در دفاع از ماتریالیسم دیالکتیک

در دفاع از ماتریالیسم دیالکتیک

نتایج انتخابات پارلمانی بریتانیا در ژوئن سال جاری جنب و جوش شدیدی در رسانه‌های بورژوائی و لیبرال بوجود آورد. روزنامه‌نگاران و فرهیختگان زیادی در اثر نتایج این انتخابات مجبور شدند دست به پوزش‌طلبی خاضعانه از برخورد وقحیانه خود با جرمی کوربین، رهبر حزب کار و سیاست‌های او که در برنامه حزب کار بازتاب یافت زنند…علاوه بر این تعداد از نادمین حقیر در خانه عوام، ما با نویسنده و یا نویسندگان مقاله اخیر وب‌سایت In Defence of Communism (در دفاع از کمونیسم) که معمولاً مطالب مفیدی مطرح می‌کند هستیم.

منبع: اوراق مارکسیستی  ۵ -۲۰۱۷

نويسنده: نیک رایت

تارنگاشت عدالت

 

پاسخی به انتقاد «چپ» حمایت کمونیستی از جرمی کوربین

 

نتایج انتخابات پارلمانی بریتانیا در ژوئن سال جاری جنب و جوش شدیدی در رسانه‌های بورژوائی و لیبرال بوجود آورد. روزنامه‌نگاران و فرهیختگان زیادی در اثر نتایج این انتخابات مجبور شدند دست به پوزش‌طلبی خاضعانه از برخورد وقحیانه خود با جرمی کوربین، رهبر حزب کار و سیاست‌های او که در برنامه حزب کار بازتاب یافت زنند. تعداد زیادی از اعضای فراکسیون حزب کار، که اکنون پرقدرت‌تر وارد مجلس عوام شده بود نیز که وجود و رشد و ترقی خود را مدیون فردی می‌دانستند که ماه‌ها و سال‌ها تحقیر کرده بودند، به آنها پیوستند. در بسیاری از موارد این اعلام وفاداری‌ها به دو دلیل صورت گرفت: یکی این‌که خشم هزاران عضو حزب کار که تعداد زیادی عضو جدید نیز به آن اضافه شده را منحرف کنند و دیگر این‌که قدرت مانور خویش را بیشتر کرده تا بتوانند مجدداً برنامه حزب را بی‌ثمر کرده و بویژه تعهد کوربین در رابطه با تائید نتایج رفراندوم در مورد خروج از اتحادیه اروپا را رقیق نمایند.

علاوه بر این تعداد از نادمین حقیر در خانه عوام ما با نویسنده و یا نویسندگان مقاله اخیر وب‌سایت In Defence of Communism (در دفاع از کمونیسم) که معمولاً مطالب مفیدی مطرح می‌کند هستیم. مطالعه کامل مقاله بسیار سودمند است ولی من برای پلمیک با آن، آنرا خلاصه می‌کنم. این خودپنداران مدافع کمونیسم ادعا می‌کنند:

«حزب کار و «توری»های محافظه‌کار هردو، دو نسخه متفاوت از مدیریت بورژوازی هستند. حزب کار جرمی کوربین یک حزب عمیقاً بورژوائی است که در خدمت سیستم سرمایه‌داری قرار دارد و کاملاً متعهد به حمایت و تضمین از سودهای سرمایه‌داری است و به کمک حزب کار و همین‌طور محافظه‌کاران، بورژوازی تضمین منافع خود در روند خروج از اتحادیه اروپا را تحقق خواهد بخشید. رهبری کوربین که خود را در پس سخنان رادیکال و وعده‌های توخالی مخفی کرده مورد استثنائی در سوسیال دمکراسی نیست. کوربین مانند سیپراس چیز دیگری جز از نماینده سیاسی سوسیال‌دمکراسی نیست. بریتانیائی‌ها می‌توانند از تجربیات یونان عبرت گیرند. (و در آخر) کمونیست‌ها و مارکسیست لنینیست‌ها در بریتانیا نباید از این نظر پیروی کنند  که می‌گوید «بگذار از کوربین حمایت کنیم تا محافظه‌کاران را از دولت بیرون رانیم» معضل اصلی مدیر سیستم نیست بلکه خود سیستم است. نه نخست وزیر «ترزا می» و نه کوربین  و یا هر سیاست‌مدار و رهبر بورژوائی دیگر قادر نخواهد بود برای معضلات طبقه کارگر و ریشه‌های آن در شیوه تولید سرمایه‌داری راه‌حل‌های واقعی ارائه کند.»

پند و اندرز همیشه خوب است و تجربیات یونانی‌ها از رحم و مروت اتحادیه اروپا تجربه شفابخشی برای بسیاری از کارگران بریتانیائی بود و بی‌شک نیز نقش مهمی در تشدید گفتمان در مورد «برکسیت» ایفٲ کرد. ولی باید در کمال رفاقت گفت که این مقاله در دفاع از کمونیسم نیست بلکه بیشتر از دگماتیسم دفاع می‌کند. علاوه برآن کوشش ابلهانه‌است که نه تاریخ طبقه‌کارگر بریتانیا و نه شیوه تفکر خلاقانه لنین  در مورد بریتانیا و یا واقعیت‌های کنونی را در نظر می‌گیرد.

بحث را با تز غیرقابل تردید لنین باز کنیم. او در سال ۱۹۲۰ در دومین کنگره کمینترن در مورد حزب کار گفت:

«حزب کار یک حزب کاملاً بورژوائی است، زیرا با این که اعضای آن کارگرند، ولی توسط افراد مرتجع رهبری می‌شود ـ از بدترین افراد مرتجع که بطور کامل در خدمت بورژوازی قرار گرفته‌اند. این یک سازمان بورژوائی است که وظیفه‌اش این است با کمک «نوسکه»ها و «شایده‌مان» های انگلیسی بطور سیستماتیک کارگران را منحرف کرده و تحمیق نماید.» (آثار لنین جلد ۳۱، ص. ۲۴۷)

بدیهی است که لنین ادامه داده و توضیح داد که کمونیست‌های بریتانیائی برای وحدت تنگاتنگ سیاسی و سازمانی با این انجمن  مبارزه کنند که برخلاف اغلب فرماسیون‌های سوسیال ‌دمکراسی در حقیقت یک انجمن فدرال با حق رای سندیکاها، کوپراتیوها و گروه‌های سیاسی مختلف وابسته ‌به آن می‌باشد. مهم‌ترین بخش از نظریات لنین که در متن بالا  برجسته شد، این بود که حزب کار «توسط افراد مرتجع رهبری می‌شود.»

معضل رفقای دگماتیک ما در «دفاع از کمونیسم» اینجاست که اگر نخواهیم منکر ده‌ها سال موضع‌گیری پیگیر کوربین علیه جنگ‌های امپریالیستی و استثمار سرمایه‌داری ، اپوزیسیون مداوم او علیه هرنوع پدیده همدستی طبقاتی، رهبری نمونه او در جنبش ضد جنگ و بچالش ‌کشیدن جناح راست حزب کار (و مقاومت سرسختانه آنان علیه کوشش‌های او) شویم، مشکل بتوان ادعا کرد که حزب کار امروزی دارای رهبری مرتجع است. بدیهی است که مبارزه شدید درون حزب وجود دارد که در حال حاضر بخاطر محبوبیت کوربین و قدرت کشش برنامه انتخاباتی حزب و رشد عظیم حمایت در انتخابات تااندازه‌ای فروکش کرده است. آنچه که تعیین کننده است، این واقعیت می‌باشد که هرگز لحظه وجود نداشته که حمله گرایشات سوسیال‌دمکراسی راست کلاسیک در درون حزب و در بین مردم مثل امروز به حاشیه رانده شده باشد.

این سئوال مطرح می‌شود که سیاست راهبردی که نتیجه منطقی تحلیل «مدافعین کمونیسم» است، چیست؟ آیا باید جرمی کوربین را درست هنگامی که دست راستی‌های هم‌حزبی او و رسانه‌های بورژوائی و دشمنان طبقاتی مساعی خود را تشدید می‌کنند تا او را منزوی کنند، بخاطر خیانتی که به زعم منتقدین «چپ» گویا او به برنامه مدون خود نموده، مورد حمله قرار داد؟! حقیقت این است که ما با یک وضعیت بی‌نظیر روبرو هستیم که در آن بحران حاکمیت بورژوائی با وضعیتی همراه است که اعتبار سیاسی سوسیال‌دمکراسی راست با شکل نئولیبرالی خود در «New Labour» با گرایشات آقای تونی بلر، کاملاً بدنام شده و میلیون‌ها نفر از زحمتکشان در بچالش کشیدن این سیاست بدنام، امکان تحول و تبدیل به «سوژه تاریخی » را می‌بینند. آنچه که لنین در «نامه‌هائی در مورد سیاست کاربردی» در سال ۱۹۱۷ گفت، امروز هم صادق است:

«اکنون باید آن حقیقت غیرقابل تردید را پذیرفت که فرد مارکسیست باید بجای چسبیدن به تئوری‌های دیروزی، مانند هر تئوری دیگری که در بهترین شرایط تنها پایه‌ و اساس کلی را نشان می‌دهد و بغرنجی حیات را تنها بطور تقریبی مطرح می‌نماید، زندگی واقعی و حقایق مشخص واقعیت‌ها را در نظر گیرد.» (آثار لنین جلد ۲۴، ص. ۲۷)

کمونیست‌های بریتانیائی تحت شرایط سنگینی فعالیت می‌کنند، تحت شرایطی که در حال حاضر از نظر فیزیکی برای آنها خطرناک نیست ولی با چالش‌های ایدئولوژیک بغرنجی در کشوری که دومین قدرت امپریالیستی کلاسیک محسوب می‌شود روبرو هستند. در کوتاه مدت پروژه ما این است که راه هائی پیدا کنیم که از آن طریق طبقه کارگر بتواند در جهت تامین منافع خود وارد صحنه سیاسی شود. راه‌هائی که در آن نیروهائی که در اثر رشد بحران ساختارهای سرمایه‌داری با علائم ویژه خود بیدار می‌شوند، بتوانند سرکردگی بورژوازی را به چالش طلبیده و از مبارزات طبقاتی و صنفی پیروز بیرون آمده، سازمان‌های اساسی طبقاتی را تقویت کرده و پتانسیل شیوه زندگی نوین را دریابند. ما این‌کار را برای پیشرفت موقت در درون سیستم سرمایه‌داری و یا بعضاً تحمیل برخی از رفرم‌ها هرچند هم که خیلی ارزشمند هم که باشد انجام نمی‌دهیم. آین‌کار برای این است نیروهائی را آزاد سازیم که قادر باشند دیکتاتوری سرمایه را پایان بخشند، همان‌طور که ده‌ها سال مبارزه کم و بیش موفق ما علیه خطر دوجانبه رویزیونیسم و دگماتیسم نشان می‌دهد.

در این که مبارزات گسترده ما دارای جوانب سیاسی‌ انتخاباتی هست یک درس اساسی است که از لنین آموخته‌ایم و منتقدان فرهیخته‌تر ما می‌توانند استدلال لنین  را در مقاله «رادیکالیسم چپ بیماری کودکی کمونیسم» آموزنده بیابند… همان‌طور که او در سال ۱۹۰۲ در کتاب «چه‌باید کرد؟»  گفت:

«تمام زندگی سیاسی، تسلسل بی‌پایانی است که از تعداد بی‌شماری روابط تشکیل شده. هنر سیاست در یافتن و با قدرت بدست گرفتن حلقه واسطی که سخت‌تر از بقیه از چنگ ما می‌تواند بدر آید  نهفته است. حلقه‌ای که در لحظه موعود از دیگر حلقه‌ها مهمتر است، حلقه‌ای که برای صاحبش مالکیت تمام زنجیر را تضمین می‌کند.» (آثار لنین جلد ۵، ص. ۵۲۱)

طبیعی است که ضامنی وجود ندارد که سطح تضادهای طبقاتی جاری در اغتشاش و شکست  و یا مصالحه و عقب‌نشینی منحل گردد ولی همه‌چیز را می‌توان با مبارزه بدست آورد و ما بجای این‌که کنار گود به نظاره بنشینیم، به مبارزه ادامه خواهیم داد.  وجه مشخصه مرحله کنونی مبارزه  بسیج بی‌سابقه نیروهای نوین، بویژه جوان، بازگشت سازمان‌یافته اقشار کارگری به رودروئی مستقیم با سرمایه‌داران و دولت، با ایده‌هائی که برداشت‌های متداول بورژوائی در رابطه با همسائی و دنباله‌روی را نفی می‌کند است . وقتی کارگران و بخش مهمی از اقشار متوسط شاهد سقوط سطح زندگی، بحران سکونت، بهداشت و تعلیم و تربیت است و چشم‌انداز بدی را برای نسل جدید تجربه می‌کند، غیر از این هم نمی‌تواند باشد. وقتی میلیون‌ها نفر در اقدامات توده‌ای علیه جنگ‌های امپریالیستی  و سیاست ریاضتی به خیابان‌ها می‌روند، غیر از این نیز نباید انتظار داشت.

کلیه این فاکتورها از انقلابیون می طلبد که کوشش‌های خود را برای ایجاد رابطه نزدیک با این نیروها شدت بخشند. ما بطور مداوم کوشش می‌کنیم تا حد اکثر نفوذ را بر این وقایع اعمال داریم. این کار از طرف روزنامه ما مورنینگ پست که جرمی کوربین قبل از این‌که رهبر جنبش  «Stop the War» گردد، بطور منظم برای آن مقاله می‌نوشت، حمایت می‌شود. می‌دانیم که ما انحصار داشتن خرد کامل نیستیم ولی ما طبقه کارگر خود را می‌شناسیم. ما کوشش می‌کنیم مارکسیسم لنینیسم را منطبق با شرایط مشخصی که با آن روبرو هستیم بکار بندیم و همانطور که لنین گوشزد می‌کرد از « یکدندگی و یکسونگری، ایستائی و تحجر، ذهنیگری وکورذهنی که ریشه علمی ایدآلیسم است»(آثار لنین جلد ۳۸، ص. ۳۴۴) حذرکنیم.

پایان