جنگهای ترکیبی
جنگهای ترکیبی
جنگهای
ترکیبی
آندریوف
کوریبکو
اوریانتال ریویو Oriental Review با خوشبختی تمام اعلام می کند که ما دائماً آخرین پژوهشهای
آندریوف کوریبکو را دربارۀ جنگهای ترکیبی1 ( جنگ های
هیبرید) منتشر خواهیم کرد. با الهام از استراتژیهائی که در کتابی به
همین نام در سال گذشته منتشر کرده، آندریوف پارادایم جدیدی را برای مناسبات بین
المللی به رشتۀ تحریر درآورده و ابداع او در کار بست روش همراهی2و آزمونِ نظریه است. قانون جنگ ترکیبی، نام سری مقاله های جدید او، مشخصاً می
گوید که : هدف بزرگ پشت هر جنگ ترکیبی مخدوش کردن طرحهای [جهان] چند قطبی ست که کشورهای حاکم را در اتصال با یکدگیر قرار می
دهد و با توطئه چینی جنگها و برخورد های هویتی که از بیرون تحریک می شود (قومی، مذهبی، منطقه ای، سیاسی، و مانند اینها.) در بطن دولت گذرگاه3 هدف گرفته شده است.
همکاریها
و ائتلافهای اورآسیائیِ روسیه و طرح های راه ابریشم چین اهداف ایالات متحده در
استراتژی جنگ ترکیبی در سطح جهانی است، که بخش های وسیعی از مناطق جغرافیائی را به
میدان نبرد تبدیل می کند. آندریوف «هارتلند» بزرگ را بررسی می کند، کشورهای بالکان، انجمن ملل آسیای
جنوب شرقی (ASEAN)، آفریقای فرا اقیانوسی و آمریکای لاتین برای تشخیص شکنندگی
هر یک از دولتهای واقع در مسیر مربوطه در مقابل این نوع جنگ انقلابی نامتعارف.
یکتا
روش شناختی او است که منشأ متغییرهای قومی، مذهبی، تاریخی، محدودیتهای دولتی،
جغرافیای فیزیکی و تفاوتهای اجتماعی و اقتصادی را در بررسی تحلیل کامل ضعفهای هر
یک از کشورها در مقابل جنگ ترکیبی نشان می دهد. انگیزۀ او در تحلیل هایش این است که روشهای پیشبینی پذیری
را آشکار کند که ایالات متحده می تواند برای بی ثبات سازی کشورهای هدف گیری شده به
کار ببندد، و بر این اساس به تصمیم گیرنده ها و مردم هشدار می دهد تا آنان بتوانند
بهتر برای مقابله با برخی سناریوهائی که از پیش تعیین شده و به تدریج به عمل در می
آید آمادگی داشته باشند.
قانون
جنگ ترکیبی
جنگ
ترکیبی یکی از مهمترین پیشرفتهای استراتژیک ایالات متحدۀ آمریکاست که تا کنون
هرگز [تا این اندازه] به مثابه نوک حمله و تبدیلانقلاب رنگی به
جنگ نامتعارف به کار نرفته و باید تا دهه های آینده بر تمایلات بی ثبات ساز تسلط
داشته باشد.
آنانی
که با رویکرد ژئوپلیتیک از دیدگاه جنگ ترکیبی چندان آشنائی ندارند باید با این
مقوله انس یبشتری بگیرند تا بتوانند مکان وقوع جنگهای آینده را بهتر تشخیص دهند،
ولی در واقع تشخیص مناطق و کشورهائی قربانی که در معرض این نوع نوین از تجاوز
خشونت آمیز قرار دارند چندان هم کار مشکلی نیست. کلید پیشبینی در پذیرش این امر است که جنگ های ترکیبی
جنگهای نامتعارفی هستند که از خارج تحریک شده و روی تخریب خرابکارانۀ منافع
جغرافیای اقتصادی4 عینی اتکا دارد. با حرکت از این نقطۀ آغازین، نسبتاً تشخیص مکانی که در
آینده ضربۀ باید وارد شود ساده خواهد بود.
نخستین
سری با توضیح الگوهای پشت پردۀ جنگ ترکیبی و تعمیق درک خواننده از پیرامون
استراتژیک شروع می شود. سپس، نشان خواهیم داد که چگونه چارچوبی که پیش از این تدارک
دیده شده (یعنی الگوهای پشت پردۀ جنگ ترکیبی …) در واقع در کوران جنگهای ایالات متحده در سوریه و اوکراین
یعنی دو قربانی اول جنگهای ترکیبی مطرح بوده است.
La partie suivante
examine toutes les leçons qui ont été apprises jusqu’ici et les rejoue en
prévision des prochains théâtres de guerre hybride pour détecter les
déclencheurs géopolitiques les plus vulnérables. Les ajouts ultérieurs à la
série vont désormais se concentrer sur ces régions et développer pourquoi elles
sont si stratégiquement et socio-politiquement vulnérables pour devenir les
prochaines victimes de la guerre post-moderne des États-Unis.
در
بخش بعدی همۀ درسهائی را که تا اینجا آموخته ایم به آزمون می گذاریم و آنها را در
پیشبینی صحنه های جنگ ترکیبی آینده برای تشخیص شکننده ترین جرقه های ژئوپلیتیک
دوباره به کار می بریم. افزوده های (مکمل های) مابعدی در این سری از بررسی ها از این پس روی این مناطق
تمرکز خواهند یافت و سپس در گسترش خود نشان خواهند داد که چرا این مناطق تا این
اندازه از دیدگاه استراتژیک و جامعه شناختی سیاسی شکننده بوده اند که به قربانی
های بعدی جنگ پسا مدرن ایالات متحده تبدیل شده اند.
الگوی
جنگ ترکیبی
نخستین چیزی که باید
دربارۀ جنگ ترکیبی بدانیم این است که هرگز علیه یک هم پیمان یا کشوری که ایالات
متحده از پیش در زیر بناهای آنجا منافع حیاتی دارد به راه نمی افتد.
کنترل فرآیندهای هرج و
مرج زا که طی استراتاژم تغییر رژیم از نوع پست مدرن به پا می شود ناممکن است و آتش
ژئوپلیتیک می تواند به همین ترتیب علیه ایالات متحده شعله ور شود که واشنگتن
می کوشد تا آن را مستقیماً یا به شکل غیر مستقیم به سوی رقیبان چند قطبی اش هدایت
کند. نسبتاً، به همین علت ایالات متحده هرگز جنگ ترکیبی را در جائی که منافعش5 too big
to fail است بر پا نمی کند، حتا اگر
ارزیابی همزمان نسبی باشد و احتمالاً بتواند به سرعت بر حسب شرایط جغرافیای سیاسی
تغییر کند. با وجود این، یک قاعدۀ عمومی باقی می ماند و آن هم این است که
ایالات متحده هرگز عمداً منافع خودش را تخریب نمی کند، مگر این که امتیازی در
سیاست سرزمین سوخته هنگام بیرون آمدن از میدان عملیات داشته باشد. این وضعیت
در صورتی که ایالات متحده مجبور به ترک خاورمیانه باشد در مورد عربستان سعودی قابل
تصور است.
تعیین کننده های ژئو
استراتژیک و اقتصادی
پیش
از آنکه به بنیادهای ژئو اقتصادی جنگ ترگیبی بپردازیم، لازم است بطور کاملاً مشخص
توضیح دهیم که ایالات متحده نیز مشکلات ژئو استراتژیک خود را دارد، برای مثال به
دام انداختن از پیش تعیین شدۀ روسیه در باتلاق «بازگشت برژینسکی» Revers de
Brzezinski (با مراجعه به این مقاله «بازگشت برژینسکی»). همانگونه که
نویسنده یادآور می شود هم زمان در اروپای شرقی از طریق دونباس در قفقاز برای
ناگورنو قره باغ (ارتفاعات قره باغ یا قره باغ کوهستانی) Haut-Karabakh و در آسیای مرکز از طریق درۀ فَرغانه vallée de
Fergana. می تواند به اجرا گذاشته شود. و اگر باید با تحریکات برنامه
ریزی شده در زمان همآهنگ شود، این تلۀ سه گانه می تواند با بدام انداختن خرس روسی
به شکل مؤثر و دائمی کشنده باشد. این طرح ماکیاولیک همواره به مثابه خطر بر
جا می ماند زیرا به واقعیتی انکار ناپذیر در زمینۀ ژئو پلیتیک اتکا دارد، و بهترین
کاری که روسیه می تواند انجام دهد تلاش برای پیشدستی نسبت به شعله ور شدن آتش در
پیرامون کشور به شکل پی در پی در مناطق پسا شوروی است، یا پاسخگوئی سریع و مناسب
به بحرانهای آمریکائی در زمان و مکانی که به وقوع می پیوندد. عناصر ژئو
استراتژیک در جنگ ترکیبی از عناصر ژئو اکونومیک تفکیک
ناپذیر است، به ویژه در مورد روسیه. ولی به همچنین برای گسترش
اهمیت الگوی مورد بررسی در اینجا به اهداف دیگری مانند چین و ایران،
ضروری ست که استراتاژم «بازگشت برژینسکی» Revers de Brzezinski را به
عنوان شرط اولیه ندیده بگیریم و بجای آن روی مزیت انگیزه های اقتصادی ایالات متحده
در هر مورد متمرکز شویم.
هدف بزرگ در پشت پردۀ هر جنگی از نوع ترکیبی مخدوش کردن طرح های چند قطبی فراملی مشترک از طریق جنگهای هویتی تحریک شده از بیرون (