پلاتفرم پیشنهادی برای حفاظت از محیط زیست
پلاتفرم
پیشنهادی برای حفاظت از محیط زیست
ملاحظاتی
پیرامون حفاظت از محیط زیست شهرها
نوشته: ا. م. شیری
زمستان امسال نیز عمر خود را به پایان برد و
فصل بهار خرامان رسید و نرم- نرمک مژده حیات مجدد میدهد. ای کاش، همیشه بهار بود!
اما چه سود از «ای کاش
ما»، که چرخ طبیعت همچنان بر محور ثابت خود میچرخد و فصول سال از پی هم فرا میرسند.
اگر چه هر یک از چهار فصل سال در حالت طبیعی، زیبائی و لطافت خاص خود را دارد و
نعمتهای بیشائبه به بشر ارزانی میدارد، اما فرارسیدن فصل تابستان بدنبال بهار در
اعلب کشورهای جهان، از جمله، در سراسر ایران، بمعنی سلطه هوای آلوده، تراکم
ریزگردهای هلاکتبار در هوا میباشد که نفس کشیدن را برای عموم مشکل میسازد و
باعث مرگ زودرس انسانهای بسیاری میشود.
اسفا، که ما بزودی، از
اواخر اردیبهشت ماه، در بهترین شرایط آب و هوایی، از اواسط خرداد ماه، شاهد اخبار
و هشدارهای حتی قرمز دایر بر تراکم ریزگردها
و بدی آب و هوا در کلان شهرهای ایران خواهیم بود. وضعیت هوا در کلان شهر تهران از
این هم وخیمتر است. چرا که هوای این شهر در فصول خنک پائیز و سرد زمستان بعلت
تراکم گازها و ریزگردها، بمراتب از فصول گرم آلودهتر است. بنا بر این، نزدیک شدن
دوره گرما و سیطره هوای آلوده بر اغلب کلان شهرهای کشور، دلیل اصلی نگارش یادداشت
حاضر میباشد، که سعی میکند صمن نشان دادن علل عمده آلودگی محیط زیست، بر مبنای
تجربیات شخصی و تجارب یکسری از کشورها در زمینه حفاظفت از محیط زیست و سالمسازی
طبیعت راهکارهایی پیشنهاد نماید.
علل عمده آلودگی هوای
شهرها کدامند؟
بیتردید، قبل از همه،
در اثر سلطه سرمایه بر جهان و بهرهکشی بیبند و بار آن نه تنها از انسان، حتی از
طبیعت، تا جائیکه برای کسب سود نامشروع هر چه بیشتر حتی به سهم نسلهای آینده از
ثروتهای طبیعی نیز دستاندازی میکند، برف و سرمای زمستان برای فقرا، بیسرپناهان
و محروم شدگان از زندگی شایسته انسانی نفرتانگیز شده و گرما و هوای آلوده تابستان
به شکنجهگر و قاتل آنها تبدیل گردیده است!
سرمایهداری نه فقط با
دستاندازی خشن و غیرعقلانی به طبیعت و تخریب محیط زیست، بلکه، با گسترش شهرها و
ساخت و سازهای در هم تنیده و بیرویه نیز فضای سبز، نورگیری، راههای گردش هوا و
تنفس در شهرها را محدود و محدودتر نموده، زندگی شهرنشینان را با مخاطرات جدی مواجه
ساخته است. البته، برخی کارشناسان گسترش شهرها و حاشیهنشینی در اطراف آنها را
ناشی از افزایش جمعیت میدانند. اما، به باور نگارنده چنین نیست. چرا که، در جوامع
سرمایهداری اولا- بدلیل تمرکز فرصتها در مراکز معدود، توازن توزیع جمعیتی کشورها
از هم پاشیده؛ ثانیا- در سطح کره خاک هنوز اراضی بسیار وسیع، اما کم جمعیت و یا
خالی از سکنه زیادی وجود دارد که هر کشوری میتواند با آمایش و آباد کردن آنها
جمعیت زیادی را در آنها اسکان داده، منبع تغذیه مهمی برای ساکنان کشور ایجاد
نماید. برای انجام این امر خطیر فقط برنامهریزی علمی، مدیریت کارآمد و اراده
انسانی لازم است.
شهرنشینی معاصر نیازمند
الزامات خاص خود است: ساخت و سازها، امکانات رفاهی از قبیل خطوط مواصلاتی مانند
بزرگراهها ،خیابانها و کوچهها، وسایل حمل و نقل متناسب با آن، شبکههای گسترده آب
و فاضلاب، برق، گاز، تلفن و غیره.
سرمایهداری شهرها را نه
بر محور انسانیت، بلکه، بر محور سود و تصاحب بیمهار ارزش اضافه، بعبارت دیگر، بر
حسب بازار گسترش میدهد. در مجموع، چرخ زندگی سرمایه بر محور سود میچرخد نه بر
محور انسانیت. بدین معنی که بخش عمده ساخت و سازهای شهرها را مغازهها، دکاکین و
فروشگاههای کوچک و بزرگ تقریبا به هم چسبیده و تو در تو تشکیل میدهند. در نتیجه،
نور کافی به آنها نمیرسد، راههای گردش هوا مسدود میشود و جایی برای ایجاد فضای
سبز باقی نمیماند. بموارات این، بناچار بزرگراهها و خیابانهای عریض و طویل احداث
مینماید، به تعریض کوچه و خیابانهای قدیمی دست میزند، که فقط پوشش آسفالت سیاه
آنها برای افزایش چند درجهای گرمای هوا کفایت میکند. ناگفته نماند که در اغلب
موارد در طرفین آنها اقدام به درختکاری هم میکند. اما، روشن است که در مقابل چنین
تخریب گسترده محیط زیست شهری، کاشت یک ردیف درخت در کنار خیابانها و بزرگراهها
تأثیر محسوسی به حل مشکل آلودگی و گرمایش هوا نمیکند.
من شهری را میشناسم که
بادخیز است و تقریبا ۲۵٠ روز از سال در آنجا بادهای ضعیف تا طوفانهای شدید میوزد. تا ٣٠ سال قبل در
این شهر چند ده کارخانه عظیم صنعتی فعال بود. در حدود ۲ میلیون نفر جمعیت داشت.
انسانهای با القاب و عناوین علمی- تخصصی همدیگر را میشناختند. در شهر به نسبت
تقریبا یک دهم جمعیت وسیله نقلیه (عمومی و شخصی) در سطح شهر روزانه در حرکت بود.
در مناطق تازهساز شهر ساختمانها بر روی اشکال هندسی مانند مستطیل، مربع، دایره و
غیره ساخته میشدند. ساختمانها بهم چسبیده ساخته نمیشدند؛ مجتمعهای مسکونی در
فاصله به اندازه ارتفاع خود از دیگری احداث میگردیدند. اماکن مجاور خیابانها در
فاصله ۱٠ تا ۵٠ متر از طرفین خیابانها بنا شده بودند. همین فواصل درختکاری بودند. در محدود
مجتمعهای هندسی شکل فضای سبز و امکانات تفریحی برای کودکان و استراحت برای
بزرکسالان ایجاد شده بود. در شهر وسایل حمل و نقل عمومی از قبیل اتوبوس، اتوبوس
برقی، خطوط ریلی در زیر و روی زمین (مترو و تراموا) فعال بود. قطارهای برقی تقریبا
تمامی روستاها و قصبات حومه شهر را پوشش میدادند. سرعت رسیدن از محلی به محل دیگر
طبیعی بود. در داخل و در محدود نزدیک شهر چند دریاچه وجود داشت و… و نه از هوای
آلوده خبری بود نه از راهبندان اثری! هر یک از چهار فصل سال، لطافت و زیبایی خاص
خود را داشت…
اما بعد از ٣٠ سال احیا
و توسعه سرمایه داری، هیچ مؤسسه صنعتی در این شهر و حومه آن باقی نمانده؛ برجهای
بلند با ارتفاع بیش از ۶٠- ۷٠ بفاصله ۶- ١٠ متر از همدیگر ساخته شدهاند؛ خطوط اتوبوس برقی و تراموای داخل شهر و خطوط
ریلی اطراف شهری بکلی لغو گردیده؛ بجای آنها چند میلیون دستگاه خودرو اعم از سورای
و غیره، وارد کشور شده که سهم این شهر از آنها حداقل به یک میلیون دستگاه بالغ میشود.
این در حالیست که این جمهوری هیچ سهمی در تولید خودرو ندارد و همه آنها بحساب خروج
داراییهای عمومی و به ۵-
۶ برابر قیمت کشور مبداء وارد شدهاند. در
نتیجه، برغم ساخت پلها و زیرگذرهای متعدد و تعریض خیابانها، بدلیل افزایش چندین
برابری خودروها بحران راهبندان در مناطق مرکزی همچنان باقیست. فاصلهای که در
سابق میشد در مدت ۱٠- ۱۵ دقیقه طی کرد، در حال حاضر برای طی آن یک تا یک و نیم ساعت وقت صرف میشود. و
این هم یعنی تلف کردن میلیونها ساعت وقت، دود شدن چند برابری ثروتها و افزایش
هزینه استهلاک اتوموبیل. در اثر نبود شرایط مساعد کار و زندگی در مناطق، در حدود
نیمی از جمعیت کشور برای تأمین معاش به این شهر و حومه آن روی آورده و ساکن شده
است، بطوریکه وسعت شهر در حدود ۲-
٣ برابر گسترش یافته است.
در نتیجه برجسازی و
دیگر ساخت و سازها در وسط محوطه مجتمعهای مسکونی هندسی شکل و ساخت یک تا سه ردیف
دکان و فروشگاه در حدفاصل خیابانها تا اماکن و همچنین، در اثر تعریض خیابانها برای
عبور و مرور خودروها و ایجاد محل توقف برای آنها، میلیونها میلیون اصله درخت و درختچه
قطع گردید؛ عرض کوچهها و معبرها از ٣٠ سانتی متر تا یک متر رسید؛ کوچههای «قهر
و آشتی» ایجاد شد؛ دریاچهها نابود و در جای آنها بازارهای مکاره و برجها احداث
گردید و… و در کل، ۸٠- ۹٠ درصد فضای سبز شهر بکلی از بین رفته است. به همین علت، گرما و آلودگی هوای
شهر در دوره زمانی ماههای خرداد تا مهر به درجهای از وخامت میرسد که تحمل آن
برای بخش بزرگی از ساکنان غیرقابل تحمل میگردد. به همین علت نیز امید به زندگی در
میان جمعیت شهر نسبت به ٣٠ سال قبل ۱٠-۱۲ سال کاهش یافته است.
در نتیجه بازسازی سرمایهداری
در روسیه نیز تا کنون بیش از ۱۷ هزار روستا از صفحه زمین پاک شده، در عوض، گستره شهرها وسیعتر و وسیعتر
گردیده است. مثلا، وسعت شهر مسکو از ٣٠ سال پیش تا کنون ۲ و نیم تا ٣ برابر (۲۵٠ تا ٣٠٠ درصد) گستردهتر
شده و شمار جمعیت آن نیز به همین نسبت افزایش یافته است. با این حال، اگر چه بخش
اعظم خاک روسیه به سبب واقع بودن در مدارهای سردسیری، سرسبز است و از مشکل
ریزگردها و آلودگی محیط زیست رنج نمیبرد، اما سازمان حمل نقل این کشور تصمیم
گرفته خطوط اتوبوسرانی شهری را بتدریج با الکتروبوس (اتوبوس برقی) تجهیز نماید.
نتیجه منطقی و مستدل
مشاهدات شخصی و مطالعه تجربیات چند کشور (اتحاد شوروی، لیبی، چین، کشورهای
اسکاندیناوی، آمریکا) که برگردان برخی از آنها در پیوست ارائه میگردد، چنین است:
برای سالمسازی محیط زیست، بویژه، محیط زیست شهرها و ممانعت از گسترش دائمی آنها،
رعایت اکید اصول و قواعد شهرسازی معاصر (مدرن) بطور قطعی لازم است. رئوس کلی آنها
عبارتند از:
ــ باید حدود و ثغور
شهرها مشخص و معین باشد. باید معلوم شود که شهر از کجا شروع و به کجا ختم میشود.
شهر نباید و نمیتواند تا ابد گسترش یابد. وسعت و گستردگی شهر برابر است با
گستردگی ابعاد فقر، نابرابری خانهبدوشی، کارتنخوابی و…
ــ ساخت و سازها در
شهرها باید همآهنگ و بگونهای انجام گیرد که نور و هوای کافی به آنها برسد. لازم
است برجها در فاصلهای به اندازه ارتفاع خود از دیگر اماکن ساخته شوند تا مانع
گردش هوا و نورگیری ساختمانهای مجاور نگردند. همچنین، هنگام بازسازی و ترمیم
بافتهای کهنه و قدیمی شهرها، در وهله نخست، باید تک کاربری و کارآمدی آنها لحاظ
شود، نه لزوما اصول و قواعد شهرسازی مدرن.
ــ مهاجرت از مناطق
محروم یکی از علل اصلی گسترش شهرها شمرده میشود. با پدیده مهاجرت بطور جدی باید
مقابله شود. منتها، تعیین حدود و ثغور شهرها و یا، استفاده از زور پلیس و نیرویهای
سرکوب و برچیدن بیغولهها راه مقابله با این پدیده نیست. اقدامات این چنینی حتی
موجب پدیدار شدن حلبی آبادهای بیشتر در اطراف شهرها و گسترش بیغولهنشینی میگردد.
نمونه تصرف عمومی اراضی خالی خاک سفید تهران در سال ۱٣۵۹ که بعدها شهرک «امام
زمان» نامیده شد، هنوز از خاطرهها پاک نشده است. در آن سال جمعیت زیادی از اطراف
و اکناف (عمدتا مهاجر) خودسرانه زمینها خاک سفید را تصرف و به ساخت و ساز دست زد.
دولت با نیروی نظامی به بمقابله برخاست. با استفاده از بولدزر و لودر بسیاری از
خانههای نیمساخته را ویران کرد… اما، در نهایت، شهرک «امام زمان» ساخته شد.
بنابر این، مبارزه با پدیده مهاجرت تنها در صورت توزیع عادلانه فرصتها و ایجاد
امکانات شغلی و زیستی مناسب در مناطق امکانپذیر است که خود آن نیز از تراکم جمعیت
در برخی نقاط و پراکندگی جمعیتی در سایر نقاط جلوگیری نموده، موجب توزیع متوازن
جمعیت و توسعه موزون در سطح کشور میگردد.
ــ شمار انبوه خودروها و
اتوموبیلها بزرگترین خطر برای محیط زیست شهرها، بخصوص کلان شهرها محسوب میشود.
علاوه بر شهر آشنای فوقالذکر،
یادآوری کابل، پایتخت افغانستان گواه این مدعاست. چرا که هوای آلوده این شهر در
فصول گرم سال آن را در جایگاه اول بین تمام شهرهای جهان قرار میدهد. معلوم است که
در این شهر هیچ مؤسسه صنعتی آلاینده هوا فعال نیست. پس، علت تا این درجه آلودگی
هوای کابل چیست؟ بنظر میرسد علت آلودگی هوای پایتخت افغانستان فقط و فقط وجود
انبوه خودروهای تازه و فرسوده انباشته شده در آن است و لاغیر! در تمام کلان شهرهای
ایران، بخصوص تهران بزرگ نیز وضع به همین گونه است. بطوری که روزانه میلیاردها
ساعت عمر انسان در راهبندانها تلف میشود، ثروتشان چندین برابر بیشتر دود میشود
و به هوا میرود. عمر مفید خودروها بشدت کاهش مییابد و هزینه استهلاک آنها بشدت
اضافه میشود…
واضح است که ساختن پلها،
زیرگذرها، بزرگراهها و تعریض خیابانهای شهرها در هیچ کشوری نتوانست به حل بحران
راهبندان (ترافیک) منجر شود. در ایران نیز اجرای «طرح ترافیک» و «زوج و فرد
کردنها» نیز نه تنها ناکارآمدی و بیحاصلی خود را ثابت کرد، حتی باعث دو برابر شدن
تعداد اتوموبیل متولان گردید (دو خودرو با دو شماره زوج و فرد). پس، راه حل چیست؟
در پاسخ به این سؤال، اجرای طرحهای لازم و مفید زیر پیشنهاد میشود:
۱- مقدم بر همه، فرهنگ سازی برای کاهش یک سوم تا یک دوم تعداد خودروهای موجود در شهر