کالاییشدن سیاست، تفاوت فاحش آمریکا و ونزوئلا
کالاییشدن سیاست، تفاوت فاحش
آمریکا و ونزوئلا
یکی از
گرایشات ذاتی سرمایه کالاییشدن هر حوزه زندگی است؛ و تحت سرمایهداری نولیبرالی
که گرایشات ذاتی سرمایه بطور کامل رشد میکنند، ما شاهد رسیدن سلطه کالاییشدن به
عرصههای جدید هستیم. کالاییشدن آموزش که اخیراً با شتاب پیش رفته است یک نمونه
از این است؛ و ما اکنون شاهد هجوم بیسابقه کالاییشدن به جهان سیاست هستیم. اگر
زحمتکشان در یک «ترکیب» نو برای یک برنامه نو، متفاوت با چیزی که نولیبرالیسم به
آنها ارائه میدهد، گردآورده شوند کالاییشدن سیاست که یک گرایش ذاتی سرمایه در
دوران معاصر است میتواند شکسته شود. گرچه آنها در ابتدا ممکن است برای منفغت
شخصی جلب چنین برنامه ای بشوند، خود این فاکت که آنها گردهم آمده اند گرایشی را
که بر خلاف کالاییشدن سیاست است جاری خواهد ساخت.
منبع:
دموکراسی مردم، نشریه حزب کمونیست هند (مارکسیست)
نویسنده: پرابهات پانتایک
تارنگاشت عدالت
یکی از
گرایشات ذاتی سرمایه کالاییشدن هر حوزه زندگی است؛ و تحت سرمایهداری نولیبرالی
که گرایشات ذاتی سرمایه بطور کامل رشد میکنند، ما شاهد رسیدن سلطه کالاییشدن به
عرصههای جدید هستیم. کالاییشدن آموزش که اخیراً با شتاب پیش رفته است یک نمونه
از این است؛ و ما اکنون شاهد هجوم بیسابقه کالاییشدن به جهان سیاست هستیم.
کالاییشدن
سیاست مدتی است که جریان داشته است؛ اما خریدن قانونگذاران در مقیاس بزرگ که در
همه جا رخ میدهد- و تازهترین مورد آن در [ایالت] کارناتاکا است- در سطح جدیدی
صورت میگیرد. تشکل سیاسی که پول بیشتری دارند، بدون توجه به اینکه مردم چه کسی
را انتخاب میکنند نهایتاً دولت را تشکیل میدهد؛ و البته اینکه مردم چه کسی را
انتخاب میکنند خود عمدتاً بوسیله تشکل سیاسی که بیشترین پول را دارد تعیین میشود.
شناخت
مرسوم مارکسیستی این بوده است که دولت بورژوایی میتواند یک شکل پارلمانی داشته
باشد، زیرا مؤسسات دولت مانند ارتش و بوروکراسی، حتا اگر یک دولت پاسخگو به
کارگران انتخاب شود، تغییر نمیکنند. زمانی که یک حزب طبقه کارگر به قدرت برسد،
اگر از قدرت خود برای درهم شکستن دولت بورژوایی استفاده نکند، بالاجبار باید در
چهارچوب محدودیتهایی عمل کند که ادامه نظام سرمایهداری را مختل نمیسازنند. اما،
کالاییشدن سیاست به دنبال این نیز هست که تضمن کند یک حزب طبقه کارگر هرگز نتواند
از طريق انتخابات پارلمانی به قدرت برسد؛ زیرا چنین حزبی پول کافی برای این کار
را نخواهد داشت. در نتیجه، دمکراسی پارلمانی به یک حکومت مستقیم، از طريق یک تشکل
سیاسی دستچین شده بوسیله اولیگارشی مالی-شرکتهای بزرگ مبدل میشود.
به گفته
«مرکز مطالعات رسانهای»، که یک سازمان غیردولتی مستقر در دهلی است، در انتخابات
پارلمانی که اخیراً برگزار شد حزب بهاراتیا جاناتا (BJP) مبلغ عظیم ۲۷۰۰۰ کرور [معادل ۲۷۰ میلیارد روپیه- عدالت] یا حدود ۵۰ کرور روپیه [معادل۵۰۰ میلیون روپیه] برای هر حوزه انتخابی خرج کرد. این ۴۵ درصد مجموع هزینه همه احزاب بود که به ۶۰۰۰۰ کرور روپیه [معادل ۶۰۰ میلیارد روپیه] بالغ شد. بخش عمده این پولها از شرکتهای
بزرگ آمد و سهم شیر اینها نصیب حزب بهاراتیا جاناتا شد. به گفته «انجمن برای
اصلاحات دمکراتیک»، یک سازمان غیردولتی دیگر مستقر در دهلی، از ۲۰۰۰۰ کرور روپیه سالهای ۱۸-۲۰۱۷، حدود ۹۲ درصد آن
به حزب بهاراتیا جاناتا رفت.
دو راه
فرار قانونی چنین هزینه انتخاباتی عظیمی را ممکن ساخته است: یکی نظام روابط است که
تشکلهای سیاسی اکنون مجاز به استفاده از آن هستند، و در آن نام کمکدهنده علنی
نمیشود، تمهیدی که بوسیله حزب بهاراتیا جاناتا آغاز شد، و دیگری نظام حسابداری
است که در آن هزینههای صورت گرفته بوسیله حزب، متمایز از هزینه نامزد، در هزینه
انتخابانی نامزد بحساب نمیآید. بنابراین، یک حزب سیاسی دارای دسترسی به پول عملاً
میتواند هر قدر که میخواهد برای نبرد انتخاباتی خرج کند، که اساساً بدین معنی
است که شرکتهای بزرگ هستند که از طريق نامزدهای خود در انتخابات نبرد میکنند.
چیزی که
مهم است این است که کالاییشدن سیاست، مانند کالاییشدن آموزش در هند از کشورهای
پیشرفته سرمایهداری، آنهم در زمان کوتاهتری، فراتر رفته است. چیرگی سرمایهداری
نولیبرالی عمدتاً مسئوول این است. اما در درون این محیط عمومی، حزب بهاراتیا
جاناتا امتزاج قدرت شرکتهای بزرگ و دولت را بسیار گستردهتر از هر زمان دیگری در
گذشته پیش برده است. اگر معامله رافال [خرید هواپیماهای جنگنده رافال از فرانسه-
عدالت] یک جنبه از این امتزاج بود، این فاکت که ۹۲ درصد کمک شرکتهای بزرگ فقط به حزب بهاراتیا جاناتا می رسد
یک جنبه دیگر است.
در مقابل
آنچه که در هند میگذرد ما یک تصویر متضاد در ونزوئلا داریم. امپریالیسم ایالات
متحده، همراه با نخبگان ونزوئلا، تلاشهای دیوانهواری را برای سرنگون کردن دولت
رییسحمهور نیکولاس مادورو، جانشین هوگو چاوز که «انقلاب بولیواری» را در آن کشور
رهبری نمود بخرج داده است. ایالات متحده در این از حمایت همه کشورهای پیشرفته
سرمایهداری، همه روزنامههای «لیبرال» جهان سرمایهداری، و کل «راست آمریکای
لاتین»، که از جمله به دلیل «کودتاهای پارلمانی» موفق در برزیل و جاهای دیگر در
قاره رشد نموده برخوردار است. امپریالیسم ایالات متحده همچنین هر سلاح در زرادخانه
خود را- از جنگ اقتصادی و خرابکاری در سیستم برقرسانی ونزوئلا کرفته، تا حتا یک
کودتای واقعی برای به قدرت رساندن خوان گوایدو، رییسجمهور خود-خوانده و مورد
حمایت نخبگان کشور- استفاده کرده است. و با این وجود، همه این تلاشها بطرز رقتانگیزی
شکست خورده اند.
علیرغم
گزارشهای خبری که در صفحه تلویزیون در سراسر جهان- از جمله در کشور خود ما-
درباره مصائب مردم تحت این دولت نمایش داده میشود، نه فقط مردم استوار در پشت
دولت مادورو ایستاده اند، بلکه نیروهای مسلح ونزوئلا نیز ازدولت مادورو پشتیبانی
مینمایند. در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، نیروهای مسلح اغلب ماهیتی بخشاً
متفاوت با چیزی که تئوری مرسوم مارکسییتی به آنها نسبت میدهد دارند. آنها که از
میان مردم میآیند، اغلب، و نه بدون سمپاتی برای رژیمهای مترقی، سیاسی میشوند،
گرچه البته خلاف آن نیز صادق است. در واقع، خود چاوز از نیروهای مسلح آمد و در
میان آنها از حمایت زیادی برخوردار بود. نیروهای مسلح ونزوئلا رویهمرفته به حمایت
خود از دولت مادورو ادامه داده اند.
دولت
ایالات متحده منتهای سعی خود را کرد تا افسران نیروهای مسلح را برای حمایت از
کودتایی که مهندسی کرده بود «بخرد»، اما بطرز رقتانگیزی شکست خورد، این یک نشان
روشن از این فاکت است که سیاست در ونزوئلا کالایی نشده است. نتیجتاً، ما یک مقایسه
روشن داریم: بین هند که در آن سیاست بنحو فزایندهای کالایی میشود و ونزوئلا که
در آن علیرغم تلاشهای سختی که امپریالیسم ایالات متحده بخرج داده است، کالاییشدن
سیاست پیشروی چندانی نکرده است.
ارتش
ونزوئلا یک ارتش سرح انقلابی نیست؛ ونزوئلا یک انقلاب سوسیالیستی، تشکیل دهنده یک
حکومت کارگری را نداشته است، ونزوئلا یک روایت کلاسیک از سرنگون کردن نظام کهنه
نیست. ونزوئلا در مقایسه با دگرگونیهای انقلابی کلاسیک از نوعی که جهان را به
هیجان آوردند در واقع هنوز یک دگرگونی بسیار خفیفتری است. علاوه بر این، حتا در
این دگرگونی خفیف، شخصی که سکان را در دست دارد- نیکولاس مادورو- کاریزمای یک چاوز
را ندارد.
با این
وجود، نیروهای مسلح ونزوئلا در کنار دولت مادورو، که با دوری از نولیبرالیسم و در
جهت مردم تغییر مهمی در سیاست اقتصادی بوجود آورده است، ایستادند. این فقط ثابت میکند
همان مردمی که میتوانند در جهان کالاییشدن سیاست به «مفعول« صِرف مبدل شوند،
اگر فرصت فراهم شود، یعنی فاصله گرفتن از نولیبرالیسم وجود داشته باشد، همچنین میتوانند
خود را در یک نقش «فاعل» نشان دهند. و زمانی که آنها به این شیوه سینه سپر میکنند،
بر دیگر عناصر، مانند نیروهای مسلح نیز فشار وارد مینمایند، که این خود نیز این
عناصر را در برابر نوازشها و چرب زیانیهای امپریالیسم غیرقابل رسوخ میسازد.
مقابله با کالاییشدن سیاست به
تأسیس قضایی یک مجموعه از اصلاحات انتخاباتی از جمله در رأس همه، تأمین هزینه
انتخابات بوسیله دولت نیاز دارد. اما این اصلاحات صورت نخواهند گرفت مگر آنکه
فشار مردمی ایجاد شود؛ و هر گونه بسیج مردم به سیاستهای بدیل نیاز دارد. تغییر
نقش مردم از «مفعول» بودن صِرف به «فاعل» بودن به پیگرفتن سیاستهای بدیلی نیاز
دارد که یک برنامه بدیل را در برابر آنها قرار دهد.
دیالکتیک
بین گرایشات ذاتی سرمایه و مداخله فعال بوسیله طبقه کارگر در «فقر فلسفه» بوسیله
مارکس بررسی شد. گرایش ذاتی سرمایه به اتمیزه کردن کارگران است، به استخدام آنها
بمثابه فردهایی است که از زمینههای مختلف آمده اند و از یکدیگر منفصل میباشند؛
اما آنها زیر سقف یک گذاشته میشوند، و با تشکیل «ترکیبها» که در آغاز منفعت
شخصی انگیزه آن است دستمزدهای ناچیز خود را افزایش میدهند، این نخستین گسست از
تأثیر اتمیزه شدن بوسیله سرمایه است که سپس به یک «جامعه» نوین فرامیروید.
همینطور، اگر زحمتکشان در یک «ترکیب» نو برای یک برنامه نو، متفاوت با چیزی که نولیبرالیسم به آنها ارائه میدهد، گردآورده شوند کالاییشدن سیاست که یک گرایش ذاتی سرمایه در دوران معاصر است میتواند شکسته شود. گرچه آنها در ابتدا ممکن است برای منفغت شخصی جلب چنین برنامه ای بشوند، خود این فاکت که آنها گردهم آمده اند گرایشی را که بر خلاف کالاییشدن سیاست است جاری خواهد ساخت. تنها یک برنامه بدیل، که زحمتکشان بتوانند بر محور آن گرد آیند، یک سیاست بدیل را که بتواند گرایش بسوی کالاییشدن سیاست را بشکند موجب خواهد شد.