اوضاع منطقه و تحولات جدید در سوریه


اوضاع منطقه و تحولات جدید در سوریه

ابراهیم علیزاده

منبع: تریبون چپ

 

تشدید بحران در سوریه، ترکیه و عراق و دخالت های قدرت های جهانی اوضاع منطقه را پیچیده تر و خطرناکتر کرده است و دشواری های بیشتری را برای مردم محروم و ستمدیده این کشورها بوجود آورده است. با ابراهیم علیزاده و طرح سئوالاتی از ایشان به جزئیات این اوضاع می پردازیم.

جهان امروز:

 همانگونه که شاهد هستیم روسیه هم مستقیما وارد کارزار و جنگ سوریه شده است. گفته می شود که روسیه “نیروهای میانه رو” مخالف حکومت بشار اسد، را هدف قرار داده وگزارشها حاکی است که هواپیماهای روسی گذشته از نیروها و مواضع داعش نیروها و مواضع “جیش الفتح” را نیز بمباران کرده است. کشمکش و تضاد منافع بین دولت روسیه ودول غربی به رهبری آمریکا از یکسو و حضور حکومت های جمهوری اسلامی، عربستان، ترکیه، قطر و نیروی حزب الله اوضاع را بیش از پیش پیچیده و خطرناک کرده است. همه این نیروها ادعا می کنند که در سوریه علیه تروریسم مبارزه می کنند. پشت سر این ادعاها چه اهدافی از طرف این نیروها تعقیب می شود؟

ابراهیم علیزاده:

واضح است که ادعاها اهمیتی ندارند، آنچه که واقعی است سیاست ها و منافع است. آنها هر اسمی روی سیاست هایشان بگذارند تغییری در واقعیت ها نخواهد داد. مسئولیت پدید آمدن این وضعیت پیچیده مستقیما برعهده همه این دولت هائی است که نام بردید. البته ادامه این وضعیت درسوریه، در آغاز هر انگیزه ای در ایجاد آن داشته اند، امروز ادامه آن به خودی خود به نفع هیچکدام از این طرف ها نیست و روشن است که هر کدام از این قدرت ها در پی آن هستند که قضیه به نحوی حل و فصل شود، مشروط برآنکه در آشفته بازاری که ایجاد کرده اند، سهم خود را برده باشند. بنا براین برای درک واقعیت مسئله باید سیاست ها و منافع را ردیابی کرد. اجازه بدهید مرور کوتاهی بر سیر رویدادها داشته باشیم:

این واقعیت را کمتر کسی می تواند انکار کند که خیزش های مردمی درخاورمیانه و شمال آفریقا انعکاسی از بحران جاری سرمایه داری جهانی درکشورهای عقب مانده بودند. می توان با اعداد و ارقام به روشنی نشان داد که چگونه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول این کشورها را برای باز پرداخت وام های اسارت آورشان تحت فشار قرار داده بودند و آنها را ملزم کرده بودند که از هزینه های دولت در زمینه خدمات عمومی بکاهند و این عرصه ها را به بخش خصوصی واگذار کنند و با صرفه جوئی در این زمینه وام هایشان را باز پرداخت نمایند و از طرف دیگر چگونه همزمان در زمینه سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال در این کشورها، دقیقا به دلیل بحران اقتصادی قول و قرارهای خود را زیر پا می گذاشتند.

قبل از برپایی این خیزش ها زیر نظارت امپریالیسم آمریکا نظام امنیتی معینی دراین منطقه برقرار بود و در سایه این نظام، سرمایه جهانی منافع اقتصادی خود را تامین می کرد. اما دیدیم مردمی که از ادامه زندگی فلاکت بار تحت حاکمیت رژیم های فاسد به جان آمده بودند، برعلیه این باصطلاح نظم شوریدند و نظام امنیتی گذشته را در هم پیچیدند. منافع سرمایه داری غرب به خطر افتاد. شورش ها در شرایطی اتفاق افتادند که صف مردم عدالت خواه بدون رهبر بود.

نخستین کاری که در دستور دولت های امپریالیستی و در راس آنها آمریکا و اسرائیل قرار گرفت این بود که از شکل گیری بدیل رادیکال و مستقل، حاصل از این خیزش ها جلوگیری کنند. بخصوص دولت اسرائیل برای تامین امنیت خود به ایجاد نا امنی در این کشورها نیاز داشت. این کار ممکن نبود جز با حاکم کردن فضای جنگی بر محیط سیاسی این کشورها و فرستادن مردم به خانه هایشان.

اما در نتیجه اجرای این سیاست، در عمل اوضاع پیچیده تر از آن چیزی شد که آنها از قبل پیش بینی کرده بودند. آتشی که بر پاکردند می رود که دودش به چشم خود آنها هم برود.

بطور کلی هرجنگی اگر شروعش در اختیار آغاز کننده آن است، پایان دادن به آن الزاما در اختیار او نیست.

در کشور تونس استراتژی دولت های غربی با درد سر کمتری پیش رفت. کشور مصر پس از دو سال درگیری های خونین و کنترل اوضاع بوسیله ارتش سر انجام بطور نسبی به ثبات مورد نظردولت های غربی دست یافت. در لیبی وسوریه و یمن به بن بست رسیدند و فجایعی را که شاهدش هستیم بوجود آوردند، بطوریکه حداقل در کوتاه مدت راه حلی برای آن متصور نیست.

 همان بلایی را که برسر افغانستان وعراق آوردند در کشورهای مورد بحث هم تکرار کردند. درمجموع بوجود آمدن اوضاع پیچیده کنونی محصول چند واقعیت است:

اول، حاشیه ای شدن نقش توده های مردم و میلیتاریزه شدن کل فضای سیاسی این کشورها؛ دوم،رقابت بین قدرتهای بزرگ سرمایه داری بر سر تجدید تقسیم جهان به مناطق نفوذ؛

 و سوم، رقابت قدرت های محلی برسر سهم بری در تقسم کار منطقه ای بن بست سیاسی در سوریه وجاهای دیگر یکی از نشانه های ناتوانی دولت های امپریالیستی جهان در شکل دادن به نظم مورد نظرشان است.

 بطورعمده آمریکا و روسیه و اتحادیه اروپا، که هم پیمان آمریکاست و تاحدودی چین، دراین کشمکش ها درگیرهستند. این قطب ها در موقعیتی قرار گرفته اند که هیچکدام به آسانی در مقابل فشارهای طرف مقابل عقب نمی نشینند.

دیپلماسی هم نمی تواند آنچه را که در میدان توازن قوای واقعی زمینه حل و فصل شدنش فراهم نشده است، حل کند.

 اکنون سه قدرت مهم منطقه ای، ایران عربستان سعودی و ترکیه مستقیما وارد این رقابت ها شده اند.

رقابت بین عربستان سعودی و جمهوری اسلامی در یمن، رقابت هر سه آنها درسوریه و عراق، از عوامل مهم پیچیده تر شدن این وضعیت هستند. قدرت های بزرگ که هرکدام به نحوی در کشمکش های این منطقه درگیر هستند، نمی توانند منافع قدرت های محلی را دور بزنند و از بالای سر آنها شرایط مورد نظر خود را تحمیل کنند.

این واقعیت که قدرت های محلی دیگر مانند گذشته گوش به فرمان دولت های بزرگ نیستند، قبل از آنکه نشانه قدرتمند تر شدن آنها باشد، نشانه به هم خوردن توازن قوای جهانی و پایان دوره جهان یک قطبی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا است.

آنها دیگر برای تداوم حاکمیت خود نمی توانند چندان روی حمایت آمریکا حساب کنند و تلاش می کنند عمق امنیتی خود را توسعه دهند و در تقسیم کار امنیتی منطقه مستقیما سهیم باشند.

درمورد حملات هوایی ارتش روسیه به مواضع مخالفان بشار اسد در سوریه که اخیرا آغاز شده است، نشانه های زیادی حاکی ازآن است که دولت آمریکا چراغ سبز آنرا روشن کرده بود. زیرا از یک طرف اوضاع درسوریه به بن بست رسیده بود و از طرف دیگر یکی از دلایل این بن بست و اینکه اجازه نمی داد که این مسأله مطابق منافع دولت آمریکاحل وفصل شود، خود روسیه بود.

 دولت آمریکا امیدوار است با کشیده شدن پای روسیه به میدان جنگ، این بن بست شکسته شود. تاکنون نیروهای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان و نیروهای نظامی بشار اسد به نیابت ازطرف روسیه جنگیده اند، اکنون دولت روسیه می خواهد ازآنها بعنوان پیاده نظامی که زیر چتر بمباران های هوایی وی پیشروی می کنند، استفاده کند.

طرف آمریکایی امیدوار است که دخالت روسیه و تغییر توازن قوا در میدان جنگ بن بست کنونی را بشکند و گفتگوهای مجدد برای رسیدن به یک توافق از سر گرفته شوند.

جهان امروز:

نیروهای کرد در سوریه از پیشتازان مبارزه برعلیه داعش در این منطقه بوده اند. با توجه به معادلات جدیدی که در این منطقه دارد رقم می خورد. فرصت ها و مخاطراتی که بر سر راه این نیروها قرار دارد کدام ها هستند؟

ابراهیم علیزاده:

آنچه که در کردستان سوریه اتفاق افتاد و اکنون هم جریان دارد، دست آوردی برای انسان های آزاده و حق طلب درهمه جهان است. کردستان سوریه در چهارچوب آینده سیاسی منطقه هر سرنوشتی پیدا کند، نمی تواند روی اهمیت فرا منطقه ای این تجربه سایه بیاندازد.

مردم کردستان سوریه هم در زمینه مقاومت وهم در زمینه اعمال حاکمیت توده ای دستاورد های ارزنده ای داشته اند. این تجربه در حالی بدست آمد و تا کنون حفظ و تقویت شده است، که صف گسترده ای از دشمنان رنگارنگ را در مقابل خود دارد. دشمنانی که برای نابودی آن نقشه می ریزند. اما واقعیت این است که مخاطرات تنها از بیرون و از جانب دشمنان بیرونی نیستند. نقش سازمان سیاسی رهبری کننده و نقش سنت های اجتماعی و طبقاتی بازدارنده موجود را در امکان به شکست کشاندن این تجربه نباید دست کم گرفت. برای جلوگیری از چنین سرنوشتی باید با نگاه هشیارانه کمبود ها را دید و تا هنگامی که هنوز راه بازگشت مسدود نشده است آنها را بر طرف کرد.

 ناکامی در ایجاد یک ساختار سیاسی و اداری متکی بر مشارکت دموکراتیک مردم در اداره امور و در سرنوشت سیاسی خود، درپیش گرفتن روش های غیر دموکراتیک از بالای سر انجمن های منتخب مردم، محدود کردن آزادی های سیاسی، مماشات کردن با فساد مالی و اداری، شانه بالا انداختن در مقابل ضرورت بهبود شرایط زندگی اکثریت مردم و بطور کلی بیگانه شدن تدریجی مردم با ساختار حکومت، اینها هم از جمله خطراتی هستند که در کمین این تجربه نشسته اند.

روشن است که خنثی کردن فشارهای خارجی و مخاطرات درونی جز به نیروی آگاهی و سازمانیابی توده ای و پشتیبانی انسان های حق طلب و آزادیخواه و پیشرو درجهان و بویژه  درترکیه، ایران وعراق ممکن نیست.

دفاع و پشتیبانی از مردم کردستان سوریه یک وظیفه انترناسیونالیستی کمونیستها است.البته امیدواری زیاد است و زمینه های پیشروی و پیروزی قوی هستند.

تا همین جا و در نتیجه این مقاومت و در نتیجه تصویر اجتماعی مثبتی که مردم این منطقه از خود نشان داده اند، کار دشمنی ورزی مستقیم قدرت های بزرگ را مشکل کرده اند. دشمنی آشکار با مردم کرستان سوریه و حزب سیاسی رهبری کننده این جریان، برای آنها بسیار گران تمام می شود و از این رو بناچار در این زمینه بسیار محتاطانه عمل می کنند.

 در این میان دولت ترکیه از همه آنها سرسختانه ترعمل می کند. تا آنجا که به آینده سیاسی سوریه مربوط می شود، در نتیجه مقاومتی که مردم کردستان در مقابله با داعش ازخود نشان دادند و در نتیجه تصویر انسانی که در اداره امور جامعه از خود داده اند و البته نیرو و سازمان نظامی و توده گیری که دارند، کسی نمی تواند نقش جنبش آنها را در شکل دادن به آینده سیاسی این منطقه، چه سوریه بصورت یک کشور مستقل باقی بماند و چه جغرافیای سیاسی منطقه تغییر کند، نادیده بگیرد.

جهان امروز:

منطقه حائل در خاک سوریه و ممانعت از به هم پیوستن کانتون های خود مدیریت جزیره، عفرین و کوبانی در کردستان این کشور را ما دراین چند ماه اخیر شاهد بوده ایم. با توجه به این فاکتور و همچنین اوضاع جدیدی که در سوریه در حال رقم خوردن است، ترکیه در بحران سوریه در چه موقعیتی قرار خواهد گرفت؟

ابراهیم علیزاده:

 مهمترین معضلی که دولت ترکیه درمورد کردستان سوریه با آن روبرو است در خود ترکیه است. هر سیاستی که از جانب دولت ترکیه برعلیه جنبش مردم کردستان سوریه اتخاذ شود، بازتاب گسترده ای در سراسر ترکیه خواهد داشت. طی یکی دو سال اخیر چند نمونه برجسته از عکس العمل پرشور و جسورانه مردمی درمقابل سیاست های ترکیه را شاهد بودیم.

دولت ترکیه ناچار خواهد بود که این فاکتور را نیز درمحاسبات ضد مردمی خود درکردستان سوریه بگنجاند. درهر حال با توجه به اینکه مقاومت مردم کردستان سوریه با همه قدرتمندی و ارزشمندی که دارد، نقش تعیین کننده ای درتعیین تکلیف نهایی بحران کل سوریه ندارد.

 دولت ترکیه بعنوان یک قدرت منطقه ای خواه ناخواه مهر خود را بر نحوه تعیین تکلیف آینده سیاسی سوریه خواهد کوبید.

همانطوریکه نقش انقلابی جنبش مردم کردستان سوریه نمی تواند نادیده گرفته شود، نقش ارتجاعی دولت ترکیه را هم نمی توان نادیده گرفت.

 ایجاد منطقه حائل به ترتیبی که مورد نظر دولت ترکیه است، هنوز عملی نشده است و تجربه منطقه حائل جنوب لبنان را به خاطر دولت ترکیه می آورد که اسرائیل ناچار شد با خفت آنجا را ترک کند. دولت ترکیه تا کنون تهدید به ایجاد چنین منطقه ای را بعنوان یک عامل فشار بکار گرفته است.

جهان امروز:

 دولت ترکیه از چند ماه پیش تاکنون با تشدید فضای سرکوب و بگیر و ببند انسان های آزادیخواه در داخل ترکیه، با تشدید میلیتاریسم و بمباران پایگاه های پ.ک.ک در خاک کردستان عراق و سرانجام با یورش گسترده به شهرهای کردستان ترکیه، درتقلا است تا شکست و ناکامی هایش را جبران نماید. در این راستا همچنین انتخابات جدید در ماه نوامبر در جریان است. به نظر شما اوضاع ترکیه چگونه خواهد بود؟ حزب دمکراتیک خلق ها که از پشتیبانی کردها و نیروهای مترقی و سکولار در ترکیه برخوردار است در این اوضاع با چه فرصت هاو چه مخاطراتی روبرو است؟

ابراهیم علیزاده:

دولت ترکیه بعد از انجام انتخابات ماه ژوئن گذشته، آگاهانه گفتگوها برای تشکیل دولت ائتلافی را به مسیری برد که به بن بست منجر شود و تجدید انتخابات اجتناب ناپذیر باشد.

چرا چنین کرد؟ زیرا از نتیجه انتخابات ناراضی بود و تصورمی کرد که در شرایط دیگری می تواند نتایج بهتری بدست آورد. نتیجه بدست آمده با رویاهای پان ترکیستی و ارتجاعی اردوغان جور در نمی آمد.

در چنین محاسبه ای دو فاکتور را در نظر داشتند، اولی اینکه با منفی اعلام کردن جریان صلح با پ.ک.ک و حمله به مواضع این سازمان در شمال کردستان عراق، رای دهندگان راستگرا تر را، که در انتخابات قبلی به حزب رقیب رای داده بودند به سوی خود جلب کند. این حزب که بخشی از آراء حزب اردوغان را با خود برده بود، به شدت با پروسه صلح مخالف است. مستقل از اینکه این تاکتیک تا چه اندازه می تواند موفق باشد، اتخاذ آن ازجانب اردوغان و آک پارتی چندان غیر منطقی نبود. دوم اینکه با جنگی کردن و نا امن کردن مناطق مختلف کردستان، در کار برگزاری انتخابات اخلال ایجاد کند. هر جا را که لازم دید انتخاباتش را منحل کند.

 با دستگیری و پرونده سازی تعدادی از کاندیداهای حزب دموکراتیک خلق ها را از دور خارج کند و سرانجام چنانچه ملزومات آن فراهم شود این حزب را مانند موارد مشابه در یک دهه اخیر غیر قانونی اعلام کند. اما این سیاست حزب حاکم ترکیه دورنمایی جز شکست ندارد. زیرا اولا حملات هوایی دولت ترکیه به مواضع پ.ک.ک نتایج مورد نظر اردوغان را ببار نیاورد. عملیات نظامی گریلاها در شهرها با پشتیبانی توده ای روبرو شد تا جایی که شهرهایی برای مدتی از کنترل دولت خارج شدند. سیاست ناامن کردن با عکس العمل گسترده درهمه ترکیه روبرو شد. نقطه اوج4آنرا در تظاهرات وسیعی دیدیم که پس از کشتار در میتینگ سندیکا های کارگری و نیروهای چپ در آنکارا روی داد.

آتش بس یکجانبه پ.ک.ک به منظور اینکه بهانه ای برای اخلال انتخابات ماه نوامبر به آک پارتی ندهد، اقدامی در همین راستا است. امروز حد اقلی که جامعه ترکیه می خواهد بهره مند شدن از یک نظام پارلمانی مدل اروپایی است. از این رو بازگرداندن این جامعه به دوران کودتای نظامیان غیر ممکن است. آمیخته شدن مبارزات مردم کردستان با جنبش های پیشرو اجتماعی نیرومندی که در ترکیه جریان دارد، از جمله جنبش کارگری در این کشور، آن فرصتی است که در برابر جنبش مردم کردستان قرار دارد.

 پایان دادن به جنگ و خونریزی و به نتیجه رساندن آنچه که از آن بعنوان پروسه صلح نام برده می شود، یک خواست نیرومند اجتماعی در سراسر ترکیه است. پیگیری این سیاست و مشارکت دادن فعالانه مردم در پیشبرد این پروسه می تواند به انزوای بیشتر حزب حاکم ترکیه منجر شود.

جهان امروز:

در مورد کشور عراق موضوع جدیدی که مطرح است، تظاهرات و اعتراضات گسترده اخیر است. گزارش ها نشان از تداوم آن دارند. این جنبش بر چه زمینه هائی شکل گرفته است، خواست ها و مطالبات آن کدام است، اهمیت آن در چیست و جایگاه آن در آینده سیاسی عراق در کجا است؟

ابراهیم علیزاده:

 زمینه شروع این اعتراضات شرایط سخت زندگی اکثریت مردم، فساد گسترده مالی و اداری دستگاه حاکم، کمبود شدید خدمات اولیه نظیر آب و برق بود، آنهم در کشوری که بردریایی از ثروت نشسته است و در جلگه حاصلخیزی چون بین النهرین قرار گرفته است که مهد یکی از تمدن های اولیه بشر است. برپایی این اعتراضات در این دوره درعراق دارای اهمیت سیاسی و اجتماعی ویژه ای است. زیرا برای نخستین بار در سال های اخیر مردم این کشور مستقل از اینکه به چه مذهب و عقیده و عشیره ای تعلق دارند، بر اساس درد مشترک و رنج مشترکی که در نتیجه حاکمیت ارتجاعی سرتاپا فاسد برآنها تحمیل شده است به حرکت درآمده اند.

 طی سال های بعد از سقوط رژیم صدام، احزاب و جریان های سنی و شیعه با دامن زدن به اختلافات مذهبی و کشتارهای بیرحمانه، مردم را ناچار کرده بودند که برای حفظ امنیت خود هم که شده، پشت سر این جریان ها قرار بگیرند.

جنبش توده گیر گسترده ای که بوجود آمده است، می تواند نخستین نشانه های رهایی مردم عراق از کابوسی باشد که مردم این کشور در دوره حاکمیت رژیم بعث و حاکمیت جریان اسلامی به آن دچار بوده اند. مرجعیت شیعه در عراق و دولت حاکم در این کشور با روش های فریبکارانه خاص خود، می کوشند که کنترل این حرکت را بدست بگیرند و با وعده و وعید و انجام اصلاحات اداری نیم بند، مردم را به خانه هایشان بفرستند.

البته درهمان حال از اینکه شبانه ماموران امنیتی خود را با سروروی پوشیده به سراغ رهبران محلی این جنبش بفرستند و ترورشان کنند، کوتاهی نمی کنند.این جنبش اعتراضی درعین اینکه دارای شعارهای پیشرو و مترقی است وعناصر رادیکال و چپ نیز در آن حضور فعال دارند، فاقد رهبری و سیاست واحد است. این البته در شرایط کنونی عراق چندان غیر طبیعی نیست. جامعه دیکتاتور زده ای که به مدت چند دهه تحت حاکمیت دیکتاتوری هار رژیم بعث قرار داشت و ۱۳ سال هم هست در آتش جنگ های مذهب