طرح یک حمله احتمالی آنگلوصهیونیستی به ایران

طرح یک حمله احتمالی آنگلوصهیونیستی به ایران

 

منبع: لینکه تسایتونگ

تار نگاشت عدالت

«اسرائیل و ایالات متحده مطمئناً از یک حمله سنگین و پرهزینه زمینی به ایران، احتراز خواهند جست. ایران کشوری است پهناور و کوهستانی که آماده بود در طی جنگ ۸ ساله‌ای با عراق که در سال ۱۹۸۰ آغاز شد بیش از یک میلیون کشته بدهد.  این جنگ ظالمانه  به ابتکار ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، کویت و عربستان سعودی آغاز شد تا دولت مردمی اسلامی ایران را سرنگون سازد.

پنتاگون اکنون یک حمله هوائی بسیار شدید علیه ایران طراحی کرده است که اسرائیل و عربستان سعودی حتماً در آن شرکت خواهند کرد. این طرح بیش از ۲۳۰۰ حمله هوائی به نقاط مختلف استراتژیکی ایران را در نظر دارد: فرودگاه‌ها و پایگاه‌های دریائی، انبارهای اسلحه، نفت، تاسیسات ارتباطی از راه دور، رادار، کارخانجات، مقرهای فرماندهی نظامی، بنادر، تاسیسات آب نوشیدنی، پایگاه های موشکی و واحدهای بسیج و سپاه از جمله این هدف‌ها میباشد.

دفاع هوائی ایران بسیار ضعیف و تقریباً صفر است. طی سال‌ها تحریم اقتصادی و نظامی  زیر رهبری ایالات متحده آمریکا، ایران مانند عراق، در زمان حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳، ضعیف شده است. لوله تانک های کهنه دهه ۷۰ تاب برداشته و آنها نمی توانند به خط مستقیم تیراندازی کنند. موشک‌های قدیمی انگلیسی و شوروی اغلب غیرقابل استفاده است و میگ‌ها و جنگنده‌های چینی کهنه آنها بیشتر به درد موزه می‌خورد، به ویژه جنگندههای آنتیک F-14 تامکت و کپی‌های چینی میگ ۲۱ و یک مشت جنگنده غیرقابل استفاده اف ۴ از جنگ ویتنام.

فرماندهی جنگ هوائی نیز از وضع بهتری برخوردار نیست. هرچیز الکترونیکی که ایران دارد در همان ساعات اولیه حمله ایالات متحده، (بسته به برنامه های آمریکا برای ایران پس از جنگ) یا ذوب خواهد شد و یا منفجر خواهد گردید.

تنها امکانی که ایران برای ضدحمله در اختیار دارد یا حملات منفرد به تاسیسات ایالات متحده آمریکا در خاور میانه است که دارای ارزش تعیین کننده ای نیست و یا انسداد تنگه هرمز است، که از طریق آن دوسوم صادرات نفتی جهان از خاور میانه صورت میگیرد. البته نیروی دریائی آمریکا که در نزدیکی بحرین دارای پایگاه دریائی است اکنون چندین دهه است که برای مقابله با چنین تهدیدی خود را آماده کرده است.»

در این توضیحات مطالب بسیار جالبی مطرح شده و من فکر می‌کنم خوب است بخش به بخش آنها را زیر ذره بین قرار دهیم.

اولاً به آقای «مارگولیس» حق می دهم که نه آمریکا و نه اسرائیل علاقه ای به جنگ زمینی با ایران ندارند: ایران سرزمین پهناوری است و ارتش آن خوب آماده شده است و ابعاد نیروهائی که برای چنین جنگی لازم است از مرز آنچه که  امپراتوری در حال حاضر می‌تواند بسیج کند خیلی فراتر می‌رود.

دوم آقای «مارگولیس» کاملاً حق دارد که میگوید ایران دارای امکاناتی نیست که بتو اند حمله مصممانه آنگلوصهیونیستی را متوقف سازد. ولی ایران دارای برخی از امکانات دفاعی  مدرن است و مهاجمین با خسارات عظیمی روبرو خواهند شد. البته در این نقطه تفاوت قدرت  تعیین کننده است و آنگلوصهیونیست‌ها به زودی برتری خود در فضا را به دست خواهند آورد  و به این امکان دست خواهند یافت هرچه را که می‌خواهند بمباران کنند. (بعداً به آن خواهیم پرداخت)

از جملات آقای «مارگولیس» اینطور استنباط میشود که گوئی ایران دارای امکان پاسخگوئی جدی نیست و من با این برداشت مخالفم.

نمونه اول: توانائیهای ایران در تنگه هرمز 

اولاً مسئله تنگه هرمز بسیار بغرنج تر از آن است که «نیروی دریائی آمریکا (بتواند)ده‌ها سال برای مقابله با این تهدید تمرین» ‌کند. واقعیت این است که ایران دارای طیف گسترده ای از امکانات است تا کشتیرانی در این تنگه را عملاً غیرممکن سازد. این گزینه ها از مین‌های زیرآبی گرفته تا حمله سریع با قایق‌های کوچک، موشکهای ضد کشتی  تا آتش‌خمپاره ساحلی و غیره را دربرمی‌گیرند.

در ضمن: در این اینجا خطر بزرگی نهفته است: اسرائیلی ها و یا آمریکائی‌ها می‌توانند به راحتی  زیر پرچم دروغین حمله به یک کشتی را در تنگه هرمز سازماندهی کنند و سپس ایران را متهم کرده و سازمان‌های امنیت آنها از چماق عبارت «به احتمال قوی» استفاده کرده و بلافاصله امپراتوری بهانه‌ای برای حمله به ایران در دست خواهد داشت.

ولی تنها این واقعیت که کشتیرانی در این تنگه مورد تهدید قرار دارد می تواند شرکت های بیمه را از بیمه کردن کشتی ها منصرف سازد و همین کافی خواهد بود که کشتیرانی در خلیج فارس متوقف گردد. اگر این امر کافی نباشد، ایران می تواند تعداد محدودی مین دریائی تعبیه نماید و این گام توقف عبور و مرور دریائی را به دنبال خواهد داشت. البته در نظر داشته باشید که نیروی دریائی آمریکا می تواند کوشش کند دریا را مین روبی نماید ولی انجام این کار درست در مقابل سواحل ایران با خطرات زیادی روبرو خواهد بود.

«مارگولیس» نیز به این مسئله می‌پردازد زیرا می گوید:

«هرچند ایران می تواند بخشی از صادرات نفتی کشورهای عربی را متوقف سازد ولی غیرمحتمل است که بخش عمده صادرات نفتی متوقف گردد مگر این که ایران ترمینال‌های عمده عربستان سعودی در خلیج فارس را مورد حمله قرار دهد. در طی جنگ بین عراق و ایران هیچ از طرفین نتوانست صادرات نفتی طرف مقابل را کاملاً متوقف سازد.»

ولی معتقدم که به توانائی های ایران در این زمینه شدیدا ً کم‌بها داده می‌شود. مثلاً ناوگان زیردریائی ایران را در نظر گیریم.

گردان زیردریائی ایرانی کاملاً کارشناسانه عمل می کند. بنابرگزارش IISS Millitary Balance ۲۰۱۸  هم اکنون ایرانیان دارای ۲۱ زیردریائی هستند که مورد استفاده قرار دارد. ۳ عدد (دیزل الکتریکی) از نوع طارق، ۱ عدد از نوع فتح، ۱۶ زیردریائی کوچک از نوع قدیر و یک زیردریائی از نوع سهند.

وقتی کسی «دیزل/الکتریکی» می‌شنود به یاد کامیون‌های گازوئیلی می‌افتد و زیاد تحت تاثیر قرار نمی‌گیرد، به ویژه آنگاه که با زیردریائی‌های مدرن اتمی مقایسه شود. ولی این عقیده غلطی است زیرا زیردریائی‌ها تنها در رابطه با محیطی که به کار گرفته میشوند ارزشیابی می‌شوند. جغرافیای نیروی دریائی سه منطقه را از یکدیگر منفک می‌نماید: آب‌های آبی (دریای آزاد)، آب‌های سبز (فلات قاره یا ایوان خشکی)و آبهای قهوه‌ای (مناطق ساحلی). زیردریائی‌های اتمی تنها در مناطق آبهای آبی، جائی که آزادی عمل، سرعت، عمق، کیفیت انباشت سلاح، سونورهای مدرن و غیره تعیین کننده است، دارای برتری هستند. در مقایسه با آنها زیردریائی‌های دیزلی/الکتریکی   هرچند آهسته‌تر‌اند و مجبورند برای شارژ باطری‌های خود به سطح بیایند و عموماً کوچکند و توان انباشت سلاح ندارند ولی به مراتب برای مانور در مناطق آبهای سبز مناسب‌ترند. در آبهای کم عمق قهوه‌ای سلطه زیردریائی‌های «کوتوله» حاکم است زیرا زیردریائی‌های اتمی برای این مناطق اصلاً ساخته نشده است. حال نگاهی به نقشه زیر بیافکنید:

 

به ترکیب جالب آبهای کم عمق که ویژه مناطق ساحلی است و همین‌طور آبهای سبز در دریای عمان و دریای عرب توجه کنید. بیائید در این رابطه نگاه کنیم که ایران چه نوع زیردریائی تهیه و یا برای خود تولید کرده است:

برای عملیات در آب‌های قهوه‌ای  (خلیج فارس و تنگه هرمز) ایران دارای ناوگان نسبتاً بزرگ  و توانائی از مینی زیردریائی‌ از نوع طارق است  که حتا تا اندازه‌ای قادر به انجام عملیات در آبهای آبی است. «زیردریائی‌های کوتوله» درست مانند عبارت » زیردریائی‌های دیزل/الکتریکی» این طور تداعی می‌کند که آنها نوعی اسباب‌ بازی و در بهترین شرایط یک تولید بدوی جهان سومی است که دربهترین حالت به درد قاچاق مواد مخدر می‌خورد. ولی این «کوتوله‌ها» قادرند مثل زیردریائی روسی «کیلو» اژدرهای سنگین ۵۳۳ میلی‌متری حمل کنند البته با تعداد محدودتر. به سخن دیگر آنها همین‌طور می‌توانند موشک و مین و غیره نیز حمل کنند. در واقع می‌توانم استدلال کنم که زیردریائی‌های «کوتوله» از نوع قدیر، نسبت به زیر دریائی‌های پیشرفته اتمی تهدید به مراتب بزرگتری را در خلیج فارس به وجود می‌آورد.

درضمن:ایالات متحده آمریکا سال‌ها پیش تولید زیردریائی‌های دیزل/الکتریکی را متوقف کرد، زیرا تصورمی‌کرد که این کشور به عنوان یک قدرت بی‌رقیب با ناوهای هواپیمابرخودنیازی به مانور در آبهای سبز  و یا قهوه‌ای نخواهد داشت. کشورهای دیگر (مانند روسیه، آلمان، سوئد و برخی دیگر) فعالانه این برنامه را ادامه دادند زیرا به درستی درک کردند که این نوع از زیردریائیها علاوه برارزان بودن برای محافظت سواحل کشور نیز بسیار مناسب است.

زیردریائی روسیه از نوع «کیلو» جزو بی سر وصداترین و از نظر تسلیحاتی مجهزترین زیردریائی‌ها است که هرگز ساخته شده و آنها می‌توانند تهدیدی برای کلیه عملیات دریائی ایالات متحده آمریکا باشند ولی می‌توان اطمینان داشت که آنها بیست و چهارساعته توسط نیروی دریائی ایالات متحده کنترل می‌شوند و در آغاز هرحمله آنگلوصهیونیستی چه در دریا و چه در بندرهدف اصلی خواهند بود. ولی آیا نیروی دریائی آمریکا قادرخواهد بود زیردریائی‌ های به مراتب کوچکتر و اکنون بی‌شمارتر زیردریائی‌های «کوتوله» ایرانی را نیز کنترل کند؟ به عکس زیر نگاه کنید. این زیردریائی بسیار کوچک به راحتی قابل مخفی کردن است ولی اژدرهای این زیردریائی می‌توانند هرکشتی در خلیج فارس را با یک ضربه غرق کنند.

 

 

درحالیکه ایالات متحده آمریکا مشخصاً از توانائی‌های تجسسی و اطلاعاتی زیادی برخوردار است تا این تهدید را مشخص کرده  و سپس آن را نابود سازد، میدانیم که ایرانیان نیز ده‌ها سال وقت در اختیار داشتند، تا خود را برای مقابله با این سناریو آماده سازند و اکنون به گفته روزنامه نظامی روسیه استاد ترکیبی از استتار، پوشش، ازبین بردن ردپا و منحرف کردن دشمن شدهاند. در واقع ایرانیان کسانی بودند که این هنر را به حزب ﷲ در لبنان آموختند و همه می‌دانیم که آنگاه که اسرائیلی‌ها با غرور وارد جنوب لبنان شدند چه برسر آنها آمد. و آنها دریافتند که با وجود همه امکانات اطلاعاتی  و امنیتی خود قادر نیستند از پس فعالیت‌های موشکی حزبﷲ (هرچند بدوی و با فنآوری کهنه) برآیند. باوجود همه شعارهای میهنپرستانه واقعیت این است که اگر ایرانیان تصمیم گیرند  تنگه هرمز را مسدود سازند، تنها گزینه برای آمریکا این خواهد بود که وارد سواحل ایران شده و برای مدت محدودی تن به حملات زمینی بسیار خطرناکی بدهد. طرح این سئوال که آیا این ضدحمله موفقیتآمیز خواهد بود در این جا  بیمعنی است زیرا در این تنگه آنقدر زدوخورد نظامی شدید خواهد بود که هیچ کشتی حاضر به عبور از آن نخواهد شد.

من همینطور فکر میکنم «مارگولیس» اشتباه میکند وقتی مینویسد تنها کاری که ایران میتواند انجام دهد این خواهد بود که «حملات کماندوئی به تاسیسات آمریکائی در خاور میانه انجام دهد که دارای اهمیت ویژه نخواهد بود». یک گزینه واقعی ایران این خواهد بود هدفهای آمریکائی  (که در خاورمیانه فراوان است) با موشکهای مختلف مورد اصابت قرار دهد. و علاوه برآن ایران می‌تواند هدف‌هائی را نیز در اسرائیل و عربستان سعودی (چاه‌های نفتی) هدف قرار دهد.

مثال دوم: توانائی موشکی ایران

من به همه چیزهائی که CSIS منتشر می‌کند اعتماد ندارم (این منبع بسیار مغرضانه رفتار می‌کند) ولی در این صفحه خلاصه جالبی از توانائی‌های موشکی ایران در حال حاضر عرضه شده است.

 


سئوال اصلی این نیست که آیا ایران دارای موشک‌های تواناست بلکه چه تعدادی از آنها می‌تواند استعمال شود. هیچ‌کس واقعاً این را دقیق نمی‌داند زیرا ایرانی‌ها عمداً و ظاهراً به دلایل کاملاً منطقی مبهم صحبت می‌کنند. اگر با نگاه به نمونه حزب‌ﷲ  قضاوت کنيم می‌توان یقین داشت که ایرانی‌ها تعداد فراوانی از این موشک‌ها در اختیاردارند تا بتوانند حریف را بازدارند و از حمله منصرف نمایند.  

می‌توانید تصور کنید که اگر پایگاه‌های ایالات متحده آمریکا(به ویژه فرودگاه‌ها و تاسیسات نیروی دریائی این کشور) در منطقه  زیر ضربه دائم موشک‌های ایرانی قرار گیرد چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ بنابر تجربه اسرائیل در اولین جنگ خلیج و تجربیات اخیر عربستان سعودی دررابطه با موشک‌های حوثی‌ها می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که موشک‌های «پاتریوت» برای دفاع در مقابل موشک‌های ایرانی فایده‌ای نخواهد داشت.

و مطمئناً درست همان‌طور که ایالات متحده در خلال جنگ اول خلیج و اسرائیل در سال ۲۰۰۶ عمل کردند، آنگلوصهیونیست‌ها با جدیت فراوان به صید مکان‌های موشکی ایران خواهند پرداخت ولی بادرنظر گرفتن همه جنگ‌های اخیراین پیگردها بی نتیجه و ناموفق خواهد ماند و ایرانی‌ها خواهند توانست به ضربات موشکی خود برای مدت نسبتاً طولانی  ادامه دهند. متصور شوید که حملات موشکی به پایگاه‌های آمریکائی در منطقه مثلاً هر دو یا سه روز یکبار چه تاثیری برعملیات و براخلاق پرسنل نظامی آمریکا خواهد داشت.

بررسی واقعیت: ایالات متحده آمریکا در سطح خاورمیانه آسیب‌پذیر است.

در بالا من تنها دو توانائی ویژه (زیردریائی و موشک) ایران را مطرح کردم ولی تحلیلی به همان صورت می‌تواند در مورد توده قایق‌های سریع‌السیر کوچک و یا جنگ الکترونیکی و حتا سایبری صورت گیرد. ولی بزرگترین سرمایه ایرانیان جمعیت بسیار پیشرفته و تعلیم یافته ایرانی است که سال‌هاست خود را برای مقابله با حمله شیطان بزرگ آماده کرده است و به وضوح یک سلسله از امکانات غیرمتقارن فراهم آورده تا از خود و کشورخود در مقابل حمله(احتمالاً اجتناب ناپذیر) آنگلوصهیونیست‌ها دفاع کند.

شما احتمالاً یک نقشه از پایگاه‌های آمریکا در خاور میانه دیده‌اید. صادقانه بگویم این واقعیت که ایران توسط ارتش آمریکا و پایگاه‌های آن درمحاصره قرار گرفته، تهدید بزرگی برای ایران است. ولی عکس آن نیز صادق است. همه این پایگاه‌ها هدف‌ محسوب می‌گردد، هدف‌هائی که بسیار آسیب پذیر است.

پاسخ متداولی که من اغلب در این مورد می‌شنوم این است که اگر واقعاً ایران جرات کند و از موشک‌های خود استفاده کند و یا پایگاه‌های نظامی ایالات متحده در منطقه را مورد حمله قرار دهد، انتقام‌جوئی آمریکا بسیار هولناک خواهد بود. به قول «اریک مارگولیس» هدف اولیه و مهم حمله آمریکا/اسرائیل به ایران این است که، «ساختارهای زیربنائی، ارتباطی و حمل و نقلی ازجمله نفت ایران را به طور کامل ویران کرده و این ملت مهم ۸۰ میلیونی را با بمب به دوران قبل از انقلاب رجعت دهد.» بگذارید این سئوال ساده را مطرح کنم: «اگر حق با مارگولیس باشد که شخصاً فکر می‌کنم حق با اوست، این رویکرد چه تفاوتی با انتقام‌جوئی هولناک آمریکا در پی ضدحمله احتمالی ایرانی‌ها خواهد داشت؟ به سخن دیگر  اگر ایرانیان دریابند که آنگلوصهیونیستها  قصد دارند کشورآنان را ویران سازند (همانطور که در سال ۲۰۰۶ اسرائیل با لبنان کردند) تشدید وضعیت احتمالی به چه معنی خواهد بود که مانع از این شود که آنها با کلیه امکانات خود پاسخ ندهند؟

برای پاسخ به این سئوال باید باردیگر طبیعت واقعی «معضل ایران» را برای آنگلوصهیونیست‌ها واکاوی کنیم.

هدف‌های واقعی آنگلوصهیونیست‌ها برای حمله به ایران

در وهله اول هیچ نوع مدرکی موجود نیست که ایران دارای یک برنامه نظامی اتمی است. این که اسرائیلی‌ها چندین سال است این وهم را در دنیا جار می‌زنند، آن را به حقیقت تبدیل نمی‌کند. درضمن می‌خواهم اضافه کنم که عقل سالم می‌آموزد که هیچ دلیل منطقی مطلقاً موجود نیست که ایرانی‌ها قصد داشته باشند به نوعی سلاح هسته‌ای دست یابند. من نه وقت و نه حوصله این را دارم که در این مورد مجدداً موضع‌گیری و استدلال کنم (این  کار را درگذشته به کرات انجام داده‌ام) لذا تنها به خلاصه ارزیابی سازمان جاسوسی آمریکا بسنده می‌کنم که گفته ایران برنامه اتمی خود را بسته و دیگر بازنکرده است.

درضمن: فکر نمی‌کنم که ایران هرگز یک برنامه سلاح‌های اتمی داشته بوده  ولی به هرحال آن چه مطرح است: حتا اگر آنها روزی چنین برنامه‌ای هم در نظر داشته بودند، تازه در سطح بسیاری از کشورهای دیگر قرار می‌گیرند که گام اولیه برای تولید سلاح هسته را برداشته ولی بعد آن را متوقف کرده‌اند. آن چه که مهم است این که موضع‌گیری رسمی ایالات متحده بر این پایه استوار است که ایران دارای برنامه جاری تولید سلاح اتمی نیست.

معضل اصلی ایران خیلی ساده است:

•    ایران تنها کشور جهان است که اسلامی است ولی علیه جهان‌بینی تکفیری عربستان سعودی، داعش، ولایت اسلامی،القاعده و غیره و علیه تروریسمی  که آنها پدید آورده‌اند مبارزه می‌کند.

•    ایران علناً ضد صهیونیستی و ضدامپریالیستی است و ارزشهای محافظه کارانه مذهبی را با سیاستهای مترقی اجتماعی مربوط میسازد.

•    از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی موفق است و انحصار قدرت اسرائیل در منطقه را زیر سئوال قرار داده است.

از منظر امپریالیسم  هریک از این خواص به تنهائی جنایت بسیار سنگینی محسوب میشود که باید با نفرتی عمیق، ترس و عزمی خشمگین نسبت به دولتها و مردمی که جرات میکنند از آن حمایت کنند، روبروگردد و آنها را از میان بردارد. جای تعجب نیست که آنگلوصهیونیستها به دلیل ترکیب هرسه خصلت این‌قدر شدید از ایران متنفرند.

افسانه برنامه اتمی ایران تنها بهانه‌ای برای ایجاد سازوکار نفرت و فراهم ساختن مقدمات حمله به ایران است ولی هدف اصلی آنگلوصهیونیستها خلع سلاح ایران نیست بلکه درست همان است که «مارگولیس» میگوید: باید این خلق سرکش با بمب به دوران قبل از انقلاب عودت داده شود.