آموزگاران آمریکایی هیتلر
آموزگاران آمریکایی هیتلر
نويسنده: هرمان پلوپا
برگردان: خ. طهوری
تارنگاشت عدالت
کتاب «آموزگاران آمريکايی هيتلر» (خبرگان آمریکا، یاوران تولد
ناسیونال سوسیالیسم) در کتابخانۀ «عدالت» منتشر شد.
برای مطالعۀ اين
اثر ارزنده به اين نشانی مراجعه
کنيد
آموزگاران آمریکایی
هیتلر
آیا واقعاً
ناسیونال سوسیالیسم با تمام پیآمدهای هولناک و ناگوارش یک فرآورده خالص آلمانی
بود؟ نویسنده کتاب با کمک اسناد تاکنون ناشناختهای ثابت میکند که عناصر بسیاری
از ناسیونال سوسیالیسم از کوششهايی نشأت میگرفت که از آغاز قرن ۲۰ در ایالات متحده
آمریکا به روند غالب تبدیل شده بود، از جمله جهانبینی نژاد برتر شمالی و یا «محو
فروپایگان و یا انسانهای پست.» حتی قبل از آغاز جنگ جهانی اول در بسیاری از ایالتهای
آمریکا قانون عقیم کردن و یا اخته کردن «فروپایگان» به اجرا درآمده بود.
و مسأله تنها به
این ختم نمیشد: در سال ۱۹۱۴ دولت ایالات متحده آمریکا،
بنیادهای معتبری چون بنیاد کارنگی و یا راکفلر و همین طور بهترین دانشمندان
دانشگاههای آمریکا، برنامه دقیقی برای بهبود و ارتقاء نژادی نه تنها برای ایالات
متحده، بلکه برای تمام بشریت آماده کردند. در این برنامه «محو» ۴۵ میلیون نفر از
افراد «فروپایه» تا سال ۱۹۸۵ تنها در ایالات متحده آمریکا
در نظر گرفته شده بود.
آدولف هیتلر این
برنامه را در کتاب خود «نبرد من» با تعصب تبلیغ کرد. هیتلر هرگز پنهان نکرد که
ایده و افکار تعیین کنندۀ خود را مدیون هنری فورد، مدیسون گرانت و لوثروپ استودارد
است.
در معرفی نویسنده:
هرمان پلوپا متولد
۲۵ اگست ۱۹۵۳، در عرصه نویسندگی، روزنامهنگاری و نشر کتاب در باره سیاست و تاریخ معاصر
فعالیت میکند. او در سال ۲۰۱۴ کتاب «سیاستگذاران در پس
پرده-چگونه شبکههای ماورای آتلانتیکی در خفا دمکراسی را درونتهی میکنند» را
منتشر کرد. و در سال ۲۰۱۶ کتاب تیم اندرسون به نام «جنگ
کثیف علیه سوریه» را به آلمانی منتشر نمود. او طی مقالات متعددی در روزنامههای
مختلف آلمان مکانیسم عملکرد شبکههای خبرگان را مورد بررسی قرار داده است.
تقدیم به مومیا ابوجمال
پیشگفتار
در واقع با نوشتن
این کتاب قصد داشتم دانشِ انظار عمومیِ علاقمند را با ارايه یک سلسله از اسناد،
مدارک و استدلالها غنیتر سازم.
ولی بعد برایم
روشن شد که آب به درون سوراخ مورچهها ریخته ام و دریافتم که ملت ساعی آلمان، کاشف
اصلی مسايل وحشتناکی چون بهنژادی، آتانازی (تصفیه نژادی از طریق قتل) و «محو»
افراد نامطلوب نبوده است، بلکه در اوایل قرن بیستم در ایالات متحده آمریکا با
همکاری و شراکت بنیادها و دانشگاههای خصوصی و دولتی طرح جامعی جهت تصفیه نژادی هم
برای جامعه آمریکا و هم برای تمام دنیا، آماده شده بود.
این مسايل ظاهراً
برای رؤسای بنگاههای انتشاراتی آلمان خیلی سنگین بود. آنها نگاهی به افشاگری و
نمونهای از فصلی از کتاب که برای آنها ارسال کرده بودم انداختند، سه بار
استغفراﷲ گفتند و فریاد زدند: «ابلیس، دور شو!» هیچیک از جوابهایِ منفیِ بنگاههایِ
نشرِ کتاب حاکی از این نبود که ممیزیهای مربوطه، به درستی مطالبی که مطرح کرده
بودم، شک داشتند. آنها بیشتر از «برداشت ناقص» من از قضایا شاکی بودند و میگفتند
که در کنار مطالب هولناکی که در آمریکا رخ داده، میبایست مطالب هولناک آلمان نیز
به عنوان وزنه مقابل مطرح میشد. ولی خلاصه بگویم آنها بر رویهم وقت خود را زیاد
روی استدلالهای من هدر ندادند.
به جای آن ترس
بزرگی حاکم بود، ترس از اینکه اگر کسی ویژگی و بینظیر بودن فجایع نازیها را که
در هولوکاست متبلور شد در رابطه با گرایشات بینالمللی مطرح کند نئونازی و یا
تجدیدنظرطلب محسوب خواهد شد.
برای رفع هر گونه
سوءتفاهمی همین جا اعلام میکنم: نابودیِ به دقت برنامهریزی شدۀ یهودیان به وسيلۀ
آلمانها نه تنها از نظر کمی، بلکه همینطور از نظر کیفی در تاریخ جهان بینظیر
بوده است و جای هیچ تردیدی نیست که برای انجام چنین کار شنیعی دستاندرکاران
فراوانی لازم بوده است. سازماندهی دقیق قطارهای مسافربری آلمانی به اردوگاههای
مرگ، اجرای محرمانه و کامل تصمیمات کنفرانس دریاچه وان Wannsee تا کوچکترین جزء، بینظیر است.
با این حال
پذیرفتن این واقعیتها نباید ما را به خودسانسوری وادارد. وظیفه ما این است جنایات
دیگر علیه بشریت را، فارغ از اینکه کجا رخ داده و یا به وسيلۀ چه کسی صورت گرفته
باشد، مانع شویم. کشتارهای برنامهریزی شده هنوز و هر روز ادامه دارد. در گذشته و
حال نمونههای تکاندهندهای از آن موجود است. جنگ ایالات متحده آمریکا علیه
فیلیپین در سال ۱۸۹۸ به قیمت جان یک میلیون نفر از شهروندان این کشور تمام شد. حمله ایالات متحده
به عراق از سال ۲۰۰۳ تاکنون به مرگ بیش از ۱٫۲ میلیون نفر
شهروند عراقی منجر گردیده است.
مسأله بر سر
مقایسه، یر به یر کردن و یا طلبکار شدن نیست، بلکه مسأله درک علل پدید آمدن اینگونه
رويدادهاست و بسیاری از چیزهايی که در آلمان نازی با اشکال تند و افراطی ظهور کرد،
سرچشمهاش در ایالات متحده آمریکا بود. هدف این کتاب ثبت این واقعیتها است. در
کتابخانههای عمومی مطالب و اسناد زیادی-اغلب به زبان انگلیسی-وجود دارد که ارتباط
ایالات متحده با آلمان نازی را بدون عیب و نقص ثابت میکند. محققین و کارشناسان
سرشناس ناسیونال سوسیالیسم باید اجباراً به این سؤال پاسخ دهند که چرا از
این همه منابع که بلامانع در اختیار عموم قرار داشته در عرض ۶۰ سال گذشته حتی یک
بار در تحقیقات خود استفاده نکرده اند.
در اینجا قصد
ندارم در مورد انگیزه این نوع اهمالگریها به بحث بنشینم. ولی پس از بررسی و
ارزیابی منابعی که مورد اغماض گرفته است (که تاکنون حتی یکبار و به هیچ شکلی
ارزشیابی نشده) میتوان به روشنی گفت: فاشیسم و ناسیونالیسم فرآورده بومی طرز فکر
ملی آلمانی و یا ایتالیايی نبوده، بلکه تا حد زیادی ناشی از جذب و تطابق عناصر
آمریکايی است. در اینجا صحبت از یک رابطه ساده تک علتی نیست که مثلاً «آمریکايیها»
ایدهای را پیدا کردند و آلمانها و ایتالیايیها آن را موبهمو به اجرا درآوردند.
تاریخ اینگونه
عمل نمیکند، به ویژه این تاریخ. تاریخ نتیجه رقابت و ائتلاف کوچکترین فصلهای
پدیدآورنده آنست. مردمان دوراندیش و با نفوذ همواره کوشش کرده اند این ارتباطهای
ظریف را به نفع خود تحت تأثیر قرار دهند که البته در زندگی روزمره فقط تا اندازه
بسیار ناچیزی مقدور است. داستان این کتاب داستان ائتلاف و رقابت کوچکترین اجزای
بنای ایدئولوژیکی و همینطور کوچکترین اجزای بنای استراتژیکی است. وقایع
غیرمترقبه همواره خواهان ابتکار عمل است.
عمدهترین
نیروهايی که در این بازی بغرنج سهیمند، از یک طرف عبارتند از: پیشداوریهای گروههای
مختلف اجتماعی نسبت به یکدیگر که گهگاه به یکباره و خودجوش پدید میآید و گاهی
نیز حسابشده و با برنامه از سوی گروههای ذینفع دامن زده میشود. و از طرف دیگر:
علاقه به افزایش سودآوری برای شرکتهای خصوصی و برای جامعه به طور کل به کمک پرورش
انسانهای سالم و کارا و با از بین بردن انسانهای کمارزش و بیصرفه.
تاریخ واقعی یک
سیستم بسیار پیچیده است و از اینرو ادعا نمیکنم که واقعیت را به طور کامل و جامع
تصویر کرده ام. کتاب من کوشش متواضعانهای است که بدون خودسانسوری های متداول،
خواننده را تا حد امکان به حقیقت نزدیک خواهد کرد.
این کتاب همینطور
یک کتاب «ضدآمریکايی» نیست. این تهمت مرعوبکننده «آمریکاستیزی» متوجه مخترعین آن
میشود، زیرا اولاً ایالات متحده آمریکا همه آمریکا نیست و این ادعای نمایندگی
مطلق به حق شدیداً از طرف کشورهايی مثل ونزوئلا، کوبا، کلمبیا، برزیل مردود اعلام
میشود. در ثانی، منظور کتاب من آن گروه بسیار کوچک خودگمارده ولی بسیار پرقدرت
«خبرگان» ایالات متحده است که صدها سال به ناحق و بدون هیچنوع مشروعیتی بر ۹۹ درصد از شهروندان
ایالات متحده حکومت میکند. ۹۹ درصد شهروندان محکوم و تحمیق
شده آمریکايی نیز مانند تقریباً همه مردم جهان قربانی این الیگارشی هستند.
هدف من از نوشتن
این کتاب چیست؟
میخواهم توجه
خواننده را به سوی آن قدرتهای جهانی جلب کنم که برخلاف برداشت رسمی پس از سال ۱۹۴۵ هنوز با شدتی بیمانع
در سطح جهان فعالند و بیش از همیشه خطر عظیمی را برای دمکراسی، انسانیت، مدنیت و
تساوی حقوق ایجاد میکنند. مثلاً: پس از پایان رژیم نازیها، عقیم کردن اجباری در
ایالات متحده آمریکا کماکان ادامه داشت. اویژنیک و یا علم اصلاح نژاد انسان Eugenics نیز در دهه ۱۹۵۰ در کلیه کشورهای
غربی بدون هیچ شرم و حیايی ادامه داشت.
امروزه همانطور
که برخی از کشورها به ویژه ایالات متحده و بریتانیا نشان میدهند، ما شاهد تولد
مجدد بهنژادی و حتی آتانازی (قتل عمد برای پاکسازی نژادی) با برچسب نوینی هستیم.
منتقدین این گرایشات اغلب ناتوان و به شکلی رقتبار با این میلاد دوباره خطرناک
روبهرو هستند، زیرا فاقد اطلاعات لازم در مورد ابعاد بینالمللی این معضل میباشند.
اگر کتاب من
بتواند تسلسل جهانی این طرح ضدبشری را نشان دهد، در آنصورت وظیفه خود را اجرا
کرده است.