روز زن
روز زن
تارنگاشت عدالت
نويسنده: الکساندرا کولونتای
منبع:
الکساندرا کولونتای؛ منتخب مقالات و سخنرانیها، انتشارات پروگرس، ۱۹۸۴.
اين مقاله برای اولين بار در پراودا، شماره ۴٠ (۲۴۴)، ١۷ فوريه ١۹۱۳، سنت پترزبورگ منتشر شد.
مقاله «روز زن» نوشته الکساندرا کولونتای
Alexandra Kollontai يک هفته قبل از اولين جشن «روز همبستگی
جهانی پرولتاريای مؤنث» در روز ۲۳ فوريه (۸ مارس) ١۹١۳، در روزنامه «پراودا» منتشر شد. در سنت
پترزبورگ اين روز با فراخوانی برای يک کارزار عليه فقدان حقوق اقتصادی و سياسی
زنان، برای وحدت طبقه کارگر، و برای بيداری خودآگاهی در ميان زنان کارگر… برگزار
شد.
***
«روز زن» چيست؟ آيا واقعاً ضروری است؟ آيا
امتيازی به زنان طبقه بورژوازی، به فمينيست ها وهواداران حق رأی زنان نيست؟ آيا
برای وحدت جنبش کارگری زيانبار نيست؟
اين گونه پرسشها را در روسيه میتوان هنوز شنيد، گرچه
در خارج ديگر شنيده نمیشوند. خود زندگی همين حالا پاسخ روشن و گويايی ارايه داده
است.
«روز زن» حلقهای از زنجير طولانی و محکم
جنبش پرولتری زنان است. با گذشت هر سال ارتش متشکل زنان کارگر رشد میکند. بيست
سال پيش اتحاديههای کارگری گروه های کوچکی از زنان کارگر را در برمیگرفتند که
اينجا و آنجا در صفوف حزب کارگران پراکنده بودند… اکنون اتحاديههای کارگری
انگلستان بالغ بر ۲۹۲ هزار عضو
زن دارند؛ تعداد آنها در آلمان حدود ۲٠٠ هزار
نفر در جنبش سنديکايی و ۱۵٠ هزار در
حزب کارگران است، و در اتريش ۴۷ هزار در
اتحاديههای کارگری و ۲٠ هزار در
حزب وجود دارند.
همه جا- در ايتاليا، مجارستان، سوئد، نروژ، و سوئيس-
زنان طبقه کارگر، خود را متشکل میکنند. ارتش سوسياليستی زنان تقريباً يک ميليون
عضو دارد. يک نيروی قدرتمند! نيرويی که قدرتهای اين جهان بايد موقعی که مسأله
هزينه زندگی، بيمه زايمان، کار کودک و قانون حمايت از کار زنان مطرح است، آن را به
حساب آورند.
زمانی بود که مردان کارگر فکر میکردند که بايد به
تنهايی بار مبارزه عليه سرمايه را بر دوش خود بگيرند، اينکه آنها بايد به تنهايی
بدون کمک همتايان زن خود با «نظام کهن» برخورد نمايند. اما، با ورود زنان طبقه
کارگر به صفوف کسانی که کار خود را میفروشند، با اجبار به ورود بازار کار به خاطر
احتياج، با اين واقعيت که شوهر يا پدر بيکار است، مردان کارگر پی بردند که
پشت سر رها کردن زنان در صفوف «آگاهی غيرطبقاتی» به آرمان آنها لطمه زده و آن را
عقب نگه میدارد. هر چه شمار مبارزان آگاه بيشتر باشد، شانس پيروزی بيشتر است.
زنی که در کنار اجاق مینشيند، هيچ حقی در جامعه، حکومت يا خانواده ندارد. وی از
چه سطحی از آگاهی برخودار است؟ او از خود هيچ «ايدهای» ندارد! همه چيز طبق دستور
پدر يا شوهر انجام میشود…
عقبماندگی و بیحقوقی که زنان از آن رنج میبرند،
انقياد و بیتفاوتی آنها، هيچ سودی برای طبقه کارگر ندارد، و در واقع مستقيماً به
زيان آن است. اما کارگر زن چگونه بايد جذب جنبش شود، او را چگونه بايد بيدار کرد؟
سوسيال دمکراسی در خارج بلافاصله راهحل درست را پيدا
نکرد. سازمانهای کارگران به روی زنان کارگر باز بودند، اما تعداد کمی وارد شدند.
چرا؟ زيرا طبقه کارگر در ابتدا پی نبرد که کارگر زن از نظر قضايی و اجتماعی محرومترين
عضو آن طبقه است، که کارگر زن طی قرنها تشر خورده، مرعوب شده، تحت پيگرد
قرار گرفته است، و اينکه برای انگيزش ذهن و قلب او يک رويکرد ويژه لازم است،
کلماتی که برای او به عنوان يک زن قابل درک باشند. کارگران بلافاصله اين را درک
نکردند که در اين جهانِ استثمار و فاقد حقوق، زن نه تنها به عنوان فروشنده کار
خود، بلکه همچنين به عنوان يک مادر، به عنوان يک زن… استثمار میشود.
سوسياليستها در هر کشور تقاضای حمايتهای ويژه برای کار
زنان، بيمه مادر و کودک، حقوق سياسی برای زنان را آغاز نمودند و از منافع زنان
دفاع کردند.
حزب کارگران هر چه روشنتر اين هدف دوم را در مورد زنان کارگر
درک کرد، زنان با اشتياق بيشتر به حزب پيوستند، و بيشتر پی بردند که حزب مدافع
واقعی آنهاست، [و] اينکه طبقه کارگر برای نيازهای آنی و منحصراً زنانه آنها نيز
مبارزه میکند.
اما، حزب سوسياليست کارگران هنگامی که اين را درک کرد،
جسورانه در هر دو مورد، در دفاع از زن، به عنوان يک زن، يک زن خانهدار و يک مادر
اقدام نمود.
زنان کارگر خود، متشکل و آگاه، برای روشن کردن اين هدف
کار بزرگی کرده اند. اکنون بار اصلی کار برای جلب بيشتر زنان کارگر به جنبش
سوسياليستی بر دوش زنان است. احزاب در هر کشور کميتهها، دبيرخانهها و دفاتر ويژه
زنان دارند. اين کميتههای زنان در ميان جمعيت مؤنث که عمدتاً هنوز از نظر سياسی
آگاه نيست، فعاليت میکنند، آگاهی زنان کارگر را بالا برده و آنها را متشکل میکنند.
آنها همچنين اين مسايل و تقاضاها را که از نزديک بر زنان تأثير می گذارند در نظر
میگيرند: حمايت و مزايا برای زنان باردار و شيرده، نظارت قانونی بر کار زنان،
کارزار عليه فحشاء و مرگ نوزاد، تقاضا برای حقوق سياسی زنان، بهبود مسکن، کارزار
عليه بالارفتن هزينه زندگی، وغيره.
بدينسان، زنان کارگر، به عنوان اعضای حزب برای آرمان
مشترک طبقه میرزمند، در حالی که همزمان با آن نيازها و تقاضاهايی که از نزديک بر
خود آنها به عنوان زن، زن خانهدار و مادر تأثير دارد را تدوين و مطرح میکنند.
حزب اين تقاضاها حمايت نموده و برای آنها مبارزه میکند … نيازهای زنان کارگر بخش
لاينفک آرمان مشترک کارگران است!
در «روز
زن» متشکل عليه فقدان حقوق خود تظاهرات بر پا میکنند. اما، برخی خواهند گفت چرا
اين گزينش زنان
کارگر؟ چرا «روزهای» ويژه «زن»، چرا اعلاميههای ويژه برای زنان کارگر، ميتينگها
و کنفرانسها برای زنان طبقه کارگر؟ آيا اين، در تحليل نهايی، يک امتياز به فمينيستها
و هواداران حق رأی برای زنان نيست؟
تنها کسانی که تفاوت راديکال بين جنبش سوسياليستی زنان و
[جنبش] بورژوايی هوادار حق رأی زنان را درک نمیکنند میتوانند اين گونه فکر کنند.
هدف فمينيستها چيست؟ هدف آنها
رسيدن به همان امتيازات، همان قدرت، همان حقوقی در درون جامعه سرمايهداری است که اکنون
شوهران، پدران و برادرانشان دارند. هدف زنان
کارگر چيست؟ هدف آنها از بين
بردن تمام امتيازاتی است که از تولد و ثروت ناشی میشود. برای زن کارگر فرقی نمیکند
که چه کسی، مرد يا زن «ارباب» است. او همراه با کل طبقه میتواند وضعيت خود را به
عنوان يک کارگر بهتر کند.
فمينيستها هميشه و همه جا حقوق برابر میخواهند. زنان
کارگر پاسخ میدهند: ما خواستار حقوق برای هر شهروند، مرد و زن، هستيم، اما آماده
نيستيم فراموش کنيم که ما نه تنها کارگر و شهروند، بلکه همچنين مادر هستيم! و به
عنوان مادر، به عنوانی زنی که به آينده حيات میدهد، ما خواستار توجه ويژه به خود
و فرزندامان، و حمايت ويژه از سوی دولت و جامعه هستيم.
فمينيستها تلاش میکنند حقوق سياسی به دست آورند.اما
اينجا نيز راههای ما جدامیشوند. برای زنان بورژوازی، حقوق سياسی صرفاً ابزاری است که به آنها امکان میدهد
راحتتر و امنتر در جهانی که بر استثمار زحمتشکان بنا شده است، پيشرفت کنند. برای
زنان کارگر، حقوق سياسی يک گام در مسير پرسنگلاخ و دشواری است که به دنيای کارگری
مطلوب منتهی میشود.
راههايی که زنان کارگر و بورژواهای هوادار حق رأی زنان
دنبال میکنند مدتهاست که از هم جدا شده اند. بين اهدافی که زندگی در مقابل آنها
قرار داده است، تفاوتهای بسيار عظيمی وجود دارد. بين منافع زن کارگر و خانمی که
مالک است، بين خدمتکار و خانم خانه… تضادهای عظيمی وجود دارد. هيچ نقطه تماس، آشتی
يا همگرايی بين آنها وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد. بنابراين، مردان
کارگر نبايد از روز زن مجزا، يا کنفرانسهای ويژۀ زنان کارگر، يا مطبوعات ويژه آنها
هراسی داشته باشند.
هر شکل ويژه و متمايز کار در ميان زنان طبقه کارگر صرفاً
ابزاری برای بالا بردن آگاهی زنان کارگر و جلب آنها به صفوف کسانی است که برای
آينده بهتر مبارزه میکنند… روزهای زن و کار آهسته و پروسواس برای بالا بردن
خودآگاهی زن کارگر نه به تفرقه، بلکه به امر وحدت طبقه کارگر خدمت میکند.
بگذاريد يک حس شادیبخش خدمت به آرمان طبقاتی مشترک و
مبارزه همزمان با آن برای رهايی زنانگی خودشان الهامبخش زنان کارگر برای پيوستن
به جشن روز زن باشد.
http://www.marxists.org/archive/kollonta/1913/womens-day.htm
***
وجود تقسیم جنسیتی کار در همه جوامع باعث
شده که برخیها ادعا کنند که نابرابری «طبیعی»، «ناگزیر»، نتیجه تفاوتهای سرشتی
در ترکیب مغزی یا بیولوژی، از جمله آسیبپذیری زنان طی بارداری و پرورش کودک است.
دیگران پذیرفته اند که، در یک نقطه در تاریخ، مردان به علت توان جسمی بیشتر و/یا
خشونت جنس مذکر-از جمله ارعاب و تجاوز- بر زنان مسلط شده اند. برخیها معتقدند در
تاریخ دو موتور وجود دارد: مبارزه طبقاتی و مبارزه جاری بین دو جنس. شواهد باستانشناسی
و دیگر شواهد به نحو فزایندهای نظر انگلس را در «منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و
دولت» تأیید میکنند که ستم بر زنان به موازات جامعه طبقاتی ظهور کرد و هم استثمار
طبقاتی و هم ستم بر جنس مؤنث در ظهور روابط مالکانه مبتنی بر انباشت خصوصی ریشه
دارند.