فرانسیس فوکویاما خدمتگزار بی‌شرم طبقۀ حاکم

فرانسیس فوکویاما خدمتگزار بی‌شرم طبقۀ حاکم 

زولتان زیگدی می‌گوید، نوشتۀ ملالت‌آور اخیر اندیشمند آبروباخته دستگاه حاکمه در دفاع از "دولت پنهان" یک سقوط شگفت‌انگیز تازه است. از زمان برچیده شدن اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی اروپا، ایالات متحده و هم‌پیمانانش در دوران جنگ سرد در یک حالت جشن و شادی بسر می‌بردند.

در این شرایط جدید، میدان نبرد تهی از مبارزترین مخالفان نظام سرمایه‌داری شد. آیا این یک پس‌نشینی گذرا بود؟ آیا سوسیالیسم آغازی دوباره خواهد داشت؟ آیا جمهوری خلق چین به مغازلۀ خود با مناسبات اقتصادی سرمایه‌داری ادامه خواهد داد؟ آیا پس‌نشینی سوسیالیسم نشان‌گر مفهوم ناشناخته‌تری از روند تاریخ است؟

یک سال پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۳۷۱، یک پژوهش‌گر کمتر شناخته‌شده با درجه دکترا در موسسه Rand کتابی نوشت که "پیروزی" نظام سرمایه‌داری و سبک دمکراسی غربی برسوسیالیسم و"پایان تاریخ" و ورود بشریت به فرجام سیاسی و اقتصادی خود را نشان می‌داد. چنین روایت‌های بزرگ‌بینانه‌ای در محیط روشنفکرانه ایالات متحده به میزان زیادی به سخره گرفته شد. اما فرانسیس فوکویاما با گستاخی اعلام کرد که تاریخ، مهم‌ترین نزاع مسلکی سده بیستم را به فرجام رسانیده و آنرا به سود سرمایه‌داری و برداشت آن از دمکراسی به پایان رسانیده است. کتاب 'پایان تاریخ و واپسین انسان' با اینکه کتابی کم فروش بود، لیکن با شمایل هگلی خود و تفسیر الکساندر کوژو، فردی بدون هیچگونه دیدگاه‌های تندرو و یا پیشرو به دل طبقهٔ حاکمه و کارگزارانش نشست و آنها را به تحسین واداشت. آنها جمع‌بندی‌های فوکویاما را پسندیدند. ستایش‌کنندگان سرمایه‌داری، هرچند برخی استدلال‌های او را تحریف زیرکانه مارکسیسم یافتند، اما بدین وسیله توانستند به یک سطح پرکشش و سنگین اندیش‌مندانه دست یابند.

فوکویاما برای خوش‌خدمتی خود به سرمایه‌داری بر کرسی‌های استادی دانشگاه‌های جورج میسون، جان هاپکینز و استنفورد نشانده شد. افزون بر آن، او زیرکانه و فرصت‌طلبانه دیدگاه‌های سیاسی خود را همساز با رویدادهای روز جابجا می‌کرده است: نخست ازجنگ‌های بوش پشتیبانی کرد، سپس با آنها مخالف ورزید و دوباره با چرخشی به طرفداری از باراک اوباما برخاست. به هر سو که احساسات طبقهٔ حاکم گرایش می‌یابد، فرانسیس فوکویاما نیز در همان سو راه می‌پیماید.

بنابراین از اینکه بار دیگر پرفسور فوکویاما برای خدمت به طبقهٔ حاکم بی‌تابی می‌کند نباید شگفت‌زده شد.

یورش تازۀ او به رویدادهای سیاسی کنونی دفاع بی‌پرده از سازوکار طبقهٔ حاکم برای تحمیل شرایط موجود و نظارت بر زندگی زیردستان است و برای فهمیدن آن نیازی به دانستن و یادگیری دیدگاه چالش‌برانگیز هگل نیست. کتاب جدید او بنام 'دمکراسی امریکایی به "دولت پنهان" وابستگی دارد' هواداری بدون شرم از کارگزاران و عاملان غیرانتخابی و گماشتگانی است که سکان هدایت روزانۀ کشتی دولت سرمایه‌داری را در اختیار خود دارند. چنین امری بی‌مایه ساختن این باور است که کارگزاران دولت ممکن نیست به کار دیگری جز خدمت به سود مردم بپردازند. و در همان سان این انگاشت را به سخره می‌گیرد که نظارت از بیرون و هوشیاری یعنی نظارت مردم بر کسانی که در اداره‌ها، سازمان‌های دولتی و اجرایی به کار گمارده شده‌اند ضروری دارد.

از دید فوکویاما گزاره "دولت پنهان" که این روزها مطرح است به طور عمده به معنای کارگزاران غیرانتخابی دولت فدرال است که در کارشان "ماهر، کاردان و عملکردشان غیرجانبدارانه" بوده و "وفاداری اصلی آنها نه به رئیس سیاسی که آنها را برگمارده بلکه به قانون اساسی و به مفهوم بالاتر پاسخگو بودن به مردم و تأمین نیازهای آنها است."

فوکویاما از ما می‌پرسد که به " سازمان ناسا، ادارۀ ملی دریا و فضا، مرکز نظارت بر و جلوگیری از بیماری‌ها و جز آن‌ّها بیاندیشیم." او سپس در کنار این نهادهای بی‌خطر و بطور یقین غیرسیاسی، نهادهای دیگری را که گویا فکر آن دیرتر به ذهنش رسیده باشد مانند ''ارتش و سازمان‌های وابسته به آن، بانک مرکزی، وزارت امور خارجه و جز این‌ها'' می‌افزاید که نهادهایی با نقش سیاسی، ویژگی‌های سیاسی، و پیشینه‌ای با مداخله سیاسی هم هستند.

او می‌توانست به این فهرست سازمان سیا، بنگاه امنیت ملی، و اف بی آی را نیز بیافزاید سوای آن که این کار بی‌گمان هرگونه اعتماد به نظریه نهایی او در باره غیر جانب‌دارانه بودن نهادهای دولتی را از پایه تخریب می‌کرد.

اگر فوکویاما در ستایش‌های چاپلوسانه خود از خدمتگزاران دولت‌های سرمایه‌داری و ضمانت درستکاری آنان محق بود، برای نمونه می‌بایست عملکرد طولانی و تباه‌کننده جی ادگار هوور، رییس پیشین سازمان اف‌بی‌آی و کارمندانش را در آزار کنشگران حقوق مدنی و سیاسی که در بدنامی سرآمد هستند توضیح می‌داد.

و به همین ترتیب او می‌باید صدها سال نادرستی و خطاهای قضایی و اجرایی، تاریخ چشم فروبستن کارگزاران ارشد حاکم بر نژادپرستی، تبعیض جنسی، هم‌جنس‌گرا هراسی و نابرابری‌های طبقاتی، سیاست‌های حکومتی شریرانه جداسازی انسان‌ها بر پایه نژاد یا مذهب، حبس‌های دسته‌جمعی، زیرنظر گرفتن و پاییدن‌ها، و انبوهی از زیرپا گذاشتن حقوق انسانی را پاسخ گوید. و البته جنگ‌های بی‌پایان و قربانیان بی‌شمار آنها نیز بدون تردید کار این نهادهای دولتی و یا دست کم بر رضایتشان استوار است. کارمندان غیرنظامی که اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها را اداره می‌کردند در تعهدشان نیز "ماهر، کاردان و غیرجانبدارانه" بودند هرچند عملکرد آنان به سختی درجهت سود مردم بود.

این شیدایی سیاسی محض است که بخواهیم سفیران گمارده شدۀ سیاسی و یا مأموران جای داده شده سازمان سیا در پوشش کارمندان سفارت‌‌خانه‌هایشان، کارکنان حرفه‌دوست کنگره، هرزگی مدیران بنگاه‌های خریده شده، دوز و کلک مشاورین سازش‌کار، گردانندگان حزب‌های سیاسی، مشاوران و پیمان‌کاران دولتی سودمحور و بقیۀ دیوان‌سالاری دولت را غیرسیاسی و سرشار از خودگذشتگی برای رسیدن به ارزش‌های والا بنمایانیم.

پروفسور فوکویاما، این مدافع پرشور سروران سرمایه‌دار و بارگاهشان، بیزاری خود را از دمکراسی و در واقع دفاعش که به بی‌اعتمادی نسبت به حکومت مردم ارتباط دارد به نمایش می‌گذارد. او می‌گوید:

"در دهۀ ۱۸۲۰،  حق رأی از مردان سفید پوست مِلک‌دار به همگی مردان سفید پوست گسترش پیدا کرد که باعث گردید میلیون‌ها رأی دهندۀ جدید به عرصه سیاسی وارد گردند.

اما چگونه می‌بایست این توده‌ها بسیج می‌شدند؟ (اندرو) جکسون، هفتمین رییس جمهور ایالات متحده از حزب دمکرات از راه رشوه با دادن بطری‌های نوشیدنی الکل‌دار بوربن، بوقلمون برای جشن کریسمس و (بیش از همه) شغل‌های دولتی از پس این کار برآمد. جکسون اعلام کرد که او تصمیم می‌گیرد که چه کسی می‌تواند در شغل‌های دیوان‌سالاری خدمت کند و اینکه هر شهروند امریکایی از انجام کارهای دولتی برمی‌آید."

چقدر این پیشنهاد که هر زن و مردی می‌تواند در انجام کارهای دولتی مشارکت کند شگفت‌آور است. جکسون هم مانند رییس جمهور کنونی‌مان آقای ترامپ عوام‌گرای شیادی بود که از ناخشنودی شهروندان ایالات متحده بخاطر حکمرانی نخبگان بهره‌برداری می‌کرد. همچون ترامپ به صورتی فرصت‌طلبانه از نارضایتی گسترش‌یابنده مردم از حکمرانی خودمحورش متکی بر قدرت و ثروت که بطور شایسته‌ای حکومت با " لجن‌زار" خوانده می‌شد سرگرم سوداگری بود.

این واقعیت که میلیون‌ها نفر در زمان جکسون به حق رأی دادن دست یافتند طبقۀ حاکم ایالات متحده را نگران و به وحشت انداخت و از این جهت نشریات دست‌آموز خود را به انتقاد و سرزنش علیه وی واداشت. جکسون نژادپرست همچون ترامپ، و قاتل انبوه بومیان سرزمین آمریکا نشان داد که به درستی و نیکوکاری انسان باور ندارد و فرصت طلبانه از احساسات عاطفی مردم بسود خود بهره‌برداری می‌کند و به همین ترتیب خواست مردم را برای دستیابی به یک حکومت دمکراتیک و برابر‌گرا را ناکام گذاشت.

فوکویاما از تعهد گمراه‌کننده جکسون بسوی یک حکومت مردمی بیم‌ناک است و در این باره می‌گوید: "براه انداختن یک دولت نوخاسته بسیار پیچیده بود و به مسؤلانی نیاز داشت که دانش‌آموخته، ماهر و متعهد به خدمت به مردم باشند."

او به شیوه‌ای ناپخته و نه چندان زیرکانه چنین اشاره می‌کند که این کیفیت‌ها در میان توده‌های مردم یافت نمی‌شود. و بهتر از آن اینکه حکمرانان و زیردستان گوش بفرمان آنها باید از تحصیلات تراز اول برخوردار بوده، از توانایی‌های آموزشی آموزشگاه‌های تراز اول بهره‌مند شوند و تعهد اصیل خدمت ... یعنی منش نخبه‌گان را کسب کنند. "خدمت به مردم" مانند بسیاری از واژه‌بندی‌های پرطمطراق ولی توخالی مورد پسند سیاست‌مداران نیاز به شفافیت دارد: خدمت به مردم به چه کسی؟ فوکویاما هرگز به این پرسش نمی‌پردازد. او فرض را بر این می‌گذارد که آنچه برای بالایی‌ها خوب شمرده می‌شود برای همگان هم خوب است. بزرگان چنین کنند!

فوکویاما به خوش‌خدمتی خود به طبقۀ حاکم ادامه می‌دهد. و این طبقۀ حاکم و نه یک "دولت پنهان" است که مسیر دولت ایالات متحده را تعیین می‌کند. توجه به واژه‌ها و معنی آن‌ها در روزگاری که نشانه‌های تجاری، شعارهای تبلیغاتی و مم‌ها memes (فکر، مفهوم، سبک، عمل یا رفتار فرهنگی که در سطح جامعه تبدیل به هنجار می شود و به صورت تقلید یا القاء ذهن به ذهن (ذهن ناخودآگاه) به تدریج در جامعه رواج می یابد) مرسوم می‌شوند، ضروری است. طبقۀ حاکم ایالات متحده با ترفندهای سیاسی و دگرسازی شرایط به ماندگاری ادامه می‌دهد. ممکن است اجزای آن و سیمایش دگرگون شود اما به حفاظت مالکیت خصوصی، سود و امتیاز تا سرنگونی خود ادامه می‌دهد. وانمود کردن به آن که دولت از بدخیمی رنج می‌برد و سازه‌ای است مستقل که بطور کامل جا افتاده و برآن است که تسلط خود را نگه دارد به معنای آن است که "دولت پنهان" گذرا و. رفتنی است و یا می‌توان بر آن غلبه کرد و دولت می‌تواند به ماهیت دمکراتیک "طبیعی" خود باز گردانده شود. بدیهی است که چنین نظرهایی تراوش اندیشه‌های لیبرالی یا سوسیال‌دمکراتیک است. به همان اندازه که مولفه‌های دیگری در دولت "پنهان‌تر" وجود دارند طبقهٔ حاکم هم دارای هدف‌های پنهان‌تر یا عملکردهای "نابکارتر" است. اما برای طبقهٔ حاکم یک دولت بیشتر وجود ندارد و آنهم متعلق به این طبقه است.

بله، طبقۀ حاکم می‌تواند دچار کشمکش درونی باشد و حتی درون آن شکاف هم باشد اما چنگ به قدرت را در همه شرایط حفظ می‌کند تا به حمایت و گسترش سرمایه ادامه دهد. اعتراف به وجود یک "دولت پنهان" مبهم، اسرارآمیز و تبانی‌گر، مه‌آلود کردن دریافت ما از طبقۀ حاکم و رابطۀ آن با دولت سرمایه‌داری است.

سیا، اف‌بی‌آی، ان‌اس‌ا، دی‌او‌دی و جز این‌ها همه نهادهای دولت سرمایه‌داری هستند که برای خدمت به طبقۀ حاکم بکار گرفته می‌شوند و یک گروه جدا شده و پشت کرده به هدف‌های "دولت پنهان" نیستند.

فوکویاما در خدمت پیگیر خود به طبقۀ حاکم با دستاویز ترس از "دولت پنهان" اغوا نمی‌شود، او بخوبی می‌داند از چه کسی باید دفاع کند.

منبع: نامردم; ۱۴ بهمن (دلو) ۱۳۹۸