سرمایه‌داری و غارت -۱


سرمایه‌داری و غارت -۱

 

سرمایه‌داری و غارت۱

سلب مالکیت از زمین، نیروی کار، زندگی مادی

نوشتهجان بلامی فاستر، بِرِت کلارک، هانا هولمن

نقل ازمانتلی ریویو

ترجمهسامان

ویژهدسامبر ۲۰۱۹

سلب مالکیت توده مردم از خاک ، پایه و اساس شیوه تولید سرمایه‌داری را تشکیل می دهد. –کارل مارکس۱

یادداشت مترجمنظام سرمایه‌داری که از بدو پیدایش بحران‌ها و خسارات هنگفتی را علیه بشریت، محیط زیست و کره زمین به بارآورده، دوران‌های خونینی را در اشکال مختلف بومی پیش از استعمار، استعمار کهن و تسخیر مستعمرات، استعمار نو، و جهان گلوبال و تحت عناوین ایدئولوزیک آزادی‌خواهی، دموکراسی‌خواهی، نوع‌ دوستی و بشر‌خواهی، ناسیونالیسم لیبرال، امپریالیسم، فاشیسم، ناسیونالیسم افراطی نئولیبرال، و پوپولیسم مدرن پست سرگذاشته و در هر پوششی که بوده است ماهیت اساسی و تاریخی آن مبتنی بر بهره کشی، خلع ید و تسلط به منظور انباشت سود بیشتربوده ، دچار هیچگونه دگرگونی ماهوی نشده و در پایانه تاریخی خود جهان را به لبه پرتگاه نابودی کشانده استکاپیتالیسم که در آغاز با اندیشه لیبرالیستی، تولید انبوه و رقابت، انرژی و نیروهای فوق‌العاده‌ای را آزاد کرد، امروز برخلاف ادعای ایدئولوگ‌های آن بر بام بن‌بست جهانی سرمایه‌های انحصاری با گرایش ارتجاعی به سرمایه‌داری انگلی فعال در زمینه بورس و کسب ارزش افزوده‌های قابل مقایسه با سرمایه ربایی پیشاسرمایه‌داری ایستاده، و پویش کلاسیک خود را نه تنها از دست داده بلکه قادر به مدیریت و حل مشکلات درگیر خود نیستتداوم غارت وحشیانه و سلب مالکیت از کره زمین به نفع یک طبقه اقلیت جهانی جز انهدام روزگار ما چشم اندازی ندارداین مانع خطرناک باید از پیش روی بشریت برداشته شود.

مارکس خاطر نشان ساخت «قدرت انتزاع» کاملا برای تحلیل نظری سیستم‌های تاریخی اهمیت حیاتی دارد، هم‌چنان که نقد وی به اقتصاد سیاسی نمونه بارزی از آن است.۲ لیکن در حالی که نیروی انتزاع (تجریدضرورتی برای هرگونه تلاش جهت درک و دستیابی به نقش درونی سرمایه است، همچنین در ماتریالیسم تاریخی مارکس این مفهموم ضمنی وجود دارد که سرمایه‌داری هرگز نمی‌تواند به سادگی به منطق درونی‌اش تقلیل داده شود.۳

به علاوه، این امر همچنین محصول شرایط تاریخی محتمل بی‌شماری است که مرزها و محدوده‌های تجربی را شکل می‌دهند که سیستم در آن عمل نموده و بخش جدایی ناپذیر از عملکرد آن هستند.

بنابراین، سرمایه‌داری تاریخی نمی‌تواند جدا از وجودش به عنوان سیستم جهانی استعماری ـ امپریالیستی که در آن عملکرد‌های خشونت آمیز قدرت، واقعیتی همیشه حاضر است درک شودبه منظور کشف شرایط مادی حاکم بر سرمایه‌داری منسجم و مشخص ، از جمله ارتباط آن با زمین، کار غیر مزدی، زندگی مادی، بنابر این لازم است که فراتر از واقعیت درونی استثمار برویم، و به سلب مالکیت، یا تملکِ بدون معادل(یا بدون بده و بستانکه از طریق آن سرمایه در صدد تعیین مولفه‌ها یا پارامتر‌های گسترده‌تری است بپردازیم.

مفهوم سلب مالکیت معمولا از جانب چپ به عنوان مترادفی صرف برای مفهوم انباشت اولیه دیده شده استمقوله‌ای که از اقتصاد سیاسی لیبرال کلاسیک مشتق شده و مارکس آن را مورد انتقاد بی‌رحمانه قرار داده است.۴ فی الواقع، حتی در مواردی که وی به « باصطلاح انباشت بدوی(اولیه)» اشاره می‌نموداین مفهوم را مستقیما از آدام اسمیت، که مفهوم انباشت پیشین(یا موجودی قبلیرا معرفی کرد اقتباس کرده است– مارکس بلافاصله در صدد تبدیل این موضوع به پرسش کاملا متفاوت سلب مالکیت بر‌ آمد، زیرا آن را به مثابه شرط اساسی ایجاد سرمایه‌داری، و همچنین واقعیت مستمر آن می دید.۵

برای مارکس، سلب مالکیتی که سرمایه‌داری برپایه آن بنا شده بود هیچ ربطی به«باصطلاح» انباشت پیشین، یا «قصه کودکستان» که توسط اقتصاد سیاسی کلاسیک مطرح می‌‌شد نداشت، که منشأ سیستم سرمایه‌داری در پرهیز و افزایش بعدی پس‌اندازها بود.۶

در واقع، مارکس، همان طور که مایکل پرلمن اقتصاددان سیاسی مارکسی می‌نویسد، بی‌پروا« انباشت “ پیشین” اسطوره‌ای اسمیت را، به منظور جلب توجه به تجربه تاریخی واقعی کنار گذاشت»، که با سلب مالکیت افسار گسیخته مشخص می‌شد.۷ مارکس توضیح داد، پیش شرط‌های سرمایه‌داری، در یک سیستم غارت وحشیانه پدیدار، به شکل مصادره و ضمیمه کردن‌ها آشکار گشته‌اند، غصب زمین، خلع ید از دهقانان، غارت جهان مستعمراتی– که موجب ظهور پرولتریزه شدن، نسل‌کشی، و بردگی شدهمه این موارد مستلزم انتقال مطالبات املاک/دارایی موجود، همراه با سلب مالکیت عمده جمعیت‌ها بود، که در معرض برخی از بدترین اشکال ستم زورمدارانه قر