موقعیت محور مقاومت وروسیه بعد از دوشکست امریکا در منطقه غوطه شرقی وتهاجم موشکی
موقعیت محور مقاومت وروسیه بعد از دوشکست امریکا
در منطقه غوطه شرقی وتهاجم موشکی
نوشته :احمد مزارعی
هیجدهم اپریل 2018
بدون شک وصرف نظر از هرگونه اعتباری، قدرتمند بودن واستفاده از این
قدرت،همچنان عامل تعیین کننده در روابط بین المللی بوده وشاه کلید حل وفصل معضلات
منطقه ای وجهانی است وهمه نیروها بر حسب قدرتمند بودنشان شرایط خود را بردیگران
تحمیل ویا اجبارا تسلیم میشوند وطرف قدرتمند وطبیعتاً پیروز، تحمیل کردن شرایط خود
را بر طرف مغلوب کاملاً برحق وعادلانه مینامد.
بیادبیاوریم مصاحبه خانم
البرایت وزیر خارجه سابق امریکارا که با مطبوعات مصاحبه میکردد، گفت «کشته شدن
هفتصدو پنجاه هزار کودک گرسنه عراقی در دوره تحریم عراق، ضروری وعادلانه بوده است».
همینطورروسیه هنگام جنگ گرجستا ن دو منطقه سوق الجیشی استیا وابخازیا را اشغال
نمود وراه را بر پیشروی امریکا ئیها بست، وگرنه امریکا ئیها به بهانه اینکه چند
سرباز امریکائی اززمان جنگ جهانی دوم در گورستان اطراف مسکو مدفون هستند، مسکو را
به اشغا ل در میا وردند. زیرا زور واعمال قدرت در این برهه از تاریخ عین«حق
وعدالت» است.
تا زمانی که شوروی سوسیالیستی بمثابه اردوگاه قدرتمند طبقاتی
درعرصه سیاست جهانی حضور داشت، عادلانه بودن قدرت محصور درچهارچوب بسیاری معادلات
سیاسی وطبقاتی منطقه ای وجهانی بود؛ اما اکنون ما با وضعیت تازه و قدرتهای تازه ای
روبرو هستیم که عملکرد این مرحله را در منطقه وجهان نمایندگی میکنند.
محور مقاومت شامل ایران، سوریه، مقاومت لبنان،عراق، جنبش مقاومت
فلسطین و…یکی از قدرتهای تعیین کننده در منطقه بوده که سایر قدرتهای جهانی ومنطقه
ای چه با یکدیگر ویایکی از انها توانائی درگیری ویا از میدان به درکردن انها را
ندارند. لذا این قدرت،عملکرد و سیاستهای
خودرا عین حق وعدالت دانسته واز موضع قدرت یا وارد میدان جنگ شده ویا مذاکره
میکند.
سپاه پاسداران ایران به این دلیل ودران تاریخ مشخص شش موشک بالستیک
برای منهدم کردن مراکز داعش به دیرالزور شلیک نمود که امریکا درنظر داشت به همراهی
با مجموعه ای از داعشیان رقه بسوی دیر الزور حمله کرده وهمراه با داعشیان داخل دیرالزور مانع ورود نیروهای مشترک عراقی حشد الشعبی وسوری به فرماندهی قاسم
سلیمانی به شهر مرزی واستراتژیک دیرالزور شوند؛ اما،امریکا بسیار ناتوانتر وزبونتر
از ان بود که بتواند عکس العمل نشان دهد. امروز نیز چنین است،لذا دیرالزور بدست محور
مقاومت ازاد گردید و«حق وعدالت»به کرسی نشست.ا ین روند هم اکنون ادامه دارد.
چرا امریکا به ایران، سوریه وعراق حمله گسترده نظامی همچون عراق
سال 2003نمیکند؟ چرا امریکا درسال 2003′ با طبل وشیپوروکبکبه ودبدبه برروی عرشه
کشتی معروف و چهارصد هزار نیروی ارتشی، بلک واتر وصدها هزار هواپیما،هلی کوپتر، تانک
وبزرگترین امکانان میلیتاریستی وتبلیغاتی جهانی خود،عراق را به اشغال در اورد؟ اما
پس ازهشت سال جنگ ودادن دهها هزار کشته وصدها هزار زخمی وکور ومعلول ودیوانه مجبور شد شبانه ودزدانه با خفت وخواری از عراق فرار کند؟ اری این تجربه
بسیار تلخ وگزاف دو ترلیوون دلاری(جوزف استینگلیتز)امریکا را وامیدارد تا به نعل
ومیخ بزند که البته محور مقاومت کاملاً هشیارومیداند که چگونه وچه زمانی عکس العمل
نشان دهد، اکنون امریکا برای فرار ابرومندانه خود در نظر دارد سربازان سعودی، قطری
واماراتی را جایگزین نیروهای خود کند که «تو خود حدیث مفصل….»
پیروزی محور مقاومت وروسیه درغوطه شرقی، دستاورد ضد امپریالیستی به
نفع ملل خاور میانه؛ شکست درغوطه شرقی برای ناتو ومرتجعین منطقه کمرشکن بود.
امریکائیها منطقه غوطه شرقی را بمثابه اهرمی قدرتمند واستراتژیک
میدانستند تا برای اعمال سیاستهای گوناگون، چند بعدی و درازمدت منطقه ای خود از ان
استفاده کنند،به همین دلیل امکاناتی بسیار عظیم در انجا ایجاد کرده بودند که هیچ
ارتشی هر چقدر قدرتمند باشد نتواند بدون وارد شدن در جنگهای سرسختانه ،طولانی،طاقت
فرسا وهمچنین گذر ازموانع گوناگون موجود در جای جای غوطه، بر ان تسلط پیدا کنند.
برای مثال منطقه ای را با مساحت یکصد وبیست کیلومتر مربع ایجادکرده بودند که عمدتا
با بتون مسلح که در حقیقت همانند کوهی عظیم از بتون بود، همه این منطقه بتونی مجهز
به انواع تونلهای تودرتو ومنطقه جنگی دیگری به مساحت هشتاد کیلومتر در زیر زمین که
بیست وپنج هزار تروریست مجهز به مدرن ترین سیستمهای فرماندهی وعملیات نظامی، انواع
سلاحها وذخیره های گوناگون وفراوان ،زیر نظر سیصد نفر از افسران ناتو وکشورهای
منطقه همچون ترکیه عربستان و…، به اضافه هواپیما های اسرائیلی که مسئولیت کمک
رسانی هوائی را درصورت هر ضرورتی به عهده داشتند.
امریکائیها در شش سال گذشته که بر غوطه شرقی تسلط داشتند بر طبق یک
برنامه دقیق هر از چند روز یا بطور هفتگی بخشهائی از شهر دمشق پایتخت سوریه را
بوسیله خمپاره ویا راکت مورد هجوم قرار میدادند وعده زیادی را کشته وزخمی میکردند،
بسیاری خانه،مدرسه واماکن عمومی را تخریب میکردند، هدف امریکا از این اعمال ضد
انسانی وخرابکارانه این بود که نشان دهد دولت سوریه بر پایتخت تسلط ندارد؛ در
سوریه امنیت نیست؛ مخالفان معتدل ودموکرات دولت سوریه خواستار ساقط کردن دولت بشار
اسد هستند.
همزمان رسانه های بین المللی که توسط کشورهای غربی وصهیونیستها
اداره میشوند برضد دولت سوریه تبلیغ میکردند که «بشار اسد ملت خودرامیکشد» ویا
«دکتاتوری غیر وابسته» اسد وقبلا قذافی باید سرنگون شوند، دراین میان سازمانهای
مزدوروضد کمونیستی ایرانی که غالبا نام کارگر، انقلاب و….را نیز یدک میکشند؛همین
تبلیغات شوم امریکا واسرائیلیها را دررسانه های خود تبلیغ میکردند وهمچنان تا به
امروز «مرغ شان یک پا دارد» که باید گفت «المامورمعذور».
ازادسازی غوطه به این
فجایع چند ساله امریکائیها در سوریه پایان داد.
امریکائیها ازطرفی میپنداشتند که «عظمت» منطقه ای انها از نظر
نظامی وتوانائیهای «دپلوماتیک شان» در منطقه انچنان است که سوریها به خود جرأت
حمله نظامی به غوطه و جنگ با تروریستها را نخواهند داد.
انها احتمال میدادند که
سوریها به عملیاتی بسیارمحدود در اطراف غوطه ودر منطقه ای کمتر از یک کیلومتردست
بزنند؛ انها درهمین خیالات خام خود غرق بودند که به یکباره متوجه شدند که ارتش ملی
عربی سوریه به شهر دوما رسیده که دوازده هزار نفر تروریست وابسته به جیش الاسلام
درانجا سنگر گرفته بوده ومحاصره شده اند.
باید درنظر داشت که
تروریستهای جیش الاسلام ازورزیده ترین جنگجویانی بودند که بدست فرماندهان نظامی
امریکا تربیت شده بودند و انتظار میرفت چند ماهی با شرکت در جنگ چریکی شهری وخانه
به خانه در شهر دوما در برابرارتش سوریه ایستادگی میکردند؛ اما «همه بندگانیم
وخسرو پرست ولیکن نه ا نجا که خمپاره هست»…. محاسبات غرب هم ازنظر سیاسی وهم ازنظر
نظامی»در ابهای جوشان وخروشان ملل استقلال طلب خاورمیانه که در محور مقاومت تجسم
یافته و ارتش قدرتمند سوریه که جلودارشان بود،غرق شد» بطوریکه هیچ اثاری از انها
نماند مگر اینکه اخیراً از شدت خشم ودرد، شبانه،عجولانه وناشیانه به مراکزی در
کنام شیران شرزه حمله کرده که هفتادوپنج درصد شاخهایشان شکست.
درپایان عملیات عظیم پاکسازی غوطه شرقی،غربیها پی بردند که همه
برنامه های استراتژیک انها برای تسلط بر منطقه از دو وجه سیاسی ونظامی برباد رفته
است واز این پس ادامه جنگ ودخالت نظامی در سوریه بازهم با شکستهای دیگری روبرو
خواهد شد.
امریکا وهم پیمانانشان برای اینده منطقه وغارت ثروتهای ان برنامه
های عریض وطویلی داشتند که اخراج ایران وهم پیمانانش، یعنی حزب الله از سوریه در
اولویت قرار داشت. همچنین متوقف کردن مذاکرات وتوافقات استانه نیز مورد نظرشان بود
وقصدشان این بود که به مذاکرات ژنو وبرنامه های سال 2012،باز گشته که در انها
برنامه مخالفان دولت سوریه که وابستگان به امارات، عربستان وترکیه بودند، در سوریه
وبرعلیه دولت این کشور اعمال شود که در نتیجه کشور سوریه به بخشهای مختلفی تقسیم
وهر کدام بدست گروهی تروریستی سپرده میشد وبدون شک همگی در زیر برنامه های عمومی
امریکا در منطقه عمل میکردند. انها این مقاصد خودرا پنهان نکرده وگاه وبیگاه چه در
شکل مصاحبه ویا بطور شفاهی ابراز میداشتند.
منطقه خاورمیانه به کدام سو؟
اکنون همه برنامه های امریکا در سوریه ازقبیل اقدامات گسترده
نظامی، اقتصادی، سیاسی، تبلیغاتی، تروریستی وشیمیا ئی با شکست روبرو شده ومیتوان
وضعیت فعلی را در اشکال زیر خلاصه کرد:
1ـ پس از انواع شکستها واخرین ان هجوم موشکی به فرودگاههای
سوریه،امریکا دچار یک تزلزل سیاسی، سردرگمی وبی اعتباری شده وامکان ماندن در سوریه
را ندارد. امریکا این را به خوبی میداند که محور مقاومت به همراهی با روسیه بعد از
کامل کردن پاکسازی غوطه برای ازادی رقه وسپس پایگاه تنف مرکز اصلی امریکا ئیها
حرکت خواهند کرد. دولت و وزارت خارجه سوریه بارها رسما اعلام نمودده اند که نیروها
ئی که بدون موافقت دولت سوریه وارد این کشور شده غیر قانونی بوده وباید سوریه را
ترک کنند. اقدام اخیر ترامپ مبنی بر جایگزین کردن نیروهای عرب در حقیقت حیله ویا
فرار به جلویی است که میخواهد حقیقت شکست امریکا را بپوشاند.
2 ـ علامت دیگرفرار ازسوریه اینست که شکست
درسوریه سنگینیش نه فقط برترامپ؛ بلکه بر کل هیأت حاکمه امریکا سنگینی میکند. همه
دولتمردان امریکا میدانند که طی جنگهای هشت ساله خود درسوریه بجز تخریب این کشور
هیچ دستاوردی نداشته، شکست خورده اند وهیچ امیدی به پیروزی ندارند، لذا خروج شان
بسیار طبیعی است.
3 ـ اما از همه مهمتر اینکه امریکا در جنگ
تجاوزکارانه اش برای اشغال عراق دچار انچنان شکستی شد که دیگر نمیتواند درهیج جنگی
پیروز شود. بنا به گزارش مستندی که از طرف انستیتوی صقر درعراق منتشر گردید
امریکائیها درعراق پنجاه هزار کشته وششصد و هفتاد هزار معلول نصیب شان شد وبنا به
نوشته جوزف استینگلیتز برنده جایزه نوبل در اقتصاد، جنگ عراق دوترلیون دلار برای
امریکا خرج برداشت، قبل از حمله امریکا ، ایران، سوریه واپوزسیون انزمان عراق
قراردادی استراتژیک در دو نسخه امضا کردند تا پس از انتشار امریکائیها درعراق به
جنگ چریکی دست بزنند وامریکا را اخراج کنند که همینطور شد.
قاسم سلیمانی در جنگهای
چریکی ضد امریکائی عراق نقش مهمی داشت.
پس از شکست در جنگ عراق،امریکای
ناتوان وفرسوده شده، تصمیم گرفت که از این پس در جنگهای تجاوزکارانه اش برعلیه ملل
مسلمان منطقه، از بلک واتر، القاعده، داعش، جیش الاسلام و… استفاده کند که اخرین
بقایای شان در منطقه غوطه شرقی توسط ارتش ملی سوریه گم وگور شدند. از این نظر
امریکا متوجه شده است که «مسجد جای خرابکاری نیست». آوردن نیرو از کشورهای
عربستان، قطر و مصر برای مقابله با محور مقاومت درسوریه، بیشتر به شوخی میماند؛اما
توجیه ودستاویز خوبی برای فرار «مشعشعانه»امریکا است.