سرمایهداری و غارت -۳
سرمایهداری و غارت -۳ (پایانی)
سلب
مالکیت از زمین، نیروی کار، زندگی مادی
نوشته: جان
بلامی فاستر، بِرِت کلارک، هانا هولمن نقل از: مانتلی
ریویو
ترجمه: سامانویژه؛ دسامبر
۲۰۱۹
c. کارل مارکس۱
یادداشت مترجم: نظام سرمایهداری که از بدو پیدایش بحرانها و خسارات
هنگفتی را علیه بشریت، محیط زیست و کره زمین به بارآورده، دورانهای خونینی را در
اشکال مختلف بومی پیش از استعمار، استعمار کهن و تسخیر مستعمرات، استعمار نو، و
جهان گلوبال و تحت عناوین ایدئولوزیک آزادیخواهی، دموکراسی خواهی، نوع دوستی و
بشرخواهی، ناسیونالیسم لیبرال، امپریالیسم، فاشیسم، ناسیونالیسم افراطی
نئولیبرال، و پوپولیسم مدرن پشت سرگذاشته و در هر پوششی که بوده است ماهیت اساسی و
تاریخی آن مبتنی بر بهره کشی، خلع ید و تسلط به منظور انباشت سود بیشتر بوده ،
دچار هیچگونه دگرگونی ماهوی نشده و در پایانه تاریخی خود جهان را به لبه پرتگاه
نابودی کشانده است. کاپیتالیسم که در آغاز با اندیشه لیبرالیستی، تولید انبوه و
رقابت، انرژی و نیروهای فوقالعادهای را آزاد کرد، امروز برخلاف ادعای ایدئولوگهای
آن بر بام بنبست جهانی سرمایه های انحصاری با گرایش ارتجاعی به سرمایه داری
انگلی فعال در زمینه بورس بازی و کسب ارزش افزودههای قابل مقایسه با سرمایه ربایی
پیشاسرمایهداری ایستاده، و پویش کلاسیک خود را نه تنها از دست داده بلکه حتی قادر
به مدیریت و حل مشکلات جاری خود نیست. تداوم غارت وحشیانه و سلب مالکیت از کره زمین به نفع یک
طبقه اقلیت جهانی جز انهدام روزگار ما چشم اندازی ندارد. این مانع خطرناک باید از پیش روی بشریت برداشته شود.
لحظه III: امپریالیسم در آنتروپوسین
بحران
کاسه گرد و غبار در دهه۱۹۳۰ نقطه اوج رشتهای از بحرانهای زیست محیطی در ارتباط
با دوران سرمایهداری انحصاری اولیه، به ویژه با فرض اَشکال حاد آنها در مستعمرات
سفید نشین و مناطق مرزی استعماری جهان بود.۷۰ امروز
در عصر سرمایه انحصاری– مالی و امپریالیسم متأخر، مناطق
گستردهای از سیاره به کاسه گرد و غبار تبدیل شدهاند، نه بواسطه عملکرد خود
اقلیم، بلکه به عنوان نتیجه منطقی سیستم اقتصادی که «تسخیر» طبیعت
را به مثابه ابزاری برای بهرهکشی و استثمار فوقالعاده جمعیت جهان ترویج میکند. مشترکات
عمومی جهان، همچنان که در آتشسوزی، سفید شدن صخرههای مرجانی، تخلیه و تهیسازی
اقیانوسها، انقراض انبوه گونهها، و خشک کردن و آلودگی منابع آب شیرین جهانی
بازتاب یافت در همه جا نابود میشوند. لذا
واقعیت عبارت از رشد هولوکاست اکولوژیکی سیاره بوده، خصوصیات آسیب پذیرترین جمعیتها،
به ویژه جوامع خط مقدم و جنوب جهانی را تحت تاثیر قرار میدهد.
تقریبا
نیم قرن پیش، در سال ۱۹۷۱، باری کامونرBarry Commoner هشدار داد که:
“ابناء بشر از چرخه زندگی بریدهاند،
نه به خاطر نیاز بیولوژیکی، بلکه بواسطه آن که سازمان اجتماعی «تسخیر» طبیعت
را ابداع کرده اند: ابزارهای کسب ثروت که با الزاماتی
معین میگردند که با آنچه در طبیعت حاکم است مغایرت دارند. نتیجه
نهایی بحران زیست محیطی است، بحران ادامه حیات. بار
دیگر، برای بقاء بایستی چرخه را ببندیم. باید
بیاموزیم ثروتی را که از طبیعت وام گرفتهایم بدان بازگردانیم….جهان
نه بواسطه یک خطای مجرد، که برخی طرحهای هوشمندانه قادر به اصلاح آنند، بلکه
بواسطه نیروهای قدرتمند اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که مسیر تاریخ را میسازند در
آستانه انتقال به فاجعه زیست محیطی است. هر
کسی که پیشنهادی برای حل بحران محیط زیست دارد، متعهد میگردد تا مسیر تاریخ را
تغییر دهد.۷۱
شکاف
کنونی بین بشریت و متابولیسم(سوخت و ساز) زمین،
که کامونر به آن اشاره میکند، با نامگذاری دوره جدید زمینشناسی،
آنتروپوسن، مشخص میشود که مبین یک گسیختگی کمی و کیفی با تمام دورانهای گذشته
است.۷۲ اجماعی علمی در حال ظهور
است که آنتروپوسن حدود سال۱۹۵۰ آغاز شد، که با معرفی رادیونوکلئیدهای مصنوعی از
آزمایش بمب های حرارتی، تولید انبوه پلاستیک ها و به ویژه شتاب عظیم توسعه سرمایهداری
مشخص شده است. رشد وحشتناک سرمایه داری که مرزی
نمیشناسد، موجب گردید که سیستم اقتصادی– اجتماعی
از مجموعهای از محدودههای سیارهای در ارتباط با تغییرات اقلیمی، اسیدی شدن
اقیانوس، کاهش اُزونozone ،
از بین رفتن تنوع زیستی، کاهش آب شیرین، آلودگی، اختلال در نیتروژن و چرخه فسفر و
آلودگی شیمیایی فراتر رود. ۷۳ همین اقدامات سرمایهداری
و امپریالیسم متأخر امروزه یک بحران زیست محیطی جهانی ایجاد کرده، شرایطی که زندگی
را پشتیبانی مینمایند تضعیف نموده و مسئله همه کُشی را مطرح میکنند: انهدام
زندگی به طور کلی.
تحت
نظم اقتصادی حاکم، زمین صرفا منبع «هدایای
رایگان طبیعت به سرمایه» بوده، آنچه را که مربوط به اقتصاد
غارت است توجیه میکند.۷۴ در این سیستم تولید کالایی
عمومی ، «مقررات کمیت مطلق» به
عنوان ارزش مبادله معیاری جهانی تلقی میشود.