تئوری لنینی انقلاب سوسیالیستی بخش سوم- پایانی

تئوری لنینی انقلاب سوسیالیستی

بخش سوم- پایانی

۰۳ اردیبهشت - ثور- ۱۳۹۹

نویسنده: 

کازیکف، ایوان آندره‌ یویچ، دکترای علوم فلسفی، پروفسور دانشکده سیاست ‌شناسی دانشگاه دولتی مسکو

مترجم: سایت «۱۰ مهر»

برگرفته از : نشریه تئوریک «روشنگری سیاسی»، از انتشارات حزب کمونیست فدراسیون روسیه

لنین انقلاب فوریه روسیه را به‌عنوان ادامه انقلاب بورژوا دمکراتیک سال ‌های ۱۹۰۷-۱۹۰۵ در نظر می‌ گرفت، انقلابی که هرچند نتوانست وظایف بورژوا دمکراتیک آن مرحله را کاملاً به انجام برساند، اما در مبارزه طبقاتی جاری در کشور نقش مهمی ‌بازی کرد. این انقلاب «زمین جامعه را عمیقاً شخم زد، همه پیش‌داوری‌ های باقی‌ مانده از قرون و اعصار را از ریشه برکند و میلیون‌ها کارگر و ده‌ها میلیون دهقان را به زندگی سیاسی جلب کرد. در این انقلاب، همه طبقات (و همه احزاب عمده) جامعه روسیه، ماهیت واقعی خود، تناسب واقعی منافع خود، نیروی خود، شیوه عمل خود و اهداف دور و نزدیک خود را به همدیگر و به همه جهانیان نشان دادند». (لنین، مجموعه آثار، جلد ۳۱، صفحه ۲۱).

این انقلاب تأثیر انقلابی بزرگی بر جنبش کارگری در دیگر کشورها گذاشت.
لنین ویژگی‌های انقلاب فوریه و نیروهای محرکه آن را همه‌جانبه بررسی کرد و نشان داد که اگرچه این انقلاب طی زمان کوتاهی رخ داد اما بنابر برخی «شرایط با اهمیت تاریخی ـ جهانی»، نتایج ویژه‌ای دارد. 

نخستین انقلاب روسیه، این بزرگ‌ترین نبرد و عظیم‌ترین انرژی انقلابی پرولتاریای روس در سال‌های ۱۹۰۷-۱۹۰۵ و در پی آن دوره ضدانقلابی ( ۱۹۱۴-۱۹۰۷)، همه ماهیت سلطنت تزاری را آشکار کرد و آن را به نهایت خود رساند. با توجه به این اوضاع و احوال، انقلاب فوریه ضربه جدی بر تزاریسم بود که مشترکاً توسط دو نیرو بر آن فرود آمد: همه بورژواها و ملاکان روسیه و رهبران آن‌ ها به نمایندگی از سرمایه ‌داری انگلیسی ـ فرانسوی، از یک‌سو و نمایندگان شوراهای کارگران که تمایل نمایندگان سربازان و دهقانان را هم به طرف خود جلب کرده بودند، از سوی دیگر. «سه اردوی سیاسی، سه نیروی عمده سیاسی به میدان آمدند:

۱ـ سلطنت تزاری، رأس ملاکان و فئودال‌ها، رأس صاحب‌ منصبان و امرای قدیمی ‌ارتش.

۲ـ بورژوازی و کادت‌های روسیه (حزب مشروطه سلطنتی) که خرده‌ بورژوازی هم به‌دنبالش روان شده بود.

۳ـ شورای نمایندگان کارگران که در جستجوی متحدان خود از میان همه پرولتاریا و همه توده‌های فقیر کشور بود». ( لنین، مجموعه آثار جلد ۳۱، صفحه ۱۳)

لنین نوشته است که سرمایه مالی انگلیسی ـ فرانسوی به انقلاب فوریه کمک‌ های مهمی‌ کرد، در حالی که همین سرمایه مالی، در سال‌های ۱۹۰۷-۱۹۰۵، علیه انقلاب در روسیه اقدام کرد و به تزار برای سرکوبی آن کمک رساند و اکنون با سازمان دادن توطئه‌ های آشکار، بلاواسطه و به‌شکلی فعال در انقلاب شرکت کرده است. یکی از عواملی که پیروزی دولت موقت را تأمین کرد، وجود تشکیلات حاضر و آماده همه بورژوازی روسیه در ارگان‌ های شهری و روستایی، در دومای دولتی و در کمیته‌های نظامی ـ صنعتی و غیره بود. (لنین، مجموعه آثار جلد ۳۱ ، صفحه ۳۶) 

لنین خاطرنشان می‌کند که به این نیروهای با خصلت امپریالیستی، جنبش ریشه‌دار و قدرتمند پرولتاریایی هم افزوده شده بود. پرولتاریا با شعار صلح، نان و آزادی انقلاب کرد. او اکثریت ارتش را که از کارگران و دهقانان تشکیل شده بود، به‌دنبال خود کشاند. تبدیل جنگ امپریالیستی به داخلی آغاز شد. این نیروها بر سرانجام انقلاب تأثیر گذاشتند. بورژوازی در سیمای دولت موقت به این علت قدرت را به تصرف درآورد که توانسته بود ثروت، سازمان و اطلاعات را در دستان خود جمع کند. (لنین، مجموعه آثار، جلد ۳۴، صفحه ۵۸) در نخستین روزهای انقلاب فوریه، به موازات دولت موقت، شورای نمایندگان کارگران پتروگراد ایجاد شد. کارگران ضمن مبارزه علیه تزار و برای صلح، نان و آزادی واقعی، با غریزه طبقاتی خود دریافتند که در دوره انقلابی، ضروری است که سازمان جدید انقلابی خود را داشته باشند. 

بنابراین شورای نمایندگان کارگران را ایجاد کردند. در کشور حاکمیت دوگانه به‌وجود آمد. این امر خود را در وجود دو حکومت نشان داد: «حکومت عمده، اصلی و واقعی بورژوازی، دولت موقت لووف و شرکا که همه ارگان‌های دولت را در دست دارد و دولت غیرعمده، فرعی و کنترل ‌کننده در سیمای شورای نمایندگان کارگران و سربازان پتروگراد که ارگان‌های قدرت دولتی را در دست ندارد، اما بلاواسطه و بدون قید‌وشرط بر توده‌ها، کارگران و سربازان مسلح تکیه دارد.

انقلاب دلیرانه سلطنت تزاری را به حاکمیت بورژوازی سپرد و تا آستانه دیکتاتوری انقلابی ـ دمکراتیک کارگران و دهقانان پیش رفت. حاکمیت دوگانه فقط بیانگر دوران گذار بود که در ادامه خود، زمانی که اوضاع و احوال جلوتر رفت به انقلاب بورژوا دمکراتیک بدل شد، اما به دیکتاتوری خالص کارگران و دهقانان نرسید». (لنین، مجموعه آثار، جلد ۳۱، صفحه ۱۵۴)

در این شرایط تازه‌ای که در روسیه به‌وجود آمده بود، لنین مسئله ضرورت سازگار کردن مجدد تاکتیک‌ها و وظایف نزدیک مبارزه انقلابی را با ویژگی‌ های مشخص شرایط تازه، مطرح کرد.

لنین ضمن بررسی انقلاب فوریه هم‌چون مرحله نخست در راه اجرای انقلاب سوسیالیستی در روسیه، تاکتیک‌ های گذار به مرحله دوم انقلاب را که هدفش انتقال همه قدرت در کشور از دولت موقت به شوراها بود، مستدل کرد. لنین یادآوری کرده است که «انتقال قدرت دولتی از دست یک طبقه به دست طبقه دیگر، اولین، عمده‌ترین و مهم‌ترین علامت انقلاب است، چه به‌معنای اکید علمی‌ این مفهوم و چه از نظر علمی ـ سیاسی آن. (لنین، مجموعه آثار، جلد ۳۱، صفحه ۱۳۳)
لنین ضمن اشاره به واقعیت وجود بخش معینی از قدرت در دستان شوراها هم‌چون ارگان‌های توده‌های مردم، نتیجه می‌ گیرد که در این شرایط گذار به مرحله دوم انقلاب، کسب کامل قدرت به شکل مسالمت‌ آمیز ممکن است. او اشاره می‌ کند که شکل سیاسی این گذار را باید شورا ها نمایندگان کارگران، سربازان ، دهقانان و دیگران، بررسی کنند. او در این‌باره فقط تأکید کرده است که ما به قدرت انقلابی و برای دوره‌ای معین به دولت انقلابی احتیاج داریم.

لنین در یک طرح عمیقاً علمی ‌به مسئله شکل قدرت برمی‌گردد. او با توضیح وضع موجود، مستدل بیان می‌کند که شوراها که در جریان مبارزه انقلابی پدید آمده‌اند، در مقایسه با شکل پارلمانی که انقلاب فوریه اعلام کرد، شکل مترقی‌تری از قدرت سیاسی است. او به این نتیجه می‌رسد که این شکل، شکل تاریخی جدید قدرت سیاسی است. بنابراین شوراها می‌توانند شکل مبارزه پرولتاریا در راه کست قدرت و شکل قدرت سیاسی در مرحله بعدی انقلاب باشد.(لنین، مجموعه آثار، جلد ۳۱، صفحه ۳۹) قدرت جدیدی که جایگزین دولت موقت در کشور می‌شود باید جمهوری شوراها باشد. این قدرت جدید باید ماشین دولتی کهنه، ارتش، پلیس و بوروکراسی را درهم شکسته و از میان بردارد و به جای آن نه فقط سازمان‌های توده‌ای بلکه تشکیلات سراسری مسلح خلق را جایگزین کند. در جریان انقلاب کارگران شروع به شکستن ماشین دولتی کهنه کردند، این کار را باید تا به آخر انجام داد و ماشین دولتی جدید را جایگزین آن کرد.

جستجوی نظری بعدی لنین مربوط به مستدل کردن امکان راه مسالمت‌آمیز انتقال قدرت به شوراها است. لنین اثبات می‌کند که برای سرنگونی نهایی تزاریسم و دستیابی به آزادی، مسلح کردن پرولتاریا، سازمان دادن داوطلبان مردمی، میلیشیای پرولتری، تحکیم، گسترش و توسعه نقش و اهمیت شوراها و ایجاد ناظران پرولتاریایی ـ سربازی بر دولت موقت، ضروری است. 

کارگران باید معجزه تشکیلات پرولتاریایی و تمام خلقی را به‌منظور آماده کردن نیروهای طبقاتی و انقلابی، به نمایش بگذارند، برای این که پیروزی خود را در مرحله دوم انقلاب، تدارک ببینند. لنین تأکید کرده است که بدون چنین نیروهایی ما نمی‌توانیم حتی دولت موقت را سرنگون کنیم و اگربه این کار موفق شویم نمی ‌توانیم قدرت را حفظ کنیم. باید بتوانیم در مقابل تشکبلات عالی همه بورژوازی روس، به‌همان اندازه تشکیلات عالی پرولتاریایی که رهبری همه توده‌ های شهری و تهیدستان روستایی، نیمه پرولتاریا و صاحبان اقتصاد خرد را دز دست داشته باشد، قراربدهیم.(لنین، مجموعه آثار، جلد ۳۱، صفحه ۳۵)

لنین در عین‌حال خاطرنشان کرده است که این تنها اولین قدم در راه تحقق انتقال مسالمت‌آمیز قدرت به‌دست شوراها است. او امکان شکل مسالمت‌آمیز اجرای مرحله سیاسی و توسعه بعدی انقلاب سوسیالیستی را در اثر خود به نام «وظایف پرولتاریا در انقلاب» (آوریل ۱۹۱۷) و در تزهای مشهور خود به نام «تزهای آوریل» و دیگر آثار و مقاله‌ها به‌شکل مبسوط‌تری مستدل کرده است.

در این آثار برخی از وظایف با اهمیت درجه اول انقلاب سوسیالیستی در عرصه مناسبات کشاورزی بررسی شده‌اند. برای حل مسئله ارضی، مصادره املاک مالکان و ملی کردن همه اراضی کشور، پیشنهاد شده است. لنین توضیح داده است که در روسیه پیروزی پرولتاریا در آینده بسیار نزدیک، ممکن است، اما به شرطی که اکثریت عظیم دهقانان به پشتیبانی کارگران در مبارزه آنان برای مصادره املاک مالکان و ملی کردن همه اراضی کشور، برخیزند.

در زمینه مالکیت، ملی کردن بانک‌ها و سندیکات‌ها و ادغام همه بانک‌ها در یک بانک ملی و برقراری کنترل شوراهای نمایندگان کارگران بر آن‌ها، پیشنهاد شد.

 در عرصه تولید اجتماعی، پیشنهاد شد که به جای برقراری فوری سوسیالیسم، کنترل شوراهای نمایندگان کارگران بر تولید اجتماعی و توزیع محصولات، برقرار شود.
توجه زیادی به حل مسئله ملی شد. لنین ضمن روشن کردن درک مارکسیستی مسئله ملی، نشان می‌دهد که انقلاب سوسیالیستی در عرصه مناسبات ملی، باید از حق تعیین سرنوشت ملت‌ها، دفاع کند. لنین بر این باور بود که «باید برای تمام ملت‌هایی که در ترکیب روسیه هستند، حق جدایی آزادانه و تشکیل دولت مستقل به رسمیت شناخته شود». این خواست ناشی از منافع پیشرفت اجتماعی، منافع مبارزه طبقاتی و مبارزه برای سوسیالیسم است. او خودگردانی فرهنگی ـ ملی را رد می‌کرد و خواستار به‌هم پیوستن کارگران همه ملت‌های روسیه در یک حزب سیاسی پرولتاریایی و وحدت آن‌ها در تشکیلات سندیکایی، تعاونی ـ فرهنگی و دیگر سازمان‌های کارگری بود.
اجرای وظیفه انقلابی خروج فوری از جنگ امپریالیستی و مبارزه برای برقراری صلح در دستور کار گذاشته شد. در این‌باره لنین می‌نویسد: «بدون سرنگونی حاکمیت سرمایه، انتقال قدرت دولتی به طبقه دیگر، به پرولتاریا، غیرممکن است که از جنگ امپریالیستی بیرون آمد، غیرممکن است که به دمکراسی دست یافت و هم چنین به صلح که زورکی نباشد».

لازم به یادآوری است که لنین با در نظرداشت امکان شکل مسالمت‌آمیز مبارزه انقلابی برای انتقال همه قدرت دولتی به شوراها، به این موضوع هم توجه دارد که در آن شرایط نباید مبارزه انقلابی را به مبارزه برای رفرم بدل کرد. او اظهار داشته است که رفرم‌ها، وسایل کمکی برای مبارزه انقلابی هستند.

مقدر نبود که تلاش لنین برای اجرای مسالمت‌آمیز انقلاب سوسیالیستی به ثمر بنشیند. دولت موقت با در پیش گرفتن سیاست سازشکارانه، تزاریسم را تا به آخر درهم نشکست.

اولین کنگره شوراها در ۱۷ مارس ۱۹۱۷ ترکیب دولت موقت را تصویب کرد و در اصل همه قدرت را به این دولت سپرد. مردم به نان و آزادی نرسیدند. دولت به جنگ امپریالیستی ادامه داد. بحران در کشور شدت یافت. نارضایتی توده‌ها، در حرکت‌های خودانگیخته ۴-۳ ژوئیه ۱۹۱۷، خود را نشان داد که در واقع تلاشی بود تا از طریق تظاهرات، شوراها به گرفتن قدرت برانگیخته شوند. دولت موقت تظاهرات آرام مردم را پراکنده کرد. مبارزه طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا بی‌اندازه تشدید شد. در ۵-۳ ژوئیه، کشور سر مویی با جنگ داخلی فاصله داشت. حاکمیت به‌دست، دار‌ودسته‌ای افتاده بود که راه سرکوب توده‌ها را در پیش گرفت و به دستگیری کسانی پرداخت که مخالف جنگ بودند.

بلشویک‌ها شعار «همه قدرت به شوراها» را که از ۲۷ فوریه تا ۴ ژوئیه مطرح می‌ کردند، کنار گذاشتند. لنین اعلام کرد که نخستین دوره انقلاب به پایان رسید، دوره تازه‌ای آغاز می‌شود. همه امیدها به امکان تحقق انقلاب روسیه از راه مسالمت‌آمیز، به‌طور قطعی نابود شده است. وضعیت عینی از این قرار است: یا غلبه تا به آخر دیکتاتوری نظامی‌ و یا پیروزی قیام مسلح کارگران که فقط با خیزش گسترده توده‌ها علیه دولت موقت و علیه بورژوازی به‌دلیل خرابی اقتصادی و کش دادن جنگ، میسر می‌شود. اکنون تداوم مبارزه انقلابی فقط با قیام مسلح در پیوند است. لنین می‌نویسد: «هدف قیام مسلح تنها می‌تواند انتقال قدرت به‌دست پرولتاریایی باشد که از حمایت تهیدست ‌ترین دهقانان برخوردار شده است و برای اجرای برنامه حزب ما باشد».

لنین با تحلیل اوضاع و احوال کشور نشان می‌دهد که به چنان اقداماتی در روسیه نیاز است که همگی ضرورت اجرای آن را حس می‌کنند. از نو شعار «همه قدرت به شوراها» مطرح می‌شود. لنین، این بار توجه خود را بر بررسی راه غیرمسالمت ‌آمیز انقلاب متمرکز می‌کند. مسائل مربوط به قیام مسلح را بررسی می‌کند. او توصیه‌های بنیانگذاران مارکسیسم در این‌باره را یادآوری می‌کند و نقشه مشخص قیام را پیشنهاد می‌کند. در عین‌حال این مسئله را هم مورد بررسی قرار می‌دهد که شکل مسلحانه انتقال قدرت به شوراها و برقراری حاکمیت پرولتاریا، ممکن است به جنگ داخلی بیانجامد. او یادآوری می‌کند که «همه انقلاب‌های بزرگ گواهی می‌دهند که نفی جنگ داخلی یا به فراموشی سپردن آن یعنی دچار کردن حاکمیت به حد اعلای اپورتونیسم و یا انکار انقلاب سوسیالیستی». شعار  تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی به‌عنوان یگانه شعار درست پرولتاریا مطرح شده بود.
لنین شرایط خارجی پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه را هم بررسی می‌کند. البته با درنظر‌داشت این نکته که پرولتاریای روس با نیروی خود به تنهایی نمی ‌تواند پیروزمندانه انقلاب سوسیالیستی را به انجام برساند ... او می‌ تواند اوضاع را برای نبرد قطعی عمده ‌ترین، وفادارترین و مطمئن‌ترین همکار خود یعنی پرولتاریای اروپایی و امریکایی آسان کند ... شرایط عینی جنگ امپریالیستی تضمینی بر این خواهد بود که انقلاب روسیه در مرحله اول خود محدود نخواهد ماند و هم‌چنین انقلاب نیز به روسیه محدود نخواهد ماند. (لنین، مجموعه آثار، جلد
۳۱، صفحه ۹۳)

در این زمان مهم ‌ترین مسئله تئوریک، عبارت بود از رابطه انقلاب با دولت. لنین ضمن بررسی مسئله انتقال مسالمت‌آمیز قدرت به شوراها، به این پرسش هم توجه کرده بود. او بار دیگر به‌مناسبت مسئله قیام مسلحانه، به این موضوع برمی‌گردد. 

لنین در کتاب «دولت و انقلاب» که در آستانه انقلاب اکتبر نوشته است، مسلئل مربوط به رابطه انقلاب با دولت را، چه در دوره مبارزه برای کسب قدرت در جریان انقلاب و چه در دوره پس از آن، در فرایند ساختمان سوسیالیسم و گذار آن به فاز دوم فرماسیون اجتماعی کمونیستی، بررسی می‌کند. به‌همین مناسبت او این مسائل را از دو جنبه بررسی می‌کند: از جنبه تاریخی و از جنبه رابطه انقلاب با دولت به‌عنوان نهاد قدرت.

لنین ضمن بررسی مسئله پیدایش دولت و وظایف آن و هم‌چنین پلمیک با آنارشیست ‌ها، با تکیه بر مواضع بنیان گذاران  مارکسیسم، نشان می‌دهد که دولت برای ساختن سوسیالیسم و گذار به فاز دوم فرماسیون کمونیستی ضروری است. «دولت لغو نمی‌شود بلکه می‌ میرد». لنین هم‌چنین درباره ماهیت اجتماعی حاکمیت پرولتری، سخن می‌ گوید: دولت هم‌چون شکل قدرت باید سلطه پرولتاریا را تأمین کند، باید دیکتاتوری پرولتاریا باشد. قدرت دولتی دیکتاتوری پرولتاریا برای «رهبری توده ‌های عظیم مردم امری ضروری است». بدون این دیکتاتوری پیروزی انقلاب پایدار نخواهد بود. دیکتاتوری پرولتاریا ضروری است نه فقط برای پرولتاریا که بورژوازی را سرنگون کرده است، بلکه هم‌چنین برای یک دوره تاریخی تمام که سرمایه‌داری را از جامعه بدون طبقات، از جامعه کمونیستی جدا می‌کند هم، ضروری است.

دومین مسئله مهمی ‌که لنین درباره آن توضیح میدهد، این است که انقلاب سوسیالیستی باید نه فقط حاکمیت پرولتاریا و همه زحمت‌کشان را جایگزین قدرت دولتی سرمایه‌داران و ملاکان در کشور بکند بلکه همراه با آن، انقلاب باید ماشین دولتی کهنه را درهم شکسته و ماشین دولتی جدیدی جایگزین آن کند تا به دیکتاتوری پرولتاریا جامه عمل بپوشاند. لنین توضیح می‌دهد که اندیشه مارکس عبارت از آن است که طبقه کارگر باید ماشین دولتی را خرد کند وبشکند و به تصرف ساده آن بسنده نکند. این دولت جایگزین، دولت تازه‌ای است که باید مجری دیکتاتوری پرولتاریا باشد.

لنین باز هم مسئله ماهیت قدرت دولتی را بررسی می‌کند. او با تکیه بر ملاحظات مارکس درباره کمون پاریس که آن را نه هم‌چون پارلمان بلکه مانند یک کلکتیو فعال که همزمان، وظایف قانونگذاری و اجرایی را در خود جمع کرده است، به این نظر می‌رسد که وظایف چنین قدرت دولتی را باید شوراها برعهده بگیرند. در ضمن شکل دولتی قدرت شوراها نه فقط برای مرحله انقلاب سیاسی بلکه هم‌چنین برای مرحله بعدی ساختمان و تکامل جامعه سوسیالیستی نیز باید پا‌برجا بماند.

لنین بر این  نظر بود که مهم‌ترین عامل برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی، مبارزه علیه اپورتونیسم است. او در اکتبر سال ۱۹۱۴ نوشت: بدون گسست قطعی از اپورتونیسم و توضیح اجتناب‌ناپذیر بودن ناکامی ‌آن به توده‌ها، اجرای وظایف سوسیالیسم در حال حاضر و تحقق اتحاد انترناسیونالیستی کارگران، ممکن نیست. لنین می‌گوید که اپورتونیسم توجه زحمتکشان را از بحران سیاسی در روسیه، آلمان، انگلیس و دیگر کشورها منحرف می‌کند و به‌منظور تضعیف جنبش انقلابی پرولتاریا، آنان را دچار تفرقه می‌کند، در میان آنان موهومات ناسیونالیستی را رواج می‌دهد و پیشاهنگ آنان را نابود می‌کند. لنین در طول تمام فعالیت خود، چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن، با اپورتونیسم و شاخه‌های گوناگون آن، چه در داخل کشور و چه در عرصه بین‌المللی، مبارزه‌ای قطعی کرده است.

لنین خاطرنشان کرده است که در روسیه، سوسیال دمکراسی پرولتاریایی برای درپیش گرفتن راه رشد انقلابی پیگیر ناگزیر