تاریخ ایران از برده داری کوروش تا برده داری نوین حکومت اسلامی ایران


       بهرام رحمانی

تاریخ ایران از برده داری کوروش تا برده داری نوین حکومت اسلامی ایران!

 

«از دیروز درس بگیر، برای امروز، زندگی کن و به فردا امیدوار باش. مهم ‌ترین چیز این است که از پرسیدن دست نکشی.» (آلبرت اینشتین)

 

برای اینشتین، یادگیریهمواره مهم‌ ترین جنبه‌ زندگی بود. در این نقل ‌قول، اینشتین اهمیت یادگیری را با مفهوم امید ترکیب کرده است. او معتقد بود که ما هرگز نباید از پرسش ‌گری دست بکشیم؛ شاید فردا، پاسخ‌ های جدیدی برای سؤالات خود پیدا کنیم.

هیچ چیز نمی ‌تواند گذشته را تغییر بدهد اما آینده می ‌تواند فرصتی برای جبران اشتباهات گذشته باشد؛ اشتباهاتی که شاید در زمان خودشان، درست به نظر می ‌رسیدند. نقل ‌قول‌ های زیادی در مورد آینده وجود دارد از جمله این نقل‌ قول از جان گوئیر که معتقد است امیدی هرچند کوچک به آینده، می ‌تواند فرصتی برای جبران ناکامی‌ های گذشته باشد.

یا پابلو نرودا، با طبع شاعریش به زیبایی گفته است: «ممکن است بتوانید همه‌ گل‌ ها را بچینید، اما نمی ‌توانید از آمدن بهار جلوگیری کنید.»

در واقع پابلو نرودا، امید را با بهار مقایسه می ‌کند که پس از پاییز و زمستان سرد و طولانی، از راه می رسد. حتی اگر انسان از تمام قدرت خود برای جلوگیری از آن ها استفاده کند، امید و بهار، هر دو از مفاهیم اجتناب ‌ناپذیر زندگی هستند.

یکی از کاربردهای علم و منطق و عقل در زندگی آدمیان، آن ست که گذشته خود را همیشه به یاد آورد از یاد آن عبرت گیرد و در عین حال آینده را با دید عبرت نگر به گذشته بسازد. اگر آینده را مبهم و تاریک می بینیم شاید یکی از جهت های آن همین عدم اعتنا به گذشته است. اعتنا به گذشته به معنای ماندن و درجا زدن نیست، بلکه ساختن پلکان و دورنمایی برای آینده است. از گذشته باید درس گرفت، نیکی های آن را تقویت کرد از بدی های آن پرهیز نمود.

از این جهت است که ما به تاریخ قرن ها پیش ساده نگاه می کنیم و برخی از حاکمان و تاریخ نویسان باور خود را به جای باورهای تاریخی گذشته اند تا حقانیت خود را اثبات کنند. بنابراین، خواندن تاریخ و نقد واقع بینانه آن، می تواند تا حدودی از جعل تاریخ جلوگیری کند. جعل تاریخ نه روشن کردن گذشته است و نه به آینده روشنایی می بخشد و به درجا زدن و چه بسا عقب ماندن از سیر تاریخی منجر می گردد. پس باید چشم ها را تیز کرد و با دید بازتر و همه جانبه گری به تاریخ نگریست.

جوامع بشری در تاریخ خود، وقایعی چون کشتارها و جنگ های مختلفی را از سر گذرانده  اند؛اما تاریخ بشر، از دو دیدگاه متفاوت سیاسی - طبقاتی نوشته شده است:

١- تاریخ فاتحان و ٢- تاریخ شکست خوردگان.

تاریخ فاتحان، همواره با سرمایه گذاری های کلان حکومت ها بازتولید شده و حتی در دروس مدارس و دانشگاه ها نیز گنجانده شده است. اما تاریخ شکست خوردگان، در حاشیه جامعه قرار گرفته و برخی از تاریخ دانان متعهد و مردمی، آن را تکرار کرده اند که در مقابل بمباران تبلیغاتی فاتحان، تقریبا هیچ به حساب می آید. از این رو، تاریخی که درباره کوروش نوشته شده استعمدتا از سوی فاتحان و حکومت ها، به ویژه حکومت پهلوی تولیدشده است. متاسفانه امروز نیز برخی تاریخ دانان، حقوق  و نویسندگان و تحلیل گران سیاسی،همین تاریخ نویسان فاتحان را تکرار می کنند؛بدون این که از خود سئوال کنند اگر واقعا کوروش پایه گذار دموکراسی و حقوق بشر بود و حتی سازمان ملل نیز آن را سرلوحه خود قرار داده است پس چرا هزاران سال بعد،از دل این منشور کوروش،حکومتاسلامیایران زاییده شده است؟ مملکت گل و بلبلی که حقوق بشر در آن، ابدا وجود خارجی ندارد. هر چند که تاریخ فراز و نشیب های متفاوتی دارد و همه را نمی توان به طور دقیق و یک سانمورد بحث و بررسی و نقد قرار داد و به یک نتیجه واقعی تاریخی رسید اما دست کم می توان درباره آن نسخه ١٠٠ درصد نچیچید.

منشور کوروش برای آن بخش از ایرانیانی که پادشاه هخامنشی را بخشی از تاریخ خود می ‌دانند، و اگر اولین بیانیه حقوق بشر منتسب به پیشینیان ایرانیان است اکنون طرح این تاریخ مبهم، چه افتخاری دارد؟ اگر هدف نگاهی به تاریخ و نقد آناست بحث دیگری ست. اما اثبات تاریخ بسیار قدیم و سجده در مقابل قبر کوروش، کار کسانی ست کهیا کم ترین اطلاعاتی از این تاریخ ندارند و یا با هدف خاص سیاسی آن را تبلیغ و ترویج می کنند.

این منشور تا کنون دو بار به طور موقت به ایران آورده شده، اولین بار در زمان پهلوی دوم برای جشن ‌‌های ٢٥٠٠ ساله که در برجآزادی به نمایش درآمد و بار دوم در سال ١٣٨٩، توسط احمدی نژاد رییس جمهوری وقت حکومت اسلامی و البته با اجازه «معظم اله»، در موزه ملی جای گرفت.

از جمله ماروایت های تاریخی مختلفی از منشور حقوق بشر کوروش داریم که بدون هرگونه پیش داروی و قضاوتی، علم و منطق بر ما حکم می کند که بگوییم ما اطلاعات دقیقی از مضمون و محتوای منشور حقوق بشر کوروش نداریم.چرا که تا جشن های ٢٥٠٠ ساله بلندپروازانه و عضمت طلب حکومت محمدرضا شاه پهلوی، جامعه ما شناخت چندانی از چنین تاریخی نداشت. در این جشن ها بود که محمدرضا با اختصاص هزینه های کلان از جیب مردم به این جشن ها و ترجمه و تبلیغ منشور کوروش تمام قدرت و امکانات و روابط داخلی و بین المللی خود را به کار گرفت تا ایدئولوژی ناسیونالیستی پهلوی را تدوین کند و تاریخ خود را به تاریخ «کوروش کبیر» پیوند بزند.

محمدرضا شاه در آخر سخنرانی خود در جشن های ٢٥٠٠ ساله شیراز، گفت: «کوروش!شاه بزرگ، شاه شاهان،آزادمرد آزادمردان و قهرمان تاریخ ایران و جهان، آسوده بخواب، زیرا که ما بیداریم و همواره بیدار خواهیم بود.»!!

«مارسل هودر»، پیشخدمت حاضر در این مراسم نیز معتقد است: «بودجه دو سال سوئیس را ظرف دو روز خرج کردند...» دانته مرنزنتی، مسئول بار این جشن‌ ها، نظری مشابه اما تندتر از همکارش دارد: «اگر صدها میلیون دلار ول خرجی کنی، باید حساب پس بدهی! روزی تاوانش را می ‌دهی!»

***

آیا می دانید محمدرضا شاه و کلیه دم و دستگاه حکومت پهلوی، برای قبولاندن منشور حقوق بشر کوروش به دولت ها و نهادهای بین المللی، رشوه ها و امکانات کلانی اختصاص داد؟ جشن های ٢٥٠٠ ساله، فقظ بخشی از این پروژه بزرگ جا انداختن ایدئولوژی پهلوی ها بود. در این مقاله، به این موضوع و ضرورت توجه به تاریخ از گذر مسائل جامعه و شیوه‌ بازخوانی تاریخ و مراجعه به منابع مختلف، برای پاسخ ‌گویی به نیازها و مسائل مبتلا به بیماری ناسیونالیسم و شوونیسم جامعه‌ عصر حاضر، مورد بررسی قرار گرفته است.

اغلب نوشته های تاریخی در قالب روایت، نقل می شود و از آن جا که بسیاری از روایت ‌ها غیرواقعی هستند بنابراین، ضرورت دارد که منابع مختلفی مدنظر گرفته شود تا از این طریق کمی به واقعیت ها نزدیک شد.

در سال ۱۲۵۸ خورشیدی - ۱۸۷۹میلادی، به هنگام کاوش های باستان ‌شناسی هیات بریتانیایی در محوطه باستانی بابل در بین‌ النهرین، هرمز رسام (١٩١٠-۱۸۲۶) باستان ‌شناس بریتانیایی آسوری ‌تبار، استوانه گلی‌ را یافت که شامل نوشته هایی به خط میخی بود.

محل اصلی نگه داری این منشور، موزه بریتانیاست. بدلی از این منشور، در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگه داری می ‌شود.

در جریان جشن‌ های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، منشور کوروش با وجود مخالفت دولت وقت بریتانیا، برای چند روز به ایران آورده شد و به نمایش در آمد.

گروهی از ایرانی‌ های ثروت مند مقیم آمریکا نیز یک مجسمه الهام ‌گرفته از منشور کورش را پنجم یولی ٢٠١٧، به مناسبت جشن ‌های روز استقلال در آمریکا، به شهر لس ‌آنجلس هدیه کردند.به گزارش لس ‌نجلس ‌تایمز، این مجسمه که توسط بنیاد ایرانی - آمریکایی فرهنگ، با نام «مجسمه آزادی» در بلوار سانتامونیکا در لس ‌آنجلس رونمایی شد.

این مجسمه با وزن حدود ۱۰ تن از سنگ تراورتن و توسط یک هنرمند طراح بریتانیایی - سریلانکایی به نام «سیسیل بالموند» طراحی و ساخته شده که طرح وی از میان ۳۰۰ طرح دیگر انتخاب شده است.

این مجسمه ۲.۲ میلیون دلاری در حالی با همت ایرانیان مقیم آمریکا ساخته ساخته شده است.

استوانه از گل پخته است (از جنس ظروف سفالی) و در قرن نوزدهم در بقايای شهر باستانی بابـِل، در عراق كنونی كه بخشی از مملكت عثمانی بود، به دست آمد.بخشی از آن كه زير خاك از بدنه اصلی كنده شده بود بعدها پيدا شد اما يك تكه هم چنان مفقود است. نوشته‌ های خط ميخی اَكدی را (به فتح الف و تشديدی روی كاف كه گاه به دال منتقل می‌ كنند) چند باستان شناس ترجمه كرده‌ اند و به تحليل پيام، سبك زبان، اشارات، و لحن خطاب پرداخته ‌اند. آنان معتقدند نه منشور است، نه قانون، نه فرمان؛ يكی از بسيار متونی است حاوی جملاتی رايج كه در شالوده بناها می ‌گذاشتند.

یکی از منابعی که برای وصف کوروش به فراوانی بدان استناد می ‌شود، کورش ‌نامه  (سیروپدی) نوشته گزنفون است. اما در این استنادها معمولا به بازگویی بخش‌ های دل پسند آن اکتفا می‌ شود و بقیه متن را نادیده می ‌انگارند و کوچک ترین نقد به رفتار کوروش، برابر با وطن‌ فروشی قلمداد می‌ شود.

از حدود یک قرن پیش با وجود ناشناخته بودن شخصی به نام کوروش برای ایرانیان آن دوران، تبلیغات گسترده ای روی کوروش هخامنشی صورت گرفت و با دروغ ها و جعلیات فراوان، کوروش و دیگر شاهان هخامنشی را تا حد پیامبری و حتی فراتر از آن بالا بردند و داستان‌ ها و افسانه های بسیار از راست و دروغ مخلوط کرده و به خورد جامعه دادند تا به این وسیله کوروش را به عرش رسانده و پس از آن تلاش هایی زیادی به خرج داده شد تا رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی را به این خاندان کهن پیوند بزنند.

البته واضح است کوروش نیز مانند اکثر شاهان تاریخ از در کنار جنگ ها و خشونت ‌های بی حد و حصرش گاهی بخشش های «ملوکانه ای» نیز از خود نشان می داده است که توجه مردم آن روز را به خود جلب کند. چنان که اکبر مغول پادشاه هند ضمن کشت و کشتارهای خود در خلال جنگ های گسترش طلبانه اش با اسیران جنگی به مهربانی رفتار می کرد و عدالت میان ادیان و مذاهب هند را رعایت می‌ کرد.

گزنفون مورخ یونانی که در کتاب خود، کوروش نامه به تجلیل از شخصیت و اخلاق کوروش هخامنشی پرداخته است، از مصادره خانه ‌های مردم توسط کورش  به نفع سردارانی که مجاهدت بیش تری کرده بودند، یاد کرده است. و برخی از ایران شناسان غربی نیز به این موضوع اشاره کرده اند. (کورت، آملی، هخامنشیان، ترجمه مرتضی ثاقب ‌فر، تهران، ۱۳۷۸، صفحه ۱۱۹ تا ۱۲۲)؛ (بریان، پی ‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۵)

یکی از جنگ ‌های کورش که منجر به نابودی تمدنی کهن شد، غلبه او بر مادها و تسخیر شهر هگمتانه (همدان - اکباتان) بود. غلبه ‌ای که با مساعدت اشراف و فئودال‌ ها صورت پذیرفت و منجر به غارت هگمتانه و به بردگی کشیدن گروهی از مردم آن شد.

او توانست از به اسارت گرفتن آمیتیس (دختر آخرین پادشاه ماد) و تهدید مبنی بر شکنجه او و فرزندانش، شاه را وادار به تسلیم کند و سپس با کشتن شوهر آمیتیس، او را به همسری خود در آورد. در نهایت نیز شاه شکست خورده در بیابانی دورافتاده رها شد تا از گرسنگی و تشنگی جان بسپارد.

در تاریخ ایران کمبریج به سرپرستی ایلیا گرشویچ آمده است که «گرایش مردم ماد نسبت به کورش خصمانه بود.» (ص ۲۴۱) او هگمتانه را غارت کرد و برخی از مادها را به بردگی گرفت.» (ص ۲۴۰)

با این که مادها دست کم دو بار در زمان داریوش بزرگ کوشیدند تا استقلال خود را از سلطه هخامنشیان باز یابند، اما در هر دوبار با سرکوب خشونت‌بار داریوش مواجه شدند و۳۸۰۰۰ نفر از آنان قتل ‌عام گردیدند. (گرشویچ، ایلیا، تاریخ ایران دوره ماد، از مجموعه تاریخ کمبریج، ترجمه بهرام شالگونی، تهران، انتشارات جامی، ۱۳۸۷، صفحه ۲۳۸ تا ۲۴۱

گزنفون آورده است که کورش برای حمله و تسخیر شهر نینوا، روز عید را انتخاب کرد که مردم سرگرم جشن و شادی هستند. او به سپاهیان خود می‌ گوید که خانه‌ های مردم قابل احتراق است و ما می ‌توانیم با پشتیبانی خدا و با مشعل‌ های فراوانی که داریم، آن ها را به آتش بکشیم تا ساکنان شهر در میان شعله‌ های آتش بسوزند.

آنان در حالی که بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آن کس را که می ‌دیدند به ضرب تیغ از پای در می‌ آوردند. گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه‌ها یافتند، بکشند.»

پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد.