ترور رفقا غلام کشاورز و صدیق کمانگر - خش چهارم



ترور رفقا غلام کشاورز و صدیق کمانگر!

(بخش چهارم)

ارسالی و نوشته بهرام رحمانی

رفق غلام کشاورز، از کادرهای برجسته حزب کمونیست ایران، پناهنده سیاسی در سوئد بود که در سال 1989، برای دیدار مادرش به قبرس(لارناکا) رفت و جنازه‌اش برگشت. غلام، شبانگاه چهارم شهریور سال 1368 برابر با بیست و ششم آکوست 1989، در قبرس(شهر لارناکا)، مورد سوءقصد تروریستهای حکومتاسلامی ایران قرار گرفت. سه گلوله به غلام اصابت کرده بود که یکی از ناحیه سر بود. او را به بیمارستان نیکوزیا، منتقل کردند و ساعاتی بعد بر اثر خونریزی سر جان باخت. تروریستهای حکومت اسلامی ایران، غلام را در مقابل چشمان مادرش، برادرش، همسر بردارش و هم چنین همسرش «فریده آرمان» به قتل رساندند.

رفیق فریده آرمان، این واقعه تکاندهنده و هولناک را چنین توصیف کرده است: «ساعت نه و نیم شب بود که غلام کشاورز در جلوی چشمان من و برادر و مادرش در لارناکا به قتل رسید. من صدای شلیک زیادی شنیدم و فکر کردم که در جائی آتش بازی است. وقتی برگشتم غلام را دیدم که روی زمین افتاده و خون از او جاری ست، بلافاصله فهمیدم که چه اتفاقی افتاده است و شروع به فریاد کشیدن کرده و کمک می خواستم. فریاد من این بود که قاتلین در سفارت ایران هستند، تمام این لحظات به سرعت اتفاق افتاد.»  

در ادامه فعالیت ماشین ترور و کشتار حکومت اسلامی در خارج کشور، 9 روز بعدتر و در 13 شهریور همان ماه با ترور رفیق صدیق کمانگر یکی از صدیقترین و برجستەترین کادرهای جنبش کارگری و کمونیستی ایران، از بنیانگذاران حزب کمونیست ایران و کادرهای اولیە کومەلە، یار و همرزم غلام کشاورز کە توسط یکی از مزدورانش در یکی از مقرات نیروی پیشمرگ کومەلە در کردستان عراق صورت گرفت، ضربە مهلک دیگری بر پیکر حزب کمونیست ایران، کومەلە، جنبش کارگری و کمونیستی و جنبش انقلابی کردستان وارد نمود. سران آدم‌کش حکومت اسلامی با ترور رفیق صدیق کمانگر، انتقام شکست و کینه خود از رفیق صدیدق را کە در مذاکرات بهار خونین سنندج آنان را با خفت و خاری به تهران برگشته بودند را گرفتند. 

موقعی که غلام ترور شد پلیس امنیتی مرا‌(بهرام رحمانی)خواست و سئوال کرد که آیا بهنظر شما این ترورها به استکهلم نیز کشیده خواهد شد؟ من در جواب این سئوال گفتم: چرا این مسئله را از من سئوال میکنید که در فاصله کوتاهی دو رفیق هم تشکیلاتی من؛ یکی غلام کشاورز در قبرس و دیگر صدیق کمانگر در کردستان عراق ترور شدهاند؛ حالا شما انتظار دارید ما در خیابانهای استکهلم به دنبال تروریستهای حکومت اسلامی بگردیم و بهشما معرفی کنیم؟ این کار شماست! نه ما! اگر شما بهمعنای واقعی به دنبال تروریست‌های حکومت اسلامی هستید نخست رفت و آمدها به سفارت حکومت اسلامی و ارتباطات عوامل این مرکز ترور و جاسوسی را تحت نظر بگیرید و دوم این که عوامل شناخته شده حکومت اسلامی را به این کشور راه ندهید. به‌علاوه، گفتم شما می‌گویید از برگزاری جلسهای در سالنی در «مدبوریارپلاتسن» استکهلم، مطلع بودید که سخنران آن غلام کشاوروز و من(بهرام رحمانی) رییس جلسه آن جلسهبودم. شما چگونه از این چنین جلسهای مطلع شدهاید؟ در این جلسه علنی، بیش از دویست ایرانی شرکت کرده بودند. از این مقام امنیتی، سئوال کردم که مگر شما مسئول حفظ امنیت شهروندان و بهویژه فعالین سیاسی ایرانی در این کشور نیستند؟ تحقیقات شما درباره تروریسم حکومت اسلامی به کجا رسیده است؟ فردا نوبت ترور کیست؟ تاکنون چند پناهنده سیاسی ایرانی در این کشور، توسط تروریست حکومت اسلامیترو و یا تهدید به مرگ شدهاند؟ و یا خانواده آنها را در ایران تحت فشار قرار دادهاند که فلان عضو خانوادهشان در سوئد، دست از فعالیت سیاسی علیه حکومت اسلامی بکشد؟ حتی از این مقام امنیتی سوئد سئوال کردم در تظاهرات بیش از پانصد نفرهای که ما در محکوم کردن ترور غلام و صدیق در خیابانها استکهلم علیه حکومت تروریسم اسلامی برگزار کردیم سه نفر در کنج یکی از کوچههای منتهی به خیابانی که تظاهرات در جریان بود بهطور مخفیانه از تطاهرکنندگان فیلم و عکس میگرفتند که مسئولین امنیتی تظاهرات ما، با آنها درگیر شدند. این افراد به عربی صحبت میکردند و سعی داشتند فرار کنند. سرانجام پلیس سر رسید و آنها را با خود برد. الان آلبوم عکسی که شما بهمن نشان دادید عکس یکی از آنها دیده می شود که میگویید مدتهاست که زیر نظر پلیس امنیتی سوئد است و با سفارت ایران همکاری دارد؟ خوب شما با اینها چه رفتاری دارید؟ جوابش به من این بود که ما به مقامات دولتی اطلاع میدهیم و آنها تصمیم میگیرند نه ما. دولت نیز در روابط دیپلماتیک با حکومت اسلامی، عمدتا آنها را از کشور اخراج میکند. تاکید کردم که دلیل اصلی چنین برخوردی با حکومت اسلامی، ناشی از معاملات نهان و آشکار اقتصادی، سیاسی و حتی فروشاسلحه به این حکومت ترور است. آنهم معاملات و تجارت پر چرب و نرمی که دولت سوئد با ایران دارد معلوم است که با آن درگیر نمیشود. در حالی که تامین امنیتی جان و زندگی پناهندگان سیاسی ایرانی و غیرایرانی از تعرض تروریستهای دولتی، بهویژه تروریستهای حکومت اسلامی ایران در سوئد با دولت سوئد است. 

رفیق بهمن جوادی معروف به غلام کشاورز در سال  1334 در روستای نارک از توابع دوگنبدان متولد شد. وی شدیدا فقر و تهیدستی خانواده را تجربه کرده بود و از سوی دیگر، علاقه زیادی به مطالعه و کتابخوانی و مبارزه داشت. وی در سالهای 1352 و 1353 با شرکت در محافل مارکسیستی، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. غلام در سال 1354 و از همان اولین روزهای ورودش به دانشکده کشاورزی کرج جای خود را در محفل دانشجویان انقلابی باز کرد و فعالانه در مبارزات دانشجویی آن دوره علیه حکومت شاه شرکت کرد. وی در اردیبهشت سال 1355،توسط ماموران حکومت پهلوی دستگیر شد. در زندان تحت شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفت اما او  قهرمانانه مقاومت کرد.

غلام در سال 1357، با قیام میلیونی تودههای انقلابی علیه حکومت پهلوی همراه با هزاران زندانی دیگر،  توسط  مردم انقلابی از زندان آزاد شد. وی در آن دوران، فعالانه به کار سیاسی، تبلیغی و ترویجی در میان انقلابیون و کارگران پرداخت. اوایل زمستان سال 1358، همراه با گروهی از رفقا و همفکرانش به سازمان اتحاد مبارزان کمونیست پیوست. در شهریورماه سال 1361 در کنگره اتحاد مبارزان کمونیست شرکت کرد و پس از آن  به عضویت در کمیته اصفهان این تشکیلات برگزیده شد. به دنبال ضربه حکومت تازه به قدرت رسیده اسلامی به تشکیلات اتحاد مبارزان کمونیست، غلام در زمستان سال 1361 به مناطق آزاد کردستان رفت. رفیق غلام در شهریورماه سال 1362 در کنگره موسس حزب کمونیست ایران شرکت کرد  و از بنیانگذاران توانای این حزب بود.

رفیق غلام کشاورز در تمام سیر پرتحول پیشروی حزب کمونیست ایران، یکی از برجستهترین کادرهایش بود. او با بهعهده داشتن رهبری ارگانهای اصلی حزب مانند عضویت در کمیته سازمانده تشکیلات شهرهای ایران، کمیته خارج کشور حزب، کمیته رادیو صدای حزب کمونیست ایران و مسئولیت سازمان