلینتون گفته بود: «هنگامی که من اقدامکنم، یک موشک 2 میلیون دلاری را به یک چادرِ خالیِ 10 دلاری یا کونِ یک شتر، شلیک نخواهم کرد. اقدام من، قاطع خواهد بود». حالا برخی در آمریکا می‌گویند، حمله موشکی ترامپ به پایگاه هوایی الشعیرات، مصداقی از «اقدامات سَبُک و غیرقاطع» است وآمریکا مجدداً «همچون دوره بیل کلینتون» به «دوران حمله با موشک به کون یک شتر» بازگشته است.

آن‌ها می‌گویند ترامپ مجدداً پس از این حمله به «انزواگرایی» که در «مبارزات» انتخاباتی خود آن را تبلیغ کرده بود، خواهدچسبید و «بار مسئولیت رهبری جامعه جهانی» را به دوش نخواهد کشید. به راستی هم ترامپ در سالیان گذشته، کمْ متناقضحرف نزده است؛ اما این بدان معنا نیست که او در مواجهه با «بحران» سوریه فاقد استراتژی است و تنها پس از نگاه کردن بهسی ان ان و «غم عمیق» از «تصاویر دلخراش کودکان مسموم و پاره پاره شده با بمب شیمیایی» تصمیم به حمله‌ی موشکی گرفتهاست. هنر تحلیل این است که از دل اظهارات و گفتارِ به‌ظاهر متناقض، آن رویه‌هایی را تشخیص دهد که مبنای عمل و کردار دولتترامپ در قبال جنگ سوریه است.

ترامپ برای حل پارادوکس آمریکاییِ «اسد باید برود اما او احتمالاً خواهد ماند» فعلاً تجزیه سوریه را با توسل به شیوه‌یدیپلماسی قهرآمیز انتخاب کرده است. «مناطق امن» این روزها از زبان هرکه بیرون بیاید، کلیدواژه‌ی تهاجم امپریالیستی آمریکاو متحدانش با انگیزه تجزیه‌ی سوریه است. اروپایی‌ها «مناطق امن» را ظاهراً برای این می‌خواهند که «سیل مهاجران» سوری بهسمت کشورهایشان روانه نشود. دیگران بهانه‌های دیگری برای ایجاد این مناطق عنوان می‌کنند: ترکیه از «منطقه بدون ترور» درنزدیکی مرزهایش سخن می‌گوید؛ اردن و اسرائیل از تشکیل یک «منطقه‌ی امن»در جنوب سوریه حرف می‌زنند که امنیت اسرائیلرا در پی داشته باشد و به قول برخی « با گسیلِ بیشتر مهاجران، وضعیت اقتصادی اردن را بغرنج‌تر نکند»؛ متحدان کُرد آمریکادر سوریه، از «خودگردانی» و «کنفدرالیسم دموکراتیک» به عنوان مفاهیم پایه‌ای ایجاد این «مناطق امن» یاد می‌کنند.

اما در واقعیت همه این‌ها چیزی نیست جز قطعات مختلف پازِلِ تهاجم امپریالیستی آمریکا و متحدانش به سوریه. ترامپ در اولینروزهای ریاست جمهوری‌اش در گفتگوی تلفنی با پادشاه عربستان از ایجاد «مناطق امن» در سوریه و یمن حرف زد و ایناظهارات وی است که شاکله‌ی سیاست خارجی وی در قبال جنگ سوریه را بنا می‌کند و نه توئیت‌هایی که در سال 2013 در مذمتطرح اوباما برای حمله به سوریه ارسال کرده بود. فعلاً ترامپ برای پیگیری هدف تجزیه سوریه، از ابزار دیپلماسی قهرآمیز استفادهمی‌کند اما اصلاً مشخص نیست که در ادامه از شیوه‌های دیگری، از جمله جنگ گسترده‌تر، استفاده نکند.

«سیاست‌گذاران» آمریکایی مدتی است که کار شناسایی این «مناطق امن» که دولت اسد در آن‌ها حمکرانی نخواهد داشت وتوسط گروه‌های قابل گنجاندن در طرح تهاجم امپریالیستی آمریکا و متحدانش اداره خواهد شد را آغاز کرده‌اند: «یک منطقه امندر نزدیکی اردن و اسرائیل در جنوب سوریه؛ دو منطق امن در شمال سوریه یکی برای ترکیه و متحدانش و دیگری برای حزباتحاد دموکراتیک کردستان سوریه و یگان‌های مدافع خلق؛ و یک منطقه امن در نقاطی نظیر الرقه که فعلاً در دست داعش است». این است معنای «انقلاب سوریه»!

7

آمریکا با اتکاء به قدرت نظامی‌اش و جایگاه‌اش در سرمایه‌داری جهانی می‌تواند برای انتزاعی‌ترین طرح‌ها هم «هزینه» کند وپیش از این نیز «هزینه» کرده است. اما واقعیت این است که در دهه‌های گذشته در شرایط «مساعدتر» نیز آمریکا نتوانسته بهاهداف خود دست یابد. هزینه‌های واقعی طرح‌های تهاجمی آمریکا را میلیون‌ها انسانی قربانی‌شده در نقاط مختلف دنیا پرداختکرده‌اند. به‌رغم تمام این قتل‌عام‌ها، پیگیری برخی از طرح‌ها، نه تنها نتوانسته پایه‌های مادیِ قدرت آمریکا را در جهان سرمایه‌داریمستحکم‌تر کند، بلکه آن را بیشتر نیز تضعیف کرده است. طرح‌های کلینتون، بوش و اوباما، هیچ‌کدام نتوانستند سیادت آمریکا رابه امری تثبیت‌شده، تضمین‌شده و پایدار تبدیل کنند.

مشت‌ گره‌کرده بوش در حمله 2003 به عراق و اوباما در حمله 2011 به لیبی، «با عظمت و شکوه بیشتری» به هوا بلند می‌شد تادست‌های ترامپ در هفتاد و ششمین روز ریاست جمهوری‌اش پس از حمله به یک پایگاه هوایی سوریه! با این حال، هر دوی آن‌هادر شرایطی که بسیار «مساعدتر» می‌پنداشتند و به‌رغم سلاخی بی‌شمار انسان بی‌گناه، تنها فضاحت به‌بار آوردند. این‌بار نیزاحتمالاً دونالد ترامپ به نتیجه‌ای بهتر نخواهد رسید. با این حال، چه با کمدی جنگ‌طلبی آمریکا در دوران جدید روبرو باشیم، چهنباشیم، چیزی از عمق تراژیک وضعیتی که فعلاً در آن گرفتاریم، کاسته نمی‌شود؛ وضعیتی که در آن نیروهای افسارگسیخته‌یسرمایه‌داری، هر روز در آن طرح تازه‌ای برای تجاوز به گوشه گوشه جهان درمی‌اندازند و برای هر طرح، هزاران انسان قربانیمی‌شود. این وضعیت تراژیک می‌تواند و باید تغییر کند.