مردم پس از پایان جمهوری دمکراتیک آلمان چه از دست دادند؟
مردم پس از پایان جمهوری دمکراتیک آلمان چه از
دست دادند؟
دیوار برلین و
حقایق: مردم پس از پایان جمهوری دمکراتیک آلمان چه از دست دادند؟
منبع: چپ، پرتال خبری حزب کمونیست ترکیه
نویسنده: توفیق تاش، عضو شورای حزب کمونیست ترکیه
برگرفته از تارنگاشت
عدالت
«توفیق تاش»، عضو شورای حزب کمونیست ترکیه در سالگرد تخریب دیوار برلین درباره جمهوری دمکراتیک آلمان نوشت.
«تاش» نشان میدهد مردم جمهوری دمکراتیک آلمان چگونه پس از پایان سوسیالیسم دستآوردهای خود راباختند.
سیاست بورژوازی آلمان سالها از دیوار برلین برای
تبلیغات علیه جمهوری دمکراتیک آلمان
استفاه کرد، و هنوزبه آن ادامه میدهد. توماس باوئر، مدیرکل شرکت «باوئرآ. گ» یکی از چهرههای اصلی این مکانیسم تبلیغاتی
بود. توماس باوئر پس از تخریب دیوار انجمنی به نام «مدیریت
اخلاقی در بخش ساختمان» تأسیس کرد، و اعلام نمود که«ساختن دیوار برای مقاصد سیاسی غیراخلافی است.»
دیوار و زیباشناسی مبارزه
بدون پرداختن به موضوعیت اخلاق در اینجا، لازم است
برخی موضوعات مهم را مرور نماییم. آیا واژه «دیوار» ومفهوم دمکراسی را میتوان مستقل از ویژگیهای طبقاتی آنها و جایگاهشان در درون مبارزه طبقاتی مورد بحث قرارداد؟ آیا زیباشناسی مبارزه را میتوان جدای از وظائف الزامی و اهداف مبارزه مورد بحث قرار داد؟
البته، خیر.
ابداع یک «قانون» جهانی با جدا کردن مفهوم از عناصراساسی که آنرا تشکیل میدهند و مهمتر از همه، با جداکردن از بستر تاریخی آن نهایتاً شعبدهبازی است.
چپ نمیتواند و نباید از هیچ مفهوم نامربوط، که به حوزه
حقوق بشر/ آزادیها محدود است، در رفتارمحور طبقاتی فاقد شکل مشخص و مستقل از شرایط مبارزه است، استفاده نماید.
پُرنفوذترین مفاهیم دوگانهای که از زرادخانه جنگ سرد به
ارث مانده دمکراسی و حقوق بشر است. آنها شکل ارجاعی [ارجاعی در برابر تجربی– عدالت] این مفاهیم رابه کار
گرفتند و علیه سوسیالیسم واقعی جنگ به راه
انداختند. آنها استثمار اقتصادی را به وسیله مفهوم دمکراسی پوشانند و بادکنک گفتمان به اصطلاح
آزادی راباد کردند. لفاظی در باره حقوق بشر به مثابه یک بحث
برای انقیاد دولتهای مستقل به کار گرفته شده است.
مخالفت با دیوار برلین با این باور که «این علیه
زیباشناسی مبارزه طبقه کارگر است»
به مثابه بیگانهشدن با نیازهای واقعی برای قدرت سیاسی به نام چپاست.
تنبیه تاریخ یعنی چه؟
درجریان چهلمین سالگرد بنیانگذاری جمهوری دمکراتیک
آلمان در۷ اکتبر ۱۹۸۹، گورباچف در برلین شرقی به اریش هونکر گفت:
«زندگی کسانی را خیلی دیر برسند،تنبیه میکند.»
گورباچف خائن که به سوسیالیسم شوروی خیانت کرد به
هونکر پیشنهاد میکرد به جمهوری دمکراتیک آلمان خیانت کند. نیروهای ضدانقلابی یک ماه پس از سخنرانی گورباچف به سقوط جمهوری دمکراتیک آلمان دست یافتند.
هنگامیکه اتحاد شوروی، که به بنیانگذاری جمهوریدموکراتیک آلمان بسیار کمک کرده بود،
حمایت از جمهوری
دمکراتیک آلمان را کنار گذاشت، بزرگترین مانع در برابر ضدانقلاب
برداشته شد.
در این بستر، گورباچف و دار ودسته او جمهوری دمکراتیک آلمان را به رحمت نیروهای
ضدانقلابی که مانند گرگهای درنده کمین کرده بودند، رهاکردند.
چند ماه قبل از تخریب دیوار برلین «سرویس اطلاعات
کشور» (اشتازی) در گزارشی که به هیأت سیاسی فرستادوضغیت کشور را «بدتر از وضعیت سال ۱۹۵۳» توصیف کرد.
برای حرکت در مسیر سرمایهداری وعده یک سوسیالیسم بهتر زیر پا گذاشته شد.
نظام تأمین اجتماعی سوسیالیسم حفظ خواهد شد و در عینحال امکانات مصرفی جذاب سرمایهداری افزایش خواهد یافت.
این چیزی بود که به
مردم وعده داده شد.اما، از این خبرها نبود.
به این دلیل که چیزی به نام «سرمایهداری عادلانه» وجود نداشت، دستآوردهای موجود به تدریج نابود شدند.
آموزش رایگان، حق کار برای همه، بهداشت رایگان،مسکن، عرصههای تفریحات اجتماعی–فرهنگی، عدم
نگرانی از آینده، اشتغال کامل، زندگی باعزت در دوران
بازنشستگی.…
به زودی، مردم شرق احساس کردند که دسترسی به همه
اینها در آلمان سرمایهداری تقریباً غیرممکن است.
اما، شکست جمهوری دمکراتیک آلمان، شکست اتحادشوروی نیز بود. گورباچف، بازیگر
بیپروای سقوط، سر بریدۀ جمهوری دمکراتیک آلمان را در یک سینی نقره به
راهزنان
امپریالیست تقدیم کرد.