کرونا و دورپیماییهای سرمایه
کرونا و دورپیماییهای سرمایه
راب
والاس، الکس لیبمن، لوییس فرناندو چاوز و رودریک والاس
ترجمهی هومن کاسبی
نقد اقتصاد سیاسی <comment+pafa6ae5cauy5va97y9mrhlk@comment.wordpress.com>
کرونا و دورپیماییهای سرمایه / راب والاس، الکس لیبمن، لوییس فرناندو چاوز و رودریک والاس / ترجمهی هومن کاسبی
نقد اقتصاد سیاسی
نسخهی پی دی اف: covid 19 and circuits of capital--
این مقاله، «بررسی ماه» شمارهی مه 2020 [مانتلی ریویو] است. نسخهی چاپی، همان تاریخی را بر خود خواهد داشت که در پایان مقالهی امروز به چشم میخورد، یعنی 27 مارس 2020. در تاریخ مانتلی ریویو بیسابقه است که «بررسی ماه» بهصورت آنلاین بیش از یک ماه پیش از انتشار شماره بهطورکامل منتشر شود و گواه بر شرایط اضطراری کنونی است. پیشبینی میکنیم که وقتی تمام نشریه در اول ماه مه بهصورت آنلاین منتشر شود، بهروزرسانیهای جزئی به آن افزوده خواهند شد.
- هیأت تحریریهی مانتلی ریویو
محاسبه
کووید-19، بیماری ناشی از ویروس کرونای سارس-کاو-2،[1] دومین ویروس شدید سندرم حاد تنفسی از سال 2002، اکنون رسماٌ عالمگیر اعلام شده است. در اواخر ماه مارس، کل ساکنین شهرها در خانههای خود سرپناه گرفتهاند و به دلیل موج بیماران، چراغ بیمارستانها یکبهیک در راهبندان پزشکی روشن میشود.
چین که شیوع اولیهی بیماری در آن کشور در حال فروکش کردن است، اکنون راحتتر نفس میکشد.[i] کرهی جنوبی و سنگاپور نیز همینطور. قارهی اروپا، بهویژه ایتالیا و اسپانیا و نیز بهطور فزایندهای سایر کشورها، در حال حاضر زیر بار مرگومیرها کمر خم کرده است درحالیکه هنوز در اوایل شیوع قرار دارد. موارد ابتلا در آمریکای لاتین و آفریقا تازه دارند رو به افزایش میروند و برخی کشورها بهتر از سایرین آماده شدهاند. در ایالاتمتحده که اگرچه حتی فقط بهعنوان ثروتمندترین کشور در تاریخ جهان طلایهدار بهشمار میآید، آیندهی نزدیک تیرهوتار به نظر میآید. شیوع بیماری طبق برنامه تا ماه مه در ایالاتمتحده به اوج خود نمیرسد اما کارگران مراقبتهای بهداشتی و ویزیتورهای بیمارستان از پیش در حال جنگیدن با چنگ و دندان بر سر دسترسی به ذخایر روبهکاهش تجهیزات حفاظت شخصی هستند.[ii] پرستاران که مرکز کنترل و حفاظت از بیماریها (CDC)[2] بهطرز مخوفی استفاده از سربند و روسری را بهعنوان ماسک به آنها توصیه کرده، از پیش اعلام کردهاند که «سیستم محکوم به شکست است».[iii]
در عین حال، دولت ایالاتمتحده همچنان تجهیزات اساسی پزشکی را که ابتدا از خرید آنها خودداری کرده بود، با پیشنهاد قیمت بالاتر از چنگ دولتهای منفرد میرباید. این کشور همچنین سختگیری مرزی را بهعنوان مداخلهی سلامت عمومی اعلام کرده است، درحالیکه به خاطر رسیدگیهای نامناسب، ویروس به تاختوتاز خود درون کشور ادامه میدهد.[iv]
یک تیم اپیدمیولوژی در کالج امپریال پیشبینی کرده است که بهترین کارزارها برای کاستن از وخامت اوضاع -مسطح کردن منحنی ترسیمشده از تجمع موارد بیماری، با قرنطینه کردن موارد شناساییشده و فاصلهگذاری اجتماعی سالمندان- باز هم در ایالاتمتحده 1.1 میلیون نفر فوتی و بارِ موارد ابتلای هشت برابر بیش از کل تختهای مراقبتهای ویژهی کشور بهجا خواهند گذاشت.[v] سرکوب بیماری به امید پایان دادن به شیوع، سلامت عمومی را بیشتر به قرنطینهی موارد مبتلا (و اعضای خانوادهی آنها) به سبک چینی و فاصلهگذاری در گسترهی اجتماع، ازجمله تعطیل کردن مؤسسات، خواهد کشاند. این کار باعث خواهد شد که بازهی پیشبینیشدهی فوتیها تا حدود 200هزار نفر در ایالاتمتحده کاهش یابد.
گروه کالج امپریال تخمین میزند که کارزاری موفقیتآمیز برای سرکوب بیماری حداقل باید به مدت هجده ماه پیگیری شود که انقباض اقتصادی و زوال خدمات اجتماعی را با خود به همراه میآورد. این تیم پیشنهاد داد که میان الزامات کنترل بیماری و مسائل اقتصادی، از طریق قطع و وصل کردن قرنطینهی اجتماع بر اساس سطح معینی از پر شدن تختهای مراقبتهای ویژه، تعادل برقرار شود.
مدلسازهای دیگر ایستادگی کردهاند. گروهی به سرپرستی نسیم طالب[3] با آوازهی قوی سیاه اعلام میکند که مدل کالج امپریال شامل ردیابی تماس و پایش خانه به خانه نمیشود.[vi] اما نکتهای که آنها در تقابل با مدل کالج امپریال مطرح کردهاند، نادیده میگیرد که شیوع بیماری از آمادگی بسیاری از حکومتها برای برقراری آن نوع از کمربند بهداشتی فراتر رفته است. تنها هنگامی بسیاری از کشورها چنین اقداماتی را مناسب تلقی میکنند که شیوع بیماری افول خود را آغاز کرده باشد؛ و البته امید میرود که این نوع اقدامات با آزمایش مؤثر و دقیق همراه شوند. همانطور که یکی از بذلهگویان گفته بود: «ویروس کرونا بیشازحد رادیکال است. آمریکا به ویروس معتدلتری نیاز دارد که بتوانیم بهتدریج به آن واکنش نشان دهیم».[vii]
گروه طالب به خودداری تیم امپریال از تفحص دربارهی اینکه ویروس را تحت چه شرایطی میتوان به سمت انقراض سوق داد، اشاره میکند. اینگونه ریشهکن کردن بیماری به معنای موارد ابتلای صفر نیست، بلکه به معنای انزوای کافی است تا موارد منفردْ احتمالاً زنجیرهای جدید سرایت ایجاد نکنند. تنها پنج درصد از افراد مستعد پس از تماس با بیمار در چین مبتلا شدند. در عمل، تیم طالب طرفدار برنامهی سرکوب به سبک چینی است؛ با نهایت تلاش و بهقدر کافی سریع تا شیوع را بهسوی انقراض براند بدون اینکه درگیر رقص ماراتنی شود که بین کنترل بیماری و تضمین عملکرد اقتصادی بدون کمبود نیروی کار در نوسان است. بهعبارتدیگر، رویکرد سختگیرانه (و مستلزم منابع) چین، جمعیت آن کشور را از برنامهی جداسازی چندماهه -یا حتی چندساله- رهایی میبخشد که تیم امپریال به سایر کشورها مشارکت در آن را توصیه میکند.
رودریک والاس[4] اپیدمیولوژیست ریاضیاتی، یکی از نویسندگان مقالهی حاضر، اینگونه مدلسازی را کاملاً رد میکند. مدلسازی برای شرایط اضطراری، هرچقدر که ضروری باشد، از این غافل میشود که کی و کجا شروع کند. دلایل ساختاری نیز به هماناندازه بخشی از شرایط اضطراری هستند. پرداختن به آنها به ما کمک میکند تا دریابیم که چگونه بهترین واکنش را نشان دهیم و از صرفاً شروع مجدد همان [نظام] اقتصادی که [در وهلهی نخست] خسارت به بار آورده است، فراتر رویم. والاس مینویسد: «اگر منابع کافی به آتشنشانان داده شود»،
در شرایط عادی، اکثر آتشها در اکثر اوقات را میتوان با حداقل تلفات و تخریب اموال مهار کرد. بااینحال، مهار آتش اساساً وابسته به اقدامی بهمراتب کمتر رمانتیک اما به هماناندازه قهرمانانه است؛ تلاشهای تنظیمی پیوسته و مداوم که از طریق تدوین و اجرای قوانین موجب کاهش مخاطرهی ساختمان میشود و همچنین عرضهی منابع آتشنشانی، بهداشتی و حفاظت از ساختمان را برای همگان در سطوح موردنیاز تضمین میکند...
زمینه برای [مبارزه با] سرایت عالمگیر اهمیت دارد و ساختارهای سیاسی کنونی که به بنگاههای کشاورزی چندملیتی اجازه میدهند تا سودها را ضمن خارجیسازی و اجتماعیسازی هزینهها خصوصی کنند، باید تابع «الزام قانونی» شوند که آن هزینهها را دوباره درونی میسازد، اگر حقیقتاً قرار است از بیماری عالمگیرِ موجب مرگومیر جمعی در آیندهی نزدیک اجتناب کنیم.[viii]
[باید توجه داشت] که عدمآمادگی برای شیوع بیماری و واکنش به آن در ماه دسامبر آغاز نشد، وقتی کشورهای سراسر جهان بهمجرد اینکه کووید-19 از ووهان سرریز کرد، در واکنش [مناسب] ناکام ماندند. بهعنوانمثال، در ایالاتمتحده هنگامی آغاز نشد که دونالد ترامپ تیم آمادگی برای بیماریهای عالمگیر را در تیم امنیت ملی خود منحل کرد یا هفتصد منصب مرکز کنترل بیماری[5] را خالی گذاشت.[ix] همچنین وقتی شروع نشد که مقامات فدرال نتوانستند بر اساس نتایج شبیهسازی عالمگیر 2017 عمل کنند که نشان میداد کشور آماده نیست.[x] یا همانطور که در یکی از عناوین رویترز گفته شده بود، هنگامیآغاز نشد که ایالاتمتحده «ماهها قبل از شیوع ویروس، کارشناس مرکز کنترل بیماری در چین را عزل کرد»، اگرچه از دست دادن تماس مستقیم اولیه با کارشناس آمریکایی حاضر در چین، قطعاً واکنش ایالاتمتحده را تضعیف کرد. یا با تصمیم تأسفآور برای عدم استفاده از کیتهای آزمایشِ از پیش موجود که سازمان بهداشت جهانی ارائه کرده بودند، آغاز نشد. در کل، تأخیر در اطلاعات اولیه و مجموع خطاها در آزمایش، بیتردید مسئول بسیاری از جانهای ازدسترفته، احتمالاً هزاران نفر، خواهند بود.[xi]
این ناکامیها درواقع از دهها سال پیش برنامهریزی شده بودند، وقتی مشترکات همگانی سلامت عمومی بهطور همزمان مورد غفلت و پولیسازی قرار گرفتند.[xii] کشوری که گرفتار رژیم اپیدمیولوژی فردی و درست-به-موقع (تناقضی به حد اعلی) و فاقد تختهای بیمارستانی و تجهیزات کافی برای عملهای جراحی عادی است، طبق تعریف قادر به تهیهی منابع لازم برای پیگیری نوع سرکوب چینی نیست.
پیرو نظر تیم طالب دربارهی استراتژیهای مدل از منظر صریحاً سیاسیتر، لوییس فرناندو چاوز[6] اکولوژیست بیماری، یکی دیگر از نویسندگان مشترک این مقاله، به ریچارد لوینز[7] و ریچارد لوونتین[8] زیستشناسان دیالکتیکی ارجاع میدهد تا تصدیق کند که «بگذار آمار سخن بگوید»، صرفاً تمام مفروضاتی را که پیشاپیش پنهان شده، نادیده میگیرد.[xiii] مدلهایی همچون مطالعهی امپریال، صریحاً دامنهی تحلیل را به پرسشهای تنگنظرانه درون چارچوب نظم اجتماعی مسلط محدود میکنند. آنها به خاطر طراحی خود قادر به ثبت نیروهای گستردهتر بازار که به شیوع دامن میزنند و تصمیمات سیاسی موجود در شالودهی مداخلات نیستند.
بهطور آگاهانه یا خیر، طرحهای حاصل از آن مدلها تضمین سلامت برای همگان را در مرتبهی دوم اهمیت قرار میدهند، ازجمله برای هزاران نفر از آسیبپذیرترین کسانی که اگر کشور میان کنترل بیماری و اقتصاد در نوسان باشد، کشته خواهند شد. تصور فوکویی ازدولتی که بر اساس منافع خودش با جمعیت رفتارمیکند، تنها بازنمود یک بهروزرسانی، گرچه خوشخیمتر، درسائق مالتوسی برای مصونیت رمهوار است که حکومت محافظهکار بریتانیا و اکنون هلند پیشنهاد میکنند؛ که به ویروس اجازه میدهد جمعیت را بدون مانع در ورطهی تباهی فروببرد.[xiv] شواهد اندکی فراسوی این امید ایدئولوژیک وجود دارد که مصونیت رمهوار، توقف شیوع را تضمین خواهد کرد. ویروس ممکن است بهراحتی از بطن پوشش ایمنی جمعیت سر برآورد.
مداخله
در مقابل، چه باید کرد؟ نخست، باید درک کنیم که در صورت واکنش صحیح به شرایط اضطراری، ما همچنان درگیر اضطرار و خطر خواهیم بود.
ما باید بیمارستانها را ملی کنیم، یعنی همان کاری که اسپانیا در واکنش به شیوع انجام داد.[xv] ما باید مانند سنگال، هزینهی اضافی برای آزمایش در حجم بالا و مجدد اِعمال کنیم.[xvi] ما باید داروها را اجتماعی کنیم.[xvii] ما باید برای آهسته کردن روند فرسودگی کارکنان پزشکی، حداکثر حفاظت را از کارکنان به عمل آوریم. ما باید حق تعمیر ونتیلاتورها (دستگاه تنفس مصنوعی) و سایر ماشینآلات پزشکی را تضمین کنیم.[xviii] ما باید تولید انبوه آمیزهای از آنتیویروسهای گوناگون را همچون ریمدیزیویر[9] و کلروکین[10] ضد-مالاریای مکتب قدیمی (و هر داروی دیگری که نویدبخش به نظر میآید) آغاز کنیم و در عین حال آزمایشهای بالینی را برای آزمودن اینکه آنها خارج از آزمایشگاه مؤثرند یا نه، انجام دهیم.[xix] نوعی نظام برنامهریزی باید اجرا شود تا (1) شرکتها را مجبور به تولید ونتیلاتورها و تجهیزات حفاظت شخصی موردنیاز برای کارگران مراقبتهای بهداشتی کند و (2) تخصیص به اماکنی با بیشترین نیازها را در اولویت قرار دهد.
ما باید نیروی عظیمی برای تأمین نیروی کار -از تحقیقات تا مراقبت- به منظور مقابله با بیماری عالمگیر مستقر سازیم تا به الزاماتی رسیدگی کند که ویروس (و هر عامل بیماریزای دیگری که از راه برسد) بر دوش ما میگذارد. شمار تختهای مراقبتهای ویژه، پرسنل و تجهیزات لازم باید با موارد مراجعه هماهنگ باشد تا سرکوب بیماری بتواند شکاف عددی موجود را برطرف کند. بهعبارتدیگر، ما نمیتوانیم ایدهی صرفاً جان سالم بهدر بردن از حملهی هوایی مداوم کووید-19 را بپذیریم فقط برای اینکه بعداً به ردیابی تماس و انزوای موارد بیماری برای راندن شیوع به زیر حد آستانهی آن، بازگردیم. ما باید افراد کافی را استخدام کنیم تا هماکنون کووید-19 را خانهبهخانه شناسایی کنند و آنها را به وسایل محافظ لازم مانند ماسکهای کافی مجهز کنیم. در امتداد این راه باید سازماندهی جامعه حول خلعید، از صاحبخانهها تا تحریم سایر کشورها، را متوقف کنیم تا مردم بتوانند هم از بیماری و هم از علاج آن جان به درببرند.
بااینحال، تا زمانی که بتوان چنین برنامهای را اجرا کرد، بخش اعظم جمعیت عمدتاً به حال خود رها میشوند. حتی در همین حال که دائماً باید با روحیهی سنتِ تا حد زیادی ازدسترفته در سازماندهی پرولتری از 150 سال پیش بر حکومت های متمرد فشار آوریم، کسانی که قادر هستند باید هرروز به گروههای نوظهور یاری متقابل و بریگادهای محله بپیوندند.[xx] کارکنان متخصص سلامت عمومی که اتحادیهها میتوانند از آنها چشم بپوشند، باید به این گروهها تعلیم دهند تا مانع از انجام اقداماتی از روی مهربانی شوند که به انتشار ویروس منتهی میشود.
اصرار بر اینکه خاستگاه ساختاری ویروس را در برنامهریزی اضطراری بگنجانیم، کلیدی در اختیار ما مینهد تا هر گام روبهجلو در حفاظت از مردم را مقدم بر سود قرار دهیم.
یکی از خطرات بسیاری که اکنون جریان دارد این است که احساس وحشت یا هراس فعلی را عادیسازی کنیم. ما باید شوکی را که به ما وارد آمد وقتی متوجه شدیم ویروس سارس دیگری از پناهگاه حیاتوحش خود به درآمده و در عرض هشت هفته خودش را در سراسر بشریت پراکنده است، حفظ کنیم.[xxi] ویروس در یک پایانهی خط عرضهی منطقهای در غذاهای عجیبوغریب ظاهر شد و زنجیرهای از سرایتهای انسان-به-انسان را با موفقیت در انتهای دیگر در شهر ووهان چین به راه انداخت.[xxii] از آنجا، شیوع هم بهصورت محلی گسترش یافت و هم بر هواپیماها و قطارها جهید و از طریق شبکهای ساختاریافته با ارتباطات مسافرتی و در سلسلهمراتبی از شهرهای بزرگتر به شهرهای کوچکتر در سراسر جهان منتشر شد.[xxiii]
بهغیراز توصیف بازار مواد غذایی وحشی در شرقشناسی متعارف، تلاش اندکی صرف بدیهیترین پرسشها شده است. چگونه بخش مواد غذایی عجیبوغریب به جایی رسید که بتواند کالاهای خود را در کنار دامهای سنتیتر در بزرگترین بازار ووهان بفروشد؟ حیوانات در پشت کامیون یا در کوچهای تنگ و تاریک فروخته نمیشدند. به مجوزها و پرداختها (ومقرراتزدایی از آنها) بیندیشید .[xxiv] بسیار فراتر از شیلات، بخش مواد غذایی وحشی در سراسر جهان به بخشی بیشازپیش رسمی تبدیل شده است و هر چه بیشتر همان منابعی در آن سرمایهگذاری میکنند که پشتیبان تولید صنعتی هستند.[xxv] اگرچه هیچکجا مقدار خروجی [مواد غذایی وحشی] به پای تولید صنعتی نیز نمیرسد، اما تمایز اکنون مبهمتر است.
جغرافیای اقتصادی دارای همپوشانی، از بازار ووهان به مناطق داخلی کشور گسترش مییابد که در آنجا، مواد غذایی عجیبوغریب و سنتی با عملیاتی در جوارِ اراضی بکری که هر آن کوچکتر میشود، پرورش داده میشوند .[xxvi] همچنانکه تولید صنعتی به آخرین بقایای جنگل دستدرازی میکند، عملیات خوراک وحشی باید بیشتر [به اعماق جنگل] نفوذ کند تا خوراک لذیذ خود را پرورش بدهند یا به آخرین مواضع یورش ببرند. درنتیجه، عجیبوغریبترین عوامل بیماریزا، در این مورد سارس-2 به میزبانی خفاش، راه خود را به کامیون باز میکنند، چه از طریق حیوانات خوراکی و چه از طریق نیروی کاری که مراقب آنها است؛ تیر خلاص از یک انتهای دورپیماییِ رو به افزایش حاشیهی شهری به انتهای دیگر، پیش از رسیدن به صحنهی جهانی.[xxvii]
نفوذ
تأمل بر آن ارتباط به همان اندازه در برنامهریزی روبهجلو در طی این شیوع به ما کمک میکند که در درک اینکه چگونه بشریت خودش را در چنین دامی انداخت.
برخی عوامل بیماریزا دقیقاً از مراکز تولید ظهور میکنند. [برای مثال]، باکتریهای حاصل از مواد غذایی مانند سالمونلا[12] و کامپیلوباکتر[13] [دراینباره] به ذهن متبادر میشوند. اما بسیاری از آنها مانند کووید-19 در خط مقدم تولید سرمایه به وجود میآیند. بهراستی، حداقل 60 درصد از عوامل جدید بیماریزای انسانی با سرریز کردن از جانوران وحشی به اجتماعات انسانی محلی (پیش از انتشار موفقترینِ آنها به سایر نقاط جهان) پدیدار میشوند.[xxviii]
شماری از اشخاص ذینفوذ در حوزهی سلامت زیستبومی که بودجهی برخی از آنها را کولگیت-پالمولیو[14] و جانسون اند جانسون[15] -شرکتهایی که جدیدترین پیشرفتهای تکنولوژیک را در جنگلزدایی ناشی از کشاورزی تجاری بهپیش میرانند- تا حدی تأمین میکنند، نقشهای جهانی را بر اساس شیوعهای سابق از سال 1940 تاکنون تولید کردهاند که نشان میدهد احتمال ظهور و گسترش عوامل بیماریزای جدید در کجا وجود دارد.[xxix] هرچه رنگ روی نقشه گرمتر باشد، احتمال بروز عامل بیماریزای جدید در آنجا بیشتر است. اما نقشهی این تیم -قرمز تیره در چین، هند، اندونزی و بخشهایی از آمریکای لاتین و آفریقا- با مغشوش کردن چنین جغرافیاهای مطلقی، نکتهی مهمی را از نظر دور داشت. تمرکز بر مناطق شیوع، روابط مشترک کنشگران اقتصادی جهانی را که به اپیدمیولوژیها شکل میدهند، نادیده میگیرد.[xxx] منافع سرمایه در پشتیبانی از تغییرات ناشی از تولید و توسعه در استفاده از زمین و ظهور بیماری در نقاط توسعهنیافتهی جهان، به تلاشهایی پاداش میدهد که مسئولیت شیوع بیماری را به گردن جمعیتهای بومی و اعمال فرهنگی ظاهراً «کثیف» آنها بیندازند.[xxxi] آمادهسازی گوشت جانوران وحشی و دفن مردگان در خانه، دو رَویهی فرهنگی هستند که برای ظهور عوامل بیماریزای جدید سرزنش میشوند. در مقابل، ترسیم جغرافیاهای رابطهمندْ ناگهان نیویورک، لندن و هنگکنگ، منابع اصلی سرمایهی جهانی، را به سه مورد از بدترین نقاط حساس جهان تبدیل میکند.
در همین حال، مناطق شیوعْ دیگر حتی تحت تشکیلات سیاسی سنتی سازماندهی نمیشوند. تبادل نابرابر زیستبومی - هدایت بدترین آسیب از کشاورزی صنعتی به جنوب جهان - بهجای اینکه صرفاً اماکن را بهواسطهی امپریالیسم تحت هدایت دولت از منابع تهی سازد،، بهسوی مجتمعهای پیچیدهی جدیدی در پهنهی مقیاسها و کالاهای مختلف حرکت کرده است.[xxxii] کشاورزی تجاری، عملیات استخراجی خود را در شبکههای ناپیوستهی فضایی در میان سرزمینهایی با مقیاسهای مختلف از نو پیکربندی میکند.[xxxiii] بهعنوانمثال، سلسلهای از «جمهوریهای سویای»[16] چندملیتی در حال حاضر در سراسر بولیوی، پاراگوئه، آرژانتین و برزیل گسترده هستند. تغییرات در ساختار مدیریت شرکت، سرمایهگذاری، پیمانکاری فرعی، جایگزینهای زنجیرهی عرضه، اجاره و ادغام اراضی فراملی، این جغرافیای جدید را تجسم میبخشند.[xxxiv] این «کشورهای کالایی» که با فراروی از مرزهای ملی به نحو انعطافپذیری در گسترهی زیستبومها و مرزهای سیاسی جای گرفتهاند، اپیدمیولوژیهای جدیدی را در امتداد راه تولید میکنند.[xxxv]
بهعنوانمثال، علیرغم جابهجایی عمومی جمعیت از مناطق روستایی کالاییشده به زاغههای شهری که امروزه در سراسر جهان ادامه مییابد، شکاف روستا-شهر که بخش اعظم بحث پیرامون ظهور بیماری را بهپیش میراند، نیروی کار اعزام شده به روستا و رشد سریع شهرکهای روستایی به دساکوتاهای[17] حاشیهی شهر (دهکدههای شهری) یا تزویشنشتات[18] (میان شهرها) را از نظر دور میدارد. مایک دیویس[19] و دیگران تشخیص دادهاند که چگونه این مناظر که بهتازگی در حال شهریشدن هستند، بهعنوان بازارهای محلی و همچنین قطبهای منطقهای برای کالاهای کشاورزی جهانی که از آنها میگذرند، عمل میکنند .[xxxvi] برخی از این مناطق حتی «پسا-کشاورزی» شدهاند.[xxxvii] درنتیجه، پویاییهای امراض جنگلی، منابع دیرین عوامل بیماریزا، دیگر تنها محدود به مناطق داخل کشور نیستند. اپیدمیولوژیهای مرتبط با آنها خودشان بهصورت رابطهمند درآمدهاند و در پهنهی زمان و مکان ظاهر میشوند. سارس ناگهان میتواند خودش را تنها چند روز پس از خروج از غار خفاش خود، در حال سرریز به انسانها در شهر بزرگ بیابد.
اکوسیستمهایی که اینگونه ویروسهای «وحشی» در آنها تا حدودی تحت کنترل پیچیدگیهای جنگلهای استوایی قرار داشتند، به خاطر جنگلزدایی تحت هدایت سرمایه، و به دلیل نقایص در سلامت عمومی و بهداشت زیستمحیطی در انتهای دیگر توسعهی حواشی شهرها، بهطور چشمگیری آب میروند.[xxxviii] درحالی که بسیاری از عوامل بیماریزای جنگلی درنتیجه همراه با گونههای میزبان خود میمیرند، زیرمجموعهای از سرایتها که روزگاری ولو فقط بهخاطر نرخ نامنظم مواجهه با گونههای میزبان عادی خود نسبتاً سریع درجنگل خاموش میشدند اکنون در حال گسترش در سراسر جمعیتهای مستعد انسانی هستند که آسیب پذیری آنها در برابر ابتلا به بیماری اغلب با برنامههای ریاضت اقتصادی و مقررات فاسد در شهرها تشدید میشود. شیوع بیماریهای حاصله، حتی رویارو با واکسنهای مؤثر، حاکی از وسعت، مدت و تکانهی بیشتری است. آنچه زمانی سرریزهای محلی بود، اکنون همهگیری است که راه خود را از خلال شبکههای جهانی سفر و تجارت باز میکند.[xxxix]
با این تأثیر جابهجایی –تنها با تغییر در پیشزمینهی زیستمحیطی- بیماریهای متعارف قدیمی نظیر ابولا، زیکا، مالاریا و تب زرد که نسبتاً اندک تحول مییابند، همگی ناگهان به تهدیدهای منطقهای تبدیل شدهاند.[xl] آنها بهناگهان از تأثیر در روستاهای دوردست، بهسوی آلودگی هزاران نفر در شهرهای بزرگ حرکت کردهاند. تقریباً در جهت اکولوژیک دیگر، حتی حیوانات وحشی نیز که بهطورمعمول مخازن طولانیمدت بیماری هستند، متحمل ضربات سختی میشوند. میمونهای بومی دنیای جدید که جمعیتشان بهوسیلهی جنگلزدایی چندپاره شده است، مستعد تب زرد نوع وحشی هستند که حداقل صدسال در معرض آن بودهاند. آنها مصونیت رمهوار خود را از دست میدهند و صد هزار صد هزار میمیرند.[xli]
گسترش
کشاورزی کالایی، ولو تنها با گسترش جهانی خود، نقش پیشران و همچنین پیوندی را ایفا میکند که عوامل بیماریزا از خاستگاههای گوناگون، از آن طریق از دوردستترین مخازن به بینالمللیترین مراکز جمعیتی منتقل میشوند.[xlii] در همینجا و در امتداد راه است که عوامل بیماریزای جدید به اجتماعات محصور کشاورزی نفوذ میکنند. هر چه زنجیرههای عرضهی مربوطه طولانیتر باشند و هر چه وسعت جنگلزدایی مجاور بیشتر باشد، عوامل بیماریزای مشترک میان انسان و جانوران که به زنجیرهی غذایی وارد میشوند، متنوعتر (وعجیب و غریبتر ) خواهند بود. ازجمله عوامل بیماریزای نوظهور و مجدد ناشی از مزارع و مواد غذایی که از سراسر حوزهی آنتروپوژنیک[20] (انسانزاد) سرچشمه میگیرند، عبارتند از: تب خوکی آفریقایی، کامپیلوباکتر،[21] کریپتوزپوریدیوم،[22] سیکلوسپورا،[23] ابولا رستون،[24] اشریشیا کلی او 157: اچ 7،[25] بیماری پا و دهان، هپاتیت ای، لیستریا،[26] ویروس نیپا،[27] تب کیو،[28] سالمونلا، ویبریو،[29] یرسینیا[30] و انواعی از گونههای بدیع آنفلوانزا، ازجمله H1N1 (2009)، H1N2v، H3N2v،H5N1، H5N2، H5Nx، H6N1، H7N1، H7N3، H7N7، H7N9 و H9N2.[xliii]
هرچند ناخواسته، تمامیت خط تولید حول رویههایی سازمان یافته است که به تطور واگیریِ عامل بیماریزا و انتقال متعاقب آن سرعت میبخشند.[xliv] رشد کشتهای تکمحصولی ژنتیکی – جانوران و گیاهان خوراکی با ژنومهای تقریباً یکسان - سدهای سیستم ایمنی را که انتقال را در جمعیتهای متنوعتر کند میکنند، از بین میبرد.[xlv] عوامل بیماریزا اکنون میتوانند حول ژنوتیپهای ایمنی معمول میزبان، بهسرعت تطور یابند. در همین حال، شرایط پرجمعیت بر واکنش دستگاه ایمنی تأثیر منفی میگذارد.[xlvi] اندازه و تراکم بیشتر جمعیتِ حیوانات مزرعه در مزارع کارخانهای، انتقال وابتلای مکرر بیشتر را تسهیل میکند.[xlvii] توان عملیاتی بالا که بخشی از هر تولید صنعتی است، موجودی دائماً تجدیدیافتهای از مستعدان بیماری را در سطوح انبار، مزرعه و منطقه فراهم میکند و از تطور مرگباریِ عوامل بیماریزا لگام برمیدارد.[xlviii] اسکان شمار زیادی از حیوانات در کنار هم، به حال آن گونههایی از عوامل بیماریزا مساعد است که بهتر از همه بتوانند آن جانوران را کنفیکون کنند. کاهش سن کشتار -به شش هفته در مرغها- احتمالاً عوامل بیماریزایی را گزینش میکند که قادرند از سیستمهای ایمنی نیرومندتر جان به درببرند.[xlix] افزایش وسعت جغرافیایی تجارت و صادرات حیوانات زنده باعث افزایش تنوع بخشهای ژنومی شده که عوامل بیماریزای مرتبط با آن حیوانات با هم تبادل میکنند، و نرخ کاوش عاملان بیماریزا در امکانات تطوری خود را افزایش داده است.[l]
اگرچه تطور عامل بیماریزا در تمام این راهها بهپیش میتازد، اما مداخلهای حتی به درخواست خود صنعت [برای جلوگیری از این تطور] درکار نیست، غیر از مداخلاتی که برای حفظ حاشیههای مالیِ هر بخش در برابر شرایط اضطراری ناگهانی ناشی از شیوع بیماری لازم است.[li] گرایش این روند در جهت بازرسیهای کمتر حکومت از مزارع و کارخانههای فرآوری، تصویب قانون علیه نظارت حکومتی و افشاگریهای اکتیویستی، و قوانین حتی ع