جنگ ترکیبی علیه بولیوی رویکرد انطباقی غیر مستقیم در تغییر رژیم
جنگ ترکیبی علیه بولیوی
رویکرد انطباقی غیر مستقیم در تغییر رژیم
آندره کوریبکو Andrew Korybko
11 نوامبر 2019
پس از پیروزی قاطعانۀ رئیس جمهور مورالس در دور اول انتخابات در ماه
گذشته، جنگ ترکیبی از پیش طراحی شده علیه او و رهبران کشور آغاز
شد، دولت سوسیالیستی بولیوی آخرین هدف تلاشهای ایالات
متحده برای تغییر رژیم در کشور است. وضعیت از چندین هفته پیش به سرعت از هم گسیخت
تا جائی که کودتای نظامی و یا جنگ داخلی خیلی نزدیک بنظر می رسید، به ویژه پس از «
توصیۀ » سازمان کشورهای آمریکائی (OEA) به پشتیبانی ایالات متحده برای
برگزاری انتخابات مجدد زیرا نتایج انتخابات پیشین ظاهراً نمی تواند « حسابرسی شود ».
بمب ساعتی بولیوی
بولیوی به نقطه ای رسیده است که اگر جنگ ترکیبی به پشتیبانی
ایالات متحده علیه رهبرانی که به شکل دموکراتیک و قانونی برگزیده شده اند
به گسیختن وضعیت ادامه دهد، می تواند به بدترین بحران آمریکای جنوبی در تاریخ
معاصر تبدیل شود. پیروزی قاطعانۀ رئیس جمهور مورالس در نخستین دور انتخابات در ماه
گذشته نقطۀ آغازی بود برای « توجیه » گسترش رسمی بی ثبات سازیِ با نقشۀ
قبلی که از سالها پیش در حال آماده سازی بود تا در صورتی که قدیمی ترین
رهبر آمریکای لاتین بخواهد برای چهارمین بار برگزیده شود علیه او به کار بیافتد.
بولیویائی ها علیه ابتکار او (مورالس) برای تغییر قانون اساسی در سال 2016 رأی
دادند تا حق گزینش مجدد را به او بدهند، ولی دیوان عالی انتخابانی نتایج را در
دسامبر 2018 باطل کرد[1] و در نتیجه مورالس توانست در آخرین
انتخابات شرکت کند. «اپوزیسیون» انتظار داشت که او با %10 اختلاف آرای ضروری برای
جلوگیری از دومین دور را بدست نیاورد[2]، و پیشبینی کرده بودند که در این سناریو
متحد شوند و تضمین شکست انتخاباتی او را به کمی بعد موکول کنند.
مفاهیم بنیادی در جنگ ترکیبی
بر اساس مبادی استراتژیک تشریح شده در کتاب سال 2015 «جنگهای ترکیبی : رویکرد
انطباقی غیرمستقیم در تغییر رژیم»[3]، ایالات متحده با نرمش استراتژی جنگ نیابتی
خود را با توجه به سیر تحولی تطبیق می دهد، با داشتن طرح نجات[4] می تواند در صورتی که ضروری باشد آن را
به کار ببندد. طرح اولیه این بود که رئیس جمهور مورالس را به شکل صلح جویانه در
انتخابات بر کنار کند، ولی همانگونه که چنین طرحی ممکن نشد، به خشونت
یگانه راه ایالات متحده و طرفدارانش در کشور متوسل شدند. ایالات متحده فرادستی خود
را همیشه از جانب هر دولت سوسیالیستی که موفق[5] بوده باشد در تهدید می بیند. ایالات
متحده بولیوی را تحقیر می کند به این علت که امروز همکار منطقه ای
نزدیک به روسیه[6] و دولت گذرگاه مرکزی در طول راه آهن
فرا اقیانوسی (TORR)[7] می باشد که چین در نظر گرفته
است. این دلایل توضیح می دهد که
چرا ایالات متحده می خواهد دولت بولیوی را برای ملاحظات سیاسی و ژئو استراتژیک
خودش سر نگون کند، این موضوع در مقالۀ «قانون جنگ ترکیبی»[8] توضیح داده شده است. باید گفت که
بولیوی مانند اغلب کشورهای آمریکای لاتین و به ویژه آمریکای جنوبی (از دیدگاه
تاریخی و به همین گونه در حال حاضر) قویاً قطبی شده است، علاوه بر اینکه بین چپ و
راست به شکل گسترده مصادف است با تفاوت های قومی-منطقه ای. جمعیت بومی در جبهۀ چپ
در مناطق کوهستانی غنی از لیتیوم[9] به سر می برند، در حالی که دو رگه ها
در جبهۀ راست و روی زمینهای پائینی غنی از گاز زندگی می کنند.
بستن راه
درنتیجه بسیج توده های مخرب با الهام ازصرف ونحو جمعیت شناختی نسبتاً کارساده
ای ست، همانگونه که در هفته های پیش از « توصیۀ » سازمان کشورهای آمریکائی (OEA) [10] در سراسر کشور به وقوع پیوست، یکشنبه، برای برگزاری یک انتخابات دیگر زیرا بر
اساس محاسبات آنان، ادعا کردند که نمی توانیم نتایج نخستین دور را حسابرسی کنیم.
لوئی فرناندو کاماچو[11] رهبر جامعۀ مدنی در دژ « اپوزیسیون» در
شهر سانتا کروز که در حال تبدیل شدن به « خوان گوایدوی ونزوئلائی » در بولیوی ست
در رأس اغتشاشات قرار دارد. به گفتۀ رویترز[12] او هوادارنش را فراخوانده تا «مؤسسات
دولتی را فلج کنند و مرزها را ببندند.»، «با اعتصاب و ایجاد سد در جادۀ شهرها».
بولیوی که کشوری محصور به خشکی ست، امروز با وضعیت پیش آمده در خطر قطع ارتباط با
جهان خارج قرار گرفته، رویدادی که می تواند فوراً به بحران اقتصادی دامن بزند و
اگر عبور و مرور مواد غذائی را مخدوش کند به پی آمد های وخیم انسانی خواهد
انجامید. احتمالاً این همان چیزی ست که پشتیبانان کاماچو در ایالات متحده خواهان
آن هستند، زیرا تمایلات مردم را رادیکالتر از آنچه هست تشدید می کند و سرانجام به
جنگ داخلی خواهد انجامید. از هم اکنون علامات و نشانه هائی در کشور دیده می شود که
به سوی چنین ورطه ای حرکت می کند. از جمله این نشانه ها «لنشاژ» یک شهردار
زن از حزب حاکم است[13]، به او رنگ قرمز پاشیدند، به زور موهایش را
بریدند، بدنش را در خیابان به روی زمین کشیدند پیش از آنکه به پلیس واگذارش کنند.
تبانی نظامیان
نظامیان اعلام کردند[14] که در حل بحران کنونی شرکت نخواهند
کرد، موضوعی که بی گمان خیانت به قانون اساسی ست که آنان را ملزم به حفظ نظم عمومی
در کشور می داند. تصمیم آنان در عدم مداخله برای پراکندن شورشگران به شکل ضمنی این
ظن را در ذهن ما تحریک می کند که سرویس های اطلاعاتی ایالات متحده پیش از آغاز
اغتشاشاتِ از پیش طراحی شده در این مؤسسه (ارتش) نفوذ کرده بودند، یعنی موضوعی که
خیلی نگران کننده است زیرا به این معنا خواهد بود که حتا اگر یک نفر خائن در صفوف
نظامیان به نام به اصطلاح « انقلاب » یا بدتر از این وجود داشته باشد،
زندگی رئیس جمهور مورالس در خطر خواهد بود. و این یک نظریه پردازی پوچ نیست، زیرا
گزارش شده است که برخی از پلیس هائی که نگهبان کاخ ریاست جمهوری هستند پستهای خود
را ترک کرده [15] و به جنبش تغییر رژیم پیوسته اند،
همانگونه که برخی همکارانشان در جاهای دیگر به نام تعطیلات پایان هفته از انجام
وظیفه کوتاهی کردند بگونه ای که رئیس جمهور مورالس را واداشت تا در
مورد کودتای آینده هشدار دهد.[16]
بحران در پایتخت
در رویدادهای مصیبتبار پایان
هفته شورشگران به دفاتر تلویزیون و رادیوی دولتی حمله کردند، و به این ترتیب کنترل
ابزار قدرت دولت را در اختیار گرفتند. وضعیت در حال حاضر به شکل بی سابقه
ای وخیم است و بنظر می رسد که وخیمتر نیز خواهد شد در صورتی که کاماچو
یک بار دیگر بخواهد به «شکل خاصی» به سوی کاخ ریاست جمهوری « راه پیمائی » به راه
بیاندازد تا از رئیس جمهور مورالس بخواهد که «نامۀ استعفای از پیش نوشته
شده» را امضا کند، با این حساب که رئیس دولت دیگر نمی تواند روی پلیس برای حفاظت
از اقامتگاهش حساب کند، و با توجه به این امر که چگونه «اپوزیسیون» می تواند به
زور او را متوقف کند همان گونه که توانست به زور رسانه های دولتی را در تصرف
بگیرد.
اگر مورالس مجبور به
فرار باشد و دولتش را در شهر دیگری مستقر کند همان گونه که همقطار اکوادوری او در
اوج اعتراضاتی که در ماه گذشته علیه او بر پا شده بود دست به چنین کاری زد، می
تواند زمزمه هائی را تغذیه کند که بر اساس آن این « اردک لنگ » از قدرت بر کنار
خواهد شد. برای او خیلی مشکل است که از این سناریو جلوگیری کند به ویژه از هنگامی
که ارتش اعلام کرد که مداخله نخواهد کرد، زیرا این امر به این معنا ست که نیروهای
مردد که هنوز به قانون اساسی وفادارند و به حفاظت از رئیس جمهور متعهد باقی مانده
اند به « نافرمانی » از مقامات ارشد متهم خواهند شد، هر چند این مقامات ارشد هستند
که به دولت خیانت می کنند.
کودتای نظامی، جدائی طلبی راست و سناریوی جنگ داخلی
هر گونه انشعاب یا شکاف آشکار در نیروهای نظامی تقریباً بطور قطع به کودتای
نظامی و یا جنگ داخلی خواهد انجامید. آخرین سناریو می تواند به وقوع بپیوندد، همان
گونه که می توانستیم انتظار داشته باشیم، زیرا پایگاه اجتماعی رئیس جمهور مورالس
به شکل گسترده از بومیان بولیوی تشکیل شده و برای بدست آوردن حقوقشان برای مبارزه
آماده اند، و با این حساب که اگر «اپوزیسیون» قدرت را به زور تصاحب کند این
خطر تهدیدشان می کند که دستآوردهای اجتماعی سیاسی تاریخی پانزده سال گذشتۀ خودشان
را از دست بدهند.
« اپوزیسیون » در کوران بحران پیشین تهدید کرده بود که در « نیمه ماه »[17] (Media Luna) مناطق تحت
نفوذش از دولت انشعاب می کند. حتا در صورت خیلی نامحتمل اگر رئیس جمهور مورالس
کنترل پایتخت را دوباره بدست گیرد، در این سناریو پیوسته با مشکل خیلی هولناک متحد
کردن کشور روبرو خواهد بود. با توجه به بُعد قومی این بحرانِ جنگ ترکیبی، نمی توانیم
ندیده بگیریم که اعضای «راست افراطی» در اپوزیسیون بخواهند با الهام از تاریخ به
تشکیل اسکادرانهای مرگ دست بزنند و پاکسازی قومی علیه هواداران بومی رئیس جمهور
مورالس را راه بیاندازند، به ویژه در سناریوی «مدیا لونا» که می تواند آنان
را به « ستون پنجم » « دیکتاتور کمونیست » متهم کنند.
تأملات
نهائی
هیچ شانس واقعگرائی وجود ندارد که جنگ ترکیبی علیه بولیوی به شکل « صلح آمیز »
حل شود، مگر اینکه رئیس جمهور مورالس استعفا بدهد، زیرا « اپوزیسیون » به پشتیبانی
ایالات متحده از ریختن خون بیمی بخود راه نمی دهد و برای دست یابی به قدرت هر کاری
را که در این راه برایش ضروری باشد انجام می دهد. ولی اگر او بر کنار شود (چه با
استعفا و چه زیر فشار یا با مداخلۀ ارتش سرنگون شود)، نمی دانیم آیا هواداران او
که غالباً بومی هستند خیلی به سادگی تسلیم شوند یا اینکه خودشان را برای دفاع از حقوقی
که با مشقت در طول ریاست جمهوری او بدست آورده اند سازماندهی خواهند کرد، زیرا
اکنون بیم آن می رود که حقوقشان توسط «اپوزیسیون» از بین برود. با توجه به
همۀ عناصر و مسائل موجود، قابل درک است که رئیس جمهور مورالس قویاً از حاکمیت دولت
خود و منافع مردمی که او را چهار بار به این هدف که نمایندۀ آنان باشد برگزیده اند
دفاع کند، ولی کسب توفیق در چنین امری بدون پشتیبانی نیروهای مسلح کمتر از یک
معجزه نخواهد بود. « توصیۀ « سازمان کشورهای آمریکائی(OEA) به
پشتیبانی ایالات متحده برای برگزاری یک انتخابات دیگر تلاشی ست برای « بی اعتبار
سازی » پیروزی او و برافروختن شعلۀ آتش قیام مجدد، زیرا پذیرش چنین « توصیه ای »
به شکل ضمنی به این معنا خواهد بود که نخستین دور انتخابات «تقلبی» بوده و توطئۀ
اولیه را برای سرنگونی از راه انتخابات را راه اندازی خواهد کرد، همان چیزی که
هواداران او را خشمگین می کند. به هر شکلی که این مسائل را نگاه کنیم، جنگ
ترکیبی علیه بولیوی هنوز از پایان آن به دور است.
source
: The
Hybrid War On Bolivia: The Indirect Adaptive Approach To Regime Change
traduit
par Réseau International
لینک متن اصلی:
ترجمۀ حمید محوی