بیانیه ی کمیته ی مرکزی حزب توده ی ایران به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب
بیانیه ی کمیته ی مرکزی حزب توده ی ایران
به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب
- دید گاه های حزب توده
ی ایران در باره ی انقلاب بهمن ۵۷ و سرنوشت آن
۱. بیست و دوم بهمن ۱۳۹۷ مصادف است با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷. انقلاب بهمن از مهمترین
رویدادهای تاریخ معاصر میهن ما بعد از انقلاب مشروطیت ۱۲۸۵
و نهضت ملّی و مردمی اوایل دههٔ ۱۳۳۰ بود که منجر به سرنگونی رژیم استبدادی و وابستۀ ستمشاهی شد. امّا روند
تحولات سیاسی- اجتماعی ایران پس از پیروزی انقلاب، به دلیل رهبری خمینی و نیروهای
مذهبی هوادار او، به سمت استقرار نظام سیاسیای عمیقاً ارتجاعی و واپسگرا مبتنی بر
نظریهٔ ولایت فقیه، و حاکمیت مطلق و دائمیِ روحانیت و بنیادگرایی، تغییر کرد که ما
آن را نظریهٔ ”اسلام سیاسی ”و حکومت بر اساس ”شرع اسلام ”می خوانیم.
به روایت تاریخشناسان، انقلاب بهمن همچنین یکی از مهمترین رویدادهای
اجتماعی- سیاسی قرن بیستم بود که سیمای ژئوپولیتیک (جغرافیای سیاسی) منطقۀ
خاورمیانه را دگرگون، و منافع کوتاه و درازمدّت ارتجاع و امپریالیسم را با خطرهایی
جدّی روبرو کرد.
۲. انقلاب بهمن، انقلابی
ملّی و دموکراتیک و نمونهٔ کلاسیکی از انقلابهای تودهیی- اجتماعی در شرایط ویژهٔ
رشد سرمایهداری در ایران بود که در آن طیف وسیعی از نیروهای اجتماعی، با برداشتها
و برنامههای متفاوت شرکت داشتند. در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی، به دلایل عینی
و ذهنی معیّنی که ناشی از بسط مناسبات سرمایهداری با هدف رشد سرمایهداریِ وابسته
به امپریالیسم بود، جامعهٔ ایران با بحران ساختاری ژرفی مواجه شد. به موازات رشد
سرمایهداری بزرگ و رسوخ فزاینده و تسلّط سرمایهداریِ وابسته (کُمپرادور) و
سرمایههای امپریالیستی در اقتصاد ایران، زمینهٔ ورشکستگیِ خرده بورژوازی و
قشرهای میانی و نیز تضعیف مواضع اقتصادی لایههایی از سرمایه داری ملّی فراهم
آمد. طبقهٔ کارگر دراثر روند بغرنج و متضادِ برچیده شدن نظام ارباب-رعیتی و بسط
مناسبات سرمایهداریِ وابسته، از رشد کمّیِ قابلملاحظهای برخوردار شده بود که به
آن وزن اجتماعی مهمی در ساختار طبقاتی جامعه میبخشید. انقلاب بهمن با شرکت
گستردهٔ تودههای میلیونی مردم، از کارگران، دهقانان، و خرده بورژوازی شهری گرفته
تا لایههایی از بورژوازی ملّیِ کوچک و متوسط به پیروزی رسید. طبقهٔ کارگر ایران
اگرچه توانست در میدان مبارزه، در انقلاب و پیروزی آن نقشی تعیینکننده ایفا کند،
ولی به دلیل نداشتن تشکلهای واقعی سندیکایی و فراگیر نتوانست رهبری جنبش را به
دست گیرد یا سهمی را که شایستهاش بود در رهبری جنبش به دست آورد. در آستانهٔ
پیروزی انقلاب بهمن ۵۷، خردهبورژوازی و قشرهای بینابینی و زحمتکشان و تهیدستانِ حاشیه نشین شهرها
اکثریت جامعهٔ شهری را تشکیل میدادند که نقش مهمی نیز در جنبش انقلابی و سرنگونی
رژیم ضد ملّی شاه ایفا کردند.
۳. روند شکلگیری انقلاب
بهمن از حرکتهای اعتراضی مردم در شهرهای متعدد،اعتصاب کارگران و کارمندان و
دانشجویان و روزنامهنگاران گرفته تا حرکت تاريخیِ تودهییِ مردم و نیروهای سیاسیِ
انقلابی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، و به دنبال آن سرنگونی رژیم پلیسی و وابستهٔ پهلوی، نمونهای تحسینبرانگيزی
از مبارزهٔ مردمی هوشيار و انقلابی در برابر حکومتی پليسی، سرکوبگر، و عميقاً ضد
ملّی بود. اتحاد کارگران، بهویژه کارگران قهرمان شرکت نفت، با کارمندان دولت، دست
در دستِ دانشجویان و جوانان و زنان و روشنفکران مبارز، در کنار نيروهای ملّی و
آزادیخواه ارتش، دستگاه سرکوب پليسیِ رژيم دیکتاتوریِ سلطنتی و نيروهای نظامی
وابسته به آن را در هم کوبيد و نشان داد که جبههٔ متحد خلق در صورت مبارزهٔ
مشترک میتواند از سدّ استبداد عبور کند و مقاومت ارتجاع داخلی و امپریالیسم را در
هم شکند.
۴. برخلاف تبلیغات و
ادّعاهای سران رژیم ولایت فقیه مبنی بر اینکه "مردم برای اسلام انقلاب
کردند"، انقلاب بهمن ۵۷ دارای مضمون روشن اجتماعی و طبقاتی بود که کوتاه ساختن دست انحصارهای
امپریالیستی، تأمین استقلال اقتصادی و سیاسی ایران، برچیدن باقیماندههای نظام های
پیش از سرمایهداری، دموکراتیک ساختن حیات سیاسی و فرهنگی جامعه، تأمین عدالت
اجتماعی و آزادیهای دموکراتیک فردی و اجتماعی، و حق حاکمیت مردم در بطن آن قرار
داشت.
انقلاب ملّی و دموکراتیک بهمن به دلیلهای معیّنی شکل مذهبی به خود گرفت. طی ۲۵ سال، پس از کودتای
آمریکایی-انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا مقطع انقلاب در سال ۱۳۵۷، روحانیون تنها گروهی بودند که با استفاده از امکاناتی مانند مسجدها، تکیهها،
جلسههای مذهبی، و برخی نهادهای رسمی، فکر و نظر خود را تبلیغ میکردند، و این در
حالی بود که سازمانهایی مثل حزب تودۀ ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران،
سازمان مجاهدین خلق ایران، و جبههٔ ملّی در زیر فشار سرکوب خشن و پلیسی
ساواک قرار داشتند و در عمل امکان تماس آشکار و علنیِ مستقیم و بیواسطه با تودهها
برای آنها وجود نداشت. این امر در تقویت و برجسته شدن نقش رهبریِ روحانیت و بهویژه
خمینی و نیروهای هوادار او بسیار مؤثر بود. بهعلاوه، مهاجران روستاییِ ساکن
حاشیهٔ شهرهای ایران، که در مجموع ذهنیّت، سُنّت، و فرهنگ دهقانی-روستایی خود را
همراه با پیوندهای قوی با قشرهای مذهبی حفظ کرده بودند، در انقلاب ۵۷ به سهولت زیر پرچم
نیروهای مذهبی به رهبری خمینی رفتند. بدینسان، روحانیون به رهبری خمینی از خلأ
سیاسیِ ناشی از ممنوع و مخفی بودن فعالیت حزبها و سازمانهای مبارز و آزادی
خواه، و سرکوب شدید ساواک، بهعلاوۀ پراکندگی حزبها و سازمانهای سیاسی
شرکت کننده در انقلاب، به نفع تحکیم مواضع خود بهره برداری کامل کردند.
۵. در ۲۲ بهمن ۵۷، با سرنگونی رژیم ستمشاهی،
انقلاب مرحلهٔ سیاسیاش را با موفقیت به پایان رساند. در پی سرنگونیِ رژیم پهلوی،
همهٔ جناحهای شریک در هیئت حاکم سابق برکنار شدند و قدرت سیاسی به طیف گستردهای
متشکل از نمایندگان خرده بورژوازی، لایههای بینابینی، سرمایه داری تجاری، و
کلانزمیندارانِ زیر چتر نیروهای مذهبی به رهبری خمینی منتقل شد. خمینی و
اطرافیانش از موضع سرنگونیِ شاه، یعنی شعار محوری جنبش انقلابی، حرکت کردند و با
طرح شعارها و مانورهایی که هدف آن تحکیم موقعیت نیروهای مذهبی در مقابل نیروهای
چپ، مترقی، و ملّی بود، وعدهٔ مبارزه با ”استکبار جهانی ”و تحقق آزادیهای
دموکراتیک و عدالت اجتماعی، البته در چارچوب دیدگاه های حکومت اسلامی را دادند، و
توانستند در شرایط ویژهٔ جامعهٔ ایران، به طور انحصاری رهبری انقلاب را قبضه کنند.
بهجز بازماندگان و وابستگان رژیم شاه که موضع مخالفت قاطع با انقلاب داشتند،
اکثریت انکارناپذیر نیروهای عمدۀ سیاسی کشور، از جبههٔ ملّی و نهضت آزادی و حزب
ملّت ایران گرفته تا حزب تودۀ ایران، چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق، و
سازمانهای سیاسیِ نمایندگان خلقهای ایران، از انقلاب مردمیِ بهمن ۵۷ و نیز از رهبری آن، در
مرحلهٔ آغازین و سالهای نخستِ پس از پیروزی انقلاب- صرفاً بر اساس قولی که در
مورد طرد دیکتاتوری و استقرار آزادی و عدالت اجتماعی-اقتصادی میداد- حمایت
کردند.
۶. بديهی است که طیف
نيروهای شرکتکننده در انقلاب، به علّتِ داشتن پایگاههای طبقاتی مختلف، با ديدگاهها
و برنامههای متفاوتِ خود در اين جنبش عظيم تودهیی شرکت کردند، و بهویژه در این
مورد که پس از سرنگونیِ رژیم سلطنتی چه بايد کرد، دیدگاههایی بسيار متفاوت و
گوناگون داشتند. با پیروزی انقلاب، و در شرایط جوّ انقلابیِ آزادیخواهانه و عدالتجویانهٔ
حاکم بر جامعه، حاکمیت برآمده از انقلاب به رشتهای اقدامهای پُراهميت دست زد، که
خلاصهٔ آن چنین است:
اخراج مُستشاران خارجی، و بر چيدن پایگاههای نظامی آمريکا در ايران؛
ملّی کردن ۷۰درصد از صنايع بزرگ کشور، متعلق به سرمايهداران بزرگ داخلی و انحصارهای
خارجی؛
ملّی کردن بانکهای خصوصی و شرکتهای بيمه، که با سرمايهٔ داخلی و خارجی ايجاد
شده بود؛
ادامهٔ اصلاحات ارضی با تصویب لایحهٔ قانونی واگذاری نحوهٔ واگذاری و احیای
اراضی به کشاورزان در شورای انقلاب (اسفند ۵۸)، و سپس تصویب اصلاح
لایحهٔ قانونی واگذاری و احیای ارضی (فروردین ۵۹)، شامل بندهای ”ج ”و ”د
”در مورد واگذاری زمینهای بایر و دایر مالکان بزرگ به دهقانان؛
افزایش حداقل دستمزدها؛
تأمين نظارت دولت بر بازرگانی خارجی؛
الغای قراردادهای اسارتبار اقتصادی با دولتهای امپرياليستی؛
خروج از پیمان نظامی سِنتو و پیوستن به جمع کشورهای غیرمتعهد؛
لغو قرار داد اسارتبار کنسرسیوم نفت.
واقعیت این است که نیروهای چپ ایران، با وجود توانِ کمّی بهنسبت ضعیف
خود در آستانهٔ انقلاب، از نفوذ معنویِ کیفیِ چشمگیری در درون جامعه برخوردار بودند.
اقدام های پیشگفته، که بخشهایی از برنامهٔ حداقل نیروهای چپ ایران و بهویژه
حزب تودهٔ ایران را شامل میشد، به سبب توان عظیم اجتماعیِ عدالتخواهانهٔ حاضر در
صحنه و خواستهای تودهها تحقق یافت.
۷. حزب تودۀ ایران در آن شرایط بغرنج و حادّ انقلابی کشور، و در حالی که عرصهٔ مبارزۀ سیاسی دائم در حال دگرگونی و نوسان بود، بر اساس این اصلِ لنینی که مسائل پُراهمیتی همچون آزادیهای سیاسی و مبارزهٔ طبقاتی در راه تحقق عدالت اجتماعی و آرمانهای طبقهٔ کارگر و زحمتکشان را با بسیج نیرو در درون جامعه میتوان حل کرد، همهٔ امکان و توان خود را برای بسیج و اتحاد نیروها در جبههٔ متحد خلق برای تعمیق انقلاب و گذار از مرحلۀ سیاسی به مرحلۀ اجتماعی در مسیر استقرار نظام نوین اقتصادی-اجتماعی به کار گرفت.
۸. نیروهای گوناگون شرکتکننده
در حاکمیت برآمده از انقلاب ۵۷، که به طور عمده از نیروهای طرفدار جبههٔ ملّی، نهضت آزادی، و روحانیون
به رهبری خمینی بودند، در مراحل آغازین، حکومتی ائتلافی تشکیل دادند که با توجه به
تفاوتهای اساسی موجود میان این نیروها، زمان درازی دوام نیاورد. تذکر این نکته
نیز ضروری است که ترکیب طبقاتیِ حاکمیت برآمده از انقلاب، به طور عمده شامل بخشهایی
از خردهبورژوازی و بورژوازی تجاریِ سنّتی بود، و بهرغم نقش قاطع و تعیینکنندهٔ
طبقهٔ کارگر در به پیروزی رساندن انقلاب، این طبقه و متحدان آن نمایندهای در
حاکمیت نداشتند. نبودن نمایندگان سیاسی طبقهٔ کارگر و زحمتکشان در حاکمیتِ برآمده
از انقلاب، نقطهضعفی اساسی بود که بعدها پیامدهای فاجعهباری برای میهن ما به
همراه آورد. خمینی و بخش بزرگی از روحانیونِ به قدرت رسیده، برخلاف همهٔ وعدههایشان
که جای روحانیت نه در دستگاهِ حاکمیت سیاسی بلکه در حوزههای علمیه است، خیلی زود
نشان دادند که هدف اصلیشان بنا کردن حکومتِ جدیدی بر اساس دیدگاههای ارتجاعیِ
مذهبی و بنیادگرایی اسلامی، و قبضه کردن انحصاریِ قدرت سیاسی-اقتصادی و برپایی
حکومت خلیفهگری و اجرای قوانین و شرع اسلام و گستراندن آن در جهان و بهویژه در
کشورهای مسلمان همسایه و منطقه بود. گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی
جمهوری اسلامی، به مثابه اصل تأمینکنندهٔ حاکمیتِ انحصاریِ اسلامگرایان و
روحانیون بر حیات سیاسی-مدنی کشور، نشانهٔ روشن این تمایل در میان این نیروها
بود.
۹. حزب تودۀ ایران، در
شرایط انقلابی حاکم در اوّلین سال پس از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷، به همراه اکثریت قاطع
مردم میهن ما و نیروهای عمدهٔ سیاسی کشور در رفراندوم قانون اساسی که در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۵۸ برگزار شد، شرکت کرد و
با وجود نگرانیها و مخالفتهایی که با روند گردش سیاستهای رهبران
حاکم و گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی داشت، به قانون اساسی
جمهوری اسلامی رأی مثبت داد. حزب تودۀ ایران پیش از برگزاری رفراندوم در نامۀ
سرگشادهای که روز سوّم آذر ۱۳۵۸ منتشر کرد، با رد کردن اصل ولایت فقیه تصریح کرد که به اعتقاد حزب ما،
مبنای حاکمیت، خلق است؛ تمام قوا از آنِ مردم است، و مردم باید بر سرنوشت کشور و
خود حاکم باشند.
۱۰. خصلت انحصارگرایانه و
ارتجاعیِ نیروهای دینسالاری که حاکمیت را در روندی کوتاه قبضه کردند، خیلی زود
خود را در شکل یورش به نیروهای مترقی، دستگیری و شکنجهٔ آنان، بستن روزنامه ها،
و لشکرکشیِ نظامی به کردستان و ترکمن صحرا برای سرکوب خواستهای برحق خلق
کرد و ترکمن نشان داد. کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران در بیانیهای که در تاریخ ۶ شهریور ۱۳۵۸ انتشار داد، نسبت به
خطر جدّیِ چرخش به راست در حاکمیت جمهوری اسلامی هشدار داد، و نوشت: ”با کمال
تأسف، شاهد آن هستیم که در هفتههای اخیر چرخشی در اوضاع سیاسی درون کشور
دیده شد و با این چرخش، ضربهٔ دردناک و هراسانگیزی به امر اتحاد نیروهای ملّی و
آزادیخواه وارد آمد... ما امروز در مقابل این واقعیت هستیم که از یک سو حملۀ
وسیعی از طرف نیروهای انحصارطلبِ راست برای سرکوب آزادی و در درجۀ اول آزادی
نیروهای راستین انقلابی چپ و حتّی بخشی از نیروهای انقلابی که زیر پرچم اسلام
مبارزه میکنند، آغاز شده، و از طرف دیگر، کردستان به صحنهای از جنگ و برادرکشی
مبدّل گشته است... حزب تودهٔ ایران بر آن است که از راه سرکوب و کشتار ممکن است
”آرامش“ برقرار ساخت، ولی نمیتوان مسئلۀ ملّی را نه در کردستان و نه در سایر
نقاطی که محرومیت های ملّی مطرح است، حل نمود..."
۱۱. روند چرخش به راست از همان سال اوّل بعد از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷<