امریکا با بحران آفرینی ها چه اهدافی را دنبال می کند؟
محمد الله وطندوست
امریکا با بحران آفرینی ها چه اهدافی را دنبال می کند؟
ایالات متحده امریکا این سردمدار کشورهای استعماری جهان بعد از فروپاشی اتحاد
شوروی در صدد آن شد تا آقائی بلامنازع خود را در جهان تثبیت نماید. برای رسیدن به
این هدف از همه وسایل و گزینه ها استفاده کرد.
روسیه زمان یلتسن را با نفوذ اقتصادی و اعطای قرضه های با ربح بلند به
ورشکستگی کامل کشانید ومافیای اقتصادی و فساد اداری را کوشش کرد در آنجا مسلط
نماید.
در کشور های عربی با راه اندازی انقلاب های سبز و نا رنجی، نظام های سیاسی
تثبیت شده را با سقوط مواجه نمود وبی نظمی و فساد ر ا گسترش بخشید. در عراق و لبیا
علنآ به مداخله نظامی دست یازید و با سقوط حاکمیت این کشورها هرج و مرج، فساد، زور گوئی و
نا آرامی های دوامدار واختلافات مذهبی، قومی و لسانی را باعث گردید. یمن و سوریه
را نیز زیر فوکس قرار داد و جنگ های شدیدی را در این کشورها نیز سبب شد که هنوز به
شدت دوام دارد.
در کشور های اروپای شرقی نیز به اشکال مختلف مداخله نموده یوگوسلا ویای سابق
را به فروپاشی و تجزیه کشانید، چک ،سلواک،پولند ،بلغاریا و عده دیگری را به
خود وابسته نمود و در اوکراین نیز سیل خون را جاری ساخت
که بالاخره منجر به جدائی کریمیه از این کشور گردید.
درامه افغانستان نیز به همه معلوم است که چگونه به بهانه یازده سپتامبر و تقاضای
تسلیمی بن لادن رهبر القاعده، طیاره های B 52کار طالبان را یکسره نمود وحاکمیت امریکائی ـ جهادی را بنیان گذاشت که فساد، زور گوئی، تقلب
، زمین خواری و کشت تریاک مشخصه این حاکمیت را تشکیل می دهد. از برکت این
فساد گسترده امروز در جهان عنوان فاسد ترین، عقب مانده ترین و بدنام ترین کشور را
به خود اختصاص داده است.
با این همه اقدامات، امریکا طوریکه آرزو داشت نتوانست به آقائی مطلق دست یابد.
روسیه به ابتکار ولادیمر پوتین از خاکستر فروپاشی شوروی سربلند کرد
و با تقویت نظامی و احیای اقتصاد ور شکسته و اعمال سیاستهای سنجیده
شده جایگاه خود را در جهان تثبیت نمود.
هند و چین دو کشور بزرگ و پر نفوس آسیائی با رشد اقتصادی بی سابقه به رقیبان
تازه دم ایالات متحده تبدیل گردیدند.
ایران با عقد موافقتنامه برجام توانست از فشار امریکا تاحدی خود را بیرون بکشد
و کوریای شمالی نیز با آزمایش های هسته یی امریکا را در برابر عمل انجام شده قرار
داد.
در چنین حالت ایالات متحده که به تسلط بلا منازع دست نیافته است، تلاش دارد تا
رقیبان نیرومند خود را از صحنه بیرون بکشد و یا حد اقل به انزوا بکشاند. بدین
منظور به بهانه های مختلف متوسل می شود . قصر سفید به سرکرده گی دونالد ترامپ رییس جمهور تاجر پیشه امریکا هر
روزبه ترفند تازه یی دست می یازد و ماجرای نوی را خلق می کند.
ماجرای خروج دیپلومات های روسیه از امریکا وکشور های اروپائی به بهانه مسموم
شدن جاسوس قبلی روسیه، حادثه استعمال مواد کمیاوی از جانب ارتش سوریه در نزدیکی
دمشق که تا هنوز دقیقاً تثبیت نشده ، تهدید کوریای شمالی به حمله نظامی و حتی
اتومی، تهدید ایران به تحریم های تازه، فرستادن نیروهای بیشتر به افغانستان وگزینش
نظامی در برابر طالبان، تهدید پاکستان به قطع کمک های اقتصادی، زنجیره اقدامات و
حوادثی است که از جانب ایالات متحده امریکا براه انداخته شده و هر روزه این زنجیره
طولانی تر می گردد تا حدی که جهان را به پرتگاه جنگ سوم جهانی نزدیک نموده است.
در کشور ما افغانستان نیز هدف اساسی ایالات متحده امریکا حفظ و تقویت پایگاه
های نظامی در سایه ادامه جنگ فرسایشی، نفوذ در کشور های آسیای میانه، نظارت نزدیک
بر روسیه، چین و هند و تهدید جدی ایران از خاک افغانستان می باشد.
اینکه این اهداف چگونه تحقق می یابد و چه مدتی را در بر می گیرد و چه بدبختی
هارا نصیب مردمان افغانستان و منطقه می نماید اصلاً برای سیاست مداران امریکائی
مورد بحث نیست. آنان با توسل به هر وسیله یی می خواهند به اهداف خود نزدیک شوند .
اینکه یک روز نابودی کامل طالب و داعش شعار داده می شود و فردا مذاکره و صلح با
طالبان عنوان می شود و دولت افغانستان به طرح مذاکره بی قید وشرط وصلح با طالبان
وادار می گردد،پاکستان روزی مخالف امریکا تشخیص می گردد و حتی کمک های اقتصادی به
آن کشور د رحالت تعلیق قرار می گیرد و با هجوم به مراکز تروریستی مستقر در آن
کشور تهدید می گردد، اما فردا دولت افغانستان تشویق می گردد تا با رهبران آن کشور
به مذاکره بپردازد و امید واری واهی برای صلح قریب الوقوع را به مردم القا نمایند،
همه وهمه بازی های رنگارنگیست که به منظور تحقق هدف اصلی که همانا
تسلط بلا منازع در جهان است،به راه انداخته می شود.
برای رسیدن به این هدف هیچگونه پرنسیب اخلاقی، سیاسی و انسانی برای سیاست
مداران امریکائی اهمیت ندارد. تلفات انسانی و بد بختی های خلق ها نیز هیچگاهی مورد
توجه رهبران امریکائی قرارنمی گیرد. حتی تلفات شهروندان امریکائی نیز اهمیت چندانی
ندارد. اگر تلفات نیرو های امریکائی ویا اروپائی منافع سرمایه داران را تامین کند
با کمال میل حاضر اند چنین تلفات را متقبل شوند.
در چنین حالت خطیر و سرنوشت ساز وظیفه نیروهای مترقی، دموکرات، صلح طلب و
عدالتخواه جهان است که اجازه ندهند تا امریکا و متحدینش با تبلیغات لجام گسیخته و
صحنه سازی های دروغین ذهنیت توده ها را به بیراهه بکشاند و در تبانی با نیرو های
ارتجاعی و جنگ طلب منطقه، فلاکت، بدبختی، جنگ، فقر و بیکاری را درجوامع مختلف
نهادینه نماید.
در کشورما نیز وظیفه مبرم افشای چهره مکار امپریالیزم جهانی در راس امپریالیزم
امریکا، خنثی سازی تبلیغات جنگ طلبانه، مبارزه جدی بر ضد دست نشانده گان و مزدوران
امریکائی ، مقاومت در برابر زور گویان، جنگ طلبان، تروریستان و آدمکشان و
بالاخره راه اندازی فعالیتهای وسیع مدنی، دفاع قاطع از تجمعات اعتراضی صلح خواهانه
یی که جدیدآ آغاز شده و بسیج توده ها در سهمگیری فعال در انتخابات آینده بر ضد
گماشتگان و مزدوران بیگانه است.
این وظایف در صورتیکه همه ترقی خواهان و عدالت پسندان در جبهه وسیع و واحد ضد
جنگ و ارتجاع متشکل شوند و در برابر چهره های ضد ملی، مزدور ووابسطه به بیگانگان
صف آرائی کنند، مسلماً می تواند برآورده شود و در نجات مردم از وضع اسف انگیز
کنونی موثر باشد.
به تعویق انداختن وظایف ذکر شده مسؤولیت بزرگی را متوجه مدعیان ترقی و عدالت
می نماید که فردا در برابرتاریخ و نسل آینده جوابگوخواهند بود.